شناسهٔ خبر: 52153135 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه وطن‌امروز | لینک خبر

گفت‌‌و‌‌گوی «وطن امروز» با مهدی عجم نویسنده کتاب «آب‌پرتقال در کربلای 5»

خاطره نگاری از مدافعان سلامت

صاحب‌خبر - عباس اسماعیل‌گل: «آب پرتقال در کربلای 5» عنوان نخستین اثر «مهدی عجم» است که در انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است. این کتاب، نخستین کتابی است که خاطرات پزشکان و پرستاران مدافع سلامت را در دوران کرونا منتشر کرده است. نویسنده، «آب پرتقال در کربلای 5» را در قالب 135 خرده‌روایت کرونایی از مدافعان سلامت تنظیم کرده است. این اثر ماحصل ساعت‌ها گفت‌وگو و گوش دل سپردن به خاطرات و روایت‌های شماری از کادر درمان بیمارستان بقیه‌الله‌الاعظم تهران است. با عجم در رابطه با نگارش این کتاب و اثرات آن بر مخاطب صحبت کردیم و از او پرسیدیم دلیل انتخاب این عنوان برای کتاب چیست. او معتقد است این عنوان برگرفته از یکی از خاطرات کتاب است. در ۸ سال جنگ تحمیلی ایستگاه‌های صلواتی بسیاری در جبهه‌های جنگ بود که از رزمندگان پذیرایی می‌کردند. در زمان کرونا نخستین موکب در داخل بیمارستان بقیه‌الله‌الاعظم (عج) توسط عده‌ای از نیروهای جهادی برپا شد که وظیفه آن تهیه آبمیوه‌هایی مانند پرتقال، سیب، هویج و... به صورت تازه و طبیعی برای بیماران کرونایی، پزشکان، پرستاران و سایر کادر درمان بود. هنگامی که این موکب‌ها را با ایستگاه‌های صلواتی تعبیه شده در زمان دفاع‌مقدس مقایسه می‌کنیم، می‌بینیم همان رشادت‌ها و از جان‌گذشتگی‌هایی که در زمان جنگ رخ می‌داد، در اینجا یعنی صحنه دفاع سلامت هم مشاهده می‌شود. *** * چه عاملی سبب نوشتن کتاب «آب پرتقال در کربلای 5» شد و چقدر وقت صرف نگارش کتاب کردید؟ همان‌طور که در خاطر همه ما هست، اواخر سال 98 ویروس منحوس کرونا وارد کشور شد. اسفند 98 و فروردین 99 روزهای بسیار سختی را برای مقابله با این ویروس سپری کردیم. از همان ابتدا این افتخار از آن من شد که در کنار کادر شریف درمان باشم. همه‌ ما فکر می‌کردیم این ویروس بیشتر از ۲ ماه دوام نمی‌آورد و هیچ‌کس فکر نمی‌کرد تا ۲ سال و حتی شاید بیشتر از آن طول بکشد. در این 40 روز یا ۲ ماه، از نزدیک شاهد زحمات این عزیزان بودم که چگونه شبانه‌روز برای دفاع از سلامت مردم زحمت می‌کشند. همین موضوع سبب شکل‌گیری این ایده در ذهن من شد که چه خوب است مجموعه‌ای از روایات و خاطرات پزشکان و پرستاران عزیزمان در قالب ماندگار کتاب چاپ شود که برای آیندگان هم درس‌آموز باشد. در ابتدای موج دوم کرونا پایه‌های این کتاب بنا شد. با مشورت چند تن از دوستان خوبم در بیمارستان بقیه‌الله(عج) این ایده پرورش یافت و با عنایت خداوند از اردیبهشت 99 کار جمع‌آوری خاطرات آغاز شد و حدود 10 ماه فرآیند گفت‌وگوها به طول انجامید. همچنین در این کتاب نزدیک به 70 نفر خاطره‌نگاری می‌کنند؛ 22 پزشک و 49 پرستار. تمام این مصاحبه‌ها در زمان شیوع شدید کرونا، در اوج شلوغی بیمارستان و در لابه‌لای زمان استراحت فوق‌العاده اندک پرستاران و پزشکان گرفته شد. * مخاطب این کتاب از نگاه شما کیست و فکر می‌کنید مواجهه‌ مخاطب با کتاب چطور پیش برود؟ کتاب با رویکرد مخاطب عام نوشته شده است. سعی کردم این کتاب به صورت تخصصی نباشد. در آن از اصطلاحات پزشکی و فنی بسیار اندک استفاده شده است. برای همین این کتاب را نه تنها یک خانم یا آقای پزشک یا پرستار، بلکه یک خانم خانه‌دار یا یک جوان و میانسال حتی بدون داشتن علم پزشکی هم می‌تواند مطالعه کند. خاطرات کوتاه، مفید و مختصر (مینی‌مال) انتخاب و نوشته شده و زنجیره‌ای به هم پیوسته ندارد. نحوه نگارش کتاب به صورتی است که مخاطب عام بتواند با آن ارتباط بگیرد. * در صورت استمرار در انتشار کتاب‌هایی مانند اثر شما، این متن‌ها تا چه اندازه می‌توانند بر مخاطبان اثر بگذارند، نگاه‌شان را به سبک زندگی عمیق‌تر کنند و سبک زندگی‌شان را تغییر دهند؟ بنده بسیار تلاش کردم امید به زندگی را در اوج سختی‌های شغلی و روزهای سخت پرستاران و پزشکان به نمایش بگذارم. در «آب پرتقال در کربلای 5» روزنه‌های امید به زندگی از نگاه یک پرستار یا پزشک در حین عمل و خدمت‌رسانی بر بالین بیمار کرونایی را به نمایش گذاشتم. اینها وهم و خیال نویسنده نیست بلکه اعتقاد به دست برتری به نام خداست؛ فهمیدن این امر که مرگ و زندگی دست فرد دیگری است و تبلور این حقیقت محض که خدا هست و هیچ‌کس نیست. این نگاه توحیدی بسیار می‌تواند در سبک زندگی هر انسانی تاثیر بگذارد و نگاهش به حیات و ممات را متحول کند‌. * آیا در شناساندن و به تصویر کشیدن زحمات کادر درمان توانسته‌اید حق مطلب را ادا کنید؟ قطعا این سوال، سوالی است که باید مخاطب جواب دهد ولی من تمام تلاشم را کردم. در صفحات مجازی بازخوردهای خوبی از سمت مخاطبان دریافت کردم. مقام معظم رهبری در این ۲ سال بارها و بارها از تلاش و مجاهدت کادر درمان تجلیل کرده‌اند و در دیدار با پرستاران بر لزوم روایت صحیح این زحمات به روشنی گوشزد فرمودند. * همیشه بین عنوان و درون‌مایه ارتباط خاصی وجود دارد؛ چرا این عنوان را برای کتاب انتخاب کردید؟ این عنوان برگرفته از یکی از خاطرات کتاب است. در 8 سال جنگ تحمیلی ایستگاه‌های صلواتی بسیاری در جبهه‌های جنگ بود که از رزمندگان پذیرایی می‌کردند. در زمان کرونا نخستین موکب جهادی در داخل بیمارستان بقیه‌الله‌الاعظم برپا شد که وظیفه آن تهیه آب پرتقال، سیب، هویج و... به صورت تازه و طبیعی برای بیماران کرونایی، پزشکان، پرستاران و... بود. هنگامی که این موکب‌ها را با ایستگاه‌های صلواتی تعبیه شده در زمان جنگ مقایسه می‌کنیم، می‌بینیم همان رشادت‌ها و از جان‌گذشتگی‌هایی که در زمان جنگ رخ می‌داد، در اینجا هم مشاهده می‌شود. یکی از پزشکان عزیزمان به من می‌گفت که با دیدن این موکب به یاد ایستگاه‌های صلواتی‌ دفاع‌مقدس مانند عملیات بزرگ کربلای 5 می‌افتاده است. از طرفی می‌توان صحنه بزرگ و وسیع دفاع از سلامت میهن را با عملیات کربلای 5 که به نوعی نقطه عطف در ۸ سال دفاع‌مقدس بود مقایسه کرد. * خاطره‌ای از مراحل مصاحبه تا نگارش کتاب دارید؟ سراسر این 10 ماه برای من خاطره بود. در ابتدای کار بود و با مشورت با پزشکان و پرستاران یک لیستی از افراد را تعریف کرده بودیم و طبق آن لیست از افراد مصاحبه می‌گرفتم. مصاحبه‌ها به صورت میدانی گرفته می‌شد. در یکی از بخش‌ها در حال مصاحبه با سرپرستار بخش بودم که تعدادی از خواهران پرستار به سمت ما در ورودی بخش آمدند. با توجه به لباس‌های مخصوصی که کادر درمان به تن داشتند، چهره‌ها قابل تشخیص نبود. خانم شفیعی (سرپرستار بخش) من را به عنوان شخصی که در حال ثبت خاطرات کادر درمان است، به پرستاران معرفی کردند. آماده مصاحبه از آنها شده و همان جا در راهروی بخش به شکل مختصر خاطرات آنان را ضبط کرده و از بخش خارج شدم. در انتهای کار با توجه به اینکه اسم این اشخاص در داخل لیست من نبود، خاطرات را بدون نام ثبت کردم. 10 ماه بعد در اواخر کار بودیم و انتشارات سوره مهر منتظر من برای تحویل و چاپ کتاب بود. مروری سریع بر تمام فایل‌های صوتی داشتم که با صدایی کوتاه و ناشناس مواجه شدم، از یکی از دوستان پرستار پرسیدم و ایشان گفت این صدای شهید شیرین صفوی است. برای پیگیری و یقین حاصل کردن از این مساله فورا به بیمارستان نزد سرپرست بخش رفته و از وی کمک خواستم. او پس از گوش دادن به فایل صوتی گفت: این صدا متعلق به شهید شیرین صفوی است. من در اردیبهشت‌ماه با شهید صفوی گفت‌وگو کرده بودم و او خرداد‌ماه 1399 به شهادت رسیده بود. این کار خدا بود که با یکی از شهدا مصاحبه گرفته باشم. بعد از شهادت مدافع سلامت شیرین صفوی، در داخل کمد شخصی‌‌اش دست‌نوشته‌ای از گفت‌وگوی صمیمانه و مناجات‌گونه او با خدا که چند هفته قبل از شهادت در ایام شب قدر در شیفت شبی در حال خدمت نوشته بود را پیدا کرده بودند. سرپرست بخش آن را به من هدیه داد و خدا را شکر که در انتهای کتاب چاپ شده است. * آیا تغییراتی هست که دوست داشته باشید امروز در جهان ادبیات رخ دهد؟ این راه روایت‌گری و ثبت خاطرات کادر درمان شروع شده است. مقام معظم رهبری نیز بر این موضوