شناسهٔ خبر: 8354238 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

«جوان» بررسی می کند

ديپلماسي امريكايي چگونه نفوذ به ايران را عملي مي‌كند؟

روزنامه جوان

ساختمان سفارت سابق امريكا در خيابان طالقاني تهران هيچ نشانه‌اي ندارد كه به عنوان محل اصلي اقتدار ايالات متحده امريكا در ايران شناخته شود و براساس تفاهمنامه الجزاير دولت امريكا از حقوق قانوني خود بر اين سفارتخانه صرف‌نظر كرده است.

صاحب‌خبر -
ساختمان سفارت سابق امريكا در خيابان طالقاني تهران هيچ نشانه‌اي ندارد كه به عنوان محل اصلي اقتدار ايالات متحده امريكا در ايران شناخته شود و براساس تفاهمنامه الجزاير دولت امريكا از حقوق قانوني خود بر اين سفارتخانه صرف‌نظر كرده است. با اين حال امريكايي‌ها طي 30 سال گذشته تمام تلاش خود را براي نفوذ دوباره و پيدا كردن يك جاي پا از طريق عوامل مختلف به كار گرفته‌اند كه تازه‌ترين مورد آن شايد همين مسئله برجام باشد.
از همين منظر و تلاش گسترده امريكايي‌ها براي بازگشت دوباره به ايران در طول حيات انقلاب اسلامي است كه رهبر معظم انقلاب اسلامي نسبت به ورود و نفوذ دوباره امريكايي‌ها در ايران هشدار داده‌اند و هرگونه مذاكره‌اي را غيرقابل قبول دانسته‌اند و آن را زمينه نفوذ در ايران عنوان كرده‌اند. امريكايي‌ها شايد هنوز اميدوار باشند كه بار ديگر نقش خود را در كشور بازسازي كنند. همانگونه سال‌ها قبل و در جريان ملي‌شدن نهضت صنعت نفت آن را تكرار كردند.
 
   از كودتاي 28 مرداد تا كودتاي سبز
همزمان با ملي شدن صنعت نفت در ايران، اين ايالات متحده امريكا بود كه پس از عبور از سياست انزواگرايي كه به منظور ايجاد فرصتي براي تقويت داخل، مورد توجه قرار گرفته بود به ميدان تعاملات بين‌الملل وارد شد و سعي كرد در رديف كشورهاي صاحب اثر در حوزه روابط بين‌الملل در بيايد تا بتواند به رشد اقتصادي خود شتاب بيشتري بدهد.
 ايران نيز به عنوان يك كشور داراي منابع طبيعي فراوان و همچنين موقعيت استراتژيك، در چشم سياستگذاران ايالت متحده مورد توجه قرار گرفت و از آنجا كه دولت مصدق گمان مي‌كرد امريكا قدرت سوم است و مشي جداگانه‌اي از انگليس و شوروي دارد، در ماجراي ملي شدن نفت به عنوان يك بازيگر از سوي ايران به رسميت شناخته شد و همين مقدمه‌اي بر دخالت‌هاي بعدي ايالات متحده امريكا در ايران گرديد.
نفوذ ايالات متحده امريكا در ايران كه پس از كودتاي ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شروع شد رفته رفته باعث شد حكومت پهلوي با روابط گسترده نظامي و اقتصادي خود در نهايت به صورت يك پايگاه جدي تأمين منافع ايالات متحده امريكا دربيايد و در نهايت ايران به عنوان ژاندارم منطقه از سوي امريكا مطرح شود.
انقلاب اسلامي كه در بطن خود استكبار ستيزي و مقابله با استعمار را در برداشت به طور طبيعي مورد پسند دولت ايالات متحده امريكا قرار نگرفت و از آنجا كه امريكا منافع و نفوذ خود در ايران را در خطر مي‌ديد، دست به دشمني با انقلاب اسلامي زد و راه‌هاي گوناگون از كودتاي نظامي و تحميل جنگ گرفته تا نفوذ بر نخبگان و استفاده از آنها براي براندازي را مورد امتحان قرار داد تا بلكه حكومتي كه منافع آنها را ناديده گرفته و درصدد مقابله با آن بر مي‌آيد را از بين برده يا تضعيف كند.
اين روند با تدابير گوناگون همچون كودتاي نوژه، ايجاد نا آرامي گسترده در ايران و همچنين حمايت گسترده از حمله رژيم صدام حسين به ايران در پي گرفته شد. بعدها در دوره كلينتون امريكايي‌ها با طرح مهار دوگانه درصدد جلوگيري از نفوذ و رشد ايران بودند. اين رويه با روي كار آمدن دولت جورج بوش در سال 2000 سمت و سويي ديگر پيدا كرد و با حادثه يازدهم سپتامبر عملاً به سمت يك برخورد تمام عيار رفت. با اين حال ناكامي ارتش امريكا در عراق و افغانستان و در كنار توانايي قدرتمند نظامي ايران نشان داد رويكرد سخت به هيچ عنوان قابليت اجرا ندارد.
از همين رو بود كه پس از دولت بوش روند تقابل نظامي با ايران سمت و سويي ديگر پيدا كرد.
 
