به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ چهارمین نشست از سلسله نشستهای «جشن واژه» با حضور رشید کاکاوند (شاعر و مجری) و شهاب دارابیان (مجری این برنامه) پنجشنبه 29 اردیبهشتماه ساعت 17 در غرفه بانک صادرات ایران برگزار شد.
رشید کاکاوند در ابتدای این نشست به برگزاری نمایشگاه کتاب اشاره کرد و گفت: خیلی خیلی خوشحالم. فرصت دیدار از نمایشگاه و حضور در جمعی که در سطوح مختلف به کتاب وابستهاند و با کتاب سروکار دارند بسیار فرصت شایسته و مغتنمی است که از برگزارکنندگان تشکر میکنم.
این شاعر در پاسخ به این سوال که «چه شد در مسیر کتاب و کتابخوانی قرار گرفتید؟» بیان کرد: سوال آسان ولی دشواری به نظر میآید. نه خوابی دیدم و نه پیری دست بر شانهام گذاشته باشد که پسرم کتاب بخوان. نه. فقط میتوانم بگویم که در من علاقه به کتاب خیلی زود شروع شد. البته خانواده من اهل کتاب نبودند. اولین کتاب و اولین کتابخانه در خانهمان به دست خود من انجام شد. اولینبار با کتاب برای خواندنش روبهرو نشدم. برایم شیء محترمی بود. تفریح من در دوران کودکی این بود که جایی بروم که کتاب باشد. چرا؟ نمیدانم. احساس میکردم محیط کتابخانه و جایی که کتاب باشد برایم فرهیختهتر و بهتر است. من بخشی از زمان بازی در کوچهها را میدزدیدم و به کتابخانه میرفتم؛ کتابخانه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. این پسر جنوب شهری عادی برای آنهایی که در آنجا بودند هم جذاب بود. انگار روی من داشتند سرمایهگذاری میکردند. اینها باعث شد که در یک فضای محترمانه رشد کنم و با قصه، شعر و نوشته آشنا شوم. که همه اینها قبل از مدرسهرفتن من بود.
کاکاوند سوال دارابیان را که «به نظر شما آیا ما در یک جامعه کتابخوان هستیم؟» اینطور پاسخ داد: چه باعث شد که من کتابخوان شوم یا بهتر بگویم که چه باعث شد که من در زندگیام کتابهایی بخوانم که در من رشدی ایجاد کند؟ پاسخ این است که به بهانههای مختلف احساس نیاز کردم به خواندن. وقتی کتاب مجانی شود و خانههای ما پر از کتاب خوب باشد اگر کسی نیاز به خواندن نداشته باشد باز هم نمیخواند. و حتی وقتی کتاب به اندازه طلا گران شود شاید کتاب خریدن سخت شود ولی کسی که بخواهد کتاب بخواند، میخواند. ما باید نیاز به کتابخواندن را در جامعه ایجاد کنیم؛ با اعتبار دانایی. دانایی یک فضیلت باشد. ما اصلا از خرید کتاب یا تعداد کتابهایی که فروخته میشوند نمیتوانیم کتابخوانی یک جامعه را ارزیابی کنیم.
او افزود: من جامعهای میبینم که فضیلت دانایی در آن نسبتبه تمام دوران زندگی من کمتر است. جهتگیری رفتارهای اجتماعی بر اساس رویاهای آدمها شکل میگیرد و رویاها هم بر اساس واقعیتها. جوری که زندگی میکنیم رویاهایمان همانطور میشود. اکنون دانایی فضیلت نیست، دارایی فضیلت است. وقتی دانایی در جهان ما موجب افتخار و فضیلت نباشد چرا باید جمعیت کثیری به دنبال کسب آن بروند؛ مثل کسب علم و... . الگوهای فرهنگی و رفتارها و حوادث فرهنگی را باید به چشم مردم جلوهگر کنیم. باید بچه من وقتی که پدرش را میبیند بگوید که پدر من بعد سالها تلاش حالا به افتخاری رسیده است که نتیجه زحمتش را میبیند.
