شناسهٔ خبر: 54126948 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: انصاف نیوز | لینک خبر

آیا در قرآن اختلاف هست؟

صاحب‌خبر -

غلامرضا فدائی طی یادداشتی در خبرآنللاین نوشت: در این مقاله به اهمیت تدبر در قرآن پرداخته می شود و اینکه خدا خود به تدبر امر و به اختلافات موجود در جهان طبیعت و نیز قرآن اشاره کرده است.

از انسان خواسته تا به این اختلاف ها توجه و زندگی خود را مدیریت کند، هم از آن برای گذران زندگی بهره گیرد و هم به دستاوردهای جدیدی برسد. اختلاف اساس زندگی و قرآن هم کتاب زندگی است. اختلاف به معنای تضاد و تناقض نیست و وجود آن مایه پیشرفت زندگی و بهره مندی از استعدادهای انسانی است. در تحقیقات علوم طبیعی اغلب سوگیری وجود ندارد مگر آنکه منافع جمع خاصی را تأمین کند. اما در مسایل اجتماعی و تاریخی اغلب سو گیری وجود دارد و انسانها در این حوزه حب و بغض و تعصب از خود نشان می دهند. قفل قلب در قرآن به همین معنا است و از آن بر حذر داشته شده است. قلب سلیم و با تقوا می تواند در قرآن تدبر کند. آنکه مریض است دنبال متشابهات می گردد و محکمات را نادیده می گیرد.

مقدمه
خدا جهان را آفرید و در آن عجایب فراوانی را نهاد و جعل کرد. آنگاه انسان را خلق کرد و به او استعداد فراوانی داد تا جهان را بنگرد و رازهای آفرینش را درک کند. همچنین به او چه با تکوین و فطرت و چه با تشریع و شریعت رمز هدایت را آموخت و خدا دو جهان تکوین و تشریع را در کنار هم قرار داد.

به انسان در کنار هم قدرت فکر، نظر، عقل و تدبیر داد تا از هر یک به نحوی استفاده، و جهان درون و بیرون را برای استفاده بیشتر و تمتع از آن آماده کند. خدا فرمود مؤمنان در آفرینش آسمانها و زمین تفکر می کنند (آل عمران، 191)، و از مردم خواست «چرا نمی نگرند خلقت شتر، گسترش زمین، رفعت آسمان، و بلندای کوهها» را (غاشیه، 26)، و هشدار داد که گمان نکنند که آفرینش آنها عبث و بیهوده است و باز به سوی او باز نمی گردند (مؤمنون، 115).

در این بین تدبیر و تدبر معنای دیگری دارد. این دو واژه در قرآن چه در باره خدا و چه در باره انسان به مدیریت کیفی جهان و انسان بر می گردد. خدا در سوره های یونس (3و 31) و سجده (5) می گوید که او جهان را تدبیر (اداره) می کند و در آیات دیگر بشر را مخاطب قرار می دهد و او را از اینکه او تدبر نمی کند توبیخ می کند.

بنابراین تفکر انسان در آفرینش جهان برای کشف رازهای آن است و تدبر در گذشته و تاریخ گذشتگان برای اخذ تجربه و گرفتن عبرت برای زندگی بهتر خود در آینده است. قران کتاب نور و هدایت است و بشر باید از آن استفاده کند و راز و رمز آن را به دست آورد و بدیهی است که مدیریت یکی از شئون هدایت است. در قرآن در چهار آیه از «یتدبّرون، یدّبروا» استفاده شده که هر یک در باره قرآن است. واژه های کلیدی در این آیات تدبر، اختلاف، قلب، و قفل است. از این رو باز کردن آنها می تواند به روشن شدن بحث کمک کند.

تدبر:
تدبر معمولاً در امور مدیریتی و تصمیم گیری فردی و اجتماعی اتفاق می افتد. البته امور مدیریتی در امور غیر انسانی هم مصداق دارد. در امور علمی و اکتشافات طبیعی هم نگاه به تحقیقات و تجربیات گذشته کارساز است و می تواند درکوتاه کردن راه برای رسیدن به مقصود نافع باشد، اما بیشترین کاربرد آن در امور اجتماعی و فرهنگی و تاریخی است. آنچه در مدیریت و تدبیر امور می توان بیان داشت زمان بندی، داشتن سیاست و خط مشی، برنامه، از بالا به مسایل نگریستن، جمع کردن مسایل به هنگام ضرورت، و وجود اختلاف و گونه گونی موقعیت ها در تصمیم گیری، تغییر و تفاوت در مراحل و زمان-های مختلف و توجه به نتایج است. اداره جهان بدون توجه به تنوع و گوناگونی میسر نیست. سیاست کلی و خط مشی (راهبرد) اولین شرط اداره درست است و بر اساس آن در هر زمان و هر مورد باید تصمیمات گوناگون (راهکار) گرفته شود. به نوشته زیر توجه کنید (نقی پورفر، در: پاسخ.ارگ):

«تَدَبُّر» از ریشه «دُبُر»، به معنی اندیشیدن در پشت و ماوراء امور می‎باشد که «ژرف اندیشی» و «عاقبت اندیشی» را نظر دارد که نتیجه‎اش «کشف حقایقی است که در ابتدایِ امر و نظرِ سطحی، به چشم نمی‎آمد. در «مفردات» می‎گوید: «التَّدبیرُ»: «التَفْکیرُ فی دُبُرِ الأُمُور» که معنی «تَدَبُّر» چنین خواهد بود: «التَّفَکُّرُ فی دُبُرِ الأُمُورِ»: (اندیشیدن در پشت امور). «مختار الصحاح» می‎نویسد: «التَّدبیرُ فی الأمْرِ»: «النَّظَرُ إِلی ما تَؤُلُ إلَیْهِ عاقِبَتُهُ»، و «التَّدبُّرُ»: «التَّفَکُّر فیه» که «تدبیر»: «با دقت نگریستن به آنچه که عاقبتِ امر به آن باز می‎گردد»، و «تدبر»: «تفکر در عاقبتِ امر» می‎باشد. «مصباح المنیر» می‎گوید: الدُّبُر: خِلافُ القُبُلِ مِنْ کُلِّ شَیءٍ، وَ مِنْهُ یُقالُ لِآخِرِ الْأمْرِ دُبُرٌ وَ أصْلُهُ ما أدْبَرَ عَنْهُ الإِنْسانُ، و «تَدَبَّرْتُهُ تَدَبُّراً»: «نَظَرْتُ فی دُبُرِهِ وَ هُوَ عاقِبَتُهُ وَ آخِرُهُ» که «دُبُر» خلافِ جلو از هر چیز می‎باشد و از این رو به آخر امر «دُبُر» گفته می‎شود و اصل آن، هر آنچه انسان از آن اعراض نماید و به آن پشت کند و «تَدَبَّرتهُ تَدَبُّراً»، «در پشتِ آن با دقت نگریستم که عاقبت و آخرِ امر می‎باشد». در «مجمع البیان»، «اساس البلاغة»، «غریب القرآن» سجستانی (م 330 هـ) و «مجمع مقاییس اللغه» معانی مشابهی آمده است. در فرق «تدبر و تفکر» ابی هلال عسکری در «فروق اللغویه» می‎گوید: «تدبر»، «تصرف در قلب با نظر کردن در عواقب امور» می‎‎باشد، امّا «تفکر»، «تصرف در قلب با نظر کردن در دلائل امور» می‎باشد که «مجمع البیان» نیز همین نکته را ذکر می‎نماید: «التَّدَبُّرُ تَصَرُّفُ الْقًلْبِ بِالْنَّظَرِ إلَی الْعَواقِبِ، وَ التَّفَکُّرُ تَصَرُّفُ الْقَلْبِ بِالْنَّظرِ إلَی الدَّلائِلِ». پس «تدبر» به معنی «تفکر و اندیشیدن در ورای ظواهر» می‎باشد تا چهره باطنِ امور، جلوه‎گر شده عاقبتش برملا گردد؛ «کاوشِ در باطن و توجه به نتایج و عواقب امر»، دو خصوصیتِ اساسیِ تدبر می‎باشد، امّا «تفکر» اعم از «بررسی ظواهر و بواطن امور» و اعم از «بررسی علل و اسباب امور و نتایج و عاقبت آن» می‎باشد چرا که تفکر به راهیابی‎ها و کشف مجهول ها، بطور مطلق نظر دارد.

