شناسهٔ خبر: 5534077 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: آران | لینک خبر

علمای ديني جمهوري آذربايجان بعد از جدايي از ايران (1)

زنده ماندن دين اسلام و تعلق مردم به تشيع، اگرچه با انحرافاتي در طول 70 سال حكومت كمونيستي، همراه بوده است، اما اين خود يكي از معجزات دين آسماني اسلام مي باشد

صاحب‌خبر -
سرویس آذربایجان/آران نیوز

نویسنده : ولی جباری   

چكیده: حكومت دیكتاتوری كمونیستی شوروی باوجود بیش از 70 سال تسلط بر جان و مال ملت مسلمان آذربایجان، سیاست های ضد دینی و ضد بشری روس ها در تمامی ابعاد زندگی مردم، سركوب سازمان یافته اسلام در تمامی ادوار حكومت تزار بخصوص شوروی و به ظن خود تربیت دو نسل از مردم با ایدئولوژی خود، هیچ وقت نتوانسته است اهداف دلخواه خود را بدست آورد. زنده ماندن دین اسلام و تعلق مردم به تشیع، اگرچه با انحرافاتی در طول 70 سال حكومت كمونیستی، همراه بوده است، اما این خود یكی از معجزات دین آسمانی اسلام می باشد كه در این راه باید خدمات علمای آذربایجان، مؤمنینی كه با جان و دل در احیاء دین اسلام قدم برمی داشتند و نقش مراسمات دینی مرسوم و سنتی ازجمله عزاداریها، احسانات و سفره های منتسب به ائمه (ع) مدنظر قرار گیرد و یكی از اصلیترین عوامل زنده ماندن دین اسلام در آذربایحان، نقش علمای دینی بوده است. حكومت دیكتاتوری كمونیستی شوروی باوجود بیش از 70 سال تسلط بر جان و مال ملت مسلمان آذربایجان، سیاستهای ضددینی و ضدبشری روسها در تمامی ابعاد زندگی مردم، سركوب سازمان یافته اسلام در تمامی ادوار حكومت تزار بخصوص شوروی و به ظن خود تربیت دو نسل از مردم با ایدئولوژی خود، هیچ وقت نتوانسته است اهداف دلخواه خود را بدست آورد.
«
مردم مسلمان آذربایجان از ریشه های اسلامی خویش با افتخار یاد می كنند و خود را فرزندان امت اسلامی می‌خوانند. آنان كه با شدت با روسی شدن جامعه خود مقابله و در اندیشه ارتباط با دنیای اسلام هستند. بطور كلی مبارزه با دین برای دولت شوروی كار آسانی نبود، زیرا مسلمانان در برابر این ایده به سختی مقاومت می كردند. به رغم تمام كوششهایی كه كمونیست ها برای مقابله با دین و نابودی مذهب به عمل آوردند، مسلمانان دست از دین خود برنداشتند و كمونیستها به خوبی این مطلب را درك كرده بودند كه دین از بزرگترین نیروهایی است كه تبلیغات آنها را خنثی كرده و سد راه نقشه های آنان در جهت آرام ساختن ملتهای تحت حكومت كمونیسم بوده است.*
با وجود 70 سال حكومت الحادی كمونیستی و گذشت چند دوره زمانی، دین اسلام همیشه در خاطرة مسلمانان حفظ شده است و حتی در حركات استقلال خواهانه مردمی این كشور شعارهای اسلامی مطرح شده بود و مردم این كشور، جمهوری اسلامی ایران را به عنوان كشوری كه در روزگاری نه چندان دور جزو آن بوده اند، اولین پایگاه آرمانی خود قلمداد كرده‌اند، اما متاسفانه با تدبیر حاكمان غرب زده این كشور و با تبلیغات زهرآگین نسبت به ایران اسلامی، تلاشهای بسیاری صورت گرفته و می گیرد تا روزبروز مردم آذربایجان از خاستگاه اصلی خود یعنی ج. ا. ایران دور شوند.
زنده ماندن دین اسلام و تعلق مردم به تشیع، اگرچه با انحرافاتی در طول 70 سال حكومت كمونیستی، همراه بوده است، اما این خود یكی از معجزات دین آسمانی اسلام می باشد كه در این راه باید خدمات علمای آذربایجان، مؤمنینی كه با جان و دل در احیاء دین اسلام قدم برمی داشتند و نقش مراسمات دینی مرسوم و سنتی ازجمله عزاداریها، احسانات و سفره های منتسب به ائمه (ع) مدنظر قرار گیرد و یكی از اصلیترین عوامل زنده ماندن دین اسلام در آذربایحان، نقش علمای دینی بوده است.

سیاستهای نظری – تبلیغی، ممنوعیت ها، فعالیت های ضددینی و خفقان های صورت گرفته برعلیه مسلمانان بعد از جدایی مناطق قفقاز از تركیب ایران، حكومت تزار بیشتر برجنبه‌های تعلق فیزیكی و رسمی این مناطق حساس بود و اگرچه در جهت تغییر هویت فرهنگی مسلمانان تلاشهایی انجام می پذیرفت، اما حكومت تزار به دلیل مشكلات داخلی و بین المللی خود، مانع مراودات اجتماعی، تحصیلی، فرهنگی، اقتصادی مردمان قفقاز با همسایگان خود خصوصاً ایران نمی شد. رفت و آمدهای مردمان دو سوی ارس عادی جلوه می نمود و تغییرات بنیادینی در اوضاع اقتصادی – فرهنگی مردم بوجود نیامده بود. در این دوره علما بسیاری در جهت تحصیل علوم دینی و غیردینی به حوزه های علمیه و مراكز دانشگاهی جهان اسلام سفر می كرده اند و تجارت نیز به راحتی انجام می شده است.
«
در این دوره صرفنظر از اینكه پیروان اسلام دارای همه گونه آزادی در ابراز عقاید دینی و مذهبی خود بودند، دولت وقت نیز اجازه هرگونه فعالیت علمی را در حدود قوانین موجود آن دوره به مسلمانان می داد و این شامل گرجستان كه مسیحی بود نیز می شد و مسلمانان مراسمات دینی را به راحتی بجا می آوردند... نه تنها در شهرهای بزرگ، بلكه در شهرهای كوچك و حتی در روستاها نیز مساجد و معابد اسلامی دایر بود اهالی مسلمان این نواحی با تشكیل انجمنهای خیریه برای بسط و نشر فرهنگ و تمدن اسلامی كوشش می كردند. ...
مسلمانان می توانستند صرفنظر از فعالیت های داخلی، با برادران اسلامی خود در سایر
نقاط جهان ارتباط برقرار نمایندو قافله های زیادی از مسلمانان روسیه برای زیارت و عبادت راهی مشهد و حج می شدند و از ایران و تزار نیز تسهیلاتی ایجاد می گردید. آمار منتشره نشان می دهد كه در زمان تزار قریب به 60 هزار نفر از مسلمانان به قصد زیارت حج از طریق ایران و یا راههای دیگر به مكه مسافرت كرده بودند.»(1)
با حاكمیت كمونیست ها، حكومت شوروی جهت تقویت حزب كمونیست آذربایجان، در راستای كسب دو هدف زیر برنامه ریزی نمودند:

1- قطع پیوندهای دینی و تاریخی مردم این خطه، از گذشته اسلامی و همچنین محیط مسلمان ایرانی و آذربایجانی آن

2-  گسترش و صدور انقلاب كمونیستی در خاور نزدیك كه جمهوری آذربایجان بهترین پایگاه محسوب می شد.


