شناسهٔ خبر: 26208586 - سرویس سیاسی
منبع: نسیم | لینک خبر

سازمان بسیج اساتید اعلام کرد

اجرای طرح مشترک غرب و همپیمانان داخلی برای آماده‌سازی افکار عمومی جهت پذیرش برجام‌های جدید

سازمان بسیج اساتید با اشاره به درخواست برخی از اصلاح طلبان برای مذاکره با آمریکا، اعلام کرد: آیا این هماهنگی، حکایت از اجرای یک طرح مشترک غرب و امریکا با همپیمانان داخلی شان در آماده سازی افکار عمومی برای فشار به نظام جهت پذیرش شرایط جدید که از آن به برجام موشکی و برجام منطقه ای یاد می شود نیست؟

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، سازمان بسیج اساتید کشور در آستانه سالروز شهادت شهید چمران و روز «بسیج اساتید» و در پایان همایشی که به همین مناسبت و با عنوان «آئین بزرگداشت استاد تراز انقلاب اسلامی» صبح امروز در دانشگاه تهران برگزار شد، طی بیانیه اعلام کرد: شاهد نامه نگاری برخی از مدعیان اصلاحات هستیم که باز هم حرف از مذاکره، آن هم با ترامپ که حتی همپیمانانش او را غیر قابل اعتماد و غیرمعقول می دانند، می زنند، آیا این هماهنگی، حکایت از اجرای یک طرح مشترک غرب و امریکا با همپیمانان داخلی شان در آماده سازی افکار عمومی برای فشار به نظام جهت پذیرش شرایط جدید که از آن به برجام موشکی و برجام منطقه ای یاد می شود نیست؟

سازمان بسیج اساتید کشور با عنایت به تأکید رهبری، بر مقولۀ تربیت و شاگردپروری و آماج بودن جوانان ما در تهاجم فرهنگی در دانشگاه ها، چتر راهنمائی استاد راهنما بویژه در مقطع کارشناسی علاوه بر مسائل آموزشی به حوزۀ مسائل فرهنگی- تربیتی نیز گسترش یابد و استادان محترم در کسوت پدر معنوی در تکمیل شخصیت دانشجویان به عنوان سرمایه های کشور نقش مؤثرتری ایفا کنند. البته تحقق این مهم تا حد زیادی به کاهش دغدغه های معیشتی و صنفی اساتید محترم مربوط است که باید مورد توجه متولیان امر قرار گیرد.

متن این بیانیه بدین شرح است:

« 31 خرداد امسال سی و هفتمین سالگرد عروج ملکوتی استاد فرهیخته و عارف، شهید دکتر مصطفی چمران است این روز در تقویم رسمی کشور ما به «روز بسیج اساتید» نام گذاری شده است. یقیناً در پسِ این نامگذاری حکمتی نهفته است چراکه قطعاً می توان از شخصیت شهید چمران به عنوان یک الگوی برتر برای اساتید بسیجی یاد کرد. اما به واقع، وجه الگو و اسوه شدن این شهید برای جامعه دانشگاهی ما چه بوده است؟ چه شاخصه ها و ویژگی هایی شهید چمران را به یک الگوی برتر برای استادان و بسیجیان تبدیل کرده است؟

آنچه از مطالعه زندگینامه این شهید در می یابیم ویژگی ها و خصائصی همچون: تلاش و جهد علمی، تقوا و پرهیزکاری، احساس مسئولیت اجتماعی و انقلابی در کنار اخلاص و بی ادعایی است. او هیچگاه زندگی خود را صرفاً در راه تأمین رفاه برای خود تعریف نکرد، بلکه به دنبال رفع مشکلات علمی، عملی و اجتماعی جامعه بشری بود.

نمود این شاخصه ها در وی را در مهاجرت او از امریکا به فلسطین و لبنان علی رغم مخالفت جدی همسر امریکایی اش می توان دید. هنگامی که احساس کرد رزمندگان فلسطینی به کمک امثال او نیاز دارند و موقعی که امام موسی صدر را نیازمند یاری دید صرفاً به جهت انجام وظیفه اجتماعی و انقلابی خود از همه تعلقاتش گذشت و در حالی که مدرک دکتری فیزیک پلاسمای خود را اخذ کرده بود و می توانست مرفه ترین زندگی ها را در مادی گراترین کشور دنیا داشته باشد همه را پشت سر گذاشت تا  به وظیفه اسلامی، انسانی و انقلابی خود بپردازد و هنگامی که انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی رسید، بار دیگر تمامی تعلقات خود را رها کرد و به ایران آمد تا در کنار یاران انقلاب و نهاد تازه تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به پاسداری از کیان نظام نوپای جمهوری اسلامی که مورد هجمه گروهک های ضدانقلاب در کردستان قرار گرفته بود بپردازد.

