بررسی میزان تاثیرگذاری سبک زندگی در بزهکاری و بزهدیدگی افراد جامعه
سبک زندگی و جرم
صاحبخبر - مساله مهمی که از جمله دغدغههای اساسی عصر حاضر و بهخصوص سیاستگذاران جامعه به شمار میرود، بحث سبک زندگی و بایدها و نبایدهای آن است. سبک زندگی یکی از مفاهیمی است که در نیمه دوم قرن بیستم مورد توجه جدی جامعهشناسان قرار گرفت. با طرح مباحث مربوط به مدرنیته، هویت، مصرف وانگیزههای مصرفکنندگان از سوی جامعهشناسان، بستر مناسبی جهت رشد مطالعات و تحقیقات تجربی در این زمینه فراهم شد. سبک زندگی، شامل اموری است که به زندگی انسان اعم از بعد فردی و اجتماعی، مادی و معنوی او مربوط میشود؛ اموری نظیر بینشها(ادراکها و اعتقادات) و گرایشها(ارزشها، تمایلات و ترجیحات) که اموری ذهنی یا رفتار درونی هستند و رفتارهای بیرونی(اعم از اعمال هوشیارانه و غیرهوشیارانه، حالات و وضعیت جسمی)، موقعیتهای اجتماعی و داراییها که امور عینی هستند. بنابراین سبک زندگی، همه حوزههای رفتاری و وضعیتهای اجتماعی و داراییها را شامل میشود. نوع جهانبینی فرد، باعث ایجاد نوع خاصی از زندگی در افراد میشود. جهانبینی خاص منجر به فلسفه خاص از زندگی میشود و فلسفه خاص از زندگی، تعریفی متفاوت از انسان و اهداف او در زندگی را بهبار میآورد. بنابراین انسانی که جهانبینی مادی صرف دارد، همه چیز را ماده دیده و هدف زندگی خود را بهرهمندی حداکثری از مواهب دنیوی میبیند. مسلم است که این نگرش در زندگی، بر تمام ابعاد سبک زندگی انسان ازجمله در مواجهه با موقعیتهای مجرمانه تاثیر میگذارد. در مقابل، اعتقاد به دنیای دیگر و حاکمیت دین بر زندگی انسان در راستای تعالی و کمال بینهایت انسانی، آثار ویژه بر نوع انتخابها و سلیقهها که مبنای سازنده سبک زندگی است، درپی داشته و شیوهای متفاوت از آن را ظاهر میسازد. بنابراین در صورت غفلت از سبک زندگی، اجرای سیاستهای مبارزه با جرم و انحراف دچار ضعفهایی مواجه میشود زیرا سبک زندگی در بزهکاری و بزهدیدگی افراد تاثیرگذار است. در واقع سبک زندگی، فعالیتهای عادی را هم از نظر مکانی و هم زمانی، درهم آمیخته و تعیینکننده احتمال بزهدیدگی فردی در معاشرت با سایر افراد است. برخی از جامعهشناسان معتقدند هر چه یک فرد شیوه زندگی بازتری داشته باشد یعنی فعالیتهای شغلی و تفریحی و اوقات فراغت وی بیشتر باشد، احتمال بزهدیده شدن او بیشتر است. یعنی هر چهقدر یک شخص با افراد بزهکار یا در محیطهای مجرمانه یا محیطهای خطرناک بیشتر رفت و آمد داشته باشد، شانس بزهدیدگیاش افزایش مییابد. بنابراین افرادی که در مرکز شهر زندگی میکنند، نسبت به کسانی که در محلههای دوردست زندگی میکنند، ممکن است بیشتر بزهدیده شوند. بر همین اساس، جوانان برخلاف تصور رایج که بیشتر مجرم میشوند به جهت شیوه زندگی بازتری که دارند شانس بزهدیدگی آنها بیشتر است چراکه در مقایسه با افراد مسن، شیوه و سبک زندگیشان مبتنیبر فعالیت است، نه مبتنیبر انفعال. بنابراین سبک زندگی افراد میتواند بهعنوان یکی از عوامل آسیبهای اجتماعی بهحساب آید که خود این آسیبها نیز ممکن است بسترساز بزهکاری و انحرافات باشد. در اینجا به دو مورد از مسائلی که جامعه با آنها روبهرواست اشاره میکنیم: دروغ سبک اخلاقی بهعنوان بخشی از سبک زندگی افراد جامعه، شامل آن دسته از منشها و رفتارهایی است که جنبه فردی و خصوصی و محدود آن بیشتر است و نمود بیرونی کمتری دارد. در این موارد به رفتارهایی