شناسهٔ خبر: 55482161 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایسنا | لینک خبر

دین به دنیا فروشان در قیام امام حسین (ع)

به قیام امام حسین (ع) به وسعت ۱۴۰۰ سال می‌توان نگاه کرد و برای هر نگاه هزارها تعبیر و تفسیر نوشت. این قیامِ بابرکت، ۱۶۱ روزه بااثر صدها ساله و به تعبیری بی‌نهایت، هزاران رمز و راز دارد که اگر به هریک از آن پرداخته شود، نکته‌های فراوانی در آن قابل مشاهده است.

صاحب‌خبر -

به گزارش ایسنا، علی متقیان، عضو هیات علمی دانشگاه علم و فرهنگ در یادداشتی برخی عهدشکنی‌ها را در راستای قیام امام حسین (ع) تحلیل کرده است.

در این یادداشت می‌خوانیم:

یکی از رمزهای این حرکت عظیم، قرار گرفتن دین دربرابر دنیا توسط دین به دنیا فروشان و دنیاپرستان بود .  تمامت خواهان مقام‌های دنیایی که برای رسیدن به دنیا، به جنگی نابرابر آمدند درحالی که بیشتر آنان می دانستند که درمقابل چه کسی صف آرایی کرده‌اند،کسی که دیروز برایش دعوت نامه ارسال داشته، با نماینده‌اش مسلم بن عقیل بیعت مجدد کردند، امروز دو بیعت را شکسته در مقابل فرزند رسول خدا، با صف‌ آرایی نابرابر جنگ راه انداخته‌اند که به آلاف و الوف دنیایی برسند، در سخنان امام با این مردم بیعت شکن به دوصفت اشاره می‌کنیم  که مخاطب ظاهری این مردمند و مخاطب واقعی تمام بشریت،  در صورتی که گوش شنوایی باشد. حضرت فرمود: "الناس عبیدالدنیا" مردم بنده دنیا هستند، این تاکیدی خطرناک است، مردمی که بنده دنیا شدند، برای دنیاخواهی و رسیدن به مطامع دنیا، دست به هرکاری می‌زنند و این کلام مبارک در ظاهر مصداق جماعتی بود که در مقابلش صف آرایی جنگی کرده بودند، اما مخاطب این کلام امام، تمامی دنیاپرستان طول تاریخ است .

کلام مهم‌ دوم اینکه، امام روز عاشورا، در میانه جنگ، باهدف دعوت مجدد آنان، به یافتن حقیقت و نجات آنها، بالباس غیرجنگی، در مقابل لشکر ابن سعد ظاهر شد و امر به سکوت فرمود، ابتدا ساکت نشدند، حضرت خطاب به لشکری که درمقابلش ایستاده اند فرمود: إِنَّمَا أَدْعُوکُمْ إِلَی سَبِیلِ الرَّشَادِ ، شما را به رستگاری دعوت  می‌کنم  فَمَنْ أَطَاعَنِی کَانَ مِنَ الْمُرْشَدِینَ ، اگر بپذیرید رستگار می‌شوید،  وَ مَنْ عَصَانِی کَانَ مِنَ الْمُهْلَکِینَ  و اگر نشنوید، همه‌تان گناه‌کار خواهید بود وَ کُلُّکُمْ عَاصٍ لِأَمْرِی غَیْرُ مُسْتَمِعٍ قَوْلِی،  شما از امر من سرپیچی کردید و سخنان مرا نشنیدید، فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ». زیرا شکم‏هایتان الآن پر از حرام است. (چون لقمه حرام خورده‌اید ، چیزی نمی‌فهمید و هیچ عبارتی در شما اثر نمی‌کند و باعث نمی‌شود که به حرفهای من گوش دهید).

با نگاهی ساده به کسانی که در مقابل امام حسین (ع) ایستادند و رسما به جنگ فرزند رسول الله (ص) آمدند و در مقابل عده ای از همان منطقه به یاری امام حسین(ع) شتافتند ، این نکته و مقایسه قابل توجه است  که لشکر ابن زیاد و بنی‌امیه که در مقابل امام ایستادند، همگی مسلمان بودند؛ پیامبر (ص) را قبول داشتند، قرآن تلاوت می‌کردند، به سوی یک قبله نماز می‌خواندند و شهادت بر پیامبری پیامبر خاتم (ص) می‌دادند، حتی برای رضای خدا به جنگ آمده بودند و برای رضای خدا سنگ پرتاپ می‌کردند. و دیگر اینکه عمده آنها امام حسین (ع) و موقعیت جایگاه و نسبت ایشان را با پیامبر (ص) می‌دانستند و بارها و بارها در قرآن خوانده بودند "لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی " و به خوبی می‌دانستند که شخصی که در مقابلش لشکر کشیده‌اند، آخرین بازمانده همان پیامبری است که باید مطابق نص قرآن با خویشان او دوستی کرد. از این ها مهم تر بجز بنی‌هاشم که به همراه حضرت آمده بودند، دوطرف از یک شهر بودند و همدیگر را کاملا می شناختند و در دعوت از فرزند پیامبر(ص) با ارسال نامه،  همراه بودند.

