شناسهٔ خبر: 57469877 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

علی حسن حیدری

دلایل مخالفت امریکا با دولت‌های مستقل

روزنامه جوان

حاکمیت به عنوان قدرت مستمر و عمومی همراه باعناصری، چون سرزمین، حکومت و ملت، پدیده دولت را می‌سازند، استقلال متغیری مشتق از آن است. مفهوم استقلال در روابط خارجی یک دولت با دولت دیگر کاربرد دارد. 

صاحب‌خبر -
 
حاکمیت به عنوان قدرت مستمر و عمومی همراه باعناصری، چون سرزمین، حکومت و ملت، پدیده دولت را می‌سازند، استقلال متغیری مشتق از آن است. مفهوم استقلال در روابط خارجی یک دولت با دولت دیگر کاربرد دارد. 
دولت می‌تواند با تکیه برآن در سیاست خارجی از منافع، اهداف و امنیت ملی خود دفاع کند و در اداره امور داخلی بدون اعمال نظر و تأثیرپذیری از سیاست بین‌المللی به وضع قوانین بر اساس مبانی هویتی خود و اجرای آن بپردازد. دولت مستقل با تقلیل دادن وابستگی‌ها، اتکای به دیگران را به حداقل می‌رساند. از این منظر استقلال به مفهوم «داشتن قدرت تصمیم‌گیری و سیاستگذاری همراه با اعمال این تصمیم‌ها و سیاست‌ها در حیطه حاکمیت» است. 
این تعریف مرکب از سه عنصر قدرت تصمیم‌گیری، قدرت اعمال تصمیم و قلمرو حاکمیت قابل بازیافت است. بر این اساس چنانچه ملت بتواند بدون تأثیرپذیری از محیط خارجی برای خود برنامه‌های کلان سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تدوین کند، آن را ملت مستقل می‌نامند. به بیانی استقلال به مفهوم صیانت ازحاکمیت ملی از هر نوع سلطه و اقتدار خارج است. 
تضمین استقلال دولت و ملت‌ها خود تابع چند متغیر کلیدی است که مرزبندی آن را درحوزه راهبردی، گفتمانی و رفتار سیاسی با دیگر بازیگران و حکمرانی‌ها تعریف و تعیین می‌کند که خود متأثر از عوامل بنیادین سازنده «استقلال» است. ازجمله این عوامل:
۱. نظام اعتقادی و هویتی مبتنی برگفتمان و اصول مستحکم مستقل ملی
 ۲. رهبران و نخبگان سیاسی برخوردار از معنویت، عدالت، عقلانیت و درایت سیاسی مستقل
 ۳. نظام آموزش و پرورش (توانمند درتربیت نیروی انسانی قدرتمند و برخوردار از دانش، مهارت، عرق ملی)
 ۴. موقعیت جغرافیایی (شکل زمین، موقعیت استقرار، دسترسی به آبراه‌ها و آب‌های آزاد)
 ۵. دارا بودن منابع طبیعی و داشتن توان صنعتی (انرژی، موادخام، و ...)
 ۶. ویژگی‌های ملی (شجاعت، نظم و انضباط، روحیه بیگانه ستیزی، روحیه استقلال طلبی، آزادیخواهی و عدالتخواهی) 
 ۷. قدرت نظامی و برخورداری از ظرفیت‌های راهبردی (نیروی نظامی، صنعت دفاعی، رهبری نظامی، قدرت اقتصادی، اجماع نظر نخبگان سیاسی و نظامی). 
مقوله استقلال درابعاد سیاسی، اقتصادی و نظامی و هویتی، یک زنجیره قدرت‌سازی را شکل می‌دهد که برای صیانت و تضمین و تداوم مزیت استقلال ملی مکمل و مقوم همدیگرند. اصل استقلال یک کشور برای بازیگران رقیب و خصم یک محدودیت و مانع راهبردی محسوب می‌شود که همواره درمعرض هجمه قرار داد. 
با نگاهی به سند ملی امریکا در می‌یابیم که دلایل راهبردی دشمنی واشنگتن با کشور‌هایی مانند ایران و چین در ویژگی استقلال طلبی آن‌ها که برعوامل جغرافیایی، جمعیتی، دانشی و مهارتی و نظام هویتی مستقل در تئوری و رفتار استوار است، برمی‌گردد، از این رو سند امنیت ملی امریکا، نگرشی راهبردی به ایران و چین دارد. در سیاست خارجی امریکا از «تهران و پکن» به عنوان نشانه‌هایی از چالش‌های ژئوپلتیک، ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک درسطح راهبردی یاد شده است. 