اختلاف:
اختلاف درلغت در معانی متعدد به کار رفته است. اما در زبان عربی و بیشتر در زبان فارسی جنبه منفی آن بر جنبه مثبت آن می چربد. وقتی از اختلاف سخن به میان می آید بیشتر دوئیت و نفاق از آن فهمیده می شود. اما آیا این چنین است؟ اگر به کتب لغت مراحعه شود علاو بر حنبه های منفی آن جنبه مثبتی هم بر آن مترتب است. در این باره علمای لغت و حکمای ادب موارد گوناگونی را ذکر کرده اند که از آن جمله است:

مترادف اختلاف: افتراق، تباین، تضاد، تفارق، تفاوت، تمایز، توفیر، فرق، مغایرت؛ برابر پارسی آن: ناسازگاری، دوگانگی، ناجور بودن، دگرمانی، ناسازی، ناهمتایی، ناهمسانی، ناهمگونی، نایکسانی است. در لغت نامه دهخدا: اختلاف لیل و نهار؛ آمد و شد شب و روز.|| وعده خلاف کردن. || گوناگون ، گونِ گون شدن.- اختلاف امزجه ؛ گوناگونی مزاجها.- اختلاف عقیده؛ اختلاف نظر.- اختلاف فصول ؛ عدم تساوی فصول ( اصطلاح فلک ).- اختلاف کلمه ؛ دوآوازی. اختلاف رأی : و اختلاف کلمت میان امت پیدا آمدی. ( کلیله و دمنه ).- اختلاف وزن ؛ تفاوت وزن

بنابراین نه تنها نباید معنای اختلاف را به جنبه منفی آن تقلیل داد بلکه از جنبه مثبت آن هم بهره برد. در کتاب کشاف اصطلاحات الفنون آمده است:

اختلاف از نظر لغت ضد اتفاق است. بعضی گفته اند که اختلاف در جایی به کار می رود که دلیلی در کار باشد و خلاف در آنجاست که بدون دلیل باشد. قول مرجوح در برابر قول راجح را خلاف گویند

گفته اند دو چیز نسبت به هم چند حالت دارند: متماثل، متداخل، متقاطع، و یا متباین اند. در مباحث منطقی هم دو چیز نسبت به هم چهار حالت دارند که به آن نسب اربعه گفته می شود: یا نسبت تساوی دارند که آن را مماثل، یا عموم و خصوص مطلق است که متداخل، یا عموم وخصوص من وجه است که آن را متقاطع، و یا هیچ نسبتی با هم ندارند که آن دو را متباین می نامند. مفسران اختلاف را در تفسیر آیه 82 سوره نسا به تضاد و تناقض تعبیر کرده اند، سؤال این است که آیا اصولاً تناقض در جهان وجود دارد؟

وقتی ما در جهان تکوین اختلاف ها را می بینیم نه تنها از آن برداشت منفی نمی کنیم بلکه آن را راز بقا و وسیله ای برای کشف و اکتشاف می دانیم و از آن استفاده می کنیم. در امور اجتماعی هم در آنجا که بحث اتفاق برای پیشبرد امور اجتماعی پیش می آید اگر اختلاف از روی غرض و بدون دلیل، و مانع رسیدن به هدف باشد مذموم است و الا در بحث های علمی و اجتماعی داشتن استعدادهای متفاوت نشانِ رشد و پیشرفت است. بنابراین به نظر می رسد که اختلاف بالاصاله دارای معنای مثبت است و آنجا که با غرض توأم می شود بار منفی پیدا می کند (آل عمران، 5).

قلب: قلب در بیش از 100 مورد و با حدود بیست نوع در قرآن آمده است و آن را با روح، نفس، عقل، عواطف و احساسات مترادف دانسته اند. همچنانکه در یافتن راه صحیح و آموختن روش زندگی عقل به کار می رود، در به کار بستن آن هم عقل دخیل است. اما قلبی که مرکز عواطف و احساسات است در تصمیم گیری ها نقش آفرین است.

قفل: قفل به بسته بودن و بسته شدن به چیزی حکایت دارد. جالب است که در قرآن از غلف هم استفاده شده که دلالت بر در پرده بودن قلب دارد. اما قفل با سوگیری و جهت گیری بیشتر می خواند. کلمات ختم و طبع هم در باره قلب به کار رفته است که بررسی تفاوت بین آنها نیاز به بحث بیشتری دارد. اما بیان قفل به صیغه جمع مغایب برای قلوب در آیه 24 سوره محمد نشان از وابستگی دل هایی به مطلوب و معشوق های خود دارد.

این مقاله با روش تدبر در آیات و استفاده از متون مرتبط تهیه شده و سؤالاتی که در آن مطرح است عبارتند از:

1-آیا تدبر با نظر، تفکر، و تعقل یکی است؟

2-آیا اختلاف به معنای تناقض و تضاد است؟

3-آیا اختلاف مذموم است و در قرآن نباید اختلافی باشد؟

4- آیا تدبر برای امور مدیریتی است؟

5- آیا تدبر تحقیق در امور تاریخی و اجتماعی است؟

6-آیا قفل بر قلب به معنای سوگیری در تحقیق است و توسط خود فرد انجام می شود؟

اهمیت تدبر در قرآن
در بسیاری از موارد واژه های تفکر، تعقل، تذکر و تدبر به جای هم یا در کنار هم به کار برده می شوند. اما تفاوتهای ظریفی می توان برای آنها در نظر گرفت. در آفرینش آسمانها و زمین می توان تفکر کرد (یونس، 24)، در بهره برداری از نعمت های خدا می توان عقل را به کار برد (قصص، 60)، به توصیه ها می توان متذکر شد (هود، 24)، اما در امور اجتماعی و مدیریتی و تصمیم گیری ها تدبر بیشتر کاربرد دارد (نسا، 82). در اهمیت تدبر، همین بس که چهار آیه از آیات قرآن مجید صریحاً به امر تدبر اشاره می کند. در سه آیه، لحن قرآن، لحنی سؤالی و توبیخی است و در یک آیه هدف نزول قرآن، «تدبر» معرفی می گردد و تنها همین آیه برای پرداختن به بحث تدبر و اهمیت ویژه آن در قرآن کفایت می کند. این آیات عبارتند از:

آیه 82 سوره نساء:

«أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفًا کَثِیرًا»: آیا در [معانی] قرآن نمی-‏اندیشند اگر از جانب غیر خدا بود قطعا در آن اختلاف بسیاری می ‏یافتند.

آیه 68 سوره مؤمنون:

«أَفَلَمْ یَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءهُم مَّا لَمْ یَأْتِ آبَاءهُمُ الْأَوَّلِینَ»: آیا در [عظمت] این سخن نیندیشیده‏اند یا چیزی برای آنان آمده که برای پدران پیشین آنها نیامده است.

آیه 29 سوره صاد:

«کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِّیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ»: [این] کتابی مبارک است که آن را به سوی تو نازل کرده‏ایم تا در [باره] آیات آن بیندیشند و خردمندان پند گیرند.

