شناسهٔ خبر: 55496837 - سرویس فرهنگی
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان | لینک خبر

داستان مردی که رهبر انقلاب او را یک انسان مقدس نامید

داستان شهیدی که در سال ۱۳۶۶ درحالی که تنها ۳۷ سال داشت به سبب شلیک پدافند به وصال معبود خود رسید.

صاحب‌خبر -

 در حال عبور از خیابان سعدی بودم که یک‌باره چشمم افتاد به عباس که پارچه نازکی را کشیده روی سرش و پیرمردی را کول کرده.  با این فکر که ببینم چه اتفاقی افتاده، پیش رفتم. سلام کردم و پرسیدم: چه اتفاقی افتاده عباس؟ این بنده خدا کیه؟ چه‌اش شده؟ انگار با دیدن من غافل‌گیر شده باشد، متعجب نگاهم کرد.

سر جایش پا به پا شد و گفت: «دارم این بنده خدا را می‌برم حمام. کسی را ندارد و مدتی هست که استحمام نکرده.  خدا را خوش نمی‌آد که همین‌طور رهاش کنیم»

سر جام میخکوب شدم و با نگاه تحسین‌آمیزم بدرقه‌اش کردم؛ این بخشی از خاطرات یکی اطرافیان شهید عباس بابایی در کتاب پرواز تا بی نهایت است.

 

حکایت یک انسان مقدس


عباس بابایی متولد ۱۳۲۹ تیمسار و خلبان ارتش کشورمان بود که هرگز  اسیر نام و عنوان‌های پستی نشد و به نقل از اطرافیانش همواره در تلاش بود تا ناشناخته بماند.

شهیدی که در سال ۱۳۶۶ درحالی که تنها ۳۷ سال داشت به سبب شلیک پدافند به وصال معبود خود رسید و رهبر انقلاب از او به عنوان یک الگو و انسان مقدس نام برده است. از او  ۱ دختر به نام سلما و ۲ پسر به نام‌های محمد و حسین به یادگار مانده است.

به مناسبت روز‌ شهادت این شهید بزرگوار که با ایام شهادت اباعبدالله نیز مقارن شده است به سراغ دختر این شهید بزرگوار سلما بابایی رفتیم تا درباره ویژگی‌های پدر بیشتر جویا شویم.

داستان مردی که رهبر انقلاب او را یک انسان مقدس نامید

بسیاری معتقدند که او یک عارف بود

باشگاه خبرنگاران جوان: مهم‌ترین ویژگی پدر خود را چه چیزی می‌دانید؟

سلما بابایی: مهم‌ترین ویژگی شهید بابایی را غلبه بر نفس می‌دانم. وقتی که بتوان بر روی نفس خود پا بگذاریم طبعا می‌توان به مدارج عالی روحی و درونی دست یافت که شهید بابایی به این مرحله رسیده بود؛ از همین رو نیز در سن ۳۷ سالگی به تمام مدارج عالی دست پیدا کرد.

حکایت یک انسان مقدس

خیلی‌ها معتقدند که شهید بابایی یک عارف بود و این عارف شدن از ویژگی غلبه بر نفس ایشان نشات می‌گرفت. به همین دلیل نیز خداوند عزت بزرگی را به ایشان داده است تا جایی که بعد از  سال‌ها هنوز مردم این شهید را دوست دارند و از ایشان به خوبی یاد کرده و سرمشق زندگی خود قرار داده اند.

این موضوع برای ما به عنوان فرزندان این شهید بزرگوار باعث افتخار است و خجالت زده این دوستان هستیم به سبب همه محبت و لطفی که در حق ما دارند.

ما به سبب وجود ایشان و مادرمان که در کنار شهید بابایی حرکت کرد این افتخار را داریم. مادری که توانست نام شهید را زنده نگه دارد و امیدواریم ما نیز به عنوان فرزندان شهید بتوانیم در این مسیر حرکت کنیم و اجازه ندهیم که خدشه‌ای به نام ایشان وارد شود. امیدواریم که بتوانیم به تمام اهداف این بزرگان دست یابیم.

حکایت یک انسان مقدس

بزرگان خود را به جوانان معرفی کنیم 

باشگاه خبرنگاران جوان: مهم‌ترین خواسته خانواده شهدا از مردم و مسئولان چیست؟

سلما بابایی: خانواده شهدا در این سال‌ها سختی بسیاری را متحمل شده‌اند. ما سال‌ها در حسرت فقدان حضور پدر خود روزگار سختی را پشت سر گذراندیم، اما توقعی از مردم نداریم، زیرا همواره به ما لطف داشتند.

زمانه ما در هر لحظه شرایط خاص زندگی خود را می‌طلبد و امکان دارد از همه دور شویم، اما تمام توصیه‌ای که اول به خودم و سپس به همه مردم عزیز دارم این است که تلاش کنیم تا در راستای مسیر این بزرگان حرکت کنیم. یک نمونه از این بزرگان شهید بابایی بوده است وگرنه بزرگان بسیاری در کشور خود داریم که می‌توانیم به عنوان الگو از آن‌ها استفاده کنیم و سرلوحه زندگی ما باشند.

جوان‌هایی که امروز در حال زندگی در این کشور هستند زمان جنگ حضور نداشتند و با بزرگان ما آشنا نیستند؛ بنابراین توقع ما این است که هرکدام در حیطه کاری خود این الگو‌ها را به جوانان معرفی کنند. برای مثال یک فیلم ساز در مسیر حیطه کاری خود و خبرنگاران در حیطه خود بتوانند گام‎‌هایی را در جهت شناخت این بزرگان بردارند.  

حکایت یک انسان مقدس

همه ما مسئولیتی در جامعه داریم که به وسیله آن می‌توانیم از هر طریقی این بزرگان را به مردم معرفی کنیم. حال چه از طریق فیلم، همایش و یا کتاب.

باید برای عزیزانی که در جنگ حضور یافتند و از جان خود گذشتند اهمیت قائل شویم. البته آن زمان جنگ بوده است وگرنه الان هم شهدای مدافع حرم را داریم که سینه سپر کردند و مقاومت کردند تا ما در آسایش و آرامش باشیم و قدر این عزیزان را بدانیم و در مسیر این بزگوران حرکت کنیم.  

شهدای بسیاری وجود دارند که ما نمی‌شناسیم شان، اما وقتی وارد زندگی این بزرگان می‌شویم می‌بینیم که چقدر کار‌های بزرگی را انجام دادند و از همین رو نیز شرمنده می‌شویم. یک دست صدا ندارد و به تنهایی نمی‌توان این بزرگان را به مردم شناساند. همه باید دست به دست هم دهیم تا این بزرگان را به جوانان کشور شناسانده و فرهنگ سازی کنیم تا مسیز درست را انتخاب کنند.

حکایت یک انسان مقدس

عشق پدر و مادرم زمینی نبود

باشگاه خبرنگاران جوان: خاطره نقل نشده از پدر و مادرتان دارید؟

سلما بابایی: من تمام صحبت‌هایی که در این سال‌ها داشتم تمام رسانه‌ای شده است،کمااینکه ما حضور پدر را حس نکردیم و نتوانستیم بهره‌ای از حضور وی ببریم، بعد که در جامعه حضور یافتیم شناخت بیشتری از پدر پیدا کردیم و تا امروز همواره گفته‌ام که به عنوان فرزند شهید بابایی خود را لایق شناخت همچین پدری نمی‌دانم.

بنده اگر حرفی هم درباره این شهید بزرگوار مطرح می‌کنم صرفا به عنوان فردی است که در جامعه حضور دارد و شخصی را به این شکل دیده است که مانند فرشته‌ای از آسمان آمد ماموریت خود را انجام داد و دوباره به آسمان بازگشت و این تحلیل کلی من از ایشان است.

مادران ما نیز سختی‌های بسیاری را متحمل شدند که اگر این سختی‌ها را به جان نمی‌خریدند پدران ما به راحتی نمی‌توانستند با آرامش خیال از این مرز دفاع کنند.

حکایت یک انسان مقدس

تمام مسئولیت در زمان نبود پدرم بر دوش مادرم بود. امکانات چندانی نداشتیم، زیرا پدرم معتقد بود که باید با نفس مقابله کرد و این را به ما نیز آموزش داد و بعد‌ها مادرم در مسیر این آموزش در سختی‌ها ساخته شد و این پختگی در ایشان وجود آمد و تحملشان بالاتر رفت و از همین رو نیز با تمام مشکلاتی که وجود داشت عشقش نسبت به پدرم روز به روز بیشتر می‌شد.  

حکایت یک انسان مقدس

برخی مواقع می‌گویم که عشق این دو شبیه به افسانه‌ها بوده است وگرنه مگر می‌شود دو نفر اینقدر عاشقانه هم را دوست داشته باشند و در کنار عشق زمینی در نهایت هم به عشق آسمانی برسند.

مادرم همواره یک جمله ورد زبان داشتند و آن این بود که با خدا باشد و پادشاهی کن؛ که اگر بتوانیم با خدا باشیم بر روی زمین پادشاهی خواهیم کرد و این همان اتفاقی بود که برای پدر و مادرم رخ داد. زمانی که مادرم به رحمت خدا رفتند تشیع بسیار با شکوهی رقم خورد و گویی که شهید دوباره شهید شده بود و این به این دلیل بود که مادرم پس از شهادت پدرم و با تمام مشکلات در مسیر ایشان قدم گذاشتند.

ایشان مسئولیت خانواده، مسئولیت اجتماعی و مسئولیتی که نسبت به نام پدرم داشتند را به خوبی برعهده گرفتند و امیدوارم که ما فرزندان ایشان نیز در این مسیر حرکت کنیم و موفق باشیم و تا ابد نام این بزرگواران را زنده نگه داریم.

گفت‌وگو از فاطمه تورانلو