با نگاهی ساده به قیام امام حسین (ع) مشخص است که امام برای اصلاح دین جدش حرکت کرد و اعلام داشت که چنانچه حاکمی همچون یزید برمسلمانان مسلط شود  "و علی‌الاسلام والسلام" ، با حکومت این حاکم، از اسلام چیزی باقی نمی‌ماند و در جای دیگر می‌فرماید: "ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی" اگر دین جدم جز به کشتن  من مستقیم و محکم و پابرجا نمی‌ماند" و یا سیوف خذینی" ای شمشیرها مرا دریابید. امام برای ماندن درست و مستقیم دین جدش حاضراست جان خویش را هم فدا کند. پس همه شور و تلاش امام حسین (ع) و پذیرش این همه سختی‌ها، امر بمعروف است و ماندگاری و سلامت دین پیامبر خاتم (ص) .

اما طرف مقابل، تمام سعی و تلاش خودش را در این می‌بیند که برقدرت دنیایی خودش بیافزاید و در این دنیا هرمقامی را به قیمت واگذاری دین،  وجدان،عقل وفهمش خریداری و بدست آورد و برای استمرار مقام دنیایی، به نام دین که لغلغه زبانی بیش نیست را به دنیا بفروشد، تا مقام و پست دنیایی تثبیت شود.

در این بخش به چند نمونه دین به دنیا فروشان اشاره کنم.

طراحی ولیعهدی یزید:

به گواهی تاریخ، معاویه براساس پیمانی که با امام‌حسن (ع) بسته و امام حسین (ع)  هم برآن پایبند بود، حق ندارد برای خودش جانشین معرفی کند. «مغیره» که در آن زمان حاکم کوفه بود، احساس کرد معاویه در نظر دارد او را از مقام استانداری کوفه عزل نماید، نزد معاویه رفت و با هدف تثبیت  موقعیت خود  در قدرت، از او خواست ولیعهد انتخاب نماید.

معاویه که به دل راضی بود، بهانه‌ای آورد،  مغیره برای بدست آوردن دل معاویه، که او را چند روزی بیشتر در مقام دنیایی‌اش حفظ کند ، سناریوی طراحی کرد که خواسته مردم را پیش روی معاویه بگذارد، او که دل در مقام دنیایی دارد، در یک برنامه ساختگی، تعدادی از دست نشاندگان خود را ماموریت داد تا در میان خطبه جمعه، از معاویه در خواست کنند که ما نگران آینده خلافت هستیم و از معاویه می خواهیم برای آرامش دل مسلمانان، جانشین خود را  انتخاب و به مردم‌ معرفی کند. طرحی که مغیره برای ماندن در قدرت ارائه می‌دهد، چه عواقبی برای مسلمانان دارد، برایش مهم نیست؛ مهم این است که طراح چند روز دیگر بر مسند دنیایی تکیه زند. او در مسند خود ابقا شود و لذت دنیایی را به قیمت فروش آخرت  که نه، به قیمت از بین بردن اسلام و ریختن خون هزاران بی‌گناه ، تأمین کند ، کارش هر نتیجه‌ای برای مسلمانان داشته باشد،مهم نیست! مهم این است که امتیازی نزد معاویه داشته باشد، تا در مدتی بیشتر مقام داشته باشد.این نوع دین فروشی را به وسعت تاریخ از گذشته تا حال می توان دید و نمونه آن در دوره‌های متعدد کم نداریم.

ورود عبیدالله بن زیاد به کوفه:

نکته دیگر ، نحوه ورود عبیدالله بن زیاد حاکم خونخوار اموی به کوفه است، این هم  نمونه‌ای دیگر است از دین فروشی برای بدست آوردن مقام دنیایی، با هدف داشتن پست و مقام و بدست آوردن رضایت خلیفه .

