شناسهٔ خبر: 56421839 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه کیهان | لینک خبر

اخبار ویژه

صاحب‌خبر -

 

احمد مازنی پس از زیباکلام: مرگ مهسا بهانه بود
ده روز پس از موج‌سواری افراطیون مدعی اصلاحات و تحریک به آشوب و ناآرامی، یک نماینده اصلاح‌طلب مجلس دهم اذعان کرد: مرگ مهسا امینی «بهانه» بود.
اخیرا صادق زیباکلام ضمن نوشته‌ای در روزنامه آرمان تاکید کرده بود مرگ مهسا امینی برای راه‌اندازی تجمعات، بهانه بود و اگر این بهانه نبود، بهانه دیگری دست و پا می‌شد. پس از وی، اینک احمد مازنی در روزنامه اعتماد می‌نویسد: «تقلیل صورت مسئله به موضوع درگذشت مهسا امینی نوعی خودفریبی است، شعار «مهسا بهانه است» با هر مبنایی گفته شود قابل توجه است، اینکه دشمنان اسلام و ایران با هر هدفی در پی دنباله این شعار باشند بسیار طبیعی است چرا که آنان به اقتضای دشمنی به وظیفه خود عمل می‌کنند، کار دشمن، دشمنی است. نیش عقرب نه از ره کین است/ اقتضای طبیعتش این است. بنا بر این از دولت آمریکا و رسانه‌های آن و از شبکه‌های فارسی‌زبان بیگانه و از تروریست‌های منافق و وطن‌فروشان خائن انتظار دیگری نمی‌توان داشت. اما آیا جوانان معترض که در مواردی از سر عصبانیت دست به اقدامات خشن می‌زنند عوامل این بیگانگان و بیگانه‌پرست هستند؟ هیهات که چنین نسبتی در شأن جوانان ایرانی باشد! مردم ایران به‌ویژه جوانان این مرز و بوم از سوءمدیریت مدعیان به ستوه آمده‌اند. از خلف وعده‌ها، از گرانی‌های کمرشکن، از تورم جانکاه، از بیکاری، از حذف نیرو‌های توانمند از چرخه اداره کشور، از هزینه کردن ارزش‌های دینی و ملی برای اهداف جناحی، از محدودیت‌ها در استفاده از اینترنت، از تفسیر به رأی اصول قانون اساسی، از اختلاس‌ها و سوءاستفاده از بیت‌المال و بسیاری از مسائلی که از سوی نهاد‌های حکومتی یا به‌ نام حاکمیت بر مردم تحمیل شده و نخبگان را وادار به مهاجرت کرده است. اگر دنبال خواسته‌ها و مطالبات واقعی مردم هستید نگاهی به این فهرست که مشت نمونه خروار است بیندازید و عقل را قاضی قرار دهید که در چنین شرایطی به مو و لباس دختران گیر دادن و از درون این گیر دادن‌ها جنازه دختری را به پدر و مادرش تحویل دادن در آتش خشم مردم دمیدن نیست؛ پس چیست؟ آری مردم برای نشان دادن نارضایتی خویش که گوش شنوایی برای آن نیفتند از مرگ این دختر جوان فرصتی ساختند تا عدم رضایت خویش را اعلام کنند.»
نوشته این نماینده سلفی‌بگیر و بی‌خاصیت مجلس دهم و اعتراف به بهانه بودن مرگ مهسا امینی، در حالی است که بلافاصله پس از فوت این خانم و در حالی که هنوز چیزی روشن نشده، عناصر بدنامی مانند سیدمحمد خاتمی، عبداله نوری، کرباسچی، شکوری‌راد، حجاریان و... به همراه احزابی مانند کارگزاران و اتحاد ملت و مجمع روحانیون وارد گود شده و سعی کردند ضمن تحریک عواطف و فضاسازی، مقدمات آشوبی را که نهایتا در خدمت نقشه آمریکا و اسرائیل بود، فراهم کنند.
موضوع دوم به بازی افراطیونی مانند مازنی و دیگر افراطیون مدعی اصلاحات با عنوان «مردم» است و حال آنکه اکثریت قریب به اتفاق مردم، با وجود گلایه‌ها و انتقادهایی که دارند حاضر نشدند با تحریک‌کنندگان به آشوب همراهی کنند.
نکته سوم، اشاره مازنی به انتقادها و اعتراضات مردم و موج‌سواری براساس آن است و حال آنکه سوءمدیریت، گرانی کمرشکن، بیکاری، اختلاس و سوءاستفاده از بیت‌المال، سرفصل فهرست اتهامات و خیانت‌های مدیریت اشرافی حاکم دولت سابق است و مردم اگر هم اعتراضی به این موارد داشته باشند که قطعا دارند، اولا گریبان اشرافیت غربگرای مدعی اعتدال و اصلاحات را می‌گیرد و ثانیا برای اعتراض، دست به رفتاری نمی‌زنند که همان اشرافیت فاسد و وابسته به غرب درصدد تدارک آن است.
نکته پایانی اینکه اعتراف به بهانه بودن مرگ خانم مهسا امینی، ناظران را به یاد خیانت قبلی مدعیان اصلاح‌طلب در سال 88 به بهانه تقلب در انتخابات می‌اندازد و حال آنکه در تجمعات آشوبگران اذعان شد «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است».