آیه 24 سوره محمد:

«أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا»: آیا به آیات قرآن نمی ‏اندیشند یا [مگر] بر دلهایشان قفلهایی نهاده شده است.

اگر در آیات فوق دقت کنیم هر چهار آیه مربوط به قول، آیات کتاب و تلاوت قرآن است. در آنها به عقل به صورت ضمنی و بر قلب با صراحت توجه شده و نگاه تاریخی در آن هم هست. توجه به ذوی العقول (اولی الالباب) در یکی از آیات آمده است. اما آنچه در این مقاله بیشتر مورد بحث من است آیه 82 سوره نسا و آیه 24 سوره محمد است.

آنچه در آیه 82 سوره نسا آمده است ناظر به تدبر است و مفسران آن را دلیل بر اعجاز قرآن گرفته و بیان نموده اند که اگر این قرآن از جانب غیر خدا آمده بود هر آینه در آن تناقض و تضاد مشاهده می شد و چون اختلافی مشاهده نمی شود پس از جانب خدا است. آنچه می تواند مورد بحث قرار گیرد این است که چرا اختلاف و گونه گونی به تناقض و تضاد تعبیر شده و وقتی اختلاف کثیر نفی می شود چرا به جای آن نتوان اختلاف قلیل نشاند. نمونه آن را در تفسیرهای زیر می توان دید که تقریباً بالاتفاق بر تناقض و تضاد تأکید دارند (بنیاد علوم و معارف اسلامی، در پایگاه تدبر .ارگ):

– تفاسیر المیزان و تسنیم:

(افلا یتدبرون القران ولو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافاکثیرا): (آیا در آیات قرآن تدبر نمی کنند، با اینکه اگر قرآن از جانب غیرخدا نازل شده بود، هرآینه اختلاف فراوانی در آن می یافتند) (تدبر)یعنی تأمل و در اصل به معنای گرفتن چیزی بعد از چیز دیگر است و منظور تأمل و دقت دریک یک آیات قرآن و همچنین دقت در آیه ای بعد از آیه دیگر است . و این امر برای ترغیب مردم به تدبر در قرآن است تا برآنها آشکار شود که قرآن از جانب خداست و هیچ اختلافی در آن راه ندارد و به عنوان استدلال جمله ای را بیان می کند که از نظر بیان ظاهر و از نظر استحکام بسیار متین و پایه های آن محکم و استوار است، چون حتی یک فرد از افراد بشری در وجودخودش و در اقوال واعمالش از اختلاف مصون نیست، تا چه رسد به مجموعه ای از افراد بشر، پس قرآن چون در آن هیچ اختلافی نیست ، بلکه برای حل تنازعات و اختلافات بشری و رفع تناقضات نازل شده است، معلوم می شودکه از ناحیه خداوند تبارک و تعالی است

– تفسیر نمونه

از این آیه نکات زیر استفاده می شود : 1 – مردم موظفند که درباره اصول دین و صدق دعوی پیامبر و حقانیت قرآن مطالعه و بررسی کنند و از تقلید کورکورانه بپرهیزند . 2 – قرآن برای همه قابل درک و فهم است وگرنه دستور به تدبر در آن داده نمی شد . 3 – یکی از دلایل حقانیت قرآن و اینکه از جانب خدا نازل شده این است که در سراسر آن تضاد و اختلاف نیست .

-تفسیر نور

از تهمت‏هایی که به پیامبر اسلام می‏زدند، آن بود که قرآن را شخص دیگری به محمّد صلی الله علیه وآله یاد داده است: «یُعلّمه بشر» این آیه در پاسخ آنان نازل شده است. معمولاً در نوع سخنان و نوشته‏های افراد بشر در درازمدّت تغییر، تکامل و تضاد پیش می‏آید. امّا این که قرآن در طول 23 سال نزول، در شرایط گوناگون جنگ و صلح، غربت و شهرت، قوّت و ضعف، و در فراز و نشیب‏های زمان آن هم از زبان شخصی درس نخوانده، بدون هیچگونه اختلاف و تناقض بیان شده، دلیل آن است که کلام خداست، نه آموخته‏ی بشر. فرمان تدبّر در قرآن برای همه و در هر عصر ونسلی، رمز آن است که هر اندیشمندی هر زمان، به نکته‏ای خواهد رسید. حضرت علی‏علیه السلام درباره‏ی بی‏کرانگی مفاهیم قرآن فرموده است: «بَحراً لایُدرک قَعره» قرآن، دریایی است که تهِ آن درک نمی‏شود. 1- اندیشه نکردن در قرآن، مورد توبیخ و سرزنش خداوند است. «افلا یتدبرون» 2- تدبّر در قرآن داروی شفابخش نفاق است. «و یقولون طاعة… افلا یتدبرون…» 3- راه گرایش به اسلام و قرآن، اندیشه و تدبر است نه تقلید. «افلا یتدبرون» 4- قرآن همه را به تدبّر فراخوانده است و فهم انسان به درک معارف آن می‏رسد. «افلا یتدبّرون القرآن» 5 – پندار وجود تضاد و اختلاف در قرآن، نتیجه‏ی نگرش سطحی و عدم تدبّر و دقّت است. «افلایتدبّرون» 6- قرآن، دلیل حقّانیت رسالت پیامبر است. «لو کان من عند غیر اللَّه…» 7- یکدستی و عدم اختلاف در آیات نشان آن است که سرچشمه‏ی آن، وجودی تغییر ناپذیر است. «لو کان من عند غیر اللّه» 8 – هرچه از طرف خداست حقّ و ثابت و دور از تضاد و پراکندگی و تناقض است. «لو کان من عند غیر اللَّه لوجدوا…» 9- در قوانین غیر الهی همواره تضاد و تناقض به چشم می‏خورد. «لو کان من عند غیر اللَّه لوجدوا…» 10- اختلاف، تغییر وتکامل، لازمه‏ی نظریات انسان است. «لوجدوا فیه اختلافاً» 11- برای ابطال هر مکتبی، بهترین راه کشف و بیان تناقض‏های آن است. «لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً»

-تفسیر کشاف

تدبر الأمر تأمله و النظر فی إدباره و ما یؤل إلیه فی عاقبته و منتهاه ، ثم استعمل فی کل تأمل : فمعنی تدبر القرآن : تأمل معانیة و تبصر ما فیه ( لوجدوا فیه اختلافا کثیرا ) لکان الکثیر منه مختلفا متناقضا قد تفاوت نظمه و بلاغته و معانیه. فکان بعضه بالغا حد الإعجاز، و بعضه قاصرا عنه یمکن معارضته، و بعضه إخبارا بغیب قد وافق المخبر عنه، و بعضه إخبارا مخالفا للمخبر عنه، و بعضه دالا علی معنی صحیح عند علماء المعانی، و بعضه دالا علی معنی فاسد غیر ملتئم ، فلما تجاوب کله بلاغة معجزة فائتة لقوی البلغاء و تناصر صحة معان و صدق إخبار، علم أنه لیس إلا من عند قادر علی ما لا یقدر علیه غیره، عالم بما لا یعلمه أحد سواه. فإن قلت : ألیس نحو قوله ( فإذا هی ثعبان مبین )، ( کأنها جان )، ( فوربک لنسألنهم أجمعین )، ( فیومئذ لا یسئل عن ذنبه إنس و لاجان ) من الاختلاف ؟ قلت : لیس باختلاف عند المتدبرین .

