شناسهٔ خبر: 52216018 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

نظری بر دستاویز‌های رضاخان در تحمیل کشف حجاب به جامعه ایرانی

«تمدن بولواری» با تقلید از زندگی عروسک‌های پاریسی!

روزنامه جوان

۸۴ سال پیش در چنین روزهایی، زنان ایرانی شاهد بودند که رضاخان با زورمداری و تشدد، در صدد بود که جامه‌ای نامأنوس را بر آنان بپوشاند! این امر خسارات و دشواری‌های فراوان را بر زنان و در نگاهی کلی‌تر، جامعه ایرانی تحمیل نمود، هرچند که در نهایت، خواست سیاستگذاران را تأمین نکرد!

صاحب‌خبر -

۸۴ سال پیش در چنین روزهایی، زنان ایرانی شاهد بودند که رضاخان با زورمداری و تشدد، در صدد بود که جامه‌ای نامأنوس را بر آنان بپوشاند! این امر خسارات و دشواری‌های فراوان را بر زنان و در نگاهی کلی‌تر، جامعه ایرانی تحمیل نمود، هرچند که در نهایت، خواست سیاستگذاران را تأمین نکرد! به واقع این رویداد نشان داد که نگارش نسخه‌های غیربومی و وارداتی برای ملت ایران حتی به شیوه‌های خشن و موحش برای بانیان آن آورده‌ای نخواهد داشت! در مقال پی‌آمده، دستاویز‌های حکومت قزاق در تحمیل کشف حجاب، مورد اشاره و تحلیل قرار گرفته است. امید آنکه تاریخ‌پژوهان معاصر و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید.

