شناسهٔ خبر: 58646486 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه شرق | لینک خبر

«گاوآهنت را بران»، رمانی معمایی از اُلگا توکارجوک

سنگ‌هایی از جنس قانون

«گاوآهنت را بران» رمان اُلگا توکارجوک که نوبل ادبی را برای او به ارمغان آورد، اخیرا با ترجمه دیگری از شکوه آرونی در نشر فرهنگ معاصر منتشر شده است. این رمان با شعری از ویلیام بلیک آغاز می‌شود: «مرد عادل، با فروتنی و در کوره‌راهی مخاطره‌آمیز راه خود را به سوی دره مرگ ادامه داد».

صاحب‌خبر -

شرق: «گاوآهنت را بران» رمان اُلگا توکارجوک که نوبل ادبی را برای او به ارمغان آورد، اخیرا با ترجمه دیگری از شکوه آرونی در نشر فرهنگ معاصر منتشر شده است. این رمان با شعری از ویلیام بلیک آغاز می‌شود: «مرد عادل، با فروتنی و در کوره‌راهی مخاطره‌آمیز راه خود را به سوی دره مرگ ادامه داد». رمان «گاوآهنت را بران» یا «بر استخوان مردگان»، در سال 2018، توکارجوک را به‌عنوان اولین زن داستان‌نویس لهستانی صاحب نوبل ادبی کرد و به شهرت جهانی رساند. البته پیش از او شاعری از لهستان برنده نوبل شده بود. این رمان قصه‌ای نامتعارف دارد و در آن ژانرهای مختلف درهم‌آمیخته استفاده شده است. از این منظر رمان علاوه بر مضمون، به لحاظ سبک نویسنده نیز مورد توجه قرار گرفت. او که در آثارش همواره مضامین سیاسی را در بستر تاریخی روایت می‌کند، در «گاوآهنت را بران» ماجرای خانم داشیکو، زنی در آستانه سالخوردگی را در شهری دورافتاده و مرزی در غرب لهستان تعریف می‌کند که با انزوا خو گرفته و به گیاهان و جانوران عشق می‌روزد. اما زندگی آرام او به همین منوال پیش نمی‌رود. در شهر کوچک داستان، افراد سرشناسی به قتل می‌رسند و خانم داشیکو که شیفته ویلیام بلیک است، شاهد این جنایات است و سعی دارد سرنخ‌های این جنایات را دنبال کند تا به کشف این معما برسد. در فصل «نوری در باران» که با این نقل قول آغاز می‌شود: «زندان‌ها با سنگ‌هایی از جنس قانون بنا می‌شوند»، آمده است: «صدایی از فاصله دور، به گوش رسید، انگار کسی در اتاق پهلویی، پاکت کاغذی را ترکانده باشد. بلند شدم و در تختم نشستم. حس می‌کردم اتفاق بدی در حال وقوع است و شاید این صدا مربوط به حکم محکومیت کسی است، باز هم صدا چند بار تکرار شد، به همین دلیل در همان حال گیجی، به‌سرعت شروع به پوشیدن لباس کردم... هنگامی که با قدم‌های بلند به سمت سامورایی‌ام می‌رفتم، کیسه پلاستیکی پر از یخ را از روی شاخه درخت آلو برداشتم و وزن آن را تخمین زدم. مشت یخ‌زده شیطان، خاطره‌ای از گذشته‌ای دور به یادم آمد. از کتاب فاوست بود؟ مشت یخ‌زده شیطان. سامورایی با اولین استارت روشن شد، و انگار که شرایط فکری‌ام را بداند، از روی محبت در برف شروع به حرکت کرد». در این داستان معمایی، قاتل در روایت جنایاتی که مرتکب می‌شود دستکاری می‌کند و به این ترتیب خواننده مدام فریب می‌خورد. راوی رفتارهایی منحصربه‌فرد دارد، دنیای ذهنی او عجیب و مواجهه او با دنیای بیرون متفاوت و غریب است. «بر استخوان‌های مردگان» پیش از این برنده بوکر هم شده بود، اما شهرتش به‌خصوص در ایران پس از نوبل ادبی شکل گرفت. «گاوآهنت را بران» یا آن‌طور که جا افتاده، «بر استخوان‌های مردگان» به‌نوعی رمان جنایی-معمایی محسوب می‌شود که گرچه تم پلیسی دارند، رمان پلیسی در مفهوم اخص این ژانر نیستند و البته جذابیت‌های رمان پلیسی را دارند. یکی از بخش‌های جذاب رمان با عنوان «999 مرگ» با این نقل قول آغاز می‌شود: «کسی که شک می‌کند به هیچ‌یک از چیزهایی که می‌بیند، ایمان نمی‌آورد، تو هرچه خواهی کن. اگر خورشید و ماه در دامن تردید افتند همان لحظه افول می‌کنند» و بعد در ادامه داستان می‌خوانیم: «روز بعد، سر گوزن را در گورستان پهلوی خانه دفن کردم. تقریبا همه چیزهایی را که از خانه پاگنده آورده بودم، درون حفره‌ای در زمین ریختم. برای یادبود، کیسه پلاستیکی را که هنوز لکه‌های خون روی آن بود، به یکی از شاخه‌های درخت آلو آویختم. همان موقع، مقداری برف از شاخه به درون کیسه ریخت و دمای منجمدکننده شبانه، آن را به یخ تبدیل کرد. مدتی طولانی به‌سختی زحمت کشیدم تا حفره‌ای با عمق مناسب در خاک یخ‌زده و سفت درست کنم. اشک‌هایم روی گونه‌هایم یخ زده بودم. طبق معمول، سنگی بر روی قبر گذاشتم. از این سنگ‌ها در گورستان من زیاد بود... از گورستان که درست در کنار برکه و بر تپه‌ای کم‌ارتفاع واقع شده بود، تمام دشت را می‌شد دید، یکی دیگر از کارهای مورد علاقه‌ام این است که اینجا بنشینم و تا آخر عمر از همین‌جا مراقب همه‌‌چیز باشم». در بخش دیگری از رمان، راوی از حیوانات می‌گوید که شیفتگی غریبی به آنان دارد: «ای‌کاش الفبای حیوانات را می‌دانستم تا بتوانم هشدارهای احتیاطی برایشان بنویسم: آ‌ن‌طرف نروید، آن غذا کشنده است، از سکوها دوری کنید، قرار نیست از روی این منبرها برایتان انجیل را موعظه کنند، از آن بالا هیچ خبر خوبی نخواهید شنید، آنها قول رستگاری پس از مرگ به شما نخواهند داد، آنها به روح شما رحم نخواهند کرد، چون می‌گویند شما اصلا روح ندارید، آنها شما را همچون برادران خود نمی‌بینند، از نعمت‌هایی که نصیبشان می‌شود، به شما نخواهند داد. بدترین جنایتکاران روح دارند، اما شما ندارید...».

 

نظر شما