بعد از آن هم، زمانی که صدام به خاک کشور عزیزمان تعرض کرد او بود که به همراه دیگر نیروهای مردمی، گروه جنگهای نامنظم را تشکیل داد و به حراست از این مرز و بوم پرداخت. تا این که سرانجام در 31 خرداد 1360 در جبهه های جنگ تحمیلی به درجه رفیع شهادت دست یافت. آری او مرد علم، عمل، تهذیب، جهاد و تکلیف بود نه مرد حرف و عافیت طلبی. براستی چمران نمونه کامل یک استاد بسیجی بود بلکه اسوه و الگوی برجسته ای برای تمامی اساتید بسیجی کشورمان. و چه شایسته، روز شهادتش که استادِ در تراز جمهوری اسلامی بود، روز بسیج اساتید نام گرفت. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

متأسفانه امروزه به دلیل گذشت زمان و فراموشی آثار و پیامدهای دوره طاغوت و حاکمیت استعمار بر کشور عزیز اسلامی مان، به تدریج برخی در حقانیت مبارزه با نظام سلطه و مقاومت در برابر آن، تشکیک می ­کنند و اسفبارتر از آن، بعضی حتی توصیه به پذیرش وضع موجود و تمکین در مقابل خواست و اراده قدرتهای مسلط جهانی و هضم شدن در نظم موجود طراحی شده به وسیله آنان، بلکه پذیرش طوق وابستگی به آنان می ­کنند. استدلال این تفکر این است که مقاومت در برابر قدرتهای سلطه­ گر جهانی، علاوه بر آنکه آب در هاون کوبیدن است و نتیجه نمی­ دهد، هزینه های بسیاری بر ملتها و دولتهای مبارز و مقاوم تحمیل می­ کند. در این میان شاهد مصاف دو رویکرد سازشکار غربگرا و مقاومتگر انقلابی از ابتدای انقلاب تاکنون هستیم.

جریان نخست که می­ توان آن را رویکرد واقع­گرای غربگرا نامید، دارای طیف بندی های گوناگونی است، لکن در یک نگرش کلی بر این نظر استوار است که باید در عرصه بین المللی و منطقه ای واقع­گرا بود؛ یعنی قدرتهای جهانی همانند امریکا و اروپا را به عنوان یک واقعیت غیرقابل انکار مورد توجه و محاسبه قرار داد.

از نظر آنان واقعیت این است که هیچ تصمیم و اقدامی بدون هماهنگی با این قدرتها بخصوص امریکا که بزرگترین اقتصاد و بزرگترین ارتش و قوی ترین هم پیمانان سیاسی را در جهان دارد، به سرانجام نخواهد رسید. لذا باید راه مقابله و مقاومت را کنار گذاشت و راه اعتمادسازی و همراهی را دنبال کرد. برخی از اینان پا را از این هم فراتر گذاشته، مبتنی بر تئوری وابستگی این ایده را مطرح می­ کنند که برای پیشرفت کشور باید به دنبال وابسته شدن به قدرتهای جهانی بود و از توهم استقلال طلبی و خروج از یوغ بیگانگان خارج شد؛ اینان الگوی ژاپن و کره جنوبی را که براساس آن، این دو کشور با نزدیک شدن به امریکا از پیشرفت و توسعه بهره مند شدند، به عنوان الگوی مورد نظر خود برای توسعه یافتگی مطرح می کنند. در میان این گروه که عمدتاً تحصیل کردگان غرب می باشند، برخی بر این نظرند که غرب، یک کلیت به هم پیوسته است که باید همه آن را با هم پذیرفت. لذا باید برای رسیدن به پیشرفت و توسعه- همان­گونه که در سیاست و اقتصاد سرمایه­ داری حل می­شویم، در فرهنگ و تمدنش نیز به­ طور کامل محو شویم.

