شناسهٔ خبر: 21373373 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: فارس | لینک خبر

حسین نوری

برای امروز که روز مباهله است/ نکته ای باریکتر از مو

سؤال اینست که چرا پیامبر اکرم که همه کارهایش حکیمانه است، با آن همه علاقه و رقت قلب به نوه های عزیزشان، راضی به رنج امام مجتبی شدند و حمل آن کودک را به پدرش نسپردند؟!

صاحب‌خبر -

در کتب تاریخی مذکور است که پیامبر اسلام در سال دهم هجرت نامه‌ای به اسقف نجران نوشت و طی آن مسیحیان نجران را به دین اسلام دعوت کرد. نمایندگان پیامبر اسلام، عتبة بن غزوان و عبدالله بن ابی‌امیة و الهدیر بن عبدالله و صهیب بن سنان، نامه را به اسقف مسیحیان نجران رساندند. 
وی پس از خواندن نامه، شورایی مرکب از شخصیت‌های مذهبی و غیرمذهبی تشکیل داد که وارد مدینه شوند و از نزدیک با پیامبر دیدار کنند و دلایل نبوت ایشان را مورد بررسی قرار دهند.
هیئت نجران متشکل از ۴۰ یا ۶۰ یا ۷۰ نفر به سرپرستی ابو حارثة بن علقمة به مدینه رفتند و پس از دیدار با پیامبر با ایشان به مباحثه و تبادل نظرات و افکار پرداختند و در مورد مسیح و مریم و خدا به گفتگو نشستند، که در نهایت به پیامبر اکرم‌ گفتند: «گفتگوهای شما ما را قانع نمی‌کند». 
در این هنگام جبرئیل آیه مباهله را آورد و پیامبر را مأمور کرد تا با کسانی که با او مجادله می‌کنند به مباهله برخیزد. آن آیه چنین است:
فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ(آل عمران:۶۱) 
"به آنها (مسیحیان نجران) بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت می‌کنیم شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت می‌نماییم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت می‌کنیم، شما نیز از نفوس خود را، آنگاه مباهله می‌کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار می دهیم."
بدینترتیب رسول الله از آنها خواست تا خود و آنها در زمان و مکان معینی با عزیزان خود حاضر شوند و هر گروه، دیگری را نفرین کند تا با اراده و قدرت الهی بلا بر گروهی که بر باطل خویش سخت سری می نمود نازل شود. 
نمایندگان نجران از پیامبر وقت خواستند و قرار شد فردای آن روز به مباهله بروند. پیامبر و نمایندگان نجران، همچنین توافق کردند که مراسم مباهله در نقطه‌ای خارج از شهر مدینه، در دامنه صحرا انجام پذیرد.
اسقف نجران به نمایندگانشان گفته بود در مراسم مباهله نگاه کنید، اگر محمد با فرزندان و خانواده اش برای مباهله آمد، از مباهله با او بترسید و اگر با یارانش آمد با او مباهله کنید. 
در زمان‌مقرر، پیامبر اسلام (صلوات الله علیه و آله) به همراه امیرالمؤمنین، امام حسن، امام حسین و حضرت فاطمه زهرا (علیهم السلام) به سمت صحرا رفت و در نقطه‌اى خارج از شهر - که بعدها در آن جا مسجدى ساختند و امروزه به نام مسجد مباهله معروف است- با مسیحیان مواجه شدند. 
با دیدن این صحنه اما مسیحیان از انجام مباهله خودداری کردند و ضمن عقب نشینى، با پیامبر صلّى اللَّه علیه وآله مصالحه نمودند.

اما در جریان ‌مباهله اتفاقی بس شگفت روی داد که عظمت موضوع مباهله باعث شده که عموم مورخان از آن غافل شوند. 
نکته مهم ماجرا آن است که در طول مسیر، رسول خدا جلو می رفتند، در حالیکه سیدالشهدا، که سنشان کمتر بود، در آغوش ایشان بود و امام‌ مجتبی دست در دست ایشان داشت و حضرت زهرا در پی ایشان و مولای متقیان پشت سر بی بی طی طریق می فرمودند، 
در بعضی تواریخ ضبط است که امام حسن با پای پیاده و با رنج و تعب می رفت و گاه پای مبارکش با سنگ یا مانعی نیز برخورد می کرد و در آستانه زمین خوردن قرار می گرفت و این در حالی است که بارها خوانده و شنیده ایم که پیامبر اکرم نسبت به حسنین علیهماالسلام علاقه وافری داشتند تا بدان حد که وقتی یکی از آن دو بزرگوار در سجده نماز جماعت بر دوش مبارک ایشان می رفتند، حضرت آنقدر سجده خود را طولانی می کردند تا آن عزیز از فراز شانه هایشان با آرامش پایین بیایند، 
حال سؤال این است که وقتی پدرِ آن طفل، با دست خالی می رود و می تواند- و علی القاعده باید - فرزندش حسن را در آغوش بگیرد و همراه بیاورد، چرا پیامبر اکرم که همه کارهایشان حکیمانه است، با آن همه علاقه و رقت قلب به نوه های عزیزشان، راضی به رنج امام مجتبی شدند و آن کودک را به آغوش پدرش نسپردند؟!
سیاستمدار و فقیه دقیق النظر مرحوم ‌آیت الله شیخ حسین لنکرانی(ره) در پاسخ این پرسش به نکته ظریفی اشاره می کرد که دقت و آینده نگری حضرت را نشان می دهد، 
پیشتر لازم است اشاره کنیم که مباهله یک میدان بزرگ بود تا ایمان کامل شرکت کنندگان را در مقابل چشم همه انسانها به نمایش گذارد زیرا کسی که در آن شرکت می کرد، اگر ایمانش ناقص و ضعیف بود، چه بسا از ترس نزول عذاب الهی میدان را خالی می کرد.
مرحوم ‌لنکرانی می فرمود: اگر حضرت امیر علیه السلام امام حسن را در آغوش می گرفتند، دشمنان ایشان در طول تاریخ چنین شبهه پراکنی کنندکه نعوذ بالله مولا علی ایمان قلبی نداشت و حضورش صرفا برای نقل و انتقال فرزندش بود، در حالیکه پیامبر حکیم با این عمل خود به همه افراد حقیقتجو و تیز بین، از پریروز تا پس فردای تاریخ به روشنی نشان دادند که امیر مؤمنان با ایمان کامل و استقلال رای در این معرکه حاضر شده تا عمق ایمانش متجلی شود و از این روست که خداوند در آیه مباهله او را همان "نفس" پیامبر می خواند.

انتهای متن/

نظر شما