  9 راه براي مقابله با ايران
پس از به قدرت رسيدن باراك اوباما، تمامي ظرفيت‌ها و راهكارهاي مواجهه ايالات متحده امريكا با جمهوري اسلامي ايران، در يك برنامه پژوهشي و تحقيقاتي مورد بررسي قرار گرفت. نتيجه اين طرح تحقيقاتي قبل از انتخابات سال 1388 انتشار يافت. اين گزارش 160 صفحه‌اي با عنوان «كدام مسير به سمت ايران» توسط مركز خاورميانه‌اي سابان وابسته به مؤسسه بروكينگز، سه رويكرد را در قالب 9 سناريو مورد تجزيه و تحليل قرار داده است.
در اين گزارش ديدگاه مختلفي براي مقابله با ايران به مرحله اجرا در آمده است كه مهم‌ترين آن كه جزء به جزء تاكنون به كار گرفته شده است، رويكرد تخدير است. در واقع ترجمان سياست چماق و هويج يا مشت آهنين در دست مخملين است. اين رويكرد گزينه‌هاي به اصطلاح ديپلماتيك را در قالب دو سناريوي «اقناع» و «تعامل» مورد توجه قرار مي‌دهد.
اين نگاه كه بيانگر نوع نگاه اكثر دموكرات‌هاي امريكا براي مواجهه با ايران است، از مجازات و تشويق براي اقناع نمودن و تخدير ايران استفاده مي‌كند. در اين رويكرد بايد تعامل تاكتيكي ايالات متحده امريكا با جمهوري اسلامي ايران از طريق هويج اشتهاآور صورت پذيرد.
در كنار اين ديگر نگاهي كه براي مقابله با ايران در صدر برنامه دموكرات‌ها قرار مي‌گيرد، رويكرد معامله با ايران است. معتقدان به اين رويكرد با اذعان به اين نكته كه «امريكا نمي‌تواند از اهميت ايران چشم بپوشد»، «عصر اوباما را آخرين فرصت براي امريكا مي‌دانند.» طرفداران رويكرد معامله بزرگ با ايران، بر اين باورند كه بايد با وسوسه كردن تهران به معامله بزرگ، تعامل راهبردي بين امريكا و ايران برقرار كرد. اينان بر اين اعتقاد هستند كه به صورت «گام به گام» يا «حجم گسترده» مي‌توان ايران را اقناع نمود كه از سياست‌هاي خصمانه دست بردارد.
 در اين باره كنث. ام. پولاك يكي از تهيه‌كنندگان گزارش مركز سابان مي‌گويد: «چنين معامله‌اي موهبتي الهي براي امريكا، اسرائيل، عربستان و ساير متحدان در منطقه و فراتر از منطقه خواهد بود.»
 شايان ذكر است معتقدان به تعامل راهبردي با ايران، از گذشته تا به حال، از طرق مختلف، با برخي جريان‌هاي داخلي در كشورمان مرتبط بوده و هستند. در اين ميان تعامل گرايان كدخدا پذير در ايران، چشم اميد به اين رويكرد بسته‌اند و همين مسئله سبب شده است اين رويكرد به وضوح در كشور به چشم بيايد.
 
  مذاكره براي چيست؟
سخنان رهبر معظم انقلاب در خصوص ممنوعيت مذاكره با امريكا در حقيقت براي بي‌اثر كردن همين راهبرد امريكاست؛ راهبردي بر اساس «تخدير از طريق اقناع» كه بخشي مهم از طرح امريكا براي نفوذ و بازگشت به ايران است. دراين مرحله تخدير از طريق اقناع، ايران براي در امان ماندن از مجازات‌ها (بازگشت پذيري تحريم‌ها) و بهره‌مند شدن از مشوق‌ها (تعليق مشروط برخي از تحريم‌ها) بايد ملزم به حركت در مسير ريل گذاري شده توسط امريكا گردد.
 امريكا با استفاده از اين راهبرد از يك سو مي‌خواهد جمهوري اسلامي ايران را در چارچوب «راهبرد مهار»، محدود سازد و از ديگر سو، ايران را به صورت تدريجي و عملي، در مسير «راهبرد تغيير رفتار» قرار دهد.  در اين ارتباط بررسي گزارش مركز سابان و متن برجام و قطعنامه 2231 دو موضوع فوق را به خوبي نمايان مي‌سازد. اما مهم‌ترين راه براي اجراي اين مسئله ايجاديك كانال مذاكراتي با ايران است.

   ديپلماسي براي نفوذ
واقعيت ديپلماسي هميشه يكسري اهداف مشخصي داشته است كه در مذاكرات به صورت صريح از سوي دو طرف اعلام مي‌شود و از سوي ديگر اهداف ناپيدايي دارد كه به صورت غير رسمي دنبال مي‌شود، مذاكرات ايران با قدرت‌هاي بزرگ جهاني هم از اين قاعده جدا نيست، در واقع امريكا و رأي هدف اعلامي «‌جلوگيري از دستيابي جمهوري اسلامي ايران به بمب اتم» اهداف ديگري نيز دارد كه يكي از اين اهداف كه از سوي رهبر انقلاب نيز اعلام شد فراهم آوردن شرايط «نفوذ» در ايران مي‌باشد، اما امريكا به دنبال نفوذ است.
شايد مهم‌ترين عرصه ديپلماسي در دوران امروز ديپلماسي عمومي مي‌باشد كه در كانون توجه آن «ملت‌ها» قرار دارند، امريكا به عنوان دشمني كه براي براندازي جمهوري اسلامي هرگونه فعاليتي از جنگ تحميلي هشت ساله تا تقويت گروه‌هاي تروريستي را انجام داده و به نتايج مورد نظر خود نرسيده است به خوبي مي‌داند كه بزرگ‌ترين سرمايه انقلاب اسلامي پشتوانه مردمي آن مي‌باشد و از همين رو است كه درصدد ضربه به اين موتور محركه نظام اسلامي مي‌باشد و به اين منظور به دنبال «نفوذ» در ايران مي‌باشد.
امريكا با ايجاد كانال مذاكراتي خود به دنبال تخدير ايران است و اين همان راهي است كه مقام معظم رهبري آن رابسته است.

نظر شما