شناسهٔ خبر: 39763141 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایلنا | لینک خبر

سریع‌ترین نوازنده گیتار در ایران مطرح کرد:

اغلب مشکلات را مدیران رده‌پایین‌ ارشاد ایجاد می‌کنند/ سه‌تار زیر عبایی در دوران ممنوعیت ساخته شد/ نخواستند رکوردم در گینس ثبت شود/ ورود امام خمینی به ایران با موسیقی اعلام شد

پدرام امینی ابیانه می‌گوید: هیچوقت ایران را ترک نمی‌کنم. بسیاری فکر می‌کنند که ما (هنرمندان) از جامعه و مردم طلبکار هستیم، اما برخلاف این تصور من و امثال من به جامعه بدهکاریم. کسی که وارد حیطه هنر می‌شود اتفاقا به جامعه بدهکار است، زیرا هنرمند باید دوردست را ببیند و خود را وقف جامعه کند.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار ایلنا، دشواری کسب مجوز و مجاب کردن مسئولان برای اجازه نشر آثار، بزرگترین چالش هنرمندان سبک‌های مختلف است که این تداوم دشواری‌ها گاه خوانندگان و آهنگسازان و نوازندگان را به انزوا و عدم فعالیت وامی‌دارد. کم نیستند هنرمندانی که با وجود دانش و شناخت و تبحر کافی به دلیل مشکلات عدیده مدیریتی و اجرایی دست از فعالیت کشیده‌اند یا ترک وطن کرده‌اند. 

یکی از سازهای پرطرفدار گیتار و یکی از سبک‌های شنیدنی و پرطرفدار فلامنکو است که با وجود مشترکانش با فرهنگ و موسیقی ایرانی همواره مورد بی‌مهری مسئولان و متولیان قرار داشته و همین کاستی روند رو به رشد آن را به نوعی متوقف کرده و باعث دلسردی فعالان آن شده است. نتیجه این رویه مبهم البته به عدم تولید آثار موسیقایی ختم نمی‌شود و مقوله آموزش را نیز تحت تاثیر قرار می‌دهد و خروجی مثبت آموزشگاه‌ها و دانشگاه‌ها را تنزل خواهد داد و اینگونه است که در مدت زمانی نه چندان طولانی شاهد کمبود موسیقی‌دانان، نوازندگان و آهنگسازان سبک‌های مهجورتر خواهیم بود.

IMG_۲۰۲۰۰۴۳۰_۰۱۰۶۲۷_۷۶۵

پدرام امینی ابیانه (آهنگساز، مدرس و نوازنده گیتار) که سال‌هاست در زمینه موسیقی فعالیت می‌کند و این روزها به آموزش و برگزاری کنسرت های آنلاین مشغول است و یکی از معدود نوازندگانی است که سرعت  نوازندگی‌اش زبانزد است و طی سال‌های گذشته سه رکورد گینس را در این زمینه شکسته، اما به دلایلی موفق به ثبت آن نشده است.

امینی‌ ابیانه در زمینه سرعت و زمان نوازندگی پیوسته به مدت 20 ساعت متوالی و همچنین در دو رشته نیم ساعته سرعتی و نواختن 44 نت در دوضرب پا موفق به شکستن رکورد دیگر نوازندگان شده است.

او که کتاب‌های «آموزش جامع گیتارفلامنکو»، «300 نکته که خواننده‌ها باید بدانند» و «خودآموز گیتار پاپ» را به رشته تحریر درآورده و آلبوم‌های «آتش» یک تا سه را در کارنامه دارد، درباره نحوه نظارت و مدیریت مسئولان وزارت ارشاد می‌گوید: طی رفت و آمده‌ایم به وزارت ارشاد در زمان حال و سال‌های گذشته متوجه این موضوع شده‌ام که اغلب مشکلات را مسئولان رده پایین وزارت ارشاد ایجاد می‌کنند نه مسئولان رده بالای وزارتخانه که به‌طور کلی نحوه سیاست‌گذاری درستی اتخاذ می‌کنند.