فرهنگ کشف حجاب پیش از اعلام رسمی آن
در میان رخداد‌های تاریخ معاصر ایران، کشف حجاب به عنوان یک جریان اجتماعی، موضوعی است که ریشه و اساس آن، فراتر از مرز‌های عقیدتی و جغرافیایی قرار دارد و به عنوان یک رویکرد تجددگرایانه مطرح می‌باشد که ارمغانی است از دنیای غرب به دنیای شرق. در این جریان، ارزش‌های مذهبی و سنتی تا حدود زیادی دگرگون شده و شکل غریبی به خود می‌گیرد! آشنایی تجددطلبان ایرانی با مظاهر غربی، این گرایش را در جامعه به وجود آورد که زنان نیز باید همپای مردان در زمینه‌های مختلف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، نقش داشته باشند و برای ایجاد این نقش، پذیرفتن روابط حاکم بر اجتماع غرب، علاوه بر تقلید در زمینه علوم و تکنولوژی، ضروری به نظر می‌رسید. به طور کلی تجددطلبان ایرانی در مواجهه با دنیای غرب، در زمینه فرهنگ دو گونه برداشت داشتند: عده‌ای فرهنگ اجتماعی و روابط حاکم بر رفتار زن و مرد را در دنیای غرب پذیرفتند، ولی تکیه بر فرهنگ خودی و حفظ آن را لازم شمردند، اما گروه دیگری از تجددگرایان و نوگرایان، یکسان شدن لباس مردان و کشف حجاب زنان را ضروری دانسته و به شدت بذر ترویج فرهنگ و آداب و رسوم غربی را در ایران پاشیدند!
در ابتدا تأثیر جریان تجددطلبی و غرب‌گرایی در فرم و شکل پوشش ایرانیان، از پوشش مرد‌ها و در دوره فتحعلی شاه قاجار آغاز شد. آمد و رفت‌های هیئت‌های فرانسوی و انگلیسی به دربار ایران، به منظور عقد قرارداد‌های سیاسی- نظامی با دولت ایران باعث شد که دربار ایران، به تدریج با تحولات سیاسی- نظامی و اجتماعی اروپا آشنا شود. فرانسویان برای نفوذ در ایران، از دربار شروع کردند و در کنار به رخ کشیدن پیشرفت‌های فنی خود، چندین خیاط فرانسوی را به دربار قاجار اعزام کردند! این خیاطان، لباس‌هایی را برای شاهزادگان قاجار می‌دوختند که از برش‌ها و طرح‌های اروپایی مایه می‌گرفت و در ظاهر، آنان را در پیش چشم دیگران متمایز و برجسته می‌نمود.
کلید خوردن کشف حجاب و واکنش‌ها
در دوره رضاشاه، بار دیگر مسئله کشف حجاب و به تبعیت از غرب، در دستور کار رجال سیاسی رژیم حاکمه قرار گرفت و به‌زودی رفع پوشش از زنان در سراسر کشور، به صورت اجبار درآمد که مقاومت‌های گسترده‌ای را نیز از سوی علما و مردم در پی داشت. علما و مردم متدین شهر شیراز، قبل از اعلام رسمی کشف حجاب و پیش از قیام گوهرشاد مشهد، نسبت به مسئله کشف حجاب عکس‌العمل نشان دادند چراکه با برپایی مراسم جشنی در اسفند ۱۳۱۳، در مدرسه شاهپور این شهر، با حضور علی‌اصغر حکمت وزیر معارف، دخترانی بدون حجاب و با وضعی زننده، در برابر جمعیت حاضر به رقص و پایکوبی پرداختند! این امر از آنجا که به منظور آماده‌سازی جامعه برای اعلام رسمی کشف حجاب صورت می‌پذیرفت، به سرعت موجب واکنش منسجم علما و مردم شیراز، در برابر آن طرح استعماری، ضددینی و فرهنگی شد. فردای آن روز در مسجدوکیل شیراز، اجتماع عظیمی در مخالفت با آن حرکت برپا شد. سیدحسام‌الدین فالی یکی از روحانیون این شهر، به محکومیت این اقدام توهین‌آمیز دولت پرداخت که متعاقب آن از سوی رژیم بازداشت و زندانی شد. با سرکوب مخالفت‌های دینی و مردمی توسط رژیم، بار دیگر مجلس جشنی در میدان جلالیه شیراز، با حضور ذکاءالملک فروغی نخست‌وزیر، برپا شد و علی‌اصغر حکمت در جمع دختران و زنان بی‌حجاب و کارمندان دولت، در نطق خود صریحاً گفت این مسئله به امر رضاشاه صورت گرفته و باید کشف حجاب انجام شود! بنابراین سازماندهی دولتی در برپایی این جشن‌ها، به خوبی مشهود بود.

