رابطه بين عمق استراتژيک و عزت ملي
يک تير و دو هدف
صاحبخبر - اميد طاهرنژاد عمق استراتژيک از جمله مفاهيمي است که ريشه در علوم و فنون نظامي دارد. اين مفهوم بهمانند بسياري ديگر از مفاهيم، بيش از آنکه تعريف شود، به کار رفته است. بهعبارتي بسياري از پژوهشگران حوزه مطالعاتي روابط بينالملل از مفهوم عمق استراتژيک بهمنظور تحليل شرايط نظامي بازيگران استفاده کردهاند، بهجاي آنکه تعريفي از آن ارائه دهند. با وجود اين، اصولاً تعريفي که از اين مفهوم در ادبيات نظامي ارائه ميشود، ماهيتي نظامي و مکاني دارد. در اين يادداشت قصد داريم ضمن تعريف مفهوم عمق استراتژيک و تفاوت دو تعريف کلاسيک و جديد از آن، به رابطه مفهومي و عملي اين دو حوزه با هم بپردازيم و آن را در مورد عزت ملي بررسي کنيم. 1. تعريف دو مفهوم عزت ملي و عمق استراتژيک نخست) تعريف عزت ملي «عزت» در لغت بهمعناي قدرت و پيروزي، نفوذناپذيري، چيرگي، علو، بزرگي و ارجمندي است. در کتاب «المفردات» در تعريف عزت چنين ذکر شده است: «عزت حالتي است که انسان را در برابر ناملايمات، مقاوم و شکستناپذير ميکند و مانع مغلوب شدن او ميگردد.» در قرآن به دو نوع عزت اشاره ميشود که عبارت از عزت ممدوح و عزت مذموم است. «عزت ممدوح» مخصوص خدا، رسول خدا (ص) و مؤمنان است و «عزت مذموم» و ناروا حالت نفوذناپذيري در مقابل حق و برتريخواهي از پذيرش واقعيات است. اين عزت در واقع ذلت است.[1] دوم) تعاريف از عمق استراتژيک؛ تعريف کلاسيک و جديد از عمق راهبردي الف) تعريف کلاسيک تعريف ابتدايياي که در علوم و فنون نظامي پذيرفته شده است، عمق استراتژيک[2] بهمعناي فاصله بين خط مقدم محتمل و مناطق مهم اقتصادي و سياسي است که هنوز هم در نزد تصميمگيران داراي اهميت است. با وجود اين تعريف مختصر و ابتدايي، از مشکلات اساسي مربوط به عمق استراتژيک، کمبود آثار قابل توجه در اين حوزه است. اکثر تحليلگران از اين واژه استفاده ميکنند، بهجاي اينکه تعريفي از آن ارائه دهند. کنث اي. بولدينگ[3]مدلي از منازعه و ستيز بر سر قلمرو مکاني[5] از مفاهيم اساسي مدل بولدينگ، عمق استراتژيک است. به نظر او، عمق استراتژيک بهمعناي توانمندي بازيگر در جذب يک حمله به درون خاک خود است؛ بهطوريکه بتواند زيرساختهاي سياسي، کشاورزي، اقتصادي، امنيتي و صنعتياش را از آسيب محفوظ نگه دارد. بين دولتها يا گروههاي غيردولتي را برمبناي نظريه اقتصادي رقابت فضايي[6] ارائه کرد. در اثر کلاسيک خود با عنوان «منازعه و دفاع: نظريهاي کلان»[4] مثال تاريخي عمق استراتژيک قوي، استفاده شوروي از سرزمين وسيع و ويژگي آبوهوايي خود در دفع حمله نظامي نازيها در 1941 بود. اگرچه آلمانيها توانستند حومههاي شهر مسکو را اشغال کنند، اما همين امر هفت ماه از آنها وقت گرفت تا بدين نقطه برسند. اين ميزان زمان به شوروي اين امکان را داد تا داراييهاي اساسي خود را به شرق کوهستانهاي اورال منتقل کند.[7] به نظر ايستون، عمق استراتژيک به ظرفيت زميني و مکاني نظامي يک کشور اشاره دارد؛ اعم از اينکه يک کشور داراي وسعت سرزميني بالا باشد تا در صورت حمله دشمن بتواند از خود دفاع کند و همچنين فرصت درنگ و تفکر نظامي داشته باشد يا ابزارهاي نظامي مانند موشکهاي دوربرد و مکانهاي مناسب براي پرتاب آن بهمنظور آسيب به دشمن را داشته باشد.