شما جز اولین افرادی هستید که در ایران کنسرت برگزار کرده‌اید، درست است؟

بله من جزو اولین افرادی هستم که در اوائل دهه هفتاد کنسرت برگزار کرده‌ام. من در سال ۱۳۷۱ موفق به برگزاری کنسرت شدم و اسناد و مدارک آن نیز موجود است و در صفحات شخصی‌ام وجود دارد و می‌توانم آنها را ارائه کنم. اولین کنسرت من برای کمک به مسلمانان و آسیب‌دیدگان بوسنی بود که در آن مقطع در جنگ به سر می‌برد. به طور کلی همیشه تلاشم این بوده کنسرت‌هایم برای امور خیریه باشد.

در سال‌های گذشته قصد داشتید رکوردهای خود را در گینس ثبت کنید اما این اتفاق نیفتاد. باتوجه به این موضوع و بر اساس تجربیات خودتان بفرمایید سیاستگذاری‌های مسئولان وزارت ارشاد در مقاطع مختلف تا چه حد بر کیفیت سبک‌ها و گونه‌های غیرایرانی تاثیر گذاشته؟

ببینید من طی رفت و آمده‌ایم به وزارت ارشاد در زمان حال و سال‌های گذشته متوجه این موضوع شده‌ام که اغلب مشکلات را مسئولان رده پایین وزارت ارشاد به وجود می‌آورند نه مسئولان رده بالای وزارتخانه که به طور کلی نحوه سیاست‌گذاری درستی اتخاذ می‌کنند. بر اساس شواهد خودم می‌توانم بگویم که گاه مسئولان رده‌پایین ازجمله ممیزها، کینه‌ورز و ناتوان در نوازندگی و تولید و ارائه اثر. به‌طور کلی آنها تلاش دارند از هم انتقام بگیرند و ترجیح‌شان این است کارها و امورات شاگردان خودشان را سر و سامان بخشند.

این روند چه آسیب‌هایی را در پی داشته و دارد؟

اگر بخواهیم از زمان حال صحبت کنیم باید بگویم آسیب‌های موجود باعث شد موجودی مانند امیر تتلو به وجود بیاید. تتلو بچه‌ای بود که در ایران حرف گوش می‌کرد و اگر مثلا به او می‌گفتند برو و روی ناو بخوان این کار را می‌کرد و اگر از او می‌خواستند روی قایق این کار را انجام دهد، می‌پذیرفت. به هرحال با رفتارهای مناسب است که می‌توان بچه و شخصیتش را شکل داد. با این حساب، تتلو را اگر در کشور نگه می‌داشتند، هرچه به او می‌گفتند، می‌خواند و هرطورکه می‌گفتند رفتار می‌کرد. در مقابل وقتی کسی را بازی دهیم درنهایت او مانند فنر می‌پرد و گاه رفتارهایی خارجاز توقع ما بروز می‌دهد. یادم هست زمانی که شادمهر عقیلی در ایران بود یکی از همین مسئولان که خود را استاد و نوازنده گیتار می‌داند به چشم من نگاه می‌کرد و می‌گفت کاری می‌کنم که شادمهر ممنوع‌الکار شود! به هرحال اگر بخواهیم می‌توانیم آدم‌ها را نگه داریم. اگر درست بگویم سال ۱۳۷۶ بود که جشنواره‌ای با نام پاپ برگزار شد و افرادی چون من ، شاهکار بینش‌پژوه، بابک امینی، بابک ریاحی، داریوش خواجه‌نوری، شادمهر عقیلی و خشایار اعتمادی در آن حضور یافتند. اما الان اغلب آنها مهاجرت کرده‌اند. آن افراد باسواد و کاربلد بودند، اما چرا از ایران رفتند؟! شاهکار بینش‌پژوه دکترای تاریخ داشت و باقی هم باسواد و کاربلد بودند. بی‌شک اگر آن افراد بی‌مهری نمی‌دیدند، ترک وطن نمی‌کردند و قابل هدایت بودند. یعنی ما می‌توانستیم در راستای سیاست‌های کشور از وجودشان بهره ببریم و آنچه را بخوانند و اجرا کنند که مردم و مخاطبان می‌خواهند، نه اینکه به کافه‌ها و کاباره‌ها بروند و به اجرای برنامه بپردازند.

