شناسهٔ خبر: 55497069 - سرویس سیاسی
منبع: انصاف نیوز | لینک خبر

مشروطه و ایران امروز

| نخستین نشست گروه «جامعه‌شناسی سیاسی» در دوره جدید در انجمن جامعه‌شناسی ایران برگزار شد |

صاحب‌خبر -

پایگاه خبری-تحلیلی انصاف نیوز: قریب به ۱۱۶ سال پیش در ۱۳ مرداد ۱۲۸۵ خورشیدی، مظفرالدین‌شاه به تأسیس مجلس شورای ملی (اسلامی) رأی مثبت داد و همین واقعه، که امیدواری به محدودشدن سلطنت مطلقه و قدرت استبدادی شاه را در میان ایرانیان زنده کرد، ایده‌هایی چون تغییر سرنوشت به‌دست خود مردم، آزادی سیاسی، اندیشه‌ی اصلاح، قانون و از این‌قبیل را در متن اجتماع به بحث گذاشت؛ بحث‌هایی که تا به امروز دامن کشیده و همچنان وضع روشنی پیدا نکرده‌اند. مشروطیت با ادعای سازگاری شرع و عرف، توسعه و سنت، مدعای قسمی پیشرفت برمبنای عدالت را داشت و از همین منظر است که امروز نیز در متن پرسش‌های اساسی ما قرار دارد. نسبت امروز و مشروطه، نیازمند واکاوی دقیقی‌ست که گروه جامعه‌شناسی سیاسی را بر آن داشت که افق‌های بحث را در این رابط برکشد.

در نشستی که به همین منظور در اتاق کلاب‌هاوس گروه جامعه‌شناسی سیاسی انجمن جامعه‌شناسی ایران برگزار شد علیرضا رجایی، علی اکبر امینی و احمد بخارایی، سخنران بودند. جلسه با طرح بحث توسط مدیر نشست عباس نعیمی جورشری، جامعه شناس و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران آغاز شد. وی با قرایت بخش هایی از مکتوبات فتحعلی آخوندزاده به توصیف شرایط نابسامان ایران از حیث قانون مداری در عهد پیشامشروطیت پرداخت. همچنین با مفهوم کاوی مشروطه در «کنستیتوسیون» فرانسوی، آرای برخی از صاحبنظران را به بحث نهاد و نهایتا به ساختار قدرت در رابطه خدایگان-شاه اشاره نمود. او با این مقدمات به طرح این پرسش مبنایی پرداخت که چه نسبتی بین مشروطیت و ایران امروز می توان برقرار نمود؟ نکته ای که با یکایک مهمانان به بحث نهاد. (برای شنیدن فایل صوتی این نشست به این [لینک] در کانال تلگرامی انصاف نیوز بروید)

«علیرضا رجایی» مشروطه را به‌دلیل حضورش در زیست ما واجد اهمیتی تاریخی دانست و با اشاره به خلأهای مطالعاتی از درون ایران گفت: «نیازمند تأسیس انستیتو یا دانشکده‌ای برای مشروطه‌شناسی هستیم.»

وی که‌ دارای مدرک دکترای علوم سیاسی‌ست؛ بحث عاملیت شهروندی را پیش کشید و با بیان اینکه: «شهروندی، بدون عاملیت شهروندی ممکن نیست» در بسط معنای عاملیت گفت: «در تمام سطوح سیاسی، افرادی که در مقام شهروندی قرار می‌گیرند، حضور داشته باشند.»

این فعال سیاسی، همچنین با اشاره به جریان‌های فاعل گفت: «در مشروطه ضمن اینکه تجار، روشنفکران و اشرافیت متجدد شده نقش داشتند؛ زنان، کارگران، دهقانان و تمامی اعضای ضعیف جامعه‌ی آن روز ایران درگیر بودند و این فاعلیت، همه‌گیر و بی‌بدیل بود.»

وی همچنین با اشاره به نقش مطبوعات و زن‌ها، ایجاد اولین اتحادیه‌ی تاجران ایران و انجمن‌های مخفی را از دیگر مصادیق عاملیت برشمرد و شکل‌گیری شهروندی را در نتیجه‌ی فاعلیت گروه‌های مختلف مردم دانست که درنهایت به یک انقلاب همه‌جانبه تبدیل شد.