آغاز خشونت در راستای هویت‌زدایی
رضاشاه درباره اجرای سیاست کشف حجاب اجباری، به وزیر معارف گفته بود: «سابقاً به کفیل معارف دستور دادم برای رفع روپوشاندن زنان اقدام کند، اما او نخواست یا نتوانست و کاری نکرد. حالا باید شما در این کار با متانت و حسن تدبیر اقدام کنید که این رسم دیرین که برخلاف تمدن است، از میان برداشته شود!...». بر همین اساس با شدت عمل دولت، از آن پس به زنان معلم باحجاب، اجازه ورود به مدرسه‌ها داده نشد. روحانیون مخالف کشف حجاب، دستگیر و زندانی و یا تبعید و شکنجه شدند. در تبریز، آیت‌الله انگجی و آیت‌الله حاج میرزاصادق‌آقا تبریزی دستگیر و تبعید شدند و فشار مأموران بر زن‌ها، شدت گرفت. در این باره صدرالاشراف در خاطرات خود می‌نویسد: «در اتوبوس، زن باحجاب را راه نمی‌دادند و در معابر، پاسبان‌ها از اهانت و کتک زدن به زن‌هایی که چادر داشتند، با نهایت بی‌پروایی و بی‌رحمی فروگذار نمی‌کردند. حتی بعضی از مأموران به خصوص در شهر‌ها و دهات، زن‌هایی که پارچه روی سر انداخته بودند، اگرچه چادر معمولی نبود، از سر آن‌ها کشیده، پاره پاره می‌کردند! او را تا خانه‌اش تعقیب می‌کردند و به این هم اکتفا نکرده، اتاق زن‌ها و صندوق لباس آن‌ها را تفتیش کرده، اگر چادر از هر قبیل می‌دیدند، پاره پاره می‌کردند!...». بدین ترتیب رضاشاه تمامی حقوق اجتماعی زنان را با اعمال خشونت زیر پا نهاد و با این تصور که دیگر روحانیت قادر به مقاومت در مقابل طرح‌های سلطه‌گرایانه وی نیست، همزمان با اجرای قانون اجباری کردن کلاه بین‌المللی در سال ۱۳۱۴، زمزمه‌های حجاب‌زدایی را برانگیخت! نطق‌ها، جشن‌ها و میتینگ‌های متعددی، برای آماده‌سازی اذهان عمومی برپا شد و سرانجام قیام مسجد گوهرشاد و قتل‌عام مردم در آن، به وقوع پیوست. با وقوع مسئله گوهرشاد مشهد و کشتاری که صورت گرفت، رضاشاه برای زدودن تردید مردم به دیانت خود، در نامه‌ای به حسن اسفندیاری رئیس مجلس، چنان از تجدد و تمدن سخن گفت که گویی رسول گرامی اسلام (ص) هم، روش وی را تأیید و تصدیق کرده و چنین حرکتی، با دین و مذهب مغایرت ندارد! وی در این نامه نوشت: «خیلی‌ها در اشتباه هستند و تصور می‌کنند معنی تجدد و اخذ تمدن امروزی دنیا، این است که اصول دیانت و شرایع را رعایت ننمایند و یا کسب تجدد و تمدن، مغایرتی با دین و مذهب دارد و حال آنکه اگر مقنن بزرگ اسلام، در حال حاضر در مقابل این ترقیات عالم وجود داشت، موافق بودن اصول شرایع حقه خود را با وضعیت و تشکیلات تمدن امروز نشان می‌داد...».
دستورالعمل گام به گام کشف حجاب!
با چنین توجیهی از آن پس نیز همچنان برپایی جشن‌ها و اجبار در شرکت زنان بدون حجاب با همسران‌شان در آن، امری بود که با دستور دولت، باید در همه شهر‌ها و روستا‌ها و ادارات دولتی تابعه آن، انجام می‌گرفت. از این رو دستورالعملی از سوی وزیر معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه، در ۲۵ آذر ۱۳۱۴، برای ادارات معارف شهرستان‌ها صادر شد که در آن، دو اقدام در جهت رواج بی‌حجابی در خانم‌ها، خواسته شده بود: «قدم اول آنکه برای تربیت این طبقه از نسوان، در دبیرستان یا دبستان نسوان حوزه مأموریتی خود، مجالس کنفرانس مخصوص خانم‌ها تشکیل بدهید که در آنجا خانم‌های معلمه با لباس متحدالشکل حاضر شده و از سایر بانوان اصیل بلد دعوت نمایید که با شوهر‌های خود در این مجالس حاضر شده و از مقالات و خطابه‌های علمی یا اخلاقی یا اجتماعی، استفاده نمایند. قدم دوم آن است که به اتفاق حکومت محترم و رئیس شهربانی و محترمین موجه شهر که دارای حسن نیت و فکر روشن باشند، حتی‌الامکان مجالسی ترتیب بدهید که در آنجا همگی با خانواده‌های خود به طریق مستحسن و از روی کمال متانت، معاشرت نمایند. زیرا معاشرت خانوادگی برای تربیت اخلاق، متضمن فواید بسیار است. مردان در مجالس زنان، به حجب و حیا و معقولیت قهراً عادت می‌نمایند و از خشونت و بی‌ادبی که لازمه طبع آنان است، می‌کاهد و زنان از حضور در مجالس رجال فاضل و با اخلاق، کسب فضایل می‌نمایند. از حجب و کم‌رویی آنان که غالباً منتهی به ضعف نفس مذموم است، کاسته می‌شود...».