– تفسیر عاملی

«أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ »: تدبّر یعنی به دیدۀ دل نظر کردن بعواقب و نتایج هر چیز، و تفکّر تصرف و توجّه دل است بدلائل و موجبات چیزی و مقصود آنست که: این یهود و منافقین چرا فکر و دقت نمی کنند در قرآن تا بدانند که در جمله های آن نقص و ناسازگاری نیست و نمی توانند نظیر آن را بگویند، و بعضی گفته اند: یعنی تا بدانند الفاظ و جملات آن دارای شرط بلاغت و ارتباط و نظم است و معانی آن به یکدیگر مربوط و متناسب است، و مشتمل بر حکمت و پند است و دستور به نیکی و جلوگیری از بدی، و وادار می کند بر اخلاق نیک با فصاحت لفظ و نظم کامل، پس می توانند تصدیق کنند که ما فوق سخنان پندآمیز بشر است. «لَوَجَدُوا فِیهِ اِخْتِلافاً کَثِیراً»: اختلاف دو چیز با یکدیگر یعنی ممکن نشود یکی جایگیر دیگری باشد، مانند سیاهی که بجای سفیدی نمی شود و رفتن به راست جای رفتن به چپ نمی باشد و در معنی اختلاف کثیر چند قول است: 1) قتاده و ابن عبّاس گفته اند یعنی اختلاف و تناقض خواهد بود که یکی حقّ باشد و دیگری باطل 2) زجّاج گفته است: یعنی در اخبار از اسرار و نهان آنها اختلاف می بود، 3) ابو علیّ گفته است: یعنی مختلف می شد که بعضی جمله ها بلیغ و رسا بود، و بعضی پست و ناپسند، 4) از ابن عبّاس نقل شده است یعنی تناقض و ناسازگاری زیاد میان جمله ها خواهد بود زیرا اگر گفته ی آدمی این قدر مفصّل شد و مطالب مختلف داشت ناچار معانی ناجور و الفاظ غیر مربوط خواهد شد، در صورتی که هیچیک از این نواقص در قرآن نیست. ابو الفتوح: نوشته است: در آیه چهار دلیل است بر چهار اصل از اصول مذهب ما، 1- بطلان تقلید و حثّ بر نظر و تأمل و تدبر، 2- دگر دلیل است بر بطلان قول آن کس که گفت معنی قرآن نشاید دانستن الّا بقول رسول، و این مذهب مجبّران است و جماعتی حشویان برای آنکه خدای تعالی ما را حثّ (وادار) کرد بر تدبّر و تأمل آن تا بدانیم که کلام خدا است بانتفاء الاختلاف عنه و این آنگه باشد که ما از آن بتأمّل چیزی بدانیم، 3- دگر دلالت آنکه او کلام خدا است بنفی اختلاف و تناقض، فرمود نه از جهت قدم و حدوث، و نگفت اگر نه کلام خدا بودی محدث بودی، 4- دلیل چهارم آنکه اختلاف و تناقض و تفاوت نه از فعل خدا است برای اینکه اگر از فعل او بودی از عند او بودی، و خدای تعالی گفت: اگر آن از عند غیر من باشد. و اختلاف سه گونه باشد، اختلاف تناقض باشد، و اختلاف تفاوت، و اختلاف تلاوت، و آن دو اختلاف باتّفاق در قرآن نیست، و اما اختلاف تلاوت از اختلاف قراء در آن نه اختلافی است که در او نقصی از او باشد، بل همه بر منهاج حقّ و صواب است، چون هریکی را وجهی و دلیلی و بیتی از کلام عرب هست پس به مثابۀ آنست لا اختلاف فیه من هذه الجهة علی هذا اللّسان.

-تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن

أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ اَلْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اَللّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اِخْتِلافاً کَثِیراً از جمله دلیل هائی که برای اثبات حقّانیت قرآن در این آیه تذکر می دهد عدم اختلاف در آیات قرآنی است و این عدم اختلاف برای کسی ظاهر می گردد که در قرآن تدبّر نماید و آیات را باهم بسنجد. این است که بصورت استفهام انکاری اعتراض نموده که چرا در قرآن تدبّر نمی کنید تا اینکه حقانیت قرآن بر شما واضح گردد اگر تدبر می کردید و آیات را باهم مرتبط می گردانیدید می فهمیدید که تمامش به یک نسق و یک اسلوب در کمال فصاحت و بلاغت واقع و می یافتید که چگونه راجع بهر مطلبی و حکمی که بیان نموده در بیانش تعارض و تنافی وجود ندارد، هر سوره ای که ملاحظه می شود غالبا دیده می شود که آیات آخرش مربوط به آیات اوائل او یا نتیجه او است، و نیز راجع بحکایات و داستانهای انبیاء و گذشتگان تعارضی در بیان آنها یافت نمی گردد بخلاف داستانهای بشر که حکایت شده که چقدر اختلاف و تناقض گوئی در آن دیده می شود حتی در گفتار حکماء و دانشمندان چه در گفتارشان چه در تألیفاتشان تناقض بسیار دیده می شود مثل اینکه گاهی در جائی مطلبی می گویند و در جای دیگر عکس آن یا ضدّش را می آورند. این است که یکی از معجزات قرآن عدم اختلاف در آیات و در نظم کلمات و معانی است، اگر قدری در آیات دقّت کنید بخوبی می فهمید که این نحو بیان با این خصوصیاتی که مخصوص به خود او است از عهده بشر خارج است.

در مجمع گفته در اینجا چند قول است:1- اگر از نزد غیر بود در آن اختلاف و تناقض می یافتی از جهت حق و باطل[قتاده و ابن عباس] 2- اختلاف در اخبار از سرائر آنها [زجاج] 3- از جهت بلاغت و عدم آن و این قول از ابی علی است 4- تناقض بسیار چه کلام بشر در حینی که بطول انجامید خالی از تناقض در معانی و اختلاف در لفظ نیست و همه اش منفی است و کما قال جلّت عظمته (لا یَأْتِیهِ اَلْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ ) [ابن عباس]

-روان جاوید

… و البته چنین کتابی با این تفصیل اتیانش از بشر محال عادی است و تصور نشود که اختلاف از حیث عموم و خصوص و اجمال و تبیین و اطلاق و تقیید و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه منافی با این معنی است، زیراکه این اختلافات بدوی است و بعد از تدبر رفع می شود و وجه جمع عرفی بدست می آید و شاید بهمین سبب امر بتدبّر شده است تا معلوم شود که اختلافی نیست و ایتلاف ظاهر است و کلام بشر عادتاً از بسیاری از این اختلافات مأمون نیست، لذا می بینیم هر قدر گوینده فصیح و بلیغ باشد گاهی کلامش خارج از حد بلاغت می شود و هر قدر عالم و حکیم باشد گاهی در منطقش خلل روی می دهد و هر قدر دارای حدس و فراست باشد گاهی خطا می کند و هر قدر لحنش جانسوز و جانگداز باشد گاهی تغییر می کند و در مطالبش تعارض و تناقض و تنافی پیدا می شود و در سی جزو قرآن ابدا اختلافی از هیچ یک از این وجوه پیدا نشده و این دلیل است بر آنکه از نزد خدا است

ملاحظه می شود که عموم تفاسیر بر نبود تضاد و تناقض در قرآن از این آیه استفاده کرده و آن را دلیل بر اعجاز قرآن دانسته اند که مانند کلام بشر نیست که با گذشت زمان و تقلب احوال، گفتار و موضعگیری های او تغییر می کند. اگر مطالب فوق را بپذیریم نکات زیر قابل توجه و پرسش است:

1. اختلاف اساس فهم و معرفت در جهان و انسان است. اختلاف را در این آیه نه تنها نمی توانیم به تضاد و تعارض تعبیر کنیم بلکه به نفی کامل اختلاف هم نمی توان استناد کرد. اختلاف نه تنها چیز بدی نیست بلکه وجود تکثر که همان اختلاف وگوناگونی منشأ معرفت است (فدائی، 1395، 88-90) و بدون آن سخن از معرفت بیهوده و محال است. اگر قرار بود همه پدیده های عالم یکجور بود ما چگونه می توانستیم آنها را از هم تشخیص دهیم و نامگذاری کنیم. همچنین اگر قرار باشد همه آیات قرآن یکجور باشد فهم و درک و تبیین و تدّبر در آنها چگونه ممکن بود؟ اختلاف زن و مرد، اختلاف زبانها و رنگها، اختلاف شب و روز، و مانند آن همه نشانگر وجود اختلاف است که در قرآن به آن اشاره شده است .