رجایی، نماینده‌ی روایت تحول را مطبوعات دانست و عنوان کرد: «مطبوعات رادیکال، تنها رسالت آگاهی‌دادن صرف را دنبال نمی‌کردند؛ بلکه بیان تغییر گفتمانی که در آن تاریخ اتفاق افتاده بود از جمله؛ منافع توده‌های زحمتکش، نقد مذهب ارتجاعی، انتقاد رادیکال از استبداد سیاسی را انجام می‌دادند.»

علی اکبر امینی از دیگر سخنرانان حاضر در جلسه با تأکید بر زبان دوران مشروطه مدعی شد که دانشگاهیان، نویسندگان و روشنفکران پسامشروطه، آن زبان ساده، بی‌ریا و صریح را پاس نداشتند. او که دارای دکترای سیاسی‌ست؛ با انتقاد از شیوه‌ی نگارشی پسامشروطه و با ارجاع به «دموکراسی ادبی» (تعبیر جمال‌زاده) گفت: «گرفتار نوعی اسنوبیسم و فخرفروشی زبانی شده‌ایم و رسالت اجتماعی و فرااجتماعی نویسنده را با تکیه بر فخرفروشی‌های بیانی و انتخاب حلقه‌ی مخاطبان خاص فراموش کرده‌ایم.»

این عضو هیئت علمی دانشگاه، با تأیید موضع شفیعی کدکنی، جامعه‌ی سالم را در گرو داشتن زبانی سالم دانست و از زبان نسیم شمال و بهار مثال آورد. سپس احمد شاملو، فروغ فرخزاد و سهراب سپهری را از جمله کسانی دانست که استعارات پیچیده را وارد زبان فارسی کردند و ادعا کرد: «استفاده از چنین زبانی، پشت کردن به خردگرایی‌ست.»

امینی، اوج چنین خردگرایی را در دوران مشروطه دانست که اندیشمندان از برج عاج روشنفکری، خارج و به کوچه قدم گذاشتند.

مسأله‌ی تحریف‌ها در متون مشروطیت، بحث بعدی امینی بود. وی چپ‌گرایان را از جمله کسانی دانست که به عمد، تحریف را وارد متون مشروطه کردند و پیشنهاد داد؛ مشروطه را باید از آثار اولیه‌ی نویسندگان آن زمان خواند.

مثلث ارگ، مسجد و بازار که به ادعای وی، مورد اتکای بحث لمبتون، اشرف و بیشتر علی شریعتی و عامل عقب‌ماندگی ایران بوده، بحث بعدی‌ای بود که امینی بدان پرداخت و گفت: «انقلاب مشروطه، این فرضیه‌ی شریعتی و اشرف را باطل کرد؛ زیرا نشان داد که این اتحاد همیشگی نبوده است. مسجد و بازار در یک طرف ایستادند و ارگ یا قدرت در طرف دیگر.» و ادامه داد: «تاریخ ما را همیشه آن مثلث رقم نزده است.»

بحث‌های امینی منجر به واکنش‌هایی از سوی سخنرانان و نیز حاضران در اتاق مجازی مانند علیرضا رجایی، بیتا مدنی و لطف‌الله آجودانی شد.

بیتا مدنی با تصریح صراحت و بی‌پردگی اشعار فروغ فرخزاد، و علیرضا رجایی با ارجاع به فعالیت‌های مستمر شاملو در مورد فرهنگ کوچه و شعرهای فولکلور به ادعای تکلف روشن‌فکرانه در جریان شعری معاصر در گفتار امینی، انتقاد کردند.

لطف‌الله آجودانی نیز پیشنهاد امینی مبنی بر استناد به رسائل و مدعای مغلوط‌نویسی مورخان پسامشروطه را به چالش کشید و گفت: «بحث تقلیل مفاهیم در آثار دوره‌ی مشروطه یک مسئله‌ی جدی است‌.»