بخشنامه‌هایی بر مبنای دیدگاه‌های «فرانتس فانون»
طراحان و مجریان این‌گونه طرح‌های تجددمآبانه غربی، در توجیه اقدامات خود، آن طریقه لباس پوشیدن زنان را مانند پوشش قدیم‌الایام زنان ایرانی، تا دو قرن بعد از اسلام دانسته و مطابق شریعت اسلام قلمداد می‌نمایند و بدین طریق، در پی تحمیق افکار عمومی مردم مسلمان ایران و مثبت جلوه دادن اقدامات ضددینی و ترویج بی‌بندوباری خود برمی‌آیند! چنین اقدامات توجیه‌گرایانه حکام آن رژیم را می‌توان در راستای نظریات فرانتس فانون ارزیابی کرد! فانون، شرکت کارمندان دولت یا همسران‌شان، بدون حجاب و به صورت اجباری در جشن‌ها و معاشرت‌های گروهی را آن‌گونه تعبیر می‌کند که: به اتفاق زن حضور یافتن هر مردی در چنین مجالسی، یعنی اقرار به مغلوب شدن، یعنی فاحشه کردن همسرش و به نمایش گذاشتن او، یعنی ر‌ها کردن یک روش مقاومت، یعنی اینکه می‌گوید، چون شما میل داشتید زن مرا ببینید، او را آوردم!... همین عقیده فانون را به خوبی می‌توان در متن بخشنامه‌های دولتی و مسئولان حکومتی رژیم پهلوی مشاهده کرد. گرچه آنان این‌گونه مسائل را موجب کسب فضایل زنان و ملایم شدن مردان در برابر زنان و توجیهاتی از این قبیل دانسته‌اند! برپایه همین تفکرات، مسئولان حکومتی رژیم رضاشاه، نه تنها کارکنان دولت را مجبور می‌ساختند تا با همسران‌شان به صورت بی‌حجاب، در مجالس جشن ترتیب داده شده از سوی دستگاه‌های دولتی شرکت کنند، بلکه پیوسته گزارش‌های چنین مجالسی، با آب و تاب فراوان، از سوی مسئولان دستگاه‌ها، به حکمرانان و از جانب آنان نیز به مرکز ارائه می‌شد. با گذشت زمان، به همین مقدار هم بسنده نشد بلکه بر شدت این دستورات افزوده شد! چنانکه در بخشنامه وزارت داخله در هجدهم بهمن ۱۳۱۴، صریحاً دستور داده شد که اگر همسران کارکنان دولت بی‌حجاب نشوند، آنان را فوراً منتظر خدمت نمایند! در بخشی از این دستورالعمل، چنین آمده بود: «مأمورین و مستخدمین دولت، باید عموماً در پیشرفت این امر، سرمشق برای سایرین بوده و حتی‌الامکان پیشقدم این نهضت [کشف حجاب]باشند؛ بنابراین اعضا و اجزای دولت در کلیه نقاط کشور، موظف هستند در تمام مجالس و محافل، اعم از خصوصی و عمومی که دعوت می‌شوند، حتماً با خانم‌های خود، بدون چادر حاضر شوند... هر یک از مأمورین و مستخدمین که با خانم خود در مهمانی‌ها و مجالس حاضر نشود و متعذر به عذر ناموجهی گردد، یا اینکه پس از رفتن به مجالس دعوت، مجدداً خانمش چادر استعمال نماید، فوراً باید او را منتظر خدمت نمود و مراتب را به وزارت داخله اطلاع داد!...».
برپایی چنین مجالسی، به حدی مورد تأکید رژیم قرار داشت که حتی رضاشاه به همراه ملکه پهلوی، شخصاً در مراسم افتتاح دانشسرای مقدماتی، در هفدهم دی ۱۳۱۴، شرکت کرده و خود در جمع محصلان، از تمدن و پیشرفت و ترقی زنان، طبق خواسته حکومت، سخن گفت. روزنامه اطلاعات یک روز پس از انجام این مراسم و سپس رسمیت یافتن کشف حجاب، به توصیف وضعیت برگزاری جشن دانشسرای مقدماتی، با حضور رضاشاه پرداخت و نوشت: «در یک تالار، خانم‌های فارغ‌التحصیل از دانشکده قابلگی، دانشسرا، دبیرستان‌ها، آموزگاران دبستان‌ها و دبیرستان‌ها، دوشیزگان به ترتیب قابل توجهی قرار گرفته بودند. یک فوج گارد احترام نیز، مقابل در ورودی کنار خیابان صف بسته بودند... آقای رئیس‌الوزرا [محمود جم]و آقایان وزرا، هر کدام با خانم‌های خود و با لباس‌های رسمی (ژاکت و کلاه بلند)، تدریجاً در عمارت دانشسرا حضور یافتند و پس از معرفی خانم‌ها، آقایان وزرا در جلوی عمارت و خانم‌ها نیز در جلوی عمارت، در ایوان قرار گرفتند...».