[8] نقاط ضعف تعريف کلاسيک از عمق استراتژيک امروزه پيشرفتهاي فناورانه نظامي مانع از کاربست کامل مفهوم عمق استراتژيک بهمعناي کلاسيکش ميشود. اگرچه اين مفهوم هنوز اعتبار خود را بهطور کامل از دست نداده است، ولي با توجه به تحولاتي که در عرصه فناوريهاي نظامي و تغيير مؤلفههاي قدرت رخ داده است، بايد تعريفي نو و کاملتر از عمق استراتژيک ارائه دهيم که هم مؤلفههاي مکاني-نظامي عمق استراتژيک کلاسيک را دارا باشد و هم مؤلفههاي جديد قدرت را که ماهيتي نرم دارند، دربرگيرد. ب) تعريف جديد از عمق استراتژيک داود اوغلو با انتشار اثر «عمق استراتژيک» توانست اين مفهوم را با تحليل سياست خارجي (در مصداق ترکيه) گره بزند. او در طرحش عمق استراتژيک را مبتني بر عمق جغرافيايي و عمق تاريخي تعريف ميکند. بدين معنا که اگر کشوري از عمق تاريخي بهرهمند باشد، از عمق جغرافيايي هم برخوردار است و لذا ميتواند در مناطق مختلف نقشآفريني کند.[9] عمق استراتژيک و بهعبارتي قدرت استراتژيک[10] عبارت از قدرتي حاصل از تصوير مثبت[11] يک کنشگر نزد ساير کنشگران مبتني بر «مؤلفههاي معنايي (هويتي) و مادي» است که در بستر تعاملات اجتماعي خود (داخلي و بينالمللي) بهدست آورده است. اين همان تعريفي است که وجهمشترکي با «عزت ملي» نيز دارد. ماهيت معنايي و هويتي همان عزت ملي است که با «منافع ملي مادي» متفاوت است. 2. وجوه ارتباط دو حوزه مفهومي و عملي «عزتجويي» و «عمق استراتژيک» در ادامه به بيان برخي ارتباطات بين دو حوزه عزت ملي و عمق استراتژيک، هم در حوزه مفهومي و هم در حوزه عملي، خواهيم پرداخت. نخست) ارتباط در حوزه عملي «قدرت استراتژيک» عمق استراتژيک و عزت ملي در نوع نگاه به قدرت ميتوانند با يکديگر ارتباط عيني و مفهومي داشته باشند. قدرت ملي شاخصهايي دارد که يکي از آنها نفوذ خارجي است که به آن قدرت استراتژيک گفته ميشود. بنابراين همانطور که قدرت، ظرفيت براي بقا، بازدارندگي و کارآمدي را در اختيار واحد سياسي قرار ميدهد، قدرت استراتژيک ظرفيتي براي تغيير هندسه جهاني و افزايش گزينههاي کنشگران در محيط خارجي (اعم از منطقهاي و بينالمللي) نيز محسوب ميشود. همين ابعاد دوگانه قدرت استراتژيک، يعني تغيير هندسه جهاني و افزايش گزينههاي کنشگران، در عزتجويي نيز تأثيرگذار است؛ چراکه لازمه عزتجويي يک واحد سياسي در عرصهي خارجي، داشتن ظرفيتي است که هندسهي جهاني را تغيير داده و گزينههاي کنشگران را نيز در محيط خارجي افزايش دهد. بنابراين «قدرت استراتژيک» مؤلفه مشترک عمق استراتژيک و عزتجويي محسوب ميشود. دوم) ارتباط در حوزه عملي «ظرفيت کنشگري» يکي ديگر از وجوه رابطه اين دو حوزه مفهومي و عملي، ارتباط در تواني است که به يک کنشگر ميدهد تا با بهرهگيري از آن، به کنشگري در محيط خارجي خود (اعم از منطقهاي و بينالمللي) دست بزند. عمق استراتژيک بهمثابه توان و ظرفيت داخلي، منطقهاي و بينالمللي يک نظام سياسي عمل ميکند و درعينحال يک واحد سياسي درخصوص شرافت خود در عرصه خارجي، مقيد به منافع مادي نخواهد بود. همين «عدم تقيد» به محدودهي مرزي، محيط کنشگري خارجي بازيگر را مبسوط و باز ميکند و دايرهي عمل او را به حوزههاي فراملي ميافزايد و سببساز شرافت بينالمللي او نيز خواهد شد. سوم) ارتباط در حوزه عملي «دامنه مخاطبان» هر دو حوزه عملي از دو طيف پيوندي برخوردارند؛ يکي کنشگران و ديگري مخاطبان کنش. اين کنش نيز ميتواند هم پيگيري نفوذ باشد و هم سياست عزتمندانه يک کشور. وقتي عمق استراتژيک شکل ميگيرد، انواع مختلفي از پيوندها بين کنشگران دارنده عمق استراتژيک و کنشگران مخاطب (کنشگران حاضر در عمق استراتژيک) ايجاد ميشود. هرکدام از اين پيوندها مبتني بر مؤلفههاي دوگانه عمق استراتژيک شکل ميگيرد. عمق استراتژيک بهمثابه دارايي و خصوصيات دارنده آن محسوب ميشود که ميتواند آن را بر طرف