وی با بیان اینکه؛ تقلیل پارلمان به اصل شورا، آزادی به امر به معروف و نهی از منکر و تصرف‌هایی از این‌دست، تطبیق‌دادن‌هایی بی‌بنیاد بوده است که در رسائل زمان مشروطه به وفور یافت می‌شود. وی همین نگاه تقلیل‌گرایانه را عاملی دانست که امروز، حق تصمیم‌گیری بر سرنوشت ایران را در ید اختیار عده‌ای خاص قرار داده است.

آجودانی همچنین خاطرنشان کرد: «تا زمانی که نسبت به مفاهیم مدرن و همین‌طور سنت به یک تأویل متعادل نرسیم و مانند آنچه در دوران روشنگری اروپا گذشت، به پیراستن سنت همت نکنیم؛ وجوه مثبت سنت را به‌کار گرفته و وجوه منفی آن را کنار بگذاریم، و در کل بازخوانی انتقادی را نادیده بگیریم، به تعادل در وضعیت اجتماعی نخواهیم رسید.»

وی در تصریح موضع خود بیان کرد: «در اروپا، جنبش‌های فکری بر اساس عناد، ضدیت و نفی کامل به سمت سنت خیزش نکردند؛ اما متجددان ایرانی ضمن نگاهی مطلق‌انگار و جزم‌اندیش به سنت رو کردند.»

آجودانی تأکید کرد: «آنچه من در مقام مذمت آن به‌عنوان پژوهشگر تاریخ برمی‌آیم، تقلیل مفاهیم از گذرگاه‌های غلط است. بومی‌سازی در جامعه‌ی ایرانی از آن‌جا که براساس تصرف‌های دور از واقع صورت گرفته، جامعه‌ی ایرانی را از اختیار داشتن تأویل و ترجمه‌های درست از مفاهیم متجدد دور کرده است.»

وی افزود: «از سوی سنت‌گرایان نیز خصومتی با مبنای ایدئولوژیک، مجال درک مفاهیم جدید از جامعه‌ی ایرانی را گرفته است.»

وی عنوان کرد؛ این چرخه‌ی افراط و تفریط و دوقطبی سنت‌گرا و تجددطلب که برای آینده‌ی دموکراتیک ایران زیان‌بار است، نیازمند اجماع جدی و عزم گسترده‌ی نخبگان می‌باشد که ضمن مبنا قرار دادن نگاهی متعادل به بازخوانی مجدد سنت و خلق امر نو بپردازند.

احمد بخارایی نیز، ضمن بحث «دوقطبی‌های دیروز و امروز» در این نشست حضور داشت‌.

این جامعه‌شناس و عضو هیأت علمی دانشگاه با اذعان بر اینکه، دوقطبی‌ها جامعه‌ی ما را آزار می‌دهند، ابتدا متذکر شد منظور از «دو قطبی» در جوامع، متراکم شدن مطلق نیروهای اجتماعی در دو قطب در دو سر یک طیف نیست مانند آن تراکمی که در علوم طبیعی اتفاق می‌افتد زیرا اساسا تفاوت وجود دارد بین عوالم طبیعی و انسانی. پس منظور از دوقطبی شدن یا بهتر است بگوییم: «دو قطبی کردن» یا دو قطبی‌سازی ناشی از سیاست‌های غلط به معنای وجود نیروهای لاغر و نحیف و کم صدا در وسط طیف اما پژواک داشتن صداهای تمرکز یافته در دو سر طیف در دو قطب موافق و مخالف ستیز‌جو است که جامعه را خسته و خشونت‌طلب می‌کند.

وی به قصد پرداختن به ریشه‌های تاریخی دوقطبی‌های موجود، در سه بند: «زمینه‌ها»، «سوژه‌ها» و «پیامدها»ابتدا در خصوص «زمینه‌ها»یی که با پنج عامل، فضای دو قطبی را خلق می‌کنند گفت: «سیاست‌های منطقه‌ای و فراکشوری، موضوع مذهب و شق جدید آن در قالب ولایت فقیه، غرب‌گرایی نخبگانی با برون‌داد عقلانی‌شدن، انفعال نیروهای فی‌مابین از جمله طبقه‌ی متوسط که نحیف و بی‌پژواک شده‌اند و نیز عناصر اقتصادی را در بررسی زمینه‌ها باید مورد دقت قرار داد.»