2. تناقض با اختلاف فرق دارد. تناقض از نظر فلسفی یعنی اینکه ما دو چیزی داشته باشیم که از هر حیث با هم متفاوت و مخالف یکدیگر باشند، یا دو چیز کاملاً مخالف و متضاد در آنِ واحد جایی را اشغال کرده باشند. اما آیا می توان چنین دو چیزی را پیدا کرد؟ (فدائی، 1395: 435). حتی در فلسفه یونانی هم اگر چه به ظاهر به وجود یا امکان تناقض فتوا می دهند (عبدی، 1388) اما در واقع چنین نیست. توضیح اینکه گویند جهان از جواهر و اعراض تشکیل شده است. خوب، دو جوهر که از هر جهت با هم اختلاف داشته باشند در جوهریت با هم یکی هستند و یا اَعراض اگر ده گونه اند اما در عَرَض بودن با هم اتفاق دارند. در جهان خارج اگر همه چیز جز خدا را پدیده بنامیم که هست، هر چند آنها با هم متفاوت باشند اما در پدیده بودن با هم مشترک اند. یا در دنیای معرفت شناسی همه چیز در «مفهوم بودن» با هم اند و هر چه را بنامیم در اینکه مفهوم اند با هم یکی هستند. اینکه همه آفرینش بر مبنای زوجیت نهاده شده (ذاریات، 49) هم گویای این مسئله است. بنابراین استفاده انحصاری از اختلاف به معنای تناقض دور از واقعیت است و دلیل می خواهد. اما به کار بردن تقابل و تباین منعی ندارد زیرا دو چیز یا دو کس به لحاظ خصوصیاتی که دارند در مقابل هم اند، یا فاصله زیادی (بون) با هم دارند. به عنوان مثال، وقتی طیف نور را در نظر بگیرید که در یک سر آن نور سیاه و سر دیگر آن نور سفید، یا به طور دقیق تر و علمی تر ماوراء بنفش و مادون قرمز است همه در رنگ یا موج بودن مشترک اند اما بعضی رنگها با هم فاصله زیادی دارد و طول موجهای آنها با هم اختلاف دارد. بنابراین اختلاف را به تناقض تعبیر کردن دلیل متقن می خواهد.

3. اگر منظور آیه بیان این مطلب باشد که هیچگونه اختلاف یا تضاد و تعارض در قرآن نیست آیا نمی شد خدا با صراحت بیشتری این مطلب را بیان، و مثلاً چنین می فرمود که «لایجدون فیه اختلافاً ابداً»

4. آیات چه در طبیعت و چه در قرآن نشان دهنده اختلاف اند. در طبیعت گوناگونی و تنوع بی شمار«لا تعد و لا تحصی» است. حیات دارای تنوع است و قرآن کتاب زندگی است و باید در آن اختلاف و گوناگونی باشد. خدا پدید آورنده اختلاف و گوناگونی است. او خود می گوید: «وَفِی الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجَاوِرَاتٌ وَجَنَّاتٌ مِنْ أَعْنَابٍ وَزَرْعٌ وَنَخِیلٌ صِنْوَانٌ وَغَیْرُ صِنْوَانٍ یُسْقَی بِمَاءٍ وَاحِدٍ وَنُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَی بَعْضٍ فِی الْأُکُلِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ» (رعد، 4): «و در زمین قطعاتی مجاور و متصل است (که آثار هر قطعه مباین قطعه دیگر است) زمینی برای تاکستان و باغ انگور قابل است، و یک جا برای زراعت غلاّت، و زمینی برای نخلستان آن هم نخلهای گوناگون که همه با یک آب مشروب می‌شوند ولی ما بعضی را در نوع میوه بر بعضی برتری می‌دهیم، و این امور عاقلان را ادلّه واضحی (بر حکمت صانع) است». در قرآن علاوه بر اینکه هر کلمه یا حتی هر حرف با کلمات و حروف دیگر متفاوتند آیات فراوانی به لحاظ پیام های خود این اختلاف را نشان می دهند به عنوان نمونه: فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِینَ عَلَی الْقاعِدِینَ أَجْراً عَظِیماً (نسا، 95). وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ (کهف، 29) ذکر طبقات و بیان اعداد نشانگر وجود این اختلافات و گونه گونی است.

5. به لحاظ ساختاری در قرآن اختلاف وجود دارد. وجود محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، خاص و عام نمونه ای از آن است. خود فرموده است «ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها» (بقره، 106)

6. شرائط گوناگون در زندگی ایجادکننده اختلاف است. حتی خدا در باره خود فرموده که هم رحیم است و در عین حال شدیدالعقاب (مائده، 98). و در دعا داریم «انت ارحم الراحمین فی موضع العفو و الرحمه و اشد المعاقبین فی موضع النکال و النقمه» (مفاتیح الجنان، دعای افتتاح). و نیز او در هر مرحله ای در شأن و کاری است (الرحمن، 29). امداد خدا به پیغمبر با ملائکه در شرایط گوناگون متفاوت است (آل عمران، 125). غلبه بر کفار توسط رزمندگان از ده برابر (انفال، 65) در جنگهای اولیه به دو برابر در جنگهای بعدی (انفال، 66) نشان اختلاف است. قرآن برای زندگی فردی و اجتماعی، چه به لحاظ توصیف آنچه هست یا تبیین آنچه باید باشد و نه تنها برای زمانی خاص بلکه در طول تاریخ حاوی بیان تفاوت ها و اختلافات و گوناگونی-هاست. هم چنانکه خدا در هر لحظه در کاری است و پدیده های او در هر زمان به شکلی هستند. انسان هم در زندگی فردی و اجتماعی خود همواره در شرایط گوناگون و تصمیم گیری های مختلف است که ضرورت است و لزوماً بد هم نیست، بلکه عالی است.

7. اختلاف به معنای منفی آن توسط بشر ایجاد می شود. اختلاف به معنای گونه گونی و تردد و رفت و آمد امری مثبت است اما بشر با غرض ورزی خود آن را منفی می کند. در قرآن اختلاف قبل از علم و بعد از علم آمده است. «وَ مَا کَانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُوا وَلَوْلَا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ فِیمَا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ» (یونس، 19): «و مردم ابتدا جز امتی واحده نبودند و سپس اختلاف کردند و اگر فرمانی از طرف پروردگارت نبود، هر آینه در باره آنچه درآن اختلاف می کردند، میان آنان داوری می نمود» یا «وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَیِّنَاتُ…» (آل عمران، 105): «و شما مسلمانان مانند مللی نباشیدکه پس از آنکه آیات روشن برای (هدایت) آنها آمد راه تفرقه و اختلاف پیمودند…».

8. اختلاف با تفاوت فرق دارد. در سوره مُلک (3) قرآن می گوید «مَّا تَرَی فِی خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِن تَفَاوُتٍ» ناظر به کمبودها در آفرینش هر موجودی است که وجود ندارد. تفاوت به این معنا است که در آفرینش هر پدیده ای هیچ نقص و کمبودی وجود ندارد و خدا در آفرینش هر پدیده ای هر چه نیاز داشته را در نظر گرفته است . از این رو به هر موجودی بنگری با آنکه سراسر وجودش مملو از اختلاف و گوناگونی است اما نقصی در آن وجود ندارد.