شما نیز همواره برای فعالیت تلاش کرده‌اید و گاه مورد بی‌مهری قرار گرفته‌اید. چرا مانند دوستان و همکاران‌تان مهاجرت نکردید؟

من همیشه حامی و اسپانسر خودم بوده‌ام. اما همه اینگونه نیستند. یکی از مشکلاتی که وجود دارد این است که موزیسین‌ها و گیتاریست‌ها زیاد اهل کتاب خواندن نیستند و فقط موسیقی بلدند، به همین دلیل گول می‌خورند و اگر مثلا  فلان اسپانسر در لس‌آنجلس به آنها قول و وعده الکی بدهد، می‌پذیرند و می‌روند و به خواسته‌هایش عمل می‌کنند. مثلا اگر لازم باشد در چلوکبابی نیز به اجرای برنامه می‌پردازند. چنین افرادی آینده‌نگر نیستند و ممکن است درگیر بازی‌های مرسوم شوند و به حاشیه بروند.

چرا درنهایت رکوردهای گینس‌تان را ثبت نکردید؟

آخرین بار که به وزارت ارشاد رفتم در جلسه شورای موسیقی حضور یافتنم قضیه رکورد گینس را مطرح کردم.

از چه زمانی حرف می‌زنید؟

ماجرا مربوط به حدود ۲ یا ۳ ماه پیش است. رئیس شورا آقای گنجه‌ای نیز در جلسه حضور داشتند. من ماجرا را توضیح دادم و گفتم من رکورد گینس را در گرجستان زده‌ام، اما آن‌را ثبت نکرده‌ام زیرا این کشور را دوست ندارم و حال باتوجه به اینکه در شرایط فعلی برخی کشورها، ایران را به ناحق جنگ‌طلب می‌دانند، تمایل دارم این اتفاق ازسوی ایران رخ دهد و من به عنوان پیام‌آور صلح و دوستی از سوی کشورم آن‌را رقم بزنم؛ اما مسئولان حاضر در جلسه از خواسته‌ام استقبال نکردند. انگار نه انگار که چنین اتفاقی افتاده و حتی شاید برگه درخواستم را نادیده گرفته‌اند یا آن‌را پاره کرده‌اند. در راستای همین اتفاق معاون وزیر، آقای جاودانی برای مساعدت مسئولان به من نامه داده و انجام کارهای مربوطه را تایید کرده‌اند. من فارغ‌التحصیل پژوهش موسیقی هستم و معادل دکترای نوازندگی‌‌ام را از دانشگاه گرجستان دریافت کرده‌ام. حال شما توجه کنید فلان خواننده معروف که نت‌خوانی بلد نیست به وزارت ارشاد می‌رود و مجوز و مدرک درجه یک می‌گیرد. پسر فلان مسئول در وزارت ارشاد نوازنده است و معادل دکترا گرفته است! این اتفاقات بسیار آسیب‌زننده است. نتیجه چنین پارتی‌بازی‌هایی این است که فردی چون شاهکار بینش‌پژوه مقابل وزارت ارشاد می‌رود و روی خودش بنزین می‌ریزد تا خودش را آتش بزند و سپس از ایران می‌رود و عده‌ای دیگر به دلیل اتفاقات مشابه سرخورده می‌شوند.

چنین مشکلاتی اعم از زد و بندها و لابی‌ها همه جا وجود دارد و نمی‌توان آنها را کتمان کرد.

بله درست است. شاید فساد در بخش‌های مختلف وجود داشته باشد و به چشم نیاید، اما وجود فساد در دنیای هنر اتفاق بسیار بدی است و نباید اینگونه باشد زیرا آسیب‌های بزرگی در پی خواهد داشت. تازه شما حساب کنید من آدم خوش‌شانسی هستم و به طور معمول و همیشه از وزارت ارشاد مجوزهایم را دریافت کرده‌ام. اگر بی‌مهری‌هایی هم وجود داشته در کنارش آدم‌هایی هم بوده‌اند که به من محبت کنند.