برهمین اساس بر ضرورت «شکل‌بندی قدرت» خود در آینده نظام جهانی بر اساس «ائتلاف‌های منطقه‌ای»، ارتقا و گسترش آن تأکید دارد. طبق این سند «ایران منطقه‌ای» و «چین در وضعیت جهانی»، اصلی‌ترین چالش‌های امنیت ملی امریکا محسوب می‌شوند. در سند امنیت ملی امریکا، همچنین ائتلاف امنیتی و راهبردی ایران با روسیه و چین به مثابه تهدیدی منطقه‌ای در حوزه خلیج‌فارس تلقی شده است. به گفته بایدن ایالات متحده در قرن۲۱ با ترکیبی از تهدیدات منطقه‌ای و بین‌المللی روبه‌رو است و چاره‌ای جز بهره‌گیری از ساز‌وکار‌های «کنش امنیتی» با رویکرد «راهبردی» درمقابل بازیگرانی مانند ایران و چین ندارد. 
واقعیت‌های سند امنیت ملی جدید امریکا، بیانگر آن است که جمهوری اسلامی به مثابه اصلی‌ترین تهدید منطقه‌ای امریکا در فضای آینده خواهد بود. 
تهدیدات ژئوپلتیک امریکا ناشی از چین و روسیه است و این امر موازنه جهانی را تغییر می‌دهد. در نگرش امنیتی امریکا جمهوری اسلامی اگرچه به عنوان تهدید پرشدت و پرمخاطره برای منافع، قدرت و امنیت ملی امریکا به حساب نمی‌آید، اما در حال حرکت فزاینده قدرت ملی تهران، می‌تواند زمینه لازم را برای ایجاد چالش‌های جدید در محیط پیرامونی به وجود آورد. از این جهت ایران در حال توسعه «قدرت ابزاری» برای اثر بخشی بر امنیت منطقه‌ای خاورمیانه و خلیج‌فارس باید مهار شود تا به تهدید پرشدت و پرمخاطره برای منافع حیاتی امریکا تبدیل نشود و تولید موازنه جدید در محیط امنیتی بازداشته شود. 
هژمونی امریکا ایجاب می‌کند که «هیچ بازیگر منطقه‌ای جدیدی به قدرت فائقه» در خلیج‌فارس دست پیدا نکند؛ بنابراین محور‌های اصلی سیاست مقابله‌جویانه امریکا با ایران بر اساس معادله قدرت و تغییر در شکل‌بندی موازنه منطقه‌ای قرار گرفته است؛ موضوعی که در سند امنیت ملی جدید امریکا به اشاره شده که ایران به سطح جدیدی از قدرت دست پیدا کرده است که بر اساس آن می‌تواند زمینه محدودسازی قدرت منطقه‌ای امریکا در خلیج‌فارس را به‌وجود آورد. 
در چنین شرایطی امریکا برخلاف دو سال گذشته به موازات بهره‌گیری از ابزار‌هایی همانند تحریم اقتصادی بیشتر، بهره‌گیری از ظرفیت‌های نهاد‌های سیاسی و حقوقی بین المللی تلاش می‌کند با سازوکار‌های معینی سیاست امنیتی خود را فعال کند و سازوکار‌های کنش بازدارنده در برابر قابلیت هسته‌ای و نقش منطقه‌ای ایران را فراهم سازد تا رویکرد تقابلی خود را با جمهوری اسلامی به نتیجه برساند. این سازوکار‌ها عبارتند از: 
۱. بهره‌گیری از‌سازوکار‌های ائتلاف‌ساز و الگوی کنش چندجانبه 
۲. تمرکز بر «تحرک عملیاتی» چندجانبه‌گرایی منطقه‌ای
۳. سازوکار‌های «دیپلماتیک برای مهار و محدودسازی» قدرت هسته‌ای ایران، اهداف ژئوپلتیک آن
۴. کنترل قدرت منطقه‌ای و تاکتیکی ایران با بهره‌گیری از سازوکار‌های «یکپارچگی راهبردی». بهره‌گیری از سیاست اقتصادی، امنیتی، دیپلماتیک و تاکتیکی برای محدودسازی قدرت ایران (نبردهیبریدی) با هدف تضعیف ظرفیت‌های استراتژیک ایران و کاهش قدرت کنشگری آن در روابط بین الملل. اما به‌رغم همه این سازو کار‌های یکجانبه و چند جانبه، هر دو کشور ایران و چین طی دهه‌های اخیر قدرتمند شده‌اند و چین اکنون به یک قدرت جهانی و ایران نیز به یک قدرت منطقه‌ای تبدیل شده است. این دو کشور درکنار قدرت روسیه، به جبهه قدرتمند نافرمان از نظم جهانی مدنظر واشنگتن مبدل شده‌اند.
 کارشناس مسائل بین‌الملل

نظر شما