استالین در آغاز زمامداری خود می كوشید تا مسلمانان را از اعتقاد به اسلام باز دارد و به همین منظور فشارهای فراوانی بر نواحی مسلمان نشین وارد می كرد. مرزهای جامعه اسلامی شوروی را با كشورهای اسلامی و مجاور به شدت كنترل می نمود و مسلمانان را از زیارت حج و اماكن دینی در كشورهای اسلامی بازمی‌داشت. یكی دیگر از نقشه های روسیه در جایگزینی مذهبی و قومی با هدف قطع پیوند مسلمانان از تاریخ و مذهب خود، جایگزینی ارامنه و روسها بجای مسلمانان در مناطق مسلمان نشین بخصوص آذربایجان بود. حاكمان دولت شوروی سابق برای خفه كردن مسلمانان سعی می نمودند تا اهالی سایر نقاط روسیه را تحت عنوان اینكه شهر بادكوبه (باكو) شهری صنعتی و معدنی می باشد و لزوم افزایش كارگر و ... وجود دارد، به این شهر كوچ داده و به این طریق جنبه مسلمان بودن این شهر را از بین برده و آنرا به یك شهر تمام‌عیار روسی دربیاورند، بطوریكه در راس تمام دوائر، بنگاهها و شركتهای حساس، بجز چند نفری كه بنام كمیسر یعنی وزیر محسوب می شدند و در بین آنها نیز پستهای حساس به ارامنة روسها و یا یهودیها تعلق داشت، به غیر مسلمانان و غیر آذریها واگذار می گردید و در بخش های داخلی نیز شهرها را به اسامی بزرگان و سرلشگرهای روسیه، موسوم و بخشهای نفت خیز را هم به نام لنین نفت، استالین نفت، مولو نفت و ... اسم می گذاشتند.»(2)
دولت شوروی نام یكی از مشهورترین و تاریخی ترین شهرهای آذربایجان یعنی گنجه را به كیروف آباد و خان كندی را به استپاناكرت تغییر نام داده و تعداد زیادی از ارامنه و روسها را در آنجا ساكن كرده بود. آنها همچنین در منطقه قره باغ سیاست فوق را اجرا نمودند. بطوریكه در حال حاضر این منطقه مورد اختلاف آذربایجان و ارمنستان، به یكی از مناطق بحرانی دنیا تبدیل شده است و قدرتهای بزرگ با استفاده از اهرم های اختلاف آوری كه تخم آن سالها پیش پاشیده شده است، منافع خود را در آن پیگیری می كنند.


بطور خلاصه استراتژی روس ها برای مطیع ساختن مسلمانان به صورت های زیر انجام می گرفت:
1-  تاسیس مهاجرنشین های روستایی روسی.
2-  ترویج مسیحیت ارتدكس با حفظ سیمای ملی و بدون تحمیل زبان و فرهنگ روسی.
3- تغییر دین و جذب مسلمانان در محیط اجتماعی و فرهنگی روسی.
4- جذب نخبگان.
5- اسلام ستیزی و اقدام جدی برای محور اسلام بصورت نظری و تئوری.
6- بیرون راندن، كوچانیدن، كشتار جمعی و تحقیر مسلمانان(3)


شدت ممنوعیت ها و خفقان بر علیه دینداران به حدی بوده است كه مسلمانان و مؤمنین در انجام فرایض دینی خود حتی به دیوار خانه هایشان نیز اعتماد نداشته اند. كوچكترین زمزمه دینی سركوب شده و به مجازاتهای مصیبت باری محكوم می گردیده اند كه در راه گسترش مبانی دینی و مبارزه با ملحدین، شاهد مجاهدت علما و مجاهدین بسیاری بوده ایم كه نباید از تلاشها و مبارزات آنان غافل ماند. انسانهایی كه در این راه شربت
شهادت نیز نوشیده اند.
شدت و نوع برخورد حاكمان كمونیستی با مسلمانان در سال های اول (تا سال 1929) نسبت به سال های بعد تا سال(1942) متفاوت بوده است. برای توضیح بهتر این وقایع چند دوره زمانی را یادآور خواهیم شد:

1- دوره اول حكومت كمونیست ها (1930 – 1920)

در اوایل دهه 1920.م نظارتهای شدیدی بر مسایل دینی و دینداران ترتیب داده می شود. دیانت تحقیر و بتدریج، دینداران فعال دستگیر و محبوس می گردند. تیغه شمشیرها و دستبندهای آهنین در ابتدا روحانیون را نشانه می رود چرا كه بعد از اشغال آذربایجان، مبارزه ایدئولوژیك این روحانیون و علماء دینی مانع پیشرفت كاری و ایده های الحادی روسها می گردید و آنها نمی توانستند از اعمال خود نتیجه بگیرند.
«
در دانشگاهها، مدارس، جلوی مساجد و... جریانهای مختلفی را برعلیه دین بوجود می آوردند. تبلیغات منفی و سیاستهای ضددینی بصورت كوتاه مدت جواب نمی داد چرا كه دیانت در ذات مردم نقش بسته بود. معارف دینی و همچنین تمدن قبل از سالهای قرن 20 در آذربایجان خوب رشد كرده بود. علماء دینی روزبروز در حال افزایش و پیدا كردن جایگاه علمی و دینی در جامعه مسلمانان بودند. علمایی كه مجتهد بوده و از حوزه های علمیه مشهد، قم، نجف و ... آن دوره كسب علم كرده بودند و بعضی ها نیز به مرجعیت دست یافته بودند.
با دستور لنین محو روحانیون و روند تبعید و زندانی نمودن آنها آغاز می گردد. عده ای به جاهای دیگر شوروی منتقل و در میان روسهای وحشی به كارهای دون از شأن گمارده می شوند. در مرحله ای دیگر تعداد زیادی از آنها كشته می شوند. 800 روحانی به قتل می رسد كه از این تعداد، 17 روحانی مجتهدی بوده اند كه در حوزه های نجف، قم، مشهد و... تحصیل كرده بودند. بقول علمای حاضر فلسفه و كلام همیشه در انحصار علمای دینی آذری بوده است كه آیت الله سید غنی بادكوبه‌ای و آیت‌الله شیخ قدرت‌الله ابراهیمی نماینده مرجع تقلید آن زمان (آیت‌الله اصفهانی)، از آن جمله هستند كه بطرز فجیعی به شهادت رسیده اند. مبارزه در راه دین خدا اصیلترین شعار آنها بوده است»(4)
كشتار و سركوب مسلمانان اگرچه به دلیل شیعه بودن مردم آذربایجان شدت و وحدت بیشتری داشت ولی سایر مناطق شوروی نیز از این حركات ضددینی بی نصیب نبودند.
در دهه اول حكومت كمونیستی، بدلیل وابستگی شدید مردم به مبانی دینی و اسلامی و با وجود تبلیغات شدید ضددینی الهام گرفته از لنین كه دین را افیون ملتها می انگاشت، در عمل نوعی احتیاط در سركوب و كشتار مردم رعایت می شده است.