در نقطه مقابل این دیدگاه، دیدگاه واقع­بین مقاومتگرا قرار دارد. براساس این دیدگاه، غرب، توسعه و پیشرفت خود را بیش از هر چیز، مرهون چپاول، استعمار و استثمار ملل محروم شرق و جهان اسلام در طی چند قرن اخیر می داند و این امر را تاریخ چند صد ساله استعمار افریقا، هند، کشورهای اسلامی، ایران، عراق و... گواهی می دهند. این گروه از صاحب نظران در مقابل دسته اول که ژاپن و کره جنوبی را به عنوان الگوهایی از توسعه یافتگیِ متأثر از وابستگی ذکر می کردند، به این نکته اشاره می­کنند که اگر امریکا و غرب به توسعه اقتصادی این دو کشور کمک کردند، دلیلش مقابله و رقابت با چین کمونیست و کره شمالی بوده، اما در جهان اسلام که بدیل و رقیبی برای غرب در منطقه وجود نداشته، وابستگی کشورها، جز خرابی، ویرانی و عقب ماندگی دستاورد دیگری نداشته است. ضمن اینکه توسعۀ نسبی این کشورها در محدوده­ها و عرصه­های خاصی است و این کشورها هیچ­گاه نمی­توانند به محدودۀ ممنوعه قدرتهای جهانی وارد شوند.

از نظر این دیدگاه، اگر مقاومت و مبارزه با قدرتهای بزرگ، هزینه دارد، هزینۀ سازش و اعتماد به آنان به مراتب بیشتر است. کشورهای عربی و سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) که از 40 سال پیش با اعتماد به غرب و امریکا مسیر سازش و همراهی را طی کردند، نهایتاً چه توشه­ای از این راه به دست آورده ­اند؟! در مقابل آن، حزب الله لبنان، حماس و جهاد اسلامی علی رغم محدودیتهای بسیار از  ابتدای قرن جدید، پشت سر هم با پیروزی­های چشمگیر همراه بوده­اند. آزادی جنوب لبنان در سال 2000، جنگ 33 روزه در سال 2006 ، جنگ 22 روزه و 8 روزه در غزه در سال 2008 که همگی علی رغم نابرابری فاحش با پیروزی جریان مقاومت همراه شد.

در منطقه خودمان نیز شاهد این هستیم هنگامی که ما با امریکا و ناتو در جنگ علیه القاعده و طالبان در افغانستان در 2001 همراه شدیم، نه تنها هیچ دستاودی به چنگ نیاوردیم و هم اکنون در آن کشور از نفوذ اقتدار درخور توجهی برخودار نیستیم، که حتی مردم افغانستان نیز همچنان در آتش تروریسم، جنگ داخلی و کشتار از سوی نیروهای امریکایی می سوزند. اما در عراق، شاهد نتایجی کاملاً برعکس هستیم؛ عراقی که به وسیله امریکا و ناتو، شاهد سقوط صدام بزرگترین دشمن ایران بود، نه تنها به دست امریکا نیفتاد، بلکه با سیاستهای مستقل ایران هم اکنون به اصلی­ترین متحد جمهوری اسلامی در منطقه تبدیل شده است چرا؟! برای اینکه جمهوری اسلامی در عراق برخلاف افغانستان با ائتلاف غربی به اصطلاح ضدداعش همراهی نکرد و خود به تنهایی محور یک ائتلاف شد که روسیه را هم با خود همراه نمود و جبهه جدیدی را در منطقه گشود که هم اکنون در دو قدمی پیروزی کامل قرار دارد. در سوریه هم هکذا.