عبیدالله از طرف یزید ماموریت یافت علاوه برولایت بصره ، مسولیت ولایت کوفه را  هم بعهده گیرد. او خوب می‌دانست به صورت رسمی اجازه ورود به شهر را پیدا نخواهد کرد، چون اطمینان داشت مردم شهر با مسلم بن عقیل نماینده امام بیعت کرده و در انتظار ورود امام به کوفه هستند، از علاقه‌ مردم به امام حسین  (ع) سوء استفاده کرد، صورت و روی خود را پوشاند و با اعلام اینکه امام وارد کوفه می‌شود، به نام امام حسین (ع) وارد کوفه شد!.

برای رسیدن به قدرت ، دین که ندارد اگر وجدانی دارد! زیر پا گذاشته ، لباس دین  به تن می‌کند و با شایعاتی که توسط عواملش در شهر می اندازد، مردم را به استقبال می‌خواند، از احساسات مردمی که علاقه مند به امام خودشان که فرزند رسول خدا است،  سوء استفاده کرده و خود با صورت پوشیده از میان مردم مستقبل می‌گذشت و  مورد تشویق قرار می‌گرفت، ومردم هم نمی دانستند از چه کسی استقبال می‌کنند، عبیدالله با ورود به دارالاماره، ماهیت خودش را نشان می‌دهد. مردم مشاهده می‌کنند که به نام امام حسین (ع)  از یک فرد سفاک استقبال کرده اند.

تنها گذاشتن مسلم بن عقیل

در مساله «مسلم بن عقیل» و بیعت عمومی مردم کوفه با امام حسین (ع) و ترک یکباره از سوی مردم و تنهایی حضرت که منجر به شهادت ایشان شد، نمونه دیگر فروش دین برای زندگی دنیاست ‌.

مردمی که بامسلم بن عقیل بیعت کرده بودند با تهدیدهای عبیدالله  و مبنی بر  حذف معونه زندگی و وعده وعیدهای دنیایی ، که هیچگاه عملی نشد، مردمی تا دیروز هزاران نفر گرد مسلم می‌گشتند و او را نماینده امام می شناختند، یکباره با یک تهدید محدویت زندگی دنیا، مسلم را تنها گذاشتند و فراموش کردند تا دیروز در بیعت او بودند و برای حمایت او به عنوان‌ نماینده امامی که دعوت کرده بودند، به او متعهد شده‌اند.

شرط امارت ری برای عمر سعد

نمونه دیگر وقتی عبیدالله بن زیاد برای انتصاب «عمر سعد» به امارت «ری» پیش شرطی تعیین می‌کند و آن، خاتمه دادن به قیام حضرت امام حسین (ع) است، عمر سعد با وجود شناخت کامل از عقیده و تفکر امام، پیش شرط را پذیرفته، فرماندهی میدان را می‌پذیرد. او با خود در این فکر است که با گفت‌وگو و مذاکره به موضوع خاتمه داده و به امارت ری می‌رسم .

این رسیدن به امارت ری در مذاکره حضرت با  او کاملا آشکار است. وقتی حضرت به او صراحتا اشاره فرمود که نه تنها به گندم ری دست نخواهی یافت ، از خرمای عراق هم محروم خواهی شد، به طعنه پاسخ داد که به «جو» ری بسنده می‌کنیم.

علاقه سعد به رسیدن به حکومت ری، به اندازه‌ای بود که وقتی شمر از سوی عبیدالله پیام آورد که تو توانایی این کار را نداری و بایستی تحویل بدهی، به صراحت گفت که به این ماجرا خاتمه داده و حکومت ری را از آن خود خواهد کرد.

او امام حسین (ع) را از کودکی می‌شناسد، شأن و منزلت او را نزد پبامبر (ص) می‌داند، از کودکی با امام  بزرگ شده و همه فضیلت‌های آن حضرت را درک کرده است. اما برای خود توجیه می‌کند که در مقابل این گناه، در حکومت ری آنقدر  به مردم خدمت خواهم کرد، تا این گناه جبران ‌شود.

آری دست به جنایتی می‌زند که ننگ تاریخ به حساب می‌آید،جنایتی را رقم زد و ظلم‌هایی را بر خاندان رسول خدا (ص) روا داشت که مشابه آن را در تاریخ نمی‌توان دید. در تاریخ آمده است  وقتی عمربن سعد اولین تیر را برای آغاز جنگ به سوی لشکر امام پرتاب کرد، با افتخار فریاد زد به امیر بگویید اولین تیر از کمان من خارج شد.

آری، عمرسعد هم به عشق رسیدن به حکومت دنیا، تا ابد ننگ چنین جنایتی را به جان خرید! هیچگاه به این مقام دست نیافت و از خرمای عراق هم محروم شد .

حکم شریح قاضی دربرابر طلا:

نمونه دیگر  فروش دین به دنیا، «شریح قاضی» است که از سوی عبیدالله ماموریت یافت فتوا دهد که ریختن خون امام حسین (ع) جایز و شرعی است .

مراحل دریافت این فتوا و حکم هم  نمونه دیگری از فروش دین به دنیاست.

پیام آور عبیدالله هربار که برای دریافت حکم به‌ در خانه شریح می‌آمد به تعداد سکه‌های اهدایی عبیدالله می‌افزود و مبلغ بیشتری را برای اخذ این حکم پرداخت می‌کرد. شریح که این خانواده را به شایستگی می‌شناسد. مرتب کلام پیامبر (ص) در شأن امام حسن  و امام حسین علیهم صلوات‌الله را به زبان می‌آورد و برای خود یادآوری می‌کند  که حسن و حسین علیهم‌السلام امامان ، سیدان شباب اهل‌الجنه هستند و نمی‌توانست تصمیم بگیرد. تا نیمه‌های شب که مامور عبیدالله در خانه را زد هنوز شریح تصمیم نگرفته بود. مأمور گفت: شما اهل صدور این حکم  نیستی! همه سکه‌های اهدایی را باز پس بده تا سراغ کسی دیگر برویم.

شریح که نمی‌توانست از این همه سکه اهدایی و اموال دنیایی بگذرد، تا اذان و نماز صبح مهلت خواست. قدم می‌زد و فکر می‌کرد و نهایتا به این نتیجه رسید که صدور فتوای قتل امام حسین (ع) یک گناه است. اما یک گناه انجام می‌دهم و این اموال را بدست آورده و در اختیار می‌گیرم، بعد نزد تواب الرحیم، توبه خواهم کرد و خداوند بخشنده مرا خواهد بخشید. با این توجیه، فتوای قتل امام حسین (ع) را صادر کرد و صاحب سکه و اموال شد و از توبه و ندامت هم خبری نشد. 

این هم نمونه دیگر فروش دنیا در مقابل واگذاری دین.

رفتگان شب عاشورا:

حتی  در ماجرای شب عاشورا، وقتی امام چراغ‌ها را خاموش کرد و بیعت خود را برداشت، عده‌ای صحنه را ترک کردند، تا شب آخر همراهی می‌کردند،اما در لحظات آخر امام خود را تنها گذاشتند و به سوی دنیا رفتند و از لشکر امام حسین (ع) جدا شدند. آنها نتوانستند پذیرای این خطر شوند. شاید  فکر می‌کردند که جان خود را نجات دهند و برای چند روز عمر بیشتر در دنیا می‌توانند زندگی آرامش بخشی داشته باشند ، آنها که دنیا را به فیض عظیم یاری امام حسین (ع)  ترجیح دادند از سعادت باز ماندند.

این چند نمونه که می‌توان موارد دیگری را به آن افزود،نشان می‌دهد که  آنان که برای دنیا در مقابل این حرکت ایستادند و هر ظلمی را در حق اهل بیت علیهم السلام روا داشتند، از دنیای ترسیم شده هیچ بدست نیاوردند، بلکه آنچه را داشتند هم در این راه از دست دادند و هریک با سختی و زندگی نکبت‌بار چند روزی ماندند و با ذلت و زبونی به زندگی آنان پایان داده شد .

آری، چنین است.وقتی شقاوت و بدبختی را برای کسی می‌دانند که دینش را بدنیای خودش بفروشد و از آن بدتر، کسی که دینش را بخاطر دنیای دیگران بفروشد نمونه عینی ترجمان این حدیث را می‌توان در کربلا پیدا کرد چون حادثه کربلا و قیام اباعبدالله را نمی‌توان  یک واقعه ای نامید که در یک مقطع اتفاق افتاد و خاتمه یافت ، آثار مثبت و منفی این قیام قرن‌ها بلکه تا ابد باقی است و وقایع مثبت و منفی آن تکرار شدنی است‌ ،در این نوشتار به  نمونه‌هایی اشاره شد که دین‌شان را  در برابر  بدست آوردن دنیا فروختند. به یاری خدا در مبحث بعدی به احوالات  کسانی می‌پردازیم که دنیا و امکانات دنیایی را زیر پا گذاشته به حمایت از امام برآمدند.

انتهای پیام

برچسب‌ها:

نظر شما