شما از دهه هفتاد تاکنون به وزارت ارشاد رفت و آمد کرده‌اید و با مدیران ادوار مختلف برخورد داشته‌اید. به نظرتان در این سه دهه کدام مدیران و مسئولان خدمات بیشتری به مخاطبان و فعالان عرصه موسیقی ارائه کرده‌اند؟

موضوع جالبی که وجود دارد این است که با تغییر مدیرکل‌ها و حتی وزیران، اعضای شورا هیچ‌گاه تغییر نمی‌کنند و همیشه بوده‌اند. می‌توان گفت تنها جایی که اعضای‌ شورایش تغییر نکرده، وزارت ارشاد است. به همین دلیل هرچقدر مدیران سیاست‌ها را تغییر دهند، آنها اگر نخواهند، گوش نمی‌دهند و کار خودشان را  می‌کنند. حال اینکه موسیقی در همه ادیان و کشورها و حکومت‌ها وسیله و ابزاری برای تبلیغ محسوب می‌شود. در کشور ما نیز چنین رویه‌ای وجود دارد. در دوران دفاع مقدس زمانی که می‌جنگیدیم و حمله‌ای صورت می‌گرفت، مارش نظامی داشتیم و فردی چون آهنگران سرود می‌خواند که آن سرودها نیز موسیقی محسوب می‌شد. زمانی که امام خمینی(ره) به ایران آمدند، حضورشان با موسیقی به مردم اعلام شد. هنوز که هنوزه زمانی که می‌بینم سربازان با مارش «ای مجاهد شهید مطهر» رژه می‌روند به یاد زنده‌یاد مجتبی میرزاده می‌افتم. با این حساب می‌توان گفت موسیقی همیشه لازم است و به نوعی ابزار تبلیغات است و باید از آن استفاده شود. زمانی که پیامبر اسلام(ص) برای اولین بار می‌خواست اذان اقامه شود از بلال حبشی که خوش‌صدا بود، خواست این کار را انجام دهد. زمانی که می‌گوییم «الله یحب الجمیل و جمال» خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد، معنایش همین است. بنا به همین دلایل است که اعضا و مسئولان مربوطه در ارشاد باید موزیسین‌ها را حمایت کنند. زمانی که شخصی در ارشاد به دیگری ضربه می‌زند در واقع به ابزار تبلیغات کشور آسیب رسانده است. البته بخشی از کاستی‌های این چنینی مبنا و محوریت فرهنگی نیز دارد. مثلاً زمانی که شما به آرایشگاه می‌روید، آرایشگر از شما می‌پرسد بار قبل کجا اصلاح کرده‌ای و موهایت را خراب کرده‌اند!

البته شاید مشکل اصلی بلاتکلیفی تلویزیون در حوزه موسیقی است؟

اغلب تصور می‌کنند این مشکل پس از پیروزی انقلاب اسلامی به وجود آمده اما اینطور نیست. نگاه حرام بودن موسیقی در سال‌های پیش از انقلاب هم وجود داشته و اگر کتاب «سه‌تار» نوشته جلال آل احمد را بخوانید متوجه منظورم خواهید شد. در آن مقطع نیز سازها را می‌شکستند. زمانی که سه‌تار زیر عبایی ساخته می‌شود معنایش چیست؟ به هرحال هیچ ساز و ابزاری بی‌دلیل و بیخود ساخته نمی‌شود، مثلا در حال حاضر گیتارهایی کوچک و بی‌صدا برای استفاده در آپارتمان‌ها ساخته شده تا کم صدا باشند و مزاحمتی برای دیگران ایجاد نکنند. سه‌تار زیر عبایی نیز به این دلیل ساخته شد تا در دوران ممنوعیت قابل پنهان کردن باشد. اگر اشتباه نکنم پس از انقلاب آقای خاتمی مجوز موسیقی را از امام خمینی(ره) گرفتند، با این حال بازهم تلویزیون از نشان دادن ساز امتناع می‌کند. مثال معادل این اتفاق ورزش بوکس است. بوکس در ایران فدراسیون دارد و ورزشکاران ایرانی به صورت قانونی در مسابقات برون‌مرزی شرکت می‌کنند، اما تلویزیون اخبار آن را پوشش نمی‌دهد و تصاویر و فیلم‌های مسابقات آن‌را پخش نمی‌کند. متاسفانه این رفتارها سلیقه‌ای است وگرنه بوکس تیم ملی دارد و با اینکه اسمش امریکایی است اما در یونان باستان مشت‌زنی وجود داشته است.