در حوزه مسائل داخلی نیز آنگاه که به دست دیگران چشم دوختیم، دست خالی ماندیم و آن گاه که خود دست به کار شدیم، موفقیتهای چشمگیری را به دست آوردیم. شاهد این مدعا پیشرفتهای علمی و فناوری در عرصه های مختلف نظامی، هسته­ای، ماهواره، نانو، سلولهای بنیادی، پزشکی، صنایع سدسازی، صنعت نفت و بسیاری از عرصه ­های دیگر است. در مقابل، هرگاه که تصور کردیم با مذاکره و معامله با امریکا می­توانیم بر مشکلات فائق آییم و به آنان اعتماد کردیم، ناکام  ماندیم. زنده­ترین شاهد این مدعا نیز- علاوه بر بدعهدی­های متعدد و مکرر امریکا در دورۀ معاصر- مسأله برجام است. تصور اولیه برخی از مسئولان این بود که با وارد کردن امریکا به فرایند مذاکرات هسته­ای، پروندۀ هسته­ای به نتیجه مطلوبی خواهد رسید و در اولین روز انعقاد قرارداد، همه تحریمها اعم از مالی، بانکی، هسته­ای و غیر آن برداشته خواهد شد، اما هم اکنون که بیش از دو سال و نیم از اجرایی شدن این قرارداد می گذرد، به اذعان همه صاحب نظران و حتی مقامات مسئول، وضعیت تحریم­ها از قبل از برجام نیز بدتر شده است؛ زیرا اولاً در این دوره، جمهوری اسلامی با تحریمهای جدیدی همچون تحریم معامله با دلار مواجه شده و برای مبادلات ارزی و حتی پرداخت حقوق نمایندگان سیاسی خود در خارج با مشکل جدی مواجه است و ثانیاً به دلیل بسته بودن سوئیفت عملاً از 137 میلیارد دلار ارز بلوکه شده در سیستم بانکی خارجی تاکنون چیزی کمتر از 7 میلیاردِ آن وصول شده است و این در حالی است که جمهوری اسلامی در همان روز اول اجرایی شدن برجام، خوشبینانه بلکه ساده­لوحانه به همه تعهداتش عمل کرده و انجام هیچ تعهدی را منوط به انجام تعهد طرف مقابل ننموده است و هم اکنون که امریکا از برجام خارج شده هیچ حربه ای برای مقابله با آن در دست ندارد.

این رویکرد خوش­بینانه در یک اشتباه دیگر، در پی آن است که با سیاست­های امتیازدهی به اروپا تلاش کند تا اروپا را ترغیب به پایبندی به برجام نماید. بر همین اساس، با وجود آن که فرانسه در جریان مذاکرات برجام بدترین مواضع را داشته، به اولین شریک تجاری جمهوری اسلامی تبدیل شده و در شرایط جدید نیز اهرم فشاری علیه ما و به نفع امریکاست، لکن بعضی دیگر از اعضای 5+1 که نسبتاً در کنار ما بوده و هستند؛ چنانکه باید مورد عنایت و توجه قرار نگرفتند. این رویکرد که به امید بهبود روابط با غرب، تمام تخم مرغ­های خود را در سبد برجام چیده بود، هم اکنون که با ناکامی و ناکارآمدی مطلق این توافق مواجه شده، نه تنها در پی عذرخواهی از ملت شریف ایران به دلیل ایراد این خسارت عظیم به کشور نیست بلکه با فرافکنی و شانه خالی کردن از مسئولیت خود در تحمیل برجام بر جمهوری اسلامی به دنبال تحمیل برجامهای دیگری به نظام و ملت قهرمان ایران است. در همین راستا همزمانی دو اقدام از این اردوگاه، مشکوک به نظر می رسد؛ از یک طرف شاهد آن هستیم که درست پس از اعلام ترامپ مبنی بر خروج امریکا از برجام به یکباره قیمت سکه، طلا، ارز و مسکن با افزایش نامتعارف و چشمگر مواجه می شود و برخلاف انتظار، همانند دو سال انتهایی دولت دهم ازسوی این دولت نیز شاهد اقدامات و اهتمام جدی برای مقابله با آن نیستیم تا شاید این باور را متبادر به ذهن کند که بدون غرب و امریکا نمی توان هیچ کاری را از پیش برد؛ و از سوی دیگر نیز شاهد نامه نگاری برخی از مدعیان اصلاحات هستیم که باز هم حرف از مذاکره، آن هم با ترامپ که حتی همپیمانانش او را غیر قابل اعتماد و غیرمعقول می دانند، می زنند.