توجه میشود که مستقیما موجب ارتکاب جرم نبوده و تنها بسترساز انحرافات و جرائم محسوب میشوند. برای نمونه ما در جامعهای زندگی میکنیم که در آن دروغ و فرهنگ دروغگویی شیوع قابل توجهی دارد؛ بهگونهای که حتی برخی از نویسندگان (علیمحمد ایزدی در کتاب چرا عقب ماندهایم)، با بررسی عوامل مختلف چرایی عقبماندگی ایرانیان، در نهایت، گزینه دروغ را بهعنوان عامل اساسی این عقبافتادگی معرفی کردهاند. آثار و پیامدهای دروغ و فرهنگ دروغگویی در جامعه و رفتار شهروندان قابل انکار نیست؛ دروغ با تضعیف حس اعتماد بین افراد جامعه، از سرمایه اجتماعی میکاهد و علاوه بر آن، میتواند زمینهساز بسیاری از انحرافات و جرایم و بهطور کلی ناهنجاریها باشد. به همین خاطر است که در آموزههای اسلامی، کذب و دروغ، سرمنشأ و کلید همه شرها و بدیها دانسته شده است. در مقابل، اگر این سبک زندگی اصلاح شود و ما در جامعهای باشیم که در آن، راستگویی شایعتر باشد، مطمئنا بسیاری از کجرویها و بزهکاریهایی مانند گرانفروشی، تکدیگری، جعل، کلاهبرداری و شهادت کذب کنترل خواهد شد. این دیدگاه با مبانی نظری الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت نیز که در آن بر پیشرفت همهجانبه در امور مادی(اقتصادی) و معنوی(اخلاقی و عبادی) تاکید میشود، همسو خواهد بود؛ زیرا در این نگاه بر لزوم پیشرفت اخلاقی و التزام بر موازین آن تکیه شده و اقتصاد بدون توجه به این بعد از زندگی انسان نفی شده است. ازدواج از جمله رفتارها و آداب اخلاقی میتوان به ازدواج اشاره کرد. موضوعی که در قوانین مدنی و کیفری مورد توجه بوده و مقرراتی درخصوص تسهیلات مالی جهت انجام آن موجود است. اما در زمینه فرهنگ ازدواج توجه کمتری شده است. اگر در جامعه یا گروهی از آن، سبک ازدواج مبتنیبر آداب و رسوم عمیق و پایدار آن جامعه نباشد و بدون رعایت آموزههای اصیل آن جامعه شکل نگیرد، احتمالا دوام و پایداری آن کاهش مییابد. برای نمونه، افزایش دوستیهای قبل از ازدواج و استمرار آن تا ازدواج، مشکلات زیادی ازجمله بدگمانی میان طرفین را فراهم آورده و ممکن است بر آمار طلاق به نوبه خود اثرگذار باشد. در همین زمینه، گسترش فرهنگ تجملگرایی و چشم و همچشمی در ازدواج، بر سخت شدن برگزاری مراسم ازدواج تاثیر داشته و بهطور غیرمستقیم بر افزایش سن ازدواج اثر داشته و بدیهی است که این افزایش سن در ازدواج، پیامدهای خاصی بر رفتار جنسی افراد مجرد و میزان بههنجاری آنان در جامعه خواهد داشت. همچنین بیتوجهی به فرهنگ اصیل ازدواج و اهداف آن و توجه نکردن به مقررات مهریه و آثار حقوقی آن، باعث طرح پروندههای فراوان مطالبه مهریه از طرف بانوان شده است. هرچند مطالبه مهریه حق بانوان است ولی با توجه به اینکه در فرهنگ عمومی جامعه ایرانی، مطالبه مهریه به معنای ناسازگاری بانو با آقا است بهتبع این حقخواهی، مشکلات و اختلافات بیشتری ایجاد میشود و تعداد کمی از زوجین بعد از تعیینتکلیف مهریه، میتوانند به زندگی مشترک ادامه دهند. در مجموع، به نظر میرسد سبک زندگی در وقوع جرم و کجروی تاثیر بسزایی دارد و برای کاهش میزان وقوع جرایم باید سبک زندگی در جهت پیشگیری از وقوع جرم مورد توجه دستاندرکاران این عرصه قرار گیرد. همچنین قانونگذار هم باید قوانین را با توجه به سبک زندگی و آداب و رسوم جامعه هماهنگ سازد. در غیر این صورت خود قانون باعث ایجاد مشکلات اجتماعی و وقوع انحرافات و جرم میشود.∎
نظر شما