ديگر اعمال کند. بهعبارتي ساده، عمق استراتژيک از دو طرف کنشگر تشکيل شده است: دارنده و مخاطب (کنشگري که ذيل عمق استراتژيک دارندهي عمق استراتژيک قرار دارد). درعينحال وقتي عزتجويي شکل ميگيرد، ممکن است يک کنشگر سياست عزتمندانه را براي مخاطباني که اين سياستها براي آنها نيز عزتمندانه است، اعمال کند. بنابراين يک رابطه دوجانبه عزتجو و عزتطلب در کنشگري بينالملل ايجاد ميشود. براي مثال، علاوهبر روسيه که بهدنبال عزتجويي در منطقه غرب آسيا و شمال آفريقا دست به کنشگري ميزند، کشور سوريه نيز از حملات جنگندههاي روسيه به گروه داعش در کشور خود دنبال عزتطلبي است. روسيه درعينحال هم عمق استراتژيک خود را گسترانده و از خارج نزديک خود فراتر رفته و هم سياستي «عزتمندانه» را پيشه کرده است. چهارم) ارتباط تئوريک وقتي کشوري سياستهاي عزتمندانه در سياست بينالملل اتخاذ ميکند، باعث ميشود عمق راهبردياش افزايش يابد. بهعبارتي بر مخاطبين عمق راهبردياش افزوده ميشود. از طرفي ديگر، عمق استراتژيک باعث تأمين عزت ملي يک کشور ميگردد. نکتهاي که بايد بدان اشاره داشت، حاصل جمع صفر ناشي از اين رويکرد است. مدل رابطه بين عزت ملي و عمق استراتژيک گفته شد عمق استراتژيک عبارت است از قدرتي حاصل از تصوير مثبت يک کنشگر نزد ساير کنشگران مبتني بر مؤلفههاي معنايي (هويتي) و مادي. اما تصوير با حاصل جمع صفر[12] اشاره به وضعيتي دارد که در آن افزايش تصوير مثبت کنشگر خاص در منطقه قدرت خاص، باعث ايجاد تصوير منفي در مخاطبين خاص ديگر ميشود. افزايش تصوير مثبت ناشي از ضديت با استکبار در هواداران اين رويکرد، باعث شکلگيري تصوير منفي در مخالفين اين رويکرد ميشود. همچنين پيگيري سياستهاي عزتمندانه در قالب ضديت با استکبار در نظام بينالملل باعث شده است تا تصوير جمهوري اسلامي ايران در سطح منطقه غرب آسيا و فرامنطقه (بهطور مثال برخي کشورهاي آمريکاي لاتين و همچنين کشورهاي شبهقاره) بسيار مثبت شود. از طرفي همين امر باعث شده است تا تصوير ايران نزد برخي از کشورهايي که جمهوري اسلامي ايران با دولت آنها همسو نيست (براي مثال کانادا) منفي شود. فرجام سخن در اين مقاله تلاش شد تا به رابطه عزت ملي و عمق استراتژيک پرداخته شود. تعريف شد که عمق استراتژيک عبارت است از قدرتي حاصل از تصوير مثبت يک کنشگر نزد ساير کنشگران مبتني بر مؤلفههاي معنايي (هويتي) و مادي که در بستر تعاملات اجتماعي خود (داخلي و بينالمللي) بهدست آورده است. اشاره شد که رابطهي عزت ملي و عمق استراتژيک، يک رابطه مستقيم و همبستگي است. افزايش يا کاهش عزت ملي باعث کاهش عمق استراتژيک يک کشور ميشود و بالعکس. *به نقل از برهان پينوشتها: [1]. http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=44798 [2]. Strategic Depth [3]. Kenneth E. Boulding [4]. Conflict and defense: A General Theory [5]. Territory [6]. Economic Theory on Spatial Competition [7]. Anderton Charles H & Carter John R. (2009). Principles of conflict economics: a primer for social scientists: Cambridge University Pres. P: 155-164 [8]. Easton Ian. (2013). China’s military strategy in the Asia-Pacific: Implications for Regional Stability. The Pro-ject، 2049: 7, P: 8. [9]. Grigoriadis Ioannis N. (2010). The Davutoğlu doctrine and Turkish foreign policy. Hellenic Foundation for European and Foreign Policy, Working Paper، 8: 2010,P: 4-5. [10]. Strategic Power [11]. Positive Images [12]. Zero-Sum Images∎