با انتقال جسد به پزشكي قانوني، متهم كه از اقليت بود با بررسي دوربينهاي مداربسته شناسايي و بازداشت شد. بدروس 30ساله بعد از انتقال به پليس آگاهي در بازجوييها گفت: «شب حادثه همراه سه نفر از دوستانم در خيابان ايستاده بوديم و مشغول صحبت بوديم كه دو موتورسوار به سمت ما آمدند و معترض شدند كه چرا آنجا ايستادهايم. آنها خواستند آنجا را ترك كنيم، اما وقتي علت را پرسيدم طفره رفتند و گفتند دنبال دليل نباشيد و زودتر محل را ترك كنيد! اين شد بهانه درگيري.»
متهم در خصوص قتل گفت: «وقتي درگيري بالا گرفت، مقتول مدعي شد يكي از ما گردنبند طلايي را سرقت كردهايم. با شنيدن اين حرف عصباني شدم و درگيري بالا گرفت. حين درگيري طلق موتور آنها شكست. آنجا بود كه براي ترساندن مقتول تكهاي از طلق را برداشتم و ضربهاي زدم كه ناخواسته وارد سينه شد. باور كنيد با آنها خصومتي نداشتم و حتي يكبار هم آنها را نديده بودم، اما خودشان باعث درگيري شدند.» متهم در پايان گفت: «همان موقع بود كه مقتول با پسرش سوار موتور شد و رفتند اما دو روز از حادثه گذشت و من بيخبر از فوت مهدي در خانه استراحت ميكردم كه با صداي زنگ جلوي در رفتم. مأموران پليس بودند كه به اتهام قتل مرا دستگير كردند. آنجا بود كه متوجه شدم مهدي فوت كرده است.»
سرانجام با اقرارهاي متهم پرونده كامل و به شعبه دوم دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد. در اولين جلسه محاكمه، اوليايدم درخواست قصاص كردند. سپس متهم با شرح دوباره حادثه از خودش دفاع كرد و گفت: «آن شب مقتول و پسرش بيدليل باعث درگيري شدند و در آن درگيري مجبور شدم براي ترساندن آنها طلق شكسته را به سمت مقتول بگيرم كه ناخواسته وارد سينه مقتول شد. اصلاً فكر نميكردم اين رفتار باعث مرگ او شود. باور كنيد قتل ناخواسته بود و حالا از اوليايدم درخواست گذشت دارم.»
در آن جلسه متهم بنا به درخواست اوليايدم به قصاص محكوم شد و اين حكم در يكي از شعبات ديوان نيز تأييد شد. در حاليكه حكم در آستانه اجرا قرار داشت متهم توانست با پرداخت ديه رضايت اوليايدم را جلب كند.
به اين ترتيب صبح ديروز متهم بار ديگر از جنبه عمومي جرم پاي ميز محاكمه حاضر شد. بدروس در آخرين دفاعش گفت: «اين سالهاي طولاني زندگي در زندان مرا تنبيه كرد و در حالي روزهاي بسيار سختي را گذراندم، جوانيام در زندان گذشت. وقتي حكم قصاصم تأييد شد هر لحظه خودم را براي مرگ آماده ميكردم تا اينكه با پرداخت 300ميليون ديه توانستم رضايت اوليايدم را جلب كنم. از هيئت قضائي تقاضا دارم در مجازاتم تخفيف دهند تا حالا كه 40 سالهام هرچه زودتر آزاد شوم و بتوانم اين سالهاي بربادرفته را جبران كنم.» در پايان هيئت قضائي جهت صدور رأي وارد شور شد.