2-دوره دوم حكومت كمونیستها ( 1942 – 1928)


از اواخر سال های 1928 و با روی كارآمدن استالین كه از قدرت مسلمانان به عنوان اسلام انقلابی واهمه و با این قشر عناد ویژه ای داشت، شكل مبارزه با دین همه، افراطی و در قالب قتل عامهای وسیع دینداران، روحانیون، تخریب مساجد و... شروع می گردد. این دهه را باید یكی از مصیبت بارترین دوره های تاریخ بشری بخصوص تاریخ اسلام قلمداد بكنیم. با مررو این دوره از تاریخ آذربایجان كه حتی كمترین مطلبی در كتب نگاشته شده غرب و شرق و حتی در داخل آذربایجان نیز باقی نگذاردند، هیچ انسان دیندار و مسلمانی نمی تواند متاثر نشده و چشمان خود را اشك آگین نسازد.
اگر بخواهیم فعالیتها و حركات ضددینی و ضد انسانی رژیم دیكتاتوری كمونیستی را در بیانی كوتاه خلاصه بكنیم، نتیجه زیر با واقعیت مطابقت بیشتری خواهد داشت:  


الف) حركت های ضداسلامی
-
ویران كردن مساجد، خانقاهها، زیارتگاه ها و ... جهت جلوگیری از تجمع مسلمانان.
-
افیون ملتها خواندن دین، كشتارهای وسیع و به خاك و خون كشیدن مسلمانان.
-
قطع ارتباط میان جماعتهای اسلامی و جهان.
-
ایجاد نفاق میان مسلمانان.


ب) كوششهای ضدارزشی و ضدفرهنگی
-
از میان برداشتن خط عربی و فارسی و جایگزینی خط كریل به منظور انقطاع فرهنگی میان نسل حاضر و نسل آینده.
-
بریدن هر نوع ارتباط فرهنگی میان مسلمانان قفقاز و آسیای مركزی با جهان اسلام.
-
ایجاد نظام اشتراكی مسلط در امر كشاورزی و از میان برداشتن سنتهای تولیدی.
-
كوشش در روسی كردن زبان عمومی و التقاط نژادها بر پایه نژاد برتر روس.
-
خدشه وارد كردن به حرمت زنان مسلمان با طرح مبارزه برای آزادی.
-
مهاجرت دادن گسترده روسها به سرزمینهای تاریخی مسلمانان.
-
برپایی مجالس عیاشی و ضداخلاقی.
-
حركت های سیاسی و اجتماعی


ج) حركت های ضدملی و ضدقومی
-
ملت سازیهای سیاسی، ایجاد احساسهای ملی و محلی برای جلوگیری از اتحاد و وحدت كشورها.
-
پیوند دادن سرنوشت حكومتی و اجتماعی و فرهنگی تمام ساكنان و جماعتهای مسكو.
-
مبارزه با نهضت های ملی، انحلال حزب مسلمان قفقاز.
-
در هم ریختن اندیشه های اصیل.


د) انواع تصفیه ها
-
كشتار، اعدامهای وسیع زندانیان و تبعید و ایجاد اردوگاههای كار اجباری در سیبری.
-
دژهای برخاسته از تعصب نامیدن آثار تاریخی و حماسی و قهرمانان ملی.
-
عزل و انتصاب در هر پست و مقام با راحتی تمام.
-
تخریب راحت شهرها(5)

3- آزادی های محدود دینی در جریان جنگ جهانی دوم و پس از آن


با از سرگیری جنگ جهانی دوم و مطرح شدن شوروی به عنوان یكی از طرفهای اصلی جنگ، و با شرایط سخت جنگی كه لزوم حضور داوطلبانه نیروها و از جان گذشتگی سربازان را طلب می كرد، آزادیهای محدودی در زمینه دین با هدف فوق و ایجاد روحیه جنگی داده می شود. روحانیون درباری و همچنین ریش سفیدان و دیندارانی كه سوابقی از آنها وجود داشت، جهت تحریك سربازان به جنگ با ایده های دینی به مناطق جنگی اعزام می شوند و رسانه ها در این جهت فعال گشته و در ظاهر آزادیهای محدودی برای انجام فرایض دینی داده می شود. اما؛ «این آزادیها ظاهر فریبی و در جهت نشان دادن آزادی دینی در آذربایجان و یا سایر مناطق مسلمان نشین شوروی سابق بود. در واقع آزادی دینی وجود نداشت و بجز چند مسجد كه آن هم برای نمایش به سفرای خارجی و خبرنگاران باز بودند، بقیه مساجد و اماكن اسلامی را بسته بودند. تا سال 1960 تمامی فعالیتهای اسلامی و انجام فرائض دینی به صورت مخفیانه انجام می پذیرفت و بعد از آن نیز با تظاهرات شدید عوامل امنیتی و اطلاعاتی شوروی سابق (ك.گ.ب) امكان انجام فرایض دینی بصورت محدودی وجود داشت.»(6)
البته بعد از مرگ استالین از فشارهای دیكتاتورمنشانه ضددینی و ضدبشری كاسته می شود و حتی برای به اصطلاح ترمیم زخمهای گذشته و حذف خاطرات و جنایات مصیبت بار خانواده ها دادگاههایی را تشكیل و جنایتكاران محكوم می گردند.؟! همچنین زمامداران كمونیست در جهت جلب حمایت دول اسلامی در صحنه های سیاسی، بین المللی و پاك نمودن چهره جنایتكارانه گذشته خود آزادیهای محدودی به مسلمانان می دهند و سفرایی را نیز به كشورهای اسلامی گسیل می دارند، اما این سیاستها نیز با اهداف زیر صورت گرفته بود:
1-
قانع ساختن دنیای سوم به اینكه در شوروی و قفقاز رشد اقتصادی عالی وجود دارد.
2-
قانع ساختن افكار عمومی جهان به اینكه در شوروی و قفقاز حكومت دموكراتیك وجود دارد.
3 -
قانع ساختن ملل اسلامی به اینكه شوروی دوست آنها می باشد.
حكومت شوروی با دعوت از رجال اسلامی و اعزام مفتی های حكومتی به كشورهای اسلامی درصدد تحكیم روابط خویش با جهان اسلام برآمد، اما این كشور در عمل نتوانست ذهن مسلمانان جهان را نسبت به خود تغییر دهد»(7)
دولت شوروی برای تحت كنترل درآوردن امورات دینی، سیاستها و اقدامات دیگری ازجمله احیاء اداره روحانیون قفقاز را جزو برنامه های خود قرار داد.

