شناسهٔ خبر: 57509902 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه همشهری | لینک خبر

حسرت و زیانی بیش از عدم‌ثبت در یونسکو

یکی از خبرهایی که این روزها نقل برخی محافل است، ثبت میراث پهلوانی و زورخانه‌ای ایران به نام جمهوری آذربایجان در یونسکوست. حالا اینکه یونسکو چطور به این نتیجه رسیده باید چنین میراثی را به نام آذربایجان ثبت کند، بحثی است که شاید جایش اینجا نباشد. روزنامه همشهری امروز،روزنامه همشهری صبح،صفحه روزنامه همشهری،دانلود روزنامه همشهری امروز،همشهری آنلاین

صاحب‌خبر -

عیسی محمدی‌؛ روزنامه‌نگار

یکی از خبرهایی که این روزها نقل برخی محافل است، ثبت میراث پهلوانی و زورخانه‌ای ایران به نام جمهوری آذربایجان در یونسکوست. حالا اینکه یونسکو چطور به این نتیجه رسیده باید چنین میراثی را به نام آذربایجان ثبت کند، بحثی است که شاید جایش اینجا نباشد؛ مثل اینکه مثلاً ورزش کنگ‌فو و فرهنگ هنرهای رزمی و تاریخچه شائولین چین را بخواهید به اسم هنگ‌کنگ یا تایوان ثبت کنید. بالاخره عقل هم چیز خوبی است و کارشناسان یونسکو باید اینقدر اطلاعات داشته باشند که درک کنند وقتی روزگاری کشوری مثل آذربایجان، بخشی از حوزه تمدنی و فرهنگی ایران بوده و خود کشور «ایران» هم هم‌اکنون موجود است، نباید نمادهای این حوزه تمدنی را به نام یکی از زیرمجموعه‌ها بزنند.
اینکه چرا مسئولان ما تعلل کرده‌اند تا چنین اتفاقی بیفتد (جدا از اینکه حالا فرصت ثبت مشترک یا بازگرداندن این ثبت هست یا نه؟) هم البته نکته مهم دیگری است که باز هم بماند؛ و شاید جایش اینجا نباشد. پس این یادداشت نگاشته شده که به چه چیزی بپردازد؟ به اینکه ورزش و آیین ورزش و پهلوانی در ایران، قبلاً چگونه بوده و امروزه چگونه است؛ در اینکه فلسفه ورزش‌ها چه نقش مهمی در بازسازی روانی و روحی و حتی جسمانی جوان‌ترهای یک جامعه می‌تواند داشته باشد.
اگر به‌خاطر شریف‌تان مانده باشد، سال‌ها قبل حسن فتحی سریالی را ساخت به اسم «پهلوانان نمی‌میرند»؛ سریالی بود که داستانی پرکشش داشت و در زمانه‌ای که شبکه‌های تلویزیونی چندانی نداشتیم، همه ما را پای گیرنده‌ها نشانده بود. در آن روزگار پخش سریال‌هایی از این دست، باعث شده بود تا جوان‌ترها علاقه فراوانی به ورزش زورخانه‌ای و فرهنگ پهلوانی داشته باشند؛ درست مثل علاقه‌ای که زمانی جوان‌ترها به سنتور پیدا کردند، وقتی که فضای سینمایی ایران تحت‌تأثیر پخش فیلم «سنتوری» داریوش مهرجویی قرار گرفته بود. البته پیش از این نیز، نمایشنامه‌ها و فیلم‌هایی با موضوع پهلوانان و ورزش‌های پهلوانی و آیین عیاری ساخته شده بودند که ما را به دنیای جادویی عیاران، پهلوانان و ورزشکاران زورخانه‌ای می‌بردند. مواردی که ثابت می‌کردند ورزش در ایران، تنها یک‌سری فعالیت‌های فیزیکی نیست، بلکه پشت‌بند خودش، فلسفه‌، قواعد و آیینی دارد. به‌واقع ما با نوعی سبک زندگی روبه‌رو بوده‌ایم که سعی می‌کرد تا ورزشکاران را، همه‌جانبه پرورش دهد. شاید چیزی مثل مکتب شاهین که در فوتبال ایران باب شد؛ به همت مرحوم دهداری. جایی‌که می‌گفت فوتبالیست‌های من باید هم اخلاق خوبی داشته باشند، هم تحصیلات خوبی و هم تکنیک خوبی.
نکته اصلی این یادداشت، آنجاست که ما در جا انداختن فرهنگ‌هایی از این دست کوتاهی بزرگی کرده‌ایم که حالا نتیجه‌اش را در مواردی چون ثبت این فرهنگ به نام کشورهای دیگر می‌بینیم، اما چیزی که بیشتر از این ثبت، به ما آزار می‌رساند، آن است که جوان‌ترهایمان را از وجود چنین آیین‌ها، فرهنگ‌ها و قواعدی برای زندگی محروم کرده‌ایم. اینجاست که باید مثل بزرگان هنرهای رزمی مشرق‌زمین، اشاره کنیم که ورزش صرفاً یک‌سری حرکات فیزیکی و جست‌وخیز و... نیست، بلکه نوعی راه زندگی است؛ نوعی سبک زندگی که در آن، قدرت داشتن در کنار زیرکی و هوش داشتن دانسته شده و ارج نهاده می‌شود؛ درست مثل همان جمله معروف ماسوتاتسو اویاما، بنیانگذار سبک کیوکوشین کاراته که می‌گفت: قدرت بدون عدالت، خشونتی کور و عدالت بدون قدرت، یک ناتوانی محض است؛ جایی که در آن کاراته با نزاکت و ادب آغاز شده و با نزاکت و ادب پایان می‌پذیرفت. اینها چیزهایی است که در فرهنگ ورزشی این روزهای نه‌تنها ایران که بیشتر کشورها، به چشم نمی‌خورد. باید افسوس خورد که فرهنگ سرشاری چون آیین عیاری، جوانمردی، پهلوانی و... را از جوان‌ترهایمان محروم کرده‌ایم و نتیجه‌اش را در بی‌پشتوانگی آنها داریم می‌بینیم؛ زیانی که بسیار بیشتر از عدم‌ثبت در یونسکو آزارمان می‌رساند... .

 

نظر شما