9. بر فرض پذیرش نبودن اختلاف، تضاد و تناقض در قرآن نمی تواند این امر مزیت انحصاری برای کلام خدا باشد. چه بسا انبیا و اولیای خدا هم در زندگی خود دارای مشی واحد، و از تناقض گویی مبرا بوده اند. حضرت عیسی از طفولیت پیامبر خدا، و طبعاً از تضاد گویی در زندگی بر حذر بود. پیامبر اسلام قبل از بعثت به امانت و صداقت مشهور بود و بدیهی است با قایل بودن به عصمت انبیا این وحدت رویه و سلامت رفتار در عموم آنها وجود داشته است. از این گذشته چه بسیار متفکران و نویسندگانی داریم که با آنکه در طول زندگی در گفتار و نوشته های آنان اختلاف است اما در مشی و تفکرشان تضاد و تناقض دیده نمی شود. حتی افراد عادی هم گاهی از این مزیت برخوردارند. شرح حال بعضی از رزمندگان و بسیجیان می تواند شاهدی بر این مورد باشد. بنابراین درتفسیر این آیه که گفته اند اگر قول بشر بود حتماً در آن تناقض مشاهده می شد وافی به مقصود و سخنی تمام نیست. در جهت منفی هم اتفاق می افتد که افرادی، تحت عواملی همواره از آنها بدی سر زده است. شیطان هم در رفتارش در بدی تناقض دیده نمی شود.

10. مفسران اغلب «من عند غیر الله» را به فردی تفسیر کرده اند که در زندگی فکری و علمی اش دچار لغزش در بیان می شود. به نظر نمی رسد که این تفسیر کامل باشد. همچنانکه در بند 9 آمد چه بسا بتوان افرادی را یافت که در طول زندگی دارای مشی واحد بوده اند. این «غیر از خدا» به معنای خدایان یا مدعیان خدائی است و بدیهی است وقتی تعدد وجود داشته باشد تغییرات هم فراوان خواهد بود که ممکن است لزوماً تعارض و تناقض هم نباشد بلکه همانند افسانه ها که خدایان به صورت ملوک الطوایفی امور را بین خود تقسیم می کنند باشد. تنها خدا است که واحد و اَحَد است و غیر خدا نمی تواند واحد باشد و کلام غیر خدا قطعاً متعدد و کثیرخواهد بود. مؤید آن آیة 22 سورة انبیا است: «لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا» (، 22): «اگر در آسمان و زمین غیر از خدای یکتا خدایانی وجود داشت همانا خلل و فساد در آسمان و زمین راه می‌یافت». و نیز «یا صاحِبَیِ السِّجْنِ أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ» (یوسف، 39): «ای دوستان زندانی من، آیا خدایان پراکنده بهترند یا خداوند واحد قهار؟» اختلاف زمانی پدید می آید که تعارض منافع پیش آید، چه از جانب فرد باشد یا مدعیان الوهیت.

11.اختلاف کثیر وقتی در این آیه نفی می شود نمی توان آن را به نبود تضاد و تناقض و حتی عدم اختلاف تعبیر کرد. وقتی گفته می شود اگر این قرآن از جانب غیر خدا بود در آن اختلافات فراوان وجود داشت معنای مخالفش این است که حال که از جانب خدا است اختلافات کثیر در آن نیست و اختلافات (اگر باشد) قلیل است، زیرا مقابل واژة کثیر قلیل است (دهخدا،1367). می توان این چنین تعبیر کرد که اگر این قرآن از جانب غیر خدا بود در آن اختلاف و گوناگونی بسیار زیاد بود که حتی با تدبر نمی شد آنها را جمع کرد. اما چون از جانب خدا است پس در آن اختلاف زیاد نیست و گونه گونی آیات را، به ویژه اگر فروع باشند می توان با رجوع به اصول حل کرد. از این رو با آنکه وضعیت در زمان پیامبران با هم متفاوت است و سرنوشت آنها نیز در اثر نافرمانی با هم فرق دارد، اما می توان مسیر عبرت گیری و پند آموزی و یافتن راه حلی برای اداره زندگی فردی و اجتماعی را با تدبر در سرنوشت آنها پیدا کرد. آیات قبل و بعد 82 سورة نساء حکایت از نفاق و نافرمانی عده ای از رسولخدا دارد. و این آیه خطاب به آنها است که چرا تدبر نمی کنند که اگر این قرآن (صرف نظر از شأن نزول این آیه) از جانب غیر خدا بود (با توجه به تعدد خدایان و نیازمندی آنان) قطعاً اختلافات و گوناگونی های فراوان در آن می-یافتند. آیه 83 سوره نساء می فرماید عده ای شایعه می سازند و اگر امور مختلف اندک را به رسول و اولیای امرِ صاحبان استنباط ارائه دهند آنها این گونه گونی را به وحدت تبدیل و معنای واقعی را بیان می کنند .

12.این برداشت با آیه 5 سوره آل عمران هماهنگی دارد. «هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ». «اوست کسی که این کتاب [= قرآن] را بر تو فرو فرستاد پاره‏ ای از آن آیات محکم [= صریح و روشن] است. آنها اساس کتابند و [پاره‏ ای] دیگر متشابهاتند [که تأویل‏ پذیرند] اما کسانی که در دلهایشان انحراف است برای فتنه‏جویی و طلب تأویل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پیروی می کنند با آنکه تأویلش را جز خدا و ریشه داران در دانش کسی نمی داند، [آنان که] می گویند ما بدان ایمان آوردیم همه [چه محکم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان کسی متذکر نمی ‏شود».

در این آیه خدا آیات خود را به محکم و متشابه تقسیم کرده که قطعاً با هم مختلف و متفاوتند و فرموده تنها آنهایی که در دلشان انحراف و ناراحتی وجود دارد و دنبال فتنه هستند سعی می کنند بدون توجه به محکمات از متشابهات برای ایجاد فتنه و تأویلات خود استفاده کنند. این به این معنا است که در هر نظامی اصولی و فروعی وجود دارد، و طبعاً فروع باید در صورت اختلاف به محکمات و اصول ارجاع شود. حتی می توان چنین گفت که در پدیده های طبیعی هم اصولی وجود دارد که با وجود اختلافات و دگرگونی های بیشمار، آنها بر اصولی چون عناصر اولیه طبیعت متکی هستند.

اینکه در بعضی تفسیرها در مورد این آیه به وجود هماهنگی بین آیات قرآن با هم اشاره کرده، یا اینکه گفته اند قرآن کتب آسمانی پیشین را تصدیق می کند هم با این تعبیر قابل تفسیر است. زیرا اگر بگوییم آیات قرآن با هم تفاوتی ندارند که درست نیست ولی باید بگوئیم که آیات قرآن یکدیگر را تفسیر می کنند ، یا اگر قایل شویم که قرآن با سایر کتب آسمانی تفاوتی ندارد باز هم درست به نظر نمی رسد، اما اگر بگوییم که در اصول با هم تعارضی ندارند حرفی منطقی و پذیرفتنی است. خدا از قول پیامبر می گوید «قُلْ مَا کُنْتُ بِدْعًا مِنَ الرُّسُلِ…» (احقاف،9)، یا «لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ…» (بقره، 285) مؤید این مسئله است.