وی در بند دوم بحث خود، بر «سوژه‌ها»یی که در دوقطبی‌شدن مورد توجه قرار می‌گیرند در هفت موضوع دقیق شد و عنوان کرد: «تعامل با جهان یا انزواگرایی، تقابل سنت و مدرنیته، تقابل آرمان‌گرایی و واقع‌گرایی، تنش‌زدایی یا تنش‌زایی، درون‌گرایی یا برون‌گرایی، عقل جمعی در برابر عقل فردی و بالاخره آزادی در مقابل مخالفت با آزادی موضوعات مطرح و بیرون آمده از بطن یک فضای دوقطبی‌ست.»

وی در ادامه صحبتش پیرامون بند سوم مفهوم «دو قطبی»، از «پیامدها»ی چهارگانه فعال‌شدن این سوژه‌ها در فضای دوقطبی چنین گفت: «ماحصل چنین وضعیتی، رابطه‌ی «قدرت و قداست» را تعریف می‌کند و قدرت اصرار خواهد‌داشت که به هر قیمتی شده برای انقلاب، تشدید قداست کند که بخش‌های فعال جامعه را به مرور از خود دور می‌کند. پیامد دوم «انحصار گفتمانی» و حذف دیالوگ از صحنه‌ی جامعه است. پیامد سوم، پوشیده ماندن «ضعف‌های سیاسی و اقتصادی» تحت سیطره فضای دوقطبی است و درنهایت، پیامد چهارم هدر رفتن یا هدر دادن ظرفیت‌های اجتماعی است مانند دامن‌گرفتن مهاجرت‌ها که اینک میلیو‌ن‌ها ایرانی مهاجرت یا فرار کرده‌اند و میلیون‌ها شهروند دیگر در آرزوی رفتن هستند».

وی در ادامه به شش دو‌قطبی شکل گرفته در دوران مشروطه اشاره کرد و گفت: « در دوران مشروطه با شش نوع دوقطبی مواجه بودیم که عبارتند از: ۱- دوقطبی «درون قومیتی» و اختلافات درونی عشایر و اقوام و ایلات مانند آنجا که قشقایی‌ها و بختیاری‌ها نظیر صمصام‌السلطنه و حاج علی قلی‌خوان سردار اسعد بختیاری در حمایت از مشروطه‌خواهان عازم آزاد‌سازی تهران بودند اما در جای دیگر سردار جنگ بختیاری در تبریز علیه مشروطه‌خواهان می جنگید. ۲- دوقطبی «برون قومیتی» و فرصتی که انقلاب مشروطه در اختیار اقوام لر گذاشت تا تا انتقام سال‌های دور و نزدیک را از قاجار ترک‌زبانی بگیرند که با اتحاد شش قبیله ترک و شیعه که به قزلباش معروف بودند صفوی‌ها را در رسیدن به قدرت و سلطنت یاری کرده‌بودند و اینک خود زمام امور را در دست داشتند. ۳- دوقطبی «مذهب و وحدت ملی» که در طول ۱۳۰ سال اخیر در تعارض بین روحانیون شیعی و نظام حکم‌رانی جاری بوده.۴- دوقطبی «جغرافیای سرزمینی و وحدت ملی» که همواره باعث شده نیروهای بیرونی و خارجی از انگلیس و آلمان تا روسیه و آمریکا با ورود مستقیم و غیر مستقیم‌شان به صحنه جغرافیایی ایران ، تاثیر شگرفی بر سیاست داشته‌باشند. ۵-دوقطبی‌های «فرهنگی» شامل زبان و آداب و الگوهای رفتاری. ۶-دوقطبی‌های ایدئولوژیک شامل نیروهای چپ و کمونیست و سوسیالیست و ملی.