4-  فلسفه ایجاد اداره روحانیون قفقاز


بعد از جدایی قفقاز به علت تعلقات شدید مذهبی این نواحی، بخصوص جمهوری آذربایجان فعلی كه اغلب شیعه مذهب بودند و همچنین تابعیت مسلمانان به مراجع در تقلید و پرداخت وجوهات شرعی (خمس، زكات و ...)، حكومت تزار با هدف تحت كنترل درآوردن امورات دینی (اعم از عواید مالی و مسائل اعتقاید)، قطع ارتباط مسلمانان با حوزه های دینی و مراجع تقلید خارج از مرزها و همچنین تربیت طلاب و ملاهای معتقد به ایده ها و عقاید خود، اقدام به تاسیس اداره روحانیون نمود. ایجاد اداره روحانیون به سالها قبل از حكومت كمونیستها برمی گردد و این سیاست ابتدا در تاتارستان و آسیای مركزی و سپس در قفقاز به اجرا درآمده بود. «عموماً قبل از سال 1920، اداره روحانیون با هدف اصلی مبارزه با مرجعیت، قطع ارتباطات دینداران با علمای نجف، قم، خراسان و ... ایجاد شده بود. آنها می خواستند مردم به تقلید صرف كفایت كنند و از اجتهاد و مراجع حدا باشند. در این دوره اداره روحانیون همیشه زیر نظر حكومت بوده و نیات آنها را عملی می ساخته است»(8)
بعد از انقلاب روسیه و حاكمیت كمونیستها، تمامی برنامه ها و اعمال دینی تعطیل می گردد و حتی فعالیت اداره روحانیون هم كه با اهداف روسها تشكیل شده بود، متوقف می شود و بطور كلی همه چیز در عرصه دین قطع گردید. این سیاست، تا اوایل 1940 میلادی تداوم داشت.
بعد از جنگ جهانی دوم و گسترش آزادیها و انتقاد از سیاستمداران كمونیستی در تحت فشار قرار دادن مسلمان – تاحدی كه حتی متهم به كفر نیز می شدند – لزوم تظاهر به آزادی دینی در نزد ملل جهان و بخصوص كشورهای اسلامی و همچنین در اختیار گرفتن امورات دینی و جلوگیری از فعالیتهای مخفیانه مسلمانان و اسلامگرایان (مخصوصاً از سال 1942 به بعد) و ضرورت گشایش و گسترش اداره روحانیون، از طرف حاكمان كمونیستی احساس گردید. هدف آنان، به عبارتی گویا تربیت روحانیون درباری بود. بعد از دهه 1940 مركزیت اداره روحانیون را ابتدا در تاشكند تشكیل دادند. سپس به تفلیس و آخرالامر نیز به باكو انتقال دادند. بعد از آن مركزیت اداره روحانیون باكو تبلیغ و مطرح گردید و لزوم تابعیت تمام مسلمانان (شیعه و سنی) از این اداره در اعمال و امورات دینی اعلام گردید.
بعد از مرگ استالین و با روی كار آمدن خروشچف این سیاست جنبه آشكار و عملی تری به خود گرفت. هدف اصلی آنها كنترل دین و القاء جدایی دین از سیاست بود.
حاكمان كمونیستی وقتی دیدند كه مردم با وجود فشارهای فراوان، دست از دین برنداشته و دینداری خود را به هر شكل ممكن تداوم می دهند، به این نتیجه رسیدند تا سیاستی را اتخاذ كنند كه خودشان ملاها و روحانیون دینی؟! را برای مردم انتخاب كنند. ملاها درباری؛ حرفهای ارتجاعی، خرافی و تحریفات دینی را به مردم یاد می دادند سیاست خارجی دولت این بود، تا در برابر انتقادهایی كه نسبت به اتحاد جماهیر شوروی درخصوص عدم اجازه فعالیت دینی می شد، ظاهرسازی كنند. كشورهای اسلامی نسبت به شوروی به دیده كفر نگاه می كردند و حكومت شوروی نیز درصدد بود تا با اینكار به حكومت خود مشروعیت داده و اینگونه القاء كند كه در این كشور نیز آزادی دین وجود دارد.
آنها برای مبارزه با دین، ملاهای بی عقیده، بی خاصیت، بی اعتقاد، ارتجاعی و طرفدار كمونیست پرورش دادند. ملاهای درباری حتی بعد از بیرون آمدن از مسجد اقدام به شرابخواری نیز می كردند، و در صدد القاء این نگرش به دین بودند كه می توان نماز خواند، مسجد رفت و در عین حال شرابخواری، قماربازی و صدها كار خلاف شرع را نیز انجام داد. آنها در كار خود تا حد زیادی موفق بودند و مشكلات فعلیِ دینی بعد از استقلال جمهوری آذربایجان از این مسأله نیز تاثیر پذیرفته است بطوریكه وقتی صحبت دین در بین مردم می شده و می شود فكر مردم به اداره روحانیون معطوف می‌شود.
روحانیون درباری از مشهورترین سرمایه‌داران آذربایجان می باشند. اگر در حال حاضر ترویج دین در فشار انجام می گیرد و شیعیان در مشكل هستند، براساس سیاستهایی است كه از سال های قبل تاكنون، توسط این اداره عملی شده است. سیاستهایی كه برای حال حاضر و آینده اسلام تدارك دیده شده است.»(9)
روحانیون این اداره، كسانی می باشند كه تحت حمایت و القاء حكومت به ملاهای درباری مشهور هستند. آنها با خط دهی دولت و بخصوص نیروهای امنیتی با مردم حرف می زنند. بیشتر دنبال اهداف دولتی هستند و ایمان و عقیده دینی ندارند و بنا بر ضرورت حكومتی بوجود آمده اند.
اگرچه در ماهیت سیاست كنترل دینی و اهداف سكولاریستی حاكمان كمونیستی در ایجاد اداره روحانیون قفقاز، هیچ شكی وجود ندارد. اما در این میان افرادی بودند كه با هدف یادگیری و ترویج اهداف دینی وارد این اداره شده بودند. آنان برای زنده ماندن دین اسلام تقیه كرده و در مقابل حكومت مقاومتی از خود نشان نمی دادند و سعی می كردند به نوعی اسلام را تبلیغ و تعلیم دهند. روحانیونی كه در نقاط مختلف آذربایجان پراكنده بودند ولی كاملاً تابع حكومت و اداره روحانیون نشده بودند و عقاید دینی را به مردم آموزش می داده اند.
آخوندعلی بنده كه در شهر باكو تعلیمات دینی می داده است، آخوند مصیب در شهر صابر آباد، میرزا خلیل در نفت چالا كه 10 سال نیز در زندان های شوروی بوده است، ملا احمد در علی بایراملی، آخوند مظاهر، آخوند بلبل، ملا علی، شیخ محسن از شیخ الاسلام های اداره روحانیون قفقاز بوده اند كه غیر از كارهای ظاهری این اداره، بصورت مخفیانه و تاحدودی آشكارا بعد از سال های 1953 و 1975 به تبلیغ و تعلیمات دینی می پرداختند.
بعد از فروپاشی و استقلال جمهوری آذربایجان، به دلیل اعتقادات غیردینی، سكولار و لائیك بودن حاكمان این كشور، ماهیت اداره روحانیون قفقاز حفظ شده است و با اهداف قبلی ولی درشكل به اصطلاح دموكراتیك تر؟! ادامه فعالیت می دهد. ضمن اینكه حكومت با ایجاد كمیته امور دینی در داخل دولت تلاش می‌كند با سیاستهای مختلف وارد اجتماع شود و این اداره را نیز از حالت تك‌روی دور نگه دارد.