13. برای حل اختلاف مثبت نیاز به مربی است همچنانکه برای حل اختلاف منفی به قاضی و داور نیاز هست. وجود اختلاف قلیل در قرآن مبنی بر ارجاع متشابهات به محکمات و تأکید بر تدبر، خود به خود نیاز به مربی، معلم و اولوالالباب و راسخون در علم را تداعی می کند. این اختلافات و گوناگونی ها در آیات و به ویژه در متشابهات نیاز ارجاع به مفسران واقعی و راسخون در علم را در پی خواهد داشت که در آیه 5 سوره آل عمران به آن تصریح شده است. آیه 83 سوره نساء هم به این مطلب اشعار دارد .

14. تدبر با ادبار فرق دارد. آنهایی که از پیشرفت و توسعه گریزانند و به خاطر مقاصد شخصی یا گروهی به توجیهات متوسل می شوند، به عقب بر می گردند. اما تدبر به عقب برگشتن و تفکر و دقت بر روی گذشته و پند و عبرت گرفتن از آن است. این توجه به گذشته و مرور آن در همه احوال چه در زندگی فردی یا اجتماعی می تواند موجب پیشرفت شود. از این رو تدبر به عواقب و نتایج کار در گذشته و گذشتگان می نگرد و پندها و توصیه ها را می شنود و برای آینده خود تصمیم می گیرد. قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ (انعام، 11). آنجا که فرد یا قومی به این نتایج وعواقب توجهی نمی کند باید مورد خطاب قرار گیرد. خطابات قرآن در این چند آیه با «اَفَلا» مشخص می شود.

15. تدبر امری مدیریتی و از مقوله نرم افزاری است. با همه تفاوتهایی که بین خلق و امر گفته اند (دائره المعارف جهان اسلام)، به نظر می رسد که امر به مجردات بیشتر تعلق می گیرد و تدبیر نیز که امری تقریباً مجرد و از مقوله تصمیم گیری است اغلب با امر همراه است. قرآن و تدبر در قرآن برای تصمیم گیری هم از مقوله امر و مدیریت است. شاید آیه إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ (یس، 82) را بتوان به این صورت تعبیر کرد که امر خدا به محض اراده و تصمیم به «کن» بر میگردد، اما «یکون» که با «فا» جدا شده از مقوله خلق باشد که مستلزم فرایند است.

16. تدبر همگانی است و هرکس به قدر فهمش مدعا را می فهمد. اینکه شأن نزول این آیه در مورد رفتن به جنگ است خود بیانگر امری اجتماعی است و صیغة جمع در همه این چهار آیه هم مؤید دیگری است. صیغة مغایب هم به این امر اشاره دارد که بیشتر مخالفانی که قطعاً زیغ و هوا و تعصبات شخصی و قومی و گروهی در دلشان وجود دارد اهل تدبر نیستند و از این رو مخاطب مستقیم این آیه شده اند.

17. مخاطبان این چهار آیه چهار گروه اند. یا صاحبان خرد و اولوالالباب هستند (ص.29)، یا برای خود ویژگی خاص قایل اند که به اعتقاد آنها حتی پیشینیانشان نداشته اند (مؤمنون، 68)، یا بر دلهاشان قفل زده شده و قرآن را نادیده گرفته (محمد، 24) و به قول قرآن، آن را وراء ظهورشان قرار داده اند (آل عمران، 187)، و یا دنبال فتنه و تأویل هستند و از این رو به دنبال اختلاف و تضاد می گردند (نساء، 82).

18. اینکه تدبر در قرآن با تلاوت و قرائت و صوت خوش توصیه شده نشان از تأثیر نحوة قرائت و تلاوت آیات قرآن برای تصمیم گیری در امور مدیریتی دارد؛ حال چه این مدیریت فردی و شخصی باشد یا مدیریت اجتماعی، در هر صورت باید تذکر تأثیرگذار باشد. بحث مهندسی تلاوت در بیانات رهبر انقلاب در جلسه روز اول ماه رمضان امسال (14/1/1400) با قاریان قرآن، ناظر به این مسئله بود. پائین آوردن یا بالابردن صدا (انخفاض و اعتلا) با توجه به مضمون و متن قرائت شده می تواند بر میزان اثرگذاری نقش داشته باشد. تدبّر در قرآن؛ یعنی تلاوت آیات قرآن و عبور از الفاظ آن و رسیدن به عمق معنا، پیامها، درسها، انذارها، تبشیرها و رهنمودهای آن؛ به طوری که علی (علیه السلام ) می فرماید: «تَدَبَّرُوا آیاتِ القُرآنِ وَاعْتَبِرُوا بِهِ فَإنَّهُ أَبْلَغُ الْعِبَرِ؛ در آیات قرآن تدبّر کنید و به وسیله آن عبرت گیرید، چرا که تدبّر در آن رساترین عبرتهاست .»

19. تدبر مربوط به مسایل عمومی است. مسایل عمومی مسایلی است که مبتلابهِ عموم و مربوط به همه است و غیر از مسایل خاص یا حاد علمی و فلسفی است. از این رو کم و کیف حوادث تاریخی گذشته می تواند موضوع فکر باشد تا تدبر کنند و با عبرت گرفتن از آنها در زندگی برای خود تصمیم بهتر بگیرند. تضاد و تناقض اگر وجود داشته باشد که مورد ایراد مخالفان قرآن هست بیشتر به مسایل علمی بر می گردد و ضرری به تدبر برای گذران امور زندگی نمی زند.

20. تدبر با تفسیر فرق دارد. فرق تفسیر با تدبر در این است که در تفسیر، مفسر عقاید و یافته های خود را بر قرآن تحمیل می کند در حالیکه در تدبر، قرآن است که خود را بر مردم می-نمایاند و قلب مؤمن را تسخیر و او را ملهَم می کند .

21. اگر قرار باشد که نفی بخش دوم این آیه را گزاره ای قطعی از جانب خدا تلقی کنیم که حال که «قرآن از جانب خدا است در آن هیچ اختلاف، تضاد و تناقضی نمی یابید»، بخش اول آیه خطاب به مؤمنان، یا مخالفان که «چرا تدبر نمی کنند» بی فایده می شد، زیرا خدا نتیجه را بیان کرده است. استفهام انکاری هم مشکل را حل نمی کند. استفهام انکاری در جایی است که نیاز به تدبر ندارد و هر کس بلافاصله موضوع را درک می کند . و شاید با این تلقیِ تفسیری موجود است که عده ای محقق را اعم از موافق یا مخالف به جستجوی موارد متضاد در قرآن، بدون توجه به ارجاع متشابه به محکم تشویق کرده است. در این صورت شاید بهتر بود به جای «آیا تدبر نمی کنند» گفته می شد «آیا نمی بینند»، «آیا متذکر نمی شوند که در این قرآن هیچ اختلافی نیست». بنابراین اگر این تفسیر موجود فعلی را بپذیریم تمام تلاشهای محققان برای بررسی و تحقیق در قرآن (قرآن پژوهی)، دست کم در این حوزه خاص بی فایده، و حق تلاوت هم بی ثمر می شود.

22. اگر تدبر را به معنای رجوع به قبل بدانیم این قبل باید تعریف داشته باشد. وقتی قرآن می گوید چرا تدبر نمی کنند اگر به اصل واژه تدبر که برگشت به عقب است توجه کنیم باید پرسید که این عقب کجاست؟ آیا وقتی آیه ای از آیات قرآن را می خوانیم باید به آیات قبل یا در سوره های قبل مراجعه کنیم، یا به بعد از آن، یا از نظر تاریخی به زمان نزول آیه دقت کنیم؟ که عملاً یافتن تقدم و تأخر آیات مشکل می شود و کسی می تواند چنین کند که به این امر تسلط داشته باشد. اما اگر در بسیاری از موارد آن را ارجاع متشابه به محکم بدانیم این برگشت به عقب معنا پیدا می کند زیرا که همواره اصل و محکم مقدم بر فروع و متشابه است.