بی‌محلی مردم به سلبریتی‌های بازیچه مدعیان اصلاحات
در حالی که افراطیون مدعی اصلاحات با سواری گرفتن از برخی سلبریتی‌ها، سرگرم کامجویی سیاسی هستند، یک روزنامه اصلاح‌طلب تأکید کرد مردم رنگ به رنگ شدن و مُلون مزاجی این سلبریتی‌ها را جدی نمی‌گیرند.
آفتاب یزد در گزارشی با عنوان «سلبریتی‌هایی که از آب گل‌آلود ماهی می‌گیرند»، نوشت: این روزها به بهانه حمایت از مردم باز هم برخی سلبریتی‌ها موضع گرفتند.
عده‌ای که دستمزدشان را تمام و کمال دریافت کردند و یا حتی بارها اذعان کرده‌اند که اساساً تلویزیون نمی‌بینند، باز هم شروع به اعتراض و هشتگ‌گذاری کرده و ادای حمایت از مردم را درآوردند.
مردم دیگر این خداحافظی‌ها را قبول ندارند، آنقدر به فراخور زمان چهره‌های سینمایی و تلویزیونی تغییر چهره داده‌اند که هیچ کس باورشان نمی‌کند.
یکی در آمریکا در اوج کشته شدن مردم از کرونا در وطن، عکس واکسن زدنش همه‌گیر می‌شود آن یکی در اوج فقر مردم، قرارداد میلیاردی می‌بندد.
حالا اینها از جمع شدن بیلبوردهایشان در سطح شهر خدا را شکر می‌کنند و فریاد وا مصیبت‌هایشان گوش فلک را کر کرده است که فیلم‌ها و سریال‌هایشان از صدا و سیما و شبکه‌های تلویزیونی پخش نشود!
نکته مهم این است که دیگر مردم نه سلام‌ها را جدی می‌گیرند و نه
خداحافظی‌هایشان را.
مدیری پیش از این چندین و چند دفعه از تلویزیون خداحافظی کرده و گفته است این سری آخری است که دورهمی را می‌سازد اما بعد از ساخت یک مسابقه نه‌چندان موفق در تلویوزیون باز به ساخت دورهمی روی آورد و در تلویزیون ادامه داد. او پیش از این نیز در سال ۹۵ در برنامه هفت با اجرای بهروز افخمی گفته بود که دیگر نمی‌خواهد چه برای تلویزیون و چه برای شبکه نمایش خانگی برنامه‌ای بسازد و می‌خواهد به همان ساخت سالی یک فیلم سینمایی اکتفا کند. اما باز، هم به تلویزیون برگشت و برنامه‌سازی کرد و هم برای شبکه نمایش خانگی دو سریال ساخت تا این روزها که با صدای محکم‌تری رو به دوربین می‌گوید که دیگر نمی‌سازد، به همان محکمی جدی‌اش نگیریم! چون مدیری نه تنها برنامه که حتی در برنامه‌های تبلیغاتی نیز پررنگ‌تر از قبل شده‌ است. او که تلویزیون را تهدید می‌کند که اجازه ندارد حتی یک فریم از او پخش کند؛ روزانه چندین و چندبار چهره‌اش برای تبلیغ یک فروشگاه زنجیره‌ای پخش می‌شود تا بگوییم گویی احتیاج مدیری به تلویزیون خیلی بیشتر از تلویزیون به او است.