داوری مهدیقلی هدایت در باب کشف حجاب
چنانکه پیشتر هم گفته شد، اقدام به کشف حجاب، به بهانه تمدن و پیشرفت زنان ایرانی، تا جایی پیش رفت که بعد‌ها صدای اعتراض نخست‌وزیر آن رژیم، مهدیقلی هدایت هم درآمد. چنانکه وی در خاطرات و خطرات خود، شرایط و وضعیت جامعه ایرانی را در زمان اجرای طرح‌های متحدالشکل نمودن البسه و کشف حجاب، این‌گونه توصیف کرده است: «قبیح‌ترین زندگی پاریس (مرکز فواحش)، امروز مصدر زندگی تهران شده است. البته به شهر‌های دیگر به نسبت اسباب، بی‌سرایت نمانده، هجوم مردم ولایات به تهران و تنگ شدن عرصه بر اهالی، روی همین ولنگاری‌ها است... آنچه در تعدیل صادر و وارد [صادرات و واردات]رشته بودیم، به حمله کفش و کلاه چله شد! پول‌مان را می‌خواستیم طلا کنیم، هبه شد. بالجمله نطق‌ها کردند و قصاید سرودند و ریشه عصمت و عفت را دریدند! برای اینکه مجبور نشوم خلاف وجدان تصدیقی بکنم، من به آن مجلس دانشسرای مقدماتی نرفتم. می‌دانستم لجام که برداشته شد، سرانجام چه خواهد بودن. در فضایل تمدن بولواری مرا قصیده‌ای است، چند بیت یاد می‌شود:
مردم عفت‌شعار، در سنواتی هزار
کرده بدند استوار، عفت پیر و جوان
از همه علم و هنر، تحفه ما رقص شد
رقص و شراب و قمار، هست کنون رایگان
مدرسه‌ای کان فزود، مدرسه رقص بود
مشغله خانگی، شرب و قمار کلان
گرچه تجدد بود، این که بدیدیم ما
من ز تجدد بری، باشم و لعنت بر آن»
هدایت با بیان اوضاع و شرایط آن روزگار، در این ادبیات، خود را از تجدد مورد نظر رضاشاه مبری می‌سازد و آن را به شدت مورد سرزنش قرار می‌دهد و چنان این حرکات را تندروانه می‌داند که حتی به‌رغم احتمال بروز مشکلاتی از سوی رضاشاه، در مراسم جشن دانشسرای مقدماتی که رضاشاه و ملکه پهلوی هم در آن حضور یافتند، شرکت نمی‌کند. مهدیقلی هدایت، همچنین در تشریح چگونگی اجرای قانون متحدالشکل نمودن البسه و کشف حجاب زنان و در نکوهش آن اعمال، چنین می‌نویسد: «بالجمله امر صادر شد که از اول فروردین ۱۳۱۴، مرد‌ها کلاه فرنگی (لگنی) بر سر بگذارند و زن‌ها چادر را ترک کنند. اجنبی، ملیت را از بین برد و برداشتن چادر عفت را... پلیس دستور یافت روسری را از سر زن‌ها بکشد، روسری‌ها پاره شد و اگر ارزش داشت، تصاحب! مدتی زد و خورد بین پلیس و زن‌ها دوام داشت. بسیار زن‌ها را شنیدم که از خانه بیرون نیامدند... به‌واسطه رفع حجاب. در حقیقت حجب و قبول رسوم ناباب و تقلید هرزه‌گران پاریس. تکلیف در لباس به جایی کشیده که عایدات مشروع و حلال، ۸۰ درصد وفا به ایفای مد نمی‌کند. لباس صبح، لباس ظهر، لباس عصر، لباس شب، کفش و جوراب و کلاهِ همرنگ دامن... سابق وسمه می‌کشیدند، سرانگشتان را حنا می‌بستند، چون پولی به خارج نمی‌رفت، وحشیگری بود! حال که مبلغی گزاف به بهای ماتیک می‌رود، نشانه تمدن و ترقی است.»
چنانکه ملاحظه می‌شود، تجددخواهی و تمدن و ترقی به شیوه رضاشاه که در جامعه مسلمان ایران، به اجرا گذاشته شد، شدیداً از سوی نخست‌وزیر همان حکومت که خود نیز کارنامه‌ای ننگین دارد، مورد انتقاد قرار می‌گیرد! کسی که فراماسونر بوده و مبارزه با هویت اسلامی و ملی ایران، در زمان صدارت او شروع شد و همه این قضایا نیز در دوره حکومت او بر این کشور گذشت، چنین می‌نویسد! حال از این اندک، باید دانست که اوضاع فرهنگی و اجتماعی و اخلاقی آن عصر، تا چه حد با سیاست‌های تجددطلبی آن رژیم و طرح‌های ضدمذهبی و ضد فرهنگی‌اش، به وخامت کشیده است.