23. لزوماً این آیه بیانگر اعجاز قرآن نیست. توجه به این نکته لازم است که با این تعبیر هدف این نیست که بیان شود در قرآن اعجاز هست یا نیست بلکه سخن در این است که از این آیه نمی توان چنین نتیجه ای را گرفت. معجزه بودن قرآن در جای دیگر مشخص می شود. بلی، اینکه قرآن «یصدق بعضه بعضاً»، یا «یفسر بعضه بعضاً» در جای خود درست است. خدا در جای دیگر تحدی خود را مطرح کرده است. آیة «لا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ» (فصلت، 42)، یا تحدی آوردن سوره ای همانند قرآن (بقره، 23) شاید بیشتر به اعجاز مربوط باشد تا این آیه. آیه قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَی أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًا (اسرا، 88): «بگو اگر انسانها و پریان اتفاق کنند که همانند این قرآن را بیاورند، همانند آنرا نخواهند آورد هر چند یکدیگر را در این کار کمک کنند» در اعجاز و تحدی نمونه است.

24. جایگاه اختلافِ با بار منفی در قلب است و بیشتر همراه با حقد، کینه و سوگیریهای سیاسی و اجتماعی است. قرآن در جای دیگر می گوید آنها آن را انکار می کنند در حالیکه دلشان آن را قبول دارد «وَجَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ» (نمل، 14). در سوره محمد آیه 18 هم قفل را برای قلب می داند. این دل و انگیزه درونی است که همواره عامل اختلاف و دوئیت است. اختلاف از این جهت بد است که در برابر خواست جمعی که منطبق بر منطق است قرار می-گیرد.

25. در تحقیق و پژوهش علمی هم یکی از آفات بزرگ را سوگیری می دانند. در فعالیت های اجتماعی هم همینطور است. خدا در سوره محمد به این امر تأکید می کند که چرا در قرآن تدبر نمی کنید مگر بر قلبها قفل زده شده است. تعصب های بیجا بزرگترین قفل و خطر برای تحقیقات از هر نوع آن است. حضرت زهرا (س) برای احقاق حق خود به یکی از این آیات استناد می-کند

26. بنابراین قرآن هم برای زمان پیامبر و هم برای همه زمانها کتاب زندگی است. قرآن دارای اصول و محکمات است و فروع را باید به اصول عرضه کرد و زندگی را سامان داد. بر این اساس راسخون درعلم و علما می توانند حوادث زندگی خود را با اصول قرآنی تطبیق داده و از آن در زمانها و مکانهای مختلف بهره ببرند. شاید راز جاودانگی قرآن هم همین باشد و بتوان نتیجه گرفت که در هرجامعه ای وجود اختلاف نه تنها منفی نیست بلکه باید از آن استقبال کرد. اختلاف و گوناگونی نظرات مایه رشد و تعالی و بروز خلاقیت هاست، مادام که به اصول ضربه نزند. هر کشوری و ملتی برای خود راهبرد مشخصی دارد که در آن می تواند از راهکارهای مختلف بهره گیرد. خدا در وصف جامعه محمدی می گوید که محمد و کسانی که با او هستند نسبت به کفار مقاوم و شدید و نسبت به هم رحم دلانند، راکع و ساجدند و طالبان فضل خدایند (فتح، 29).

همانطور که گفته شد اختلاف به معنای گوناگونی و تنوع در جهان و در قرآن وجود دارد و اصولاً کلام خود حاوی اختلاف در لفظ و معنا است. اما این تنوع و گوناگونی را می توان با تدبر حل کرد و سامان داد. این نه تنها مخصوص به زمان پیامبر و امامان است که راه برای همه مردم دنیا تا قیام قیامت باز است.

جمع بندی و نتیجه گیری
آنچه در این مقاله مورد نظر است این است که تدبر با آنکه با تفکر و نظر و تعقل تقریباً مترادف است اما بیشتر در مسایل مدیریتی فردی و اجتماعی کاربرد دارد. اختلاف هم بالاصاله امری منفی نیست بلکه مثبت است و اساس آفرینش جهان و اداره زندگی انسان بر مدار گوناگونی و اختلاف است. اختلاف به معنای تنوع و گوناگونی است، و همچنانکه اساس آفرینش جهان است، لازمه زندگی فردی و اجتماعی است. برای اداره زندگی تدبر و رجوع به معارف، تاریخ، قصص، اخلاقیات، احکام و آموزه-های دیگر با وجود تنوع و تفاوت قابل پندگیری و اعتبار است. اساساً تدبر امری مدیریتی است و در حل مسایل فردی و اجتماعی به کار می رود. اختلاف به معنای منفی آن در زندگی انسانها زمانی به وجود می آید که توأم با غرض و مرض و پس از علم باشد. از این رو به کارگیری اختلاف به معنای تضاد، تعارض و تناقض در قرآن از آیه 82 سوه نساء موجه نیست. استفاده از این آیه برای اعجاز قرآن یا نبود تعارض در آیات قرآن وجهی ندارد و این مطالب را می توان از آیات دیگر استفاده کرد. آیه چنین بیان می کند که اگر این قرآن از جانب غیر خدا بود هر آینه اختلافات فراوانی در قرآن می دیدند اما چون از جانب خدا است، پس اختلافات کمی در آن هست. وجود متشابهات است که باید با تدبر آنها را به محکمات ارجاع داد. آیه 82 سوره نسا و آیة بعد از آن با آیه 5 سوره آل عمران قابل جمع است که افرادی که دارای غرض و مرض اند به دنبال ایجاد فتنه و تأویل هستند در حالیکه راسخون در علم همه را از آنِ خدا می دانند. وجود اختلاف به معنای گوناگونی و نیاز ارجاع آنها به محکمات قرآنی لزوم وجود خبرگان و متولیان آگاه و مراجعه به آنان را در پی دارد. همچنین تدبیر و تدبر امری جمعی است که با تلاوت آیات قرآن به صورت خاص بهتر حاصل می شود و تنها آنهایی که قلوبشان دارای زنگار است، یا خود را دارای ویژگی خاص می دانند، یا خود نمی خواهند بفهمند و سوگیری فردی، جمعی و گروهی دارند نمی توانند تدبر کنند.

منابع:
قرآن
نهج البلاغه
مفاتیح الجنان
بنیاد علوم و معارف اسلامی در: http://tadabbor.org/?page=tadabbor&SOID=4&AYID=82&TPIV=T2

التهانوی، محمد علی (1158 ق‌) (1996). کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم‌. لبنان: مکتبة لبنان ناشرون‌. 2ج.

دائره المعارف جهان اسلام در: https://rch.ac.ir/article/Details/8734

دهخدا، علی اکبر (1367). لغت نامه دهخدا. تهران: دانشگاه تهران.

عبدی، حسن (1388). بررسی نقش های معرفت شناختی اصل عدم تناقض در فلسفه ارسطو. اندیشه دینی شماره 32

فدائی، غلامرضا (1395). جستارهایی در هستی شناسی و معرفت شناسی. تهران: امیرکبیر

کرجی، علی (1384). تدبّر در قرآن از دیدگاه اهل بیت(ع). فرهنگ کوثر شماره 63

کرجی، علی در: http://ensani.ir/fa/article/57841

/%D8%AA%D8%AF%D8%A8%D9%91%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%A7%D9%87%D9%84-%D8%A8%DB%8C%D8%AA-%D8%B9-

/~extelAf/

نقی پورفر، ولی الله – تدبر در قرآن در: https://www.pasokh.org/fa/Article/View/6628

/%D8%AA%D8%AF%D8%A8%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%D9%80-%D8%AA%D9%81%D8%B3%D9%8A%D8%B1?CID=21637

برچسب‌ها:

نظر شما