این شاعر درباره نقش ادبیات اظهار کرد: هرچیزی که میتواند انسان را بلندمرتبه کند از دل ادبیات بیرون میآید. اگر ادبیات را صرفا به عنوان تفنن درنظر بگیریم کشور به جایی نخواهد رسید.
رشید کاکاوند درخصوص الگوسازی ضعیف فرهنگی در کشور گفت: رسانه خیلی موثر است. سالها بود که وقتی صحبت از شعر میشد در رسانه ملی، تصویری که در ذهن مردم میآمد شبهای مناسبتی بود که چند شاعر با لحن رسمی با اهداف تعلیمی شعر بخوانند. این اتفاق در مدارس ما هم در بخش ادبیات افتاد یعنی صرفا آن را از بعد تعلیمی دیدیم. اولین چیزی که از طریق ادبیات باید به سراغ آن برویم تربیت روانی جامعه است.
او جنبه تعلیمی ادبیات را مرحله دوم دانست و به مرحله اول که همان جنبه زیباییشناسی و ایجاد لذت از طریق ادبیات است اشاره کرد و گفت: تا حالا سعی کردهام بخش لذتبخش ادبیات را نشان دهم. شأن اول هنر این است که از طریق زیباییشناسی التذاذ ایجاد میکند. وقتی لذت را حذف میکنیم درس فارسی بچهها در مدارس میشود. به جا و به وقت درست حرف از ادبیات نزدیم. در اینصورت ادبیات سخت میشود و کسی دوستش ندارد. آدم سالم از ادبیات زیبا در جای مناسب لذت میبرد.
او درباره تجربه خود در زمینه ایجاد لذت در مردم از طریق شعر بیان کرد: شعر خواندم به قصد اینکه مردم خوشششان بیاید و مردم هم فهمیدند که من خواندم تا آنها خوشششان بیاید. به همین سادگی. ادبیات ما و بهخصوص شعر ما قابلیتهای گسترده نزدیک به بینهایتی دارد که ما استفاده نکردهایم. «نیاز» است که من را میکِشد به این سمت که کتابی را تهیه کنم و بخوانم یا فیلمی را ببینم که از روی کتابی ساخته شده است. ما به شدت به حال خوب نیاز داریم؛ وقتی سعدی میتواند، و بدانیم و باور داشته باشیم که سعدی میتواند حالمان را خوب کند، حتما به سراغش میرویم. فعلا این باور را نداریم. سلسلهی نیازمندشدن و رفع نیاز است که ما را کتابخوان میکند. نمیشود من بگویم برو فلان کتاب را بخوان و تو حتما بروی بخوانی. نه، نیاز مهم است. مطالعه ایجاد نیاز میکند.
کاکاوند در پاسخ به این سوال که «چه کنیم وضعیت ادبیات ایران بهتر شود؟» اظهار کرد: ادبیات در جهان نامطلوب شکل میگیرد. اصلا قرار نیست که جهان ما مطلوب شود بعد مردم به ادبیات استقبال نشان بدهند. جهان اطراف فردوسی اگر مطلوب بود که شاهنامه خلق نمیشد. حاصل رنجهاست که به شکل ادبیات و هنر درمیآید. اتفاقا الان است که برای مواجهه با جهان پلیدیها نیازمندیم که داناتر باشیم و بیشتر کتاب بخوانیم.
او درخصوص شیوه خود در علاقهمندکردن انسانهای کتابنخوان یا کسانی که ادبیات و شعر را دوست ندارند بیان کرد: راه ارتباطگرفتن با آدمهای کتابنخوان را جستوجو کردم و یافتم. خیلی صبوری نیاز دارد. کار فرهنگی یکهو اتفاق نمیافتد و به ثمر نمینشیند. متولیان فرهنگی باید صبور باشند. سخنرانی به جایی نمیرسد. ما باید ادبیات را در بهترین موقعیت و با بهترین شکل ارائه، مقابل مردم بگذاریم. چندبار با هدف لذتبردن شاگردانمان شعر گفتیم؟ تقریبا چنین اتفاقی نمیافتد.