آیا خودتان تاکنون بدون ساز در شبکه‌های تلویزیونی به اجرای برنامه پرداخته‌اید؟

زمانی که در شبکه‌های برون‌مرزی صداوسیما حضور می‌یابم و به اجرا می‌پردازم سازم نمایش داده می‌شود و مشکلی در این زمینه وجود ندارد، اما در شبکه‌های داخلی چنین نیست و ساز نمایش داده نمی‌شود. این رفتارها نتیجه سلیقه مدیران است و نمی‌توان گفت سیاست کلی چنین چیزی از آنها می‌خواهد. مثلاً آلبومم «آتش» من مجاز است و به صورت قانونی منتشر شده اما مثلا معلمی در مدرسه‌ای به شاگردم می‌گوید اجازه اجرای قطعات این آلبوم را نداری، زیرا مجاز نیست. به هرحال چنین رفتارهای سلیقه‌ای وجود دارد و همانطور که گفتم در وزارت ارشاد این افرادی هستند که اعمال سلیقه می‌کنند و گرنه به طور مثال من با مدیرکل دفتر موسیقی صحبت کرده‌ام و انسانی بسیار فهیم است، اما خب او نمی‌تواند به تک تک امور رسیدگی کند و ببیند چه پارتی‌بازی‌ها و لابی‌هایی صورت گرفته است زیرا کارهای دیگری دارد و نمی‌تواند به جزییات امور نظارت کند. 

درنهایت پس از آن که حدود ۲ ماه پیش برای ثبت رکورد گینس و دیگر امور مربوطه به ارشاد رفتید، به نتایج و خواسته‌هایتان رسیدید؟

طی آخرین حضورم در وزارت ارشاد به خواسته‌هایم نرسیدم با این حال هیچوقت ایران را ترک نمی‌کنم. به نظرم هرچقدر هم شرایط سخت باشد همیشه راه‌های دیگری نیز هست. اگر به فراز و نشیب‌های هزار سال اخیر توجه کنید، خواهید دید که هنر همیشه راه خودش را پیدا کرده است. مثلا اگر در مقطعی از نقاشی ممانعت به عمل آمده این هنر از راه تذهیب به مسیر خود ادامه داده است. من نیز همواره راه و مسیر خودم را پیدا کرده‌ام. هر زمان مشکلی ایجاد شده فعالیتم را متوقف نکرده‌ام. مثلاً کتاب نوشته‌ام. بسیاری فکر می‌کنند که ما (هنرمندان) از جامعه و مردم طلبکار هستیم، اما برخلاف این تصور من و امثال من به جامعه بدهکاریم. کسی که وارد حیطه هنر می‌شود اتفاقا به جامعه بدهکار است، زیرا هنرمند باید دوردست را ببیند و خود را وقف جامعه کند. این حرف شکسپیر است که می‌گوید هنرمند هم باید زجر بکشد و هم اینکه مانند شمع بسوزد و خود را وقف مردم کند.

در ایام کرونایی، چگونه به فعالیت‌هایتان ادامه می‌دهید؟

طی این روزهای بحرانی با اینکه انگشت m یا همان انگشت میانی‌ام شکسته و پایم از سه جا دچار شکستگی شده اما تقریبا هر شب کنسرت‌های آنلاینم را برگزار کرده‌ام و به اجرای برنامه پرداخته‌ام تا لااقل حتی اگر شده یک نفر را در خانه بنشانم و از بیرون رفتنش ممانعت کنم و به این ترتیب از تعداد کرونایی‌ها بکاهم. از طرفی تا آنجا که در توانم بوده بر تعداد کلاس‌های اینترنتی‌ام افزوده‌ام و تلاشم این بوده بر جذابیت‌های آن برای استقبال بیشتر علاقمندان و هنرجویان بیفزاییم. اینها وظیفه ماست. به‌طور کلی در کار فرهنگی شکست وجود ندارد و هر چه هست موفقیت بیشتر یا کمتر است.

نظر شما