تشکیل جمعیت‌های فرمایشی برای تبلیغ کشف حجاب
رضاشاه پیش از اجرای سیاست یک‌شکل کردن لباس مردان و کشف حجاب زنان، موافقت و حمایت گروه‌های وابسته به خود را جلب کرده بود. در سال ۱۹۲۷ ق. خانم اسکندری جمعیت نسوان وطن‌خواه را تشکیل داد. در سال ۱۳۰۷، صدیقه دولت‌آبادی شرکت خوانین اصفهان را دایر کرد. در سال ۱۳۰۰ نیز در رشت، جمعیت پیک سعادت نسوان، تأسیس شد. در تهران، جمعیتی به نام بیداری نسوان شکل گرفت. در سال ۱۳۱۴ نیز، شاه به علی‌اصغر حکمت وزیر فرهنگ، دستور برپایی جمعیتی از زنان آزادی‌خواه تهرانی را داد. این جمعیت هم در سال ۱۳۱۴، به نام کانون بانوان به ریاست شمس پهلوی و تحت نظارت فرهنگ به منظور فعالیت در امر کشف حجاب زنان، تأسیس شد. به هر روی سیاست‌های رژیم در زمینه‌های کشف حجاب، محدود نمودن روحانیت و جلوگیری از مراسم عزاداری اهل بیت (ع)، تا پایان حکومت رضاشاه همچنان ادامه یافت و حکام ایالات، به شدت پیگیر اجرای فرامین وی بودند. هرچند که در فردای شهریور ۱۳۲۰، فضای فرهنگی و اجتماعی ایران، نشان داد که این رویکرد، تا چه حد توفیق یافته است.

نظر شما