هیجانی شدن چهره‌هایی که تلویزیون را تهدید به عدم همکاری می‌کنند و روز دیگر با همین تلویزیون قرارداد می‌بندند فقط به مهران مدیری خلاصه نمی‌شود. « نیوشا ضیغمی » که پیش از این در جملات تند و تیزی گفته‌ بود نه‌تنها تلویزیون نمی‌بیند بلکه حتی اجازه نمی‌دهد فرزندش هم تلویزیون را تماشا کند. حالا این روزها اگر تلویزیون خانه‌اش را روشن کند می‌تواند خودش را در سریال «بی‌نشان» ببیند!
«محسن تنابنده» و «احمد مهرانفر» نیز بارها بعد از تولید یک سری از پایتخت گفته‌اند این آخری بود و از کار با تلویزیون خداحافظی کردند اما سری بعد را پر و پیمان‌تر ساختند و دوباره به رسانه ملی برگشتند.
کشف حجاب بازیگران زن نیز چندان از این قاعده دور نیست. برخی از بازیگرانی که در چندوقت گذشته با کشف حجاب اعلام کرده‌اند که از تلویزیون می‌روند. در سال‌های اخیر تلویزیون به آن‌ها نه تنها کم لطفی نداشته بلکه در تعداد زیادی از سریال‌های مناسبتی و پربازدید تلویزیون که چندین و چندبار بازپخش شده حضور داشتند و حتی از خیر پیشنهادهای تبلیغاتی تلویزیون هم نگذشتند. حالا اینکه کدام مقصد بهتری را جز تلویزیون پیدا کرده‌اند و چه سرنوشت بهتری از همکاری در تلویزیون خواهند داشت از جمله سوالاتی است که احتمالا گذشت زمان بهترین پاسخ را به آن‌ها خواهد داد. یا اینکه مثل برخی دیگر با مصاحبه‌های مختلف از اشتباه خود در این زمینه سخن خواهند گفت تا شاید بتوانند دوباره به موقعیت قبل خود برگردند.
مخالف‌خوانی چهره‌های سرشناس به خصوص تلویزیونی این روزها یکی از پربازدیدترین خبرهای رسانه‌هاست. چهره‌هایی که بسیاری از آن‌ها در خارج از مرزهای کشور نشسته‌اند و مردم را به حضور در خیابان‌ها و حتی به آتش کشیدن اموال عمومی تشویق می‌کنند. علی کریمی که چندی پیش خبر رسیده بود برای مهاجرت به امارات رفته در ویدیوها و پیام‌هایی تحریک کننده سعی در رهبری آشوبگران خیابانی دارد.
احسان کرمی حالا دو سال است در آمریکا زندگی می‌کند اما سعی می‌کند افراد داخلی را تحریک کند و به چهره‌های ناهمراه برچسب می‌زند. رفت و برگشت برخی از این سلبریتی‌ها نشان می‌دهد مواضع آنها ارتباط مستقیمی با موفقیت لحظه‌ای آنها دارد. شاید به همین دلیل هم هست که خداحافظی آنها، هیچ اهمیتی برای مخاطبان ندارد».
یادآور می‌شود سعید حجاریان تیر ماه سال 1397 به روزنامه اعتماد گفته بود در پی بی‌اعتنایی مردم به اصلاح‌طلبان،‌این طیف باید سیاست‌های خود را ابتدا از زبان هنرمندان و مشاهیر و... مطرح کنند و خود در این فاز، در پشت صحنه قرار بگیرند.

فهرست طولانی جنایات و خسارات و ضرورت مجازات مسببان آن
مسببان اغتشاشات اخیر باید به‌خاطر فهرست طولانی جنایات، خیانت‌ها و خسارت‌هایی که مرتکب شدند، مجازات شوند.
روزنامه همشهری در این‌باره خطاب به دستگاه قضایی نوشت: برای تمام خون‌هایی که به ناحق ریختند، برای قرآنی که به آتش کشیدند، برای هتک حرمت به پرچم‌های امام‌حسین(ع)، برای سوزاندن پرچم افتخارآمیز ایران، برای اهانت کردن به قهرمان ملی کشور، برای آرامشی که ۱۰ روز از زن و بچه‌هایمان گرفتند، برای شهیدان دوست‌محمدی، استاد هاشم، فاطمیه، خالقی، بیگلو، فلاح، اولادی، سروری، تقی‌پور، اوجاقی، زارع، جاویدی‌مهر، برای شهدای گمنام امنیت در این روزها که حتی نام‌شان شنیده نشد، برای پدران و مادران شهدای این شب‌ها که یک‌شبه پیر شدند، برای یتیم شدن بچه‌های شهدای امنیت، برای آن دختر همدانی که یک چشمش را برای همیشه از دست داد، برای مجروحان و آسیب‌دیدگان اغتشاشات، برای تازه ‌کردن داغ مادران شهدا، برای تخریب اموال عمومی و برای آتش‌ زدن آمبولانس‌ها و ماشین‌های آتش‌نشانی، برای آسیب زدن به اتوبوس‌های عمومی و خودروهای شخصی، برای به آتش کشیدن بانک‌ها و عابربانک‌ها، برای شکستن شیشه مغازه‌ها، برای ویران کردن تابلوهای شهری، برای ایجاد خسارت‌های مادی و معنوی، برای بی‌رونق کردن بازارها، برای آتش‌زدن خانه‌های خدا، برای ناامن کردن فضای سایبری، و بیکار کردن کسب‌وکارهای مجازی، برای آشفتگی پدران نوجوانان فریب‌خورده، برای دل‌نگرانی مادران در این شب‌ها، برای توهین به مقدسات اسلام، برای لگد زدن میلیاردی‌بگیرها، برای مشارکت در اغوا و تحریک مردم به خشونت، برای ساختن دروغ‌ها و شایعه‌ها، برای موج‌سواری معدود سیاسیون روی موج اغتشاشات، برای وارونه‌نمایی و عوض کردن جای جلادها و شهیدها، برای به راه انداختن لشکر فیک روبات‌ها، برای کشیدن چادر از سر محجبه‌ها، برای هتاکی به زنان و مردان مسلمان، برای همراهی با رسانه‌های معاند، برای کاشتن بذر تفرقه میان مردم، برای ناامن کردن خیابان‌ها، برای ترور اعتقادات، برای فریب دادن بچه‌های مردم، برای زنده زنده سوزاندن یک آدم، برای بریدن وحشیانه گلوی یک انسان، برای میدان دادن به تجزیه‌طلب‌ها، منافقان و سلطنت‌طلب‌ها، برای ناامن کردن مرزها و شهرها، برای حمایت از گروهک‌های تروریستی، برای بر هم زدن فضای آرام دانشگاه‌ها، برای به انحراف‌کشاندن مطالبه‌ها، برای به آتش‌کشیدن چهارراه‌ها و میدان‌ها، برای استفاده از پول کثیف وهابیت علیه مردم ایران، برای حمله وحشیانه به عزاداران، برای گرا‌ دادن به دشمنان برای افزایش تحریم‌ها، برای به هم ریختن نظم و امنیت ایران، برای دودی که به چشم مردم رفت و برای حفظ این آب و خاک، با مسببان این اغتشاشات برخورد قاطع کنید. فقط همین آقای قاضی‌القضات.

نظر شما