این شاعر افزود: اول اینکه وظیفه اداریمان تبلیغ ادبیات و فرهنگ نباشد. کسی که با دلش، با علاقه و لذت غزل سعدی بخواند رشوه نخواهد گرفت. آدمهایی که کارهای بد انجام میدهند یا ادبیات نمیخوانند یا برای تفنن میخوانند. آدم به صرف آدمبودن پای رباعی خیام تکان میخورد. نمیشود اختلاس کنیم و به حافظ ارادت داشته باشیم. برای ترویج عشق و انسانیت، جامعه ما نیاز مبرم به شعر دارد. آدمی که به رشد انسانی نیاز دارد و در ادبیات آن را پیدا میکند دیگر سرنخ را گم نمیکند.
کاکاوند درباره اینکه کتاب نخریدن مترادف با کتاب نخواندن نیست توضیح داد: کتاب نخریدن به این معنی نیست که من کتاب نمیخوانم. امانتدادن کتاب برای همین وقتهاست. مهم این است که این عشق در وجود ما بجوشد. باور اینکه با ادبیات و شعر و مطالعه ما میتوانیم خودمان را رشد دهیم. این باور باید در وجودمان باشد. هرچه از طریق ادبیات و معرفت انسانی بزرگتر شویم این چیزهایی که این روزها یقهمان را گرفته و دارد از پا درمان میآورد به نظر کوچک میآید.
او به احساس خود درباره شعر و شعرخوانی برای مردم اشاره و بیان کرد: خوشحالم که واسطهی آشنایی مردم با ادبیات شدهام. نیاز دارم که شعر بخوانم و برای دیگران بخوانم. هیچوقت به فایده چیزی فکر نکردهام شاید این نقطه ضعف من است. شاید باید رشید کاکاوندی وجود داشته باشد که به شما یادآوری کند «عشق مهم است». عشق اگر از طریق ادبیات و شعر به زندگی ما برگردد آن وقت کشورمان همان سرزمین گل و بلبل میشود. آن روز را به قول شاملو انتظار میکشم حتی اگر دیگر نباشم.
در ادامه، رشید کاکاوند شعری از حافظ برای حاضران خواند که با استقبال و اشتیاق آنها روبهرو شد و در بخش پایانی نشست نیز از او تقدیر شد.
رشید کاکاوند در ابتدای این نشست به برگزاری نمایشگاه کتاب اشاره کرد و گفت: خیلی خیلی خوشحالم. فرصت دیدار از نمایشگاه و حضور در جمعی که در سطوح مختلف به کتاب وابستهاند و با کتاب سروکار دارند بسیار فرصت شایسته و مغتنمی است که از برگزارکنندگان تشکر میکنم.
این شاعر در پاسخ به این سوال که «چه شد در مسیر کتاب و کتابخوانی قرار گرفتید؟» بیان کرد: سوال آسان ولی دشواری به نظر میآید. نه خوابی دیدم و نه پیری دست بر شانهام گذاشته باشد که پسرم کتاب بخوان. نه. فقط میتوانم بگویم که در من علاقه به کتاب خیلی زود شروع شد. البته خانواده من اهل کتاب نبودند. اولین کتاب و اولین کتابخانه در خانهمان به دست خود من انجام شد. اولینبار با کتاب برای خواندنش روبهرو نشدم. برایم شیء محترمی بود. تفریح من در دوران کودکی این بود که جایی بروم که کتاب باشد. چرا؟ نمیدانم. احساس میکردم محیط کتابخانه و جایی که کتاب باشد برایم فرهیختهتر و بهتر است. من بخشی از زمان بازی در کوچهها را میدزدیدم و به کتابخانه میرفتم؛ کتابخانه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. این پسر جنوب شهری عادی برای آنهایی که در آنجا بودند هم جذاب بود. انگار روی من داشتند سرمایهگذاری میکردند. اینها باعث شد که در یک فضای محترمانه رشد کنم و با قصه، شعر و نوشته آشنا شوم. که همه اینها قبل از مدرسهرفتن من بود.