قتل عام و شهادت وسیع علماء دینی و تخریب گسترده مساجد و اماكن مذهبی در دوره های مختلف فوق فشارهای زیادی بر مسلمانان وارد شد. علما بسیاری شهید و اماكن مذهبی زیادی از بین رفتند. در ذیل با استناد به منابع در دسترس گزیده هایی از آنها را در مناطق مختلف جمهوری آذربایجان توصیف می كنیم.
«
از سال 1929 الی 1939، بیش از 300 هزار نفر از مردم (علما دینی، روشنفكران، صاحبان سایر علوم و...) توسط تشكیلاتهای مختلف كمونیستی قتل عام شده اند.»(10)
«
از سال های آخر دهه 1930 تعقیب علماء دینی شروع می شود . قرآن مانند یك كتاب زیان آور ممنوع می گردد. در كل آذربایجان حتی یك مسجد باقی نمی ماند. یا به انبار تبدیل شده و یا تخریب می گردند و یا به كلوب، كتابخانه و یا مدرسه تبدیل می گردند. در قصبه قبا در عرض 22 روز (از 15 دسامبر 1928 الی 6 ژانویه 1929) 18 مسجد تخریب و یا تبدیل به كلوب، انبار و... می شوند.
در طول سال 1929، حدود 400 مسجد در آذربایجان بسته شده و 120 مسجد تخریب و یا تبدیل به مدرسه و... می شود.»(11)


در حالیكه طی یك آمار رسمی قبل از انقلاب بلشویكها، فقط در شهر باكو 34 مسجد وجود داشت، این رقم در سال 1949 به 1 مسجد كاهش یافته بود كه وجود آن مسجد هم یعنی مسجد تازه پیر بیشتر جنبه سیاسی و در جهت نشان دادن آزادی دینی در شوروی به سفیران كشورهای خارجی و خبرنگاران بود. قتل عام و كشتار مسلمانان بخصوص علماء دینی، در بین سالهای 1937 – 1943 از دوره هایی است كه هرگز از خاطره ها محو نخواهد شد.
«
در فاصله سال های 38 – 1934 تعداد 27458 نفر در این جریان كشته شده اند كه در میان آنها علماء دینی كم نبوده اند. در میان گلوله باران شده ها مترجمین و مفسرین قرآن نیز بوده اند.»(12)
سال 1937 به سال قتل عام گسترده علماء دینی مشهور است، بطوریكه اسلام گرایان آذربایجان این سال را ضرب المثل بالاترین حد فشار و خفقان بر مؤمنین و روحانیون بیان می دارند. مناطق مركزی و مكان هایی كه مركزیت تحصیل و تدریس علوم دینی را داشتند و یا شهرهایی كه امام‌زاده و یا اماكن مقدسی در آن جای داشتند، بیشترین آسیبها را دیده اند. در ذیل – هرچند كمبه چند محلی كه ضربات بیشتری را متحمل شده اند، میپردازیم:

نارداران و مشدآقا
نقش روستاها و قصبات اطراف باكو بیشتر از شهر باكو در تاریخ اسلامی آذربایجان موثر بوده است و آثار تاریخی اسلامی بسیاری در آنها دیده می شود. قدمگاه منتسب به حضرت علی(ع) در روستای چسبیده به باكو (پبوزونا) قرار دارد و روزانه محل زیارت ده ها تن از مردم آذربایجان می باشد.
نارداران و مشدآقا از قدیم الایام محل تدریس و تحصیل طلاب علوم دینی بوده و در سال 1937 مصادف با اوج مبارزه با مذهب و دین ستیزی علماء مومنین و روحانیون دینی با شدیدترین شكنجه ها به شهادت رسانده شده اند. قرآن ها را سوزانده مساجد را تخریب و اماكن مذهبی را تبدیل به موزه‌های باستان شناسی كردند. مسجد نارداران در زمان كمونیستها تبدیل به موزه اسكلتهای تاریخی و انبار تجهیزات كشاورزی گشته بود. اثرات بر جای مانده از شلیك ناجوانمردانه توپه ای جنگی بر روی گلدسته ها و مناره مسجد نمایان است. كتیبه های موجود در مسجد از زمان شیخ بهایی و شاه عباس بر جای مانده است كه با الفبای عربی و فارسی نگاشته شده اند. انسانهای بزرگی چون ستار بهلول زاده در این شهر می زیسته است. مسن ترها می گویند. او تا زمان مرگ الفبای كریل را بكار نبرد و معتقد بود؛ با نگاه به آن صدای پای ارتش روسیه در خاطره اش تداعی می شود.» (12)
از قدیم الایام قصبه نارداران در زمینه تربیت علماء دینی شهرت داشته است و همین خصوصیت موجب شده است تا قربانیان زیادی تقدیم حریم دیانت كند. برای شناخت علمای شهید این خطه در سال های 1937، پای صحبت چند نفر از مومنین می‌نشینیم، اگرچه در صحبت‌های آنها بعضاً تفاوتهایی دیده می شود، ولی بدلیل سپری شدن زمان طولانی از این رخدادها، این مسأله طبیعی جلوه می كند:
«
درحالیكه قصبه ناداران در سال 1937 حدود 1500 – 1000 نفر جمعیت داشته است، در این دوره كمونیستها 5 روحانی (و یك نفر معترض دستگیری علماء) را دستگیر و به شهادت رسانده اند. یك سری از علماء را به سایر مناطق سردسیر شوروی ازجمله سیبری تبعید كرده و عده ای را در چاههایی در نزدیكی روستاهای بوزونا، هوسان، قلعه و... می انداخته اند و كشاورزانی كه سحرگاهان برای انجام كار از آن محلها عبور می كرده اند، احتصار و حركت علمای مدفون در زیر سنگها را مشاهده می كرده اند. در آن سال ها 70 هزار نفر از علمای دینی و غیردینی كشته می شوند كه روحانیون، صاحبان قلم، شعراء، هنرمندان و... از آن جمله بوده اند. عده ای را به شهرهای دورافتاده شوروی ازجمله اوجار و سیبری برده و در آنجا تیرباران می كنند و عده ای را در زندان های آذربایجان به قتل می رسانند.»(13)
آیت الله شیخ عبدالغنی بادكوبه‌ای را كه فردی جسور به عنوان نماینده مراجع شیعه در آذربایجان مطرح بوده است، در نزدیك شهر باكو تیرباران كرده بودند: «شهید راه دین، قربانی راه ذلت ناپذیری، جان باخته راه شرف، قهرمان حق و راستی، آموزگار صدیق و دلباخته كلام الهی و هوش بالا از خصوصیات فردی و اجتماعی شهید آیت الله شیخ عبدالغنی بادكوبه‌ای بوده او از مبارزه دست نكشید و به جرم دفاع از حریم دیانت، قرآن و تلاش در راه پیاده كردن ایدئولوژی حق و حكومت الهی زندانی و بعد از 4 ماه حبس در سال 1350 (ه.ق) به شهادت رسید. در كنار این شخصیت بزرگ، 2 شخصیت و دانشمند و از قهرمانان جنبش اسلامی یعنی سید محمد و شیخ حنیفه بادكوبه ای نیز شربت شهادت در راه تبلیغ و دفاع از دین را نوشیدند. شیخ حسن رامانائی از دهكده بزونا در ساحل دریای خزر و در منطقه بادكوبه (باكو) و خطیب توانا شیخ كامیاب نیز از قربانیان این سال ها (1937) بودند و عده زیادی نیز به نقاط دیگری تبعید گردیدند. از اعدام شدگان دیگر، دانشمند مبارز میرزا عبدالغفار اردوبادی بوده است كه بعد از دستگیری شهید عبدالغنی، او نیز كه مردی فاضل، روحانی مؤلف و عالم بزرگی بود، دستگیر و اعدام گردید.*»(14)
از دیگر علمای این دوره شیخ محمد آقایف بود. او اعتقاد داشت؛ حكومت كمونیستی
بیش از 70 سال دوام نمی آورد. همچنین نامبرده فضیلتهایی نیز داشته است كه دعاها و طی الارض های شبانگاهی او ضرب المثل مردم می باشد. شیخ احمدآقا بزرگ كه عالمی بزرگ در علم حكمت و شیخ باقر آقا كه در جسارت شهرت داشته و در مقابل توهین به اسلام هیچ وقت كوتاه نیامده و حكم الهی را اجرا می‌نموده از سایر علمای ساله ای 1937 بوده اند.»(15)
«
آیت الله شیخ احمد، آیت الله شیخ عبدالغنی، آیت الله شیخ محمدامین و پسر ایشان، 5 عالم دینی بزرگ روستای ما هستند كه به دریا انداخته شده اند. پدران ما نقل كرده اند در سال های 37 – 1934 بیش از 70 هزار عالم دینی، روشنفكر و ... را به شهادت رسانده اند. سنگ به كمر و پاهای علمای دینی و روحانیون بسته و به دریا می انداختند كه بعد از غرق شدن آنها عمامه هایشان روی دریا مفروش می شده است و از دور مانند دسته های پرندگان سفید نمایان می شده اند ولی وقتی نزدیك آن می رسیدند، عمامه شهید را می دیده اند. عده ای دیگر را داخل چاهها انداخته و سنگ بر روی چاهها می گذاشته اند. عده ای را تیرباران و عده ای به مناطق سیبری و ... تبعید كرده اند. دلیل آنها از این همه بیدادگری، ریشه كن كردن دیانت و شیعه گری بوده است.»(16)
در سال 1937 عالمان دینی بسیاری را در روستای ناداران به شهادت رساندند. آنها را در چاهها انداختند تا اثری از آنان باقی نماند. این اعمال در جهت ترساندن مردم از انجام اعمال دینی صورت می گرفت. 5 عالم بزرگ دینی ازنارداران به شهادت رسید. شیخ احدآقا، شیخ رسول و شیخ آقا از آن جمله هستند. بعد از آنها علمایی چون شیخ اعلاء، آقا محسن و مشهدی مظاهر راه آنها را ادامه می دهند ولی آنها نیز مصون از شكنجه ها و فشارهای حكومت نمی گردند و مشهدی مظاهر بعد از 10 سال تبعید در سیبری جان خود را از دست می دهد. بعدها برادرانش راه او را ادامه می دهند.»(17)