بخارایی وضعیت قطبی‌شده را یک آزار تاریخی عنوان کرد و گفت: «در منظر همین فضاست که ما نمی‌توانیم با هم دیالوگ سنتزآفرین داشته باشیم و موانع توسعه‌ی سیاسی را نیز بایستی در همین شرایط بازجست. در چنین وضعیتی، لوازم شش‌گانه‌ی توسعه‌ی سیاسی مهیا نشده‌است یعنی «سازمان‌ها»ی ملازم توسعه، ضعیف هستند و «آزادی» با تهدید و تحدیدهای جدی روبه‌رو بوده و هست و «مکانیزم‌های حل منازعه» را از کف می‌دهیم و نمی‌توانیم از زندگی سیاسی «خشونت‌زدایی» کنیم و نیز از سیاست هم «کیش‌زدایی» نکردیم و نهایتا شرط ششم برای تحقق توسعه سیاسی همواره در ایران با چالش مواجه بوده یعنی: مشروعیت جار‌چوبهای نهادی و قانونی».

و افزود: تاریخ سیاسی معاصر ایران، کوششی در جهت ایجاد دولت شبه مدرن و مشروطه سلطنتی در درون یک جامعه مدنی ضعیف بوده و نهایتا آنچه پس از مشروطه تا به امروز باقی مانده افزایش اقتدار حکومت مرکزی است که ارتباط وثیقی با اهداف جنبش مشروطه ندارد»

بخارایی در ادامه صحبتش ضمن اشاره به مصادیق تاریخی گفت: « در تعارض و ستیز مشروطه‌خواهان و مشروعه‌خواهان مانند شیخ فضل‌الله نوری که ابتدا مدافع مشروطه و سپس مخالف سرسخت آن بود و با فتوای مراجع نجف، «مخل آسایش و مفسد»، اعلام و نهایتا اعدام شد خشونت ناشی از دوقطبی‌ها به اوج رسید و این جکایت در جریان‌های تاریخی قبلی مانند میرزا رضای کرمانی در ترور ناصرالدی شاه و بعدی در سید حسن مدرس و نواب صفوی و کاشانی و تاکنون ادامه داشته‌است. این تعارضات ریشه در مفهوم حکومت فقیه داشت که در دوره قاجار از سوی ملا احمد نراقی، میرزای قمی و شیخ جعفر کاشف‌الغطاء مطرح و سپس در متون شیعه‌ی سیاسی بازتولید شد به گونه‌ای که مبنای انقلاب سال ۱۳۵۷ هم قرار کرفت. ملاحظه می‌شود که ریشه‌های نزاع و ستیز ناشی از دوقطبی در طول ۱۲۰ سال اخیر تقویت شده».

او در پایان و در پاسخ به این پرسش مفروض که اینک چه باید کرد، گفت:« مانیازمند یک فلسفه برای برون رفت از موانع توسعه سیاسی هستیم و این ریشه در فرهنگ و اندیشه دارد. می‌شود تلفیقی از سه نوع  فلسفه هگلی و نیچه‌ای و هایدگری را مد نظر داشت. هگل بر دو نوع حجیت علمی و اسطوره‌ای شامل قید و بندهای فرهنگی-اجتماعی تاکید دارد. او می‌گوید: تکامل تاریخی در چارچوب مراحل متعارف در آگاهی نسبت به آزادی پدید می‌اید. از سوی دیگر نیچه به «بازگشت به اصل» توجه دارد و معتقد است: هر آنچه خوب است به ارث برده‌شده‌است و هر آنچه به ارث برده‌نشده‌است ناقص است اما همین نیچه به سنت‌های موجود زمانه‌اش به خصوص مسیحیت، خمله می‌برد و آن را متهم می کند که موجب بیماری «نیست‌انگاری» شده‌است. در نهایت هایدگر به آزادی بورژوایی حمله می‌کند و آن را به بی‌دغدغه‌گی و خود‌سرانگی فردی متهم می‌کند. او هر چند آلمان را به احیای سنت از دست رفته‌اش دعوت می‌کند اما معتقد است باید ارکان پارادایم‌های سنت را ابتدا سست و سپس برساخت کرد تا بتواند وارد جامعه مدرن شود. بنابراین تلفیق کارکردی این سه نگرش می‌تواند راه برون رفتی برای جامعه ما از موانع توسعه باشد».

این جلسه به همت گروه «جامعه‌شناسی سیاسی‌» انجمن جامعه‌شناسی ایران و با مشارکت انجمن علوم سیاسی ایران و پایگاه خبری-تحلیلی انصاف نیوز برگزار شد.

انتهای پیام