آیا این هماهنگی، حکایت از اجرای یک طرح مشترک غرب و امریکا با همپیمانان داخلی شان در آماده سازی افکار عمومی برای فشار به نظام جهت پذیرش شرایط جدید که از آن به برجام موشکی و برجام منطقه ای یاد می شود نیست؟

در مقابل این نگاه واقع گرای سازشکار، رویکرد واقع ­بینانۀ مقاومتگرا بر آن است که راه پیشرفت و موفقیت کشور را در همه عرصه­ه ا با اتکا به توان نیروها و منابع داخلی دنبال کند. براساس این دیدگاه، اگر جمهوری اسلامی در پی آن است که اهداف داخلی، منطقه­ ای و خارجی خود را محقق کند، باید در پی افزایش قدرت اقتصادی و نظامی خود باشد؛ زیرا آنچه در عرصه جهانی موجب پذیرش یک سخن حق و هژمونی آن می­شود؛ علاوه بر اتقان آن، «رژیم قدرت» و توان و اقتداری است که در پشتِ آن نهفته است. بر همین اساس است که مقام معظم رهبری پس از دو سال متوالی، نام­گذاری سال به عنوان «اقتصاد مقاومتی» امسال را به نام «حمایت از کالای ایرانی» می نامند.

بر همین مبناست که نظریه «توسعه دانش بنیان» مطرح می ­شود. (العلم سلطان)؛ یعنی توسعه و پیشرفتی که پایه­های اصلی آن دانش، علم و فناوری دانشمندان و متخصصان می­باشد. خوشبختانه کشور ما در این خصوص با توجه به سرعت رشد 13 برابری ­اش نسبت به رشد علمی دنیا به اندازه کافی دارای ظرفیت بالنده هست. هم اکنون بررسی ­های میدانی حکایت از آن می­کند که مشکل عمده جمهوری اسلامی در حوزه صنعت، علم نیست، بلکه فنّاوری است. این عرصه، همان عرصه ­ای است که در آن، نقش استادان و اعضای هیئت علمی دانشگاه ­ها و مراکز علمی اهمیت می ­یابد. آنچه در این فرآیند از اهمیت مضاعفی برخوردار است، حوزه علوم انسانی و اجتماعی است که ضمن تولید علم بومی در این حوزه، این علوم را در خدمت ادارۀ بهتر و بهینه ­تر کشور قرار دهد. اگر ما به دنبال توسعه و پیشرفت کشورمان هستیم، قاعدتاً آن را باید متکی بر نظریه ­های بومی یعنی اسلامی- ایرانی جستجو کنیم. در این خصوص نیز نقش اساتید متعهد و انقلابی و به عبارت دیگر بسیجی و سازمان بسیج اساتید از اهمیت مضاعفی برخوردار است. ایده عملی بسیج اساتید در این خصوص ایجاد اندیشکده های دانشگاهی با رویکرد حلّ المسائلی است.

سازمان بسیج اساتید کشور با عنایت به تأکید رهبر فرزانۀ انقلاب حضرت امام خامنه ای «دامَ ظِلّهُ العالی»، بر مقولۀ تربیت و شاگردپروری و آماج بودن جوانان ما در تهاجم فرهنگی در دانشگاه ها، چتر راهنمائی استاد راهنما بویژه در مقطع کارشناسی علاوه بر مسائل آموزشی به حوزۀ مسائل فرهنگی-تربیتی نیز گسترش یابد و استادان محترم در کسوت پدر معنوی در تکمیل شخصیت دانشجویان به عنوان سرمایه های کشور نقش مؤثرتری ایفا نمایند. البته تحقق این مهم تا حد زیادی به کاهش دغدغه های معیشتی و صنفی اساتید محترم مربوط است که باید مورد توجه متولیان امر قرار گیرد.

همچنین لزوم جهاد اقتصادی در کسوت اقتصاد مقاومتی و درون زا همگام با جهاد علمی و مدیریتی، اعتماد و میدان دادن به نقش آفرینی جوانان، اجرای نقشۀ جامع علمی و سیاست های کلی علم و فنّاوری، اجرای دقیق اصل 44 و مردمی کردن اقتصاد، اصلاح نظام بانکی و حذف سلطه دلار بر مبادلات تجاری و اقتصادی، حمایت از تولید داخلی و برنامه ریزی برای افزایش صادرات غیر نفتی، توسعه کشاورزی و شرکت های دانش بنیان  و توجه به آموزه های اسلامی و تجارت برکت محور ازجملۀ ضرورت ها برای توسعۀ اقتصادی در تراز جمهوری اسلامی و پیش برنده برای احراز اقتدار ملّی و بین المللی است؛ مورد انتظار بسیج اساتید کشور می باشد.»

انتهای پیام/

منبع: فارس

مسئولیت صحت اخبار ارائه شده به عهده منبع خبر بوده و این رسانه صرفاً رسالت اطلاع‌رسانی خود را در این رابطه انجام می‌دهد.