«
شنیده ایم كه در سال 1937 علمایی كه در نجف، قم، مشهد و ... تحصیل كرده بودند، در چاههایی كه در نزدیك باكو قرار داشته و نارگین نامیده می شده اند، می انداخته و سپس چاهها را با دینامیت منفجر و آنها را به شهادت می رساندند. 8 – 7 عالم بزرگ دینی از نارداران به سیبری تبعید شده اند. شیخ میرزا معلم ملك اف، شیخ محمدامین، شیخ میرغنی بادكوبه ای، از آن جمله اند.. علمای بسیاری نیز خانه نشین شده بودند.»(18)
زیره
از شهدای سالهای 1937، حبیب الله علیزاده فرزند ملا تیمور می باشد كه با رشادت تمام در جهت بسط كلام الهی مبارزه می كرد و در راه امر به معروف و نهی از منكر از هیچ كسی واهمه ای نداشت و بی باك و بی اعتنا به تشبثات كمونیستها به راه خود ادامه می داد تا اینكه دستگیر و بعد از شكنجه های بسیار در سیبری شربت شهادت نوشید. حكام بلشویك حتی جنازه او را هم تحویل ندادند و هم اكنون جسد به خون خفته او در سیبری مدفون می باشد. رژیم خون آشام كمونیستی بعد از گذشت 20 سال از شهادتش در سال 1958 با كمال بیشرمی و در دادگاهی فرمایشی حكم به بیگناهی وی داد. او شهید با رسالت، در حال هجرت، تبلیغ دین و مبارزه با زشتی ها و تباهیها بود.» (19)
مناطق جنوبی آذربایجان به دلیل مجاورت با جمهوری اسلامی ایران فرهنگ دینی نزدیكتری را با ایران دارا می باشد و در طی سالیان متمادی نسبت به سایر مناطق این كشور آسیب های فرهنگی – دینی كمتری را (بطور نسبی) متحمل شده اند.


ماسالی
از نظر نژاد ماسالی ها، تالشی می باشند و الان نیز مانند آنها زندگی می كنند. جمعیت این شهر به اندازه جمعیت آستارای ایران می باشد. ماسالی از قدیم الایام، مقدس، عالم و مجتهدپرور بوده است. در زمانهای گذشته 17 مجتهد و عالم مشهور از این شهر وارد صحنه فقاهت شده اند كه هم اكنون نیز قبر تعدادی از آنها ازجمله میر باقر، میراشرف، سید جمال الدین، پیر حسین، بابا ثابت و... در این شهر قرار دارد. در روستای شیخ كلخوران زیارتگاه بزرگی برای سید جمال الدین درست شده است كه در نزدیكی شهر ماسالی قرار دارد. زیارتگاه دیگر، مرقد پیر حسین است كه در آن كتیبه های مشهوری با نوشتار فارسی و عربی كه تعداد زیادی از آنها در طول تاریخ غارت شده است، در این شهر قرار دارد.


سالیان
شهر سالیان از روزگاران قدیم به دارالمؤمنین شهرت داشته و عالمان دینی زیادی تقدیم جامعه تشیع و آذربایجان نموده است. یكی از مؤمنین این شهر چنین می گوید:
در سال 1937، 11 عالم بزرگ در سالیان وجود داشته است. این علما قبل و بعد از سال 1890 در حوزه های دینی قم، خراسان و نجف به تعلیم علوم دینی مشغول بوده اند كه بسیاری از آنها شهید شده اند. سید محمد آقا و میر اشرف آقا از قربانیان این حوادث در سال 1923 بوده اند. این علما را افرادی كه در زبان آذری به «قرمزی ملالار» مشهور هستند، در جهت منافع خود و پیدا كردن جایگاه اجتماعی و اقتصادی لو داده اند. عالمی مثل میر باقر آقا حتی در زندان نیز عزاداری ماه محرم را زنده نگه داشته بود و به قرآن تفسیر نوشته است. نقل كرده اند كه ایشان در زندان بعضی از مسیحیان را مسلمان كرده است. او از سال 1937 الی 1941 در زندان بوده است. در این منطقه در یك شب 1000 نفر از علمای دین، تاریخ شناسان، موسیقیدانان و ... را به قتل رسانده اند. به دار آویختن، گذاشتن سر به زیر درها و مخصوصا انداختن در دریا، از شیوه های قتلشان بوده است. (20)
سالیان از گذشته به دارالمؤمنین مشهور بوده است و علما و مؤمنین زیادی از این منطقه در خدمت دین بوده اند. ملا عبدالله و ملا اشرف از قربانیان سال های 37 – 1934م از مشهورترین و معروفترین علمای زمان خود بوده اند. ملا عبدالله به مردم درس اسلام و دینداری می داد و بطالت حكومت كمونیستها را بیان می كرد. او در سیبری به شهادت رسید. ملا اشرف نیز با جاسوسی بعضی از دین فروشان دستگیر شده و به شهادت میرسد. از دیگر عالمان این منطقه، ملا مختار بوده است. در حالیكه به او دستور سوزاندن قرآن داده می شود او سر باز می زند و به این دلیل هم به شهادت می‌رسد. از شیوه های قتل علما و روحانیون در سال 1937 بستن سنگ بر كمر و پای علما و انداختن آنها در دریا بوده است. می گویند: مردم از دور سفیدی بزرگی را مشاهده می كرده اند كه توده ای از كبوتران سفید در اذهانشان تداعی می گردید، اما بعد از رسیدن به نزدیكی محل حادثه، عمامه های روحانیون را مشاهده می نمودند كه سنگ بر پایشان بسته شده و به قعر دریا فرو رفته بودند.(21)