کاکاوند سوال دارابیان را که «به نظر شما آیا ما در یک جامعه کتابخوان هستیم؟» اینطور پاسخ داد: چه باعث شد که من کتابخوان شوم یا بهتر بگویم که چه باعث شد که من در زندگیام کتابهایی بخوانم که در من رشدی ایجاد کند؟ پاسخ این است که به بهانههای مختلف احساس نیاز کردم به خواندن. وقتی کتاب مجانی شود و خانههای ما پر از کتاب خوب باشد اگر کسی نیاز به خواندن نداشته باشد باز هم نمیخواند. و حتی وقتی کتاب به اندازه طلا گران شود شاید کتاب خریدن سخت شود ولی کسی که بخواهد کتاب بخواند، میخواند. ما باید نیاز به کتابخواندن را در جامعه ایجاد کنیم؛ با اعتبار دانایی. دانایی یک فضیلت باشد. ما اصلا از خرید کتاب یا تعداد کتابهایی که فروخته میشوند نمیتوانیم کتابخوانی یک جامعه را ارزیابی کنیم.
او افزود: من جامعهای میبینم که فضیلت دانایی در آن نسبتبه تمام دوران زندگی من کمتر است. جهتگیری رفتارهای اجتماعی بر اساس رویاهای آدمها شکل میگیرد و رویاها هم بر اساس واقعیتها. جوری که زندگی میکنیم رویاهایمان همانطور میشود. اکنون دانایی فضیلت نیست، دارایی فضیلت است. وقتی دانایی در جهان ما موجب افتخار و فضیلت نباشد چرا باید جمعیت کثیری به دنبال کسب آن بروند؛ مثل کسب علم و... . الگوهای فرهنگی و رفتارها و حوادث فرهنگی را باید به چشم مردم جلوهگر کنیم. باید بچه من وقتی که پدرش را میبیند بگوید که پدر من بعد سالها تلاش حالا به افتخاری رسیده است که نتیجه زحمتش را میبیند.
این شاعر درباره نقش ادبیات اظهار کرد: هرچیزی که میتواند انسان را بلندمرتبه کند از دل ادبیات بیرون میآید. اگر ادبیات را صرفا به عنوان تفنن درنظر بگیریم کشور به جایی نخواهد رسید.
رشید کاکاوند درخصوص الگوسازی ضعیف فرهنگی در کشور گفت: رسانه خیلی موثر است. سالها بود که وقتی صحبت از شعر میشد در رسانه ملی، تصویری که در ذهن مردم میآمد شبهای مناسبتی بود که چند شاعر با لحن رسمی با اهداف تعلیمی شعر بخوانند. این اتفاق در مدارس ما هم در بخش ادبیات افتاد یعنی صرفا آن را از بعد تعلیمی دیدیم. اولین چیزی که از طریق ادبیات باید به سراغ آن برویم تربیت روانی جامعه است.
او جنبه تعلیمی ادبیات را مرحله دوم دانست و به مرحله اول که همان جنبه زیباییشناسی و ایجاد لذت از طریق ادبیات است اشاره کرد و گفت: تا حالا سعی کردهام بخش لذتبخش ادبیات را نشان دهم. شأن اول هنر این است که از طریق زیباییشناسی التذاذ ایجاد میکند. وقتی لذت را حذف میکنیم درس فارسی بچهها در مدارس میشود. به جا و به وقت درست حرف از ادبیات نزدیم. در اینصورت ادبیات سخت میشود و کسی دوستش ندارد. آدم سالم از ادبیات زیبا در جای مناسب لذت میبرد.
او درباره تجربه خود در زمینه ایجاد لذت در مردم از طریق شعر بیان کرد: شعر خواندم به قصد اینکه مردم خوشششان بیاید و مردم هم فهمیدند که من خواندم تا آنها خوشششان بیاید. به همین سادگی. ادبیات ما و بهخصوص شعر ما قابلیتهای گسترده نزدیک به بینهایتی دارد که ما استفاده نکردهایم. «نیاز» است که من را میکِشد به این سمت که کتابی را تهیه کنم و بخوانم یا فیلمی را ببینم که از روی کتابی ساخته شده است. ما به شدت به حال خوب نیاز داریم؛ وقتی سعدی میتواند، و بدانیم و باور داشته باشیم که سعدی میتواند حالمان را خوب کند، حتما به سراغش میرویم. فعلا این باور را نداریم. سلسلهی نیازمندشدن و رفع نیاز است که ما را کتابخوان میکند. نمیشود من بگویم برو فلان کتاب را بخوان و تو حتما بروی بخوانی. نه، نیاز مهم است. مطالعه ایجاد نیاز میکند.