لنكران
«
شهر لنكران از مهمترین و معتبرترین شهرهای آذربایجان است كه معتدل ترین ناحیه آذربایجان نام گرفته است. لنكران از قرن 12 هجری مركز خانات تالش بوده و سادات لنكران كه شعبه ای از سادات ضیابر است، بر آن حكومت می كردند. آنها نیز تابع دولت های ایران بوده اند. جد آنها میرجمال بیگ نام داشت.»(22)
شیروان
«
شیروان سرزمین دولت شروانشاهان بوده كه فرمانداران آن تا قبل از دو عهدنامه ننگین توسط دولت مركزی ایران منصوب می شدند . مردمان این سرزمین، جنگهای بسیاری با روس ها كرده اند اما دوام نیاورده و آخرالامربه روسیه الحاق یافته اند.»(23) در شیروان مسجدی وجود دارد كه قدمت آن به سال 323 هجری برمی گردد. این مسجد در سال 1930 توسط ارامنه آسیب دیده است. حجره های اطراف مسجد نشان از تحصیل صدها نفر از طلاب علوم دینی در سال های گذشته را نشان می دهد. این مسجد دارای 4 مناره است. در سال 1937 با بسته شدن تمامی مساجد آذربایجان، مساجد شیروان نیز این سرنوشت را تجربه نمود.


شاماخی
ولایت شاماخی ازنواحی تاریخی،معروف وخوش آب وهوای آذربایجان است كه در دامنه های جنوبی كوههای قفقاز قرار دارد. حكام این منطقه در دوران شروانشاهان، صفویان و نادریان توسط حكومت مركزی ایران منصوب می شدند. شاماخی در طول قرون گذشته بارها بین ایران و روسیه مبادله شده و آخرالامر به روسیه الحاق یافته است.(24)
شاماخی شهر شعر است. شهر شاعرانی چون خاقانی و صابر می باشد. مردمان این نقطه از جمهوری آذربایجان فعلی قبلاً به صورت تات (فارسی) صحبت می كرده اند و هم اكنون نیز سالخوردگان آن، آشنایی كاملی با زبان فارسی دارند و جدا از سلیس نبودن مكالمات، كودكان نیز این زبان را از آبا و اجداد خود یاد گرفته اند.


قبله
تاریخ قبله در مناطق غرب و شرق از سابقه ای بس طولانی و عمیقی برخوردار است. در دوران ساسانیان تمدن پیشرفته ای بر این منطقه حاكم بوده است.
در 52 كیلومتری شهر، داخل جنگل منتهی به قبله ، به عبادتخانه هایی كه اسرار گذشتگان در آنها دفن می باشد، برمی خوریم كه در زمان خود مشهور عام و خاص بوده اند. مقبره های شیخ منصور، مولانا ابوبكر، شیخ بارك، شیخ بدرالدین شیخ شمس الدین و... در این محل قرار دارند.


شكی
وجه تسمیه شكی گرفته شده از ساكها می باشد. پرورش ابریشم، كشاورزی و دامپروری از اشتغالات اصلی مردم شكی می باشد. موسیقی شعر دوستی و شوخ طبعی از خصوصیات بارز مردمان منطقه شكی می باشد. آزادیخواهی، مبارزه باظلم و عدم تحمل ستمگری ساكنان این منطقه زبانزد و مورد تائید آذربایجانی هاست. در سال 1930 و در پی تصاحب زمین های اهالی توسط روسها جنگی گسترده میان مردم و سربازان روسی درگرفت. شهر شكی به مدت 5 روز در دست مردم بود و با اعزام نیروهای كمكی مسكو، قیام كنندگان قلع و قمع شده و فاجعه ای خونین بوجود آمد.


زاكاتالا
هرچقدر كه به شمال آذربایجان نزدیكتر می شویم، بوی شیخ شامل و قبر سرداران قیام كننده بزرگ این دیار به مشام می رسد و با حركت به طرف شمال قفقاز به تاریخ بیشتر نزدیك شده و آن را بهتر حس می كنیم. مساجد شمال مانند مساجد صدر اسلام هستند. مساجدی كه با الفبای عربی- فارسی و با اتكا به كتیبه های چسبیده به دیوارهای و سقف مساجد مزین یافته اند. مساجد این دیار در دوران حكومت كمونیستها تبدیل به خرابه ها و انبارهایی گردیده بودند و هنوز هم مردم در آرزوی تجدید آن ها هستند.
سلسله نقشبندیان كه در داغستان، چچن و آذربایجان شكل گرفته است، مزار و مقبره بسیاری از آنها ازجمله افندی، المجدی، الخالدی، و القابشان كه به كلماتی چون العارف بالله و ... نسبت داده شده است، در زاكاتالا واقع شده اند. مزار شیخ یونس كه مصادف با مولانا بوده است، در این شهر قرار دارد. كتیبه هایی كه با الفبای عربی – فارسی مزین شده اند، بر دیوارهای این مقبره نقش بسته است. این مزار در سال 1920 توسط یك ژنرال روسی تعمیر و بازسازی شده است. زاكاتالا با آن تاریخ عمیق دینی و حضور عالمان وقفهای مذهبی، متاسفانه هم اكنون تبدیل به تاخت و تاز مسیحیانی شده است كه در حال ترویج مسیحیت می باشند. كلیساهایی در شهر ایجاد كرده اند و مردمان بسیاری برای رفع مشكلات معیشتی خود تن به مسیحی شدن داده اند.


گنجه
گنجه از شهرت تاریخی و منطقه ای برخوردار است. دین مداری و دین گرایی اهالی منطقه مشهور است و این شهر نسبت به سایر شهرها كمتر تحت تاثیر دین ستیزان كمونیست و ملحدین غرب قرار گرفته است. در یك تحقیق میدانی صورت گرفته از طرف مؤمنین، در این شهر 6/88% از مردم خواستار تربیت فرزندان خود بوده و 1/97% آنها به عالی بودن و ارجحیت دین اسلام نسبت به سایر ادیان اذعان كرده اند. و 67% نیز خواستار ترویج گسترده اسلام شده اند. شهر از محلات مختلفی تشكیل یافته است كه در هر محله طوایف و به اصطللاح قومیتهای گوناكونی زندگی می كنند. محلات تات قشلاق، زرابی، چای قیراغی، تات لار و ... از آن جمله هستند.
گنجه بعد از باكو به عنوان بزرگترین و پرجمعیت ترین شهر آذربایجان، نسبت به سایر شهرهای این كشور از بافت شهری مناسبتر و مدرن تری برخوردار است و رودخانه كناره شهر به زیبایی و قشنگی آن افزوده مساجد بزرگی در طول تاریخ ساخته شده است، باقی مانده اند. مسجد شاه عباس از مهمترین و زیباترین مساجد گنجه است كه با كتیبه های فارسی – عربی زیبا منقش بر دیوار ها سقف و گنبد مسجد آراسته شده است. این مسجد اخیراً توسط ایرانی ها تعمیر شده است.
نظامی گنجوی شاعر مشهور قرون گذشته ایران از این شهر برخاسته است و مزار آن بزرگوار در ورودی شهر چون نگینی می درخشد. از دیگر آثار تاریخی و دینی این شهر زیارتگاه شاهزاده ابراهیم پسر امام محمدباقر (ع) می باشد در این زیارتگاه نیز كتیبه های گوناگون به زبان فارسی – عربی بر دیواره ها و كل مسجد نقش بسته است. بیشتر مساجد بزرگ و مختلف گنجه بسته و یا كم‌رونق هستند و در مقابل كلیسای گنجه فعال می باشد؟!


قوسار
مردمان منطقه قوسار اصلیت تالشی دارند و از گذشته با این زبان مكالمه می كرده اند. سالخوردگان شهر آشنایی كاملی با این زبان دارند. مقبره شیخ جنید در قوسار واقع شده است او در سال 1456 و در زمان شروان شاه شهید شده است. سنگ نوشته های فارسی – عربی بسیاری در مقبره این عالم دیده می شود. هجوم فرهنگ منحط غرب هیچ جای كشور را مصون قرار نداده است و حتی در كنار مقبره شیخ جنید كاباره ها و مشروب فروشی ها ایجاد شده است. شیخ حیدر فرزند شیخ جنید راه پدر را ادامه داده و شهید می شود. هم اكنون مزار شیخ حیدر در اردبیل واقع شده كه در دوره شاه اسماعیل
به این شهر انتقال یافت.


قبا
قبا، شهری مذهبی با تلفیقی از شیعیان، اهل سنت و یهودیان است. به عزاداری سالار شهیدان امام حسین (ع) اهمیت خاصی داده می شود و عزاداری ها حتی در زمان كمونیستها نیز به صورت مخفیانه و آشكارا انجام می شده است. میر فتحعلی، عالم مشهور این شهر در قبا مدفون است كه نوشته های فارسی – عربی بر روی سنگ ها و گچكاری های این مقبره مشهود می باشد.


خاكماز
مزار 66 مومن با شهرت 66 اولیاء نام شهر خاكماز را برجسته نموده است. آنان در جنگ شیخ حیدر با شروانشاه به شهادت رسیده اند. نوشته های عربی بر روی مقبره های آنها نشان از تعلق به این الفبای قرآنی آنهاست. مزار پیر واحد و شیخ مزید از دیگر آثار تاریخی این شهر می باشد.


شوشا
شوشا ازجمله شهرهای اشغال شده جنگ قره باغ می باشد بسیاری از ساكنین این شهر تاریخی، آواره شهرهای مختلف آذربایجان شده اند. مساجد شهر تبدیل به خرابه هایی شده و در شهر برای خواندن نماز مسجد سالمی پیدا نمی‌شود. مساجد سوزانده شده و حتی به در و پنجره های آن نیز رحم نكرده اند و آنها را به تاراج برده اند. گنبدها و مناره های مساجد مورد اصابت گلوله ها قرار گرفته اند. آیات قرآن بر روی زمین افتاده و خاك می خورند، در حالی است كه مناره های كلیسا ها زیبا و جدید جلوه گری می كند. انجیلها در بهترین مكان و موزه ها نگهداری می شوند. الفبای فارسیعربی منقوش در مساجد و نگاشته شده بر قبور گذشتگان چشم ها را خیره می كند.


نخجوان
نخجوان یكی از مناطق مسلمان نشین حوزه قفقاز می باشد. تاریخ كهن و فرهنگ
و تمدن طولانی، این سرزمین را مانند نگینی در منطقه جلوه گر ساخته است. اردوباد موطن خواجه نصیر الدین طوسی و چند تن از وزرای نامدار صفوی در این جمهوری خودمختار است. این منطقه بصورت قلمرو كوچكی میان ارمنستان و رود ارس قرار دارد كه به وسیله نواحی ارمنستان از آذربایجان جدا شده اند.
كمونیستها تخریب مساجد و بناهای مذهبی این خطه شیعه نشین را نیز بی نصیب نگذاشته بودند، بطوریكه آثار معماری و بنایی مذهبی كمتری در این جمهوری مشاهده می شود.**


منابع و مآخذ:


یاد‌آوری: منابعی كه بصورت اظهارت اعلام شده، تحقیقات میدانی نگارنده در طول یك دهه گذشته است كه در مصاحبه با مومنین جمهوری آذربایجان جمع آوری شده و نام آنها در نزد نگارنده محفوظ می‌باشد و در ذیل به محل سكونت آنها اشاره شده است.
*
كتاب ماهیت تحولات در آسیای مركزی و قفقازتالیف جمعی از مولفان، انتشارات وزارت امور خارجه سال 1373
-1
جزوه علمای قفقازجلد اول – تالیف هادی هاشمیان – انتشارات مركز تحقیقات و برنامه ریزی رادیو برون مرزی – زمستان 1375 – صفحه 40 - 138
-2 
كتاب غائله آذربایجان – تالیف دكتر خانبابا بیانی، انتشارات زریاب، تبریز – سال 1375
-3 
كتاب باروی شمال قفقاز، دو قرن مبارزه مسلمانان قفقاز – تالیف مولف بنیكسن براكساپ و دیگران ترجمه سید غلامرضا تهامی – انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامی – سال 1377 – صفحه 30 - 24
-5 
اظهارات یكی از مومنین شهر جلیل آباد جمهوری آذربایجان
-6 
جزوه علمای قفقاز – صفحه 135 – 126
-7
اظهارات یكی از مومنین شهر باكو جمهوری آذربایجان
-8
كتاب ماهیت تحولات در آسیای مركزی و قفقاز – تالیف جمعی از مولفانانتشارات وزارت امور خارجه، سال 1373 صفحات 365 – 350
-9 
اظهارات یكی از مومنین شهر باكو
-10 
مصاحبه با یكی از مومنین شهر جلیل آباد جمهوری آذربایجان
-11 
مصاحبه با آقای اصغر فردی – محقق و قفقاز شناس
-12
كتاب تاریخ آذربایجان (به زبان اصلی ) رئیس شورای مولفان ف. ق. مقصود‌اف – جلد 6 ، انتشارات مركز علوم آذربایجان، سال 2000 ، صفحه 218 – 217
-13
همان منبع – صفحه 329
-14
اظهارات یكی از مومنین شهر باكو جمهوری آذربایجان
-15 
جزوه علمای قفقاز، صفحه 122
-16 
اظهارات یكی از مومنین شهر باكو جمهوری آذربایجان
-17
اظهارات یكی از مومنین شهر باكو جمهوری آذربایجان
-18 
اظهارات یكی از مومنین شهر باكو جمهوری آذربایجان
 -19
اظهارات یكی از مومنین شهر باكو جمهوری آذربایجان
20
ـ جزوه علمای قفقاز ـ‌صفحه 142ـ 135
21
ـ اظهارات یكی از مومنین نفت چالا جمهوری آذربایجان
22
ـ كتاب حكومتهای محلی قفقاز در عصر قاجار، تألیف علی صفرپور، انتشارات بنیاد جانبازان، سال 1377، ص 158
23
ـ همان منبع
24
ـ همان منبع
**
مطالب مربوط به وضعیت شهرها، علماء و زیارتگاههایی كه منابع آنها ذكر نشده است، از برنامه 17 شهر قفقاز سیمای برون مرزی ج.ا.ایران كه در طول سالهای 75ـ1373 پخش می‌گردید، اكتساب شده است.

.پایان بخش اول

.انتهای پیام

 

 

نظر شما