کاکاوند در پاسخ به این سوال که «چه کنیم وضعیت ادبیات ایران بهتر شود؟» اظهار کرد: ادبیات در جهان نامطلوب شکل میگیرد. اصلا قرار نیست که جهان ما مطلوب شود بعد مردم به ادبیات استقبال نشان بدهند. جهان اطراف فردوسی اگر مطلوب بود که شاهنامه خلق نمیشد. حاصل رنجهاست که به شکل ادبیات و هنر درمیآید. اتفاقا الان است که برای مواجهه با جهان پلیدیها نیازمندیم که داناتر باشیم و بیشتر کتاب بخوانیم.
او درخصوص شیوه خود در علاقهمندکردن انسانهای کتابنخوان یا کسانی که ادبیات و شعر را دوست ندارند بیان کرد: راه ارتباطگرفتن با آدمهای کتابنخوان را جستوجو کردم و یافتم. خیلی صبوری نیاز دارد. کار فرهنگی یکهو اتفاق نمیافتد و به ثمر نمینشیند. متولیان فرهنگی باید صبور باشند. سخنرانی به جایی نمیرسد. ما باید ادبیات را در بهترین موقعیت و با بهترین شکل ارائه، مقابل مردم بگذاریم. چندبار با هدف لذتبردن شاگردانمان شعر گفتیم؟ تقریبا چنین اتفاقی نمیافتد.
این شاعر افزود: اول اینکه وظیفه اداریمان تبلیغ ادبیات و فرهنگ نباشد. کسی که با دلش، با علاقه و لذت غزل سعدی بخواند رشوه نخواهد گرفت. آدمهایی که کارهای بد انجام میدهند یا ادبیات نمیخوانند یا برای تفنن میخوانند. آدم به صرف آدمبودن پای رباعی خیام تکان میخورد. نمیشود اختلاس کنیم و به حافظ ارادت داشته باشیم. برای ترویج عشق و انسانیت، جامعه ما نیاز مبرم به شعر دارد. آدمی که به رشد انسانی نیاز دارد و در ادبیات آن را پیدا میکند دیگر سرنخ را گم نمیکند.
کاکاوند درباره اینکه کتاب نخریدن مترادف با کتاب نخواندن نیست توضیح داد: کتاب نخریدن به این معنی نیست که من کتاب نمیخوانم. امانتدادن کتاب برای همین وقتهاست. مهم این است که این عشق در وجود ما بجوشد. باور اینکه با ادبیات و شعر و مطالعه ما میتوانیم خودمان را رشد دهیم. این باور باید در وجودمان باشد. هرچه از طریق ادبیات و معرفت انسانی بزرگتر شویم این چیزهایی که این روزها یقهمان را گرفته و دارد از پا درمان میآورد به نظر کوچک میآید.
او به احساس خود درباره شعر و شعرخوانی برای مردم اشاره و بیان کرد: خوشحالم که واسطهی آشنایی مردم با ادبیات شدهام. نیاز دارم که شعر بخوانم و برای دیگران بخوانم. هیچوقت به فایده چیزی فکر نکردهام شاید این نقطه ضعف من است. شاید باید رشید کاکاوندی وجود داشته باشد که به شما یادآوری کند «عشق مهم است». عشق اگر از طریق ادبیات و شعر به زندگی ما برگردد آن وقت کشورمان همان سرزمین گل و بلبل میشود. آن روز را به قول شاملو انتظار میکشم حتی اگر دیگر نباشم.
در ادامه، رشید کاکاوند شعری از حافظ برای حاضران خواند که با استقبال و اشتیاق آنها روبهرو شد و در بخش پایانی نشست نیز از او تقدیر شد.
سیوسومین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران از 21 تا 31 اردیبهشتماه ۱۴۰۱ با شعار «با کتاب سلامتیم» در دو بخش حضوری در مصلای امام خمینی (ره) و مجازی در سامانه ketab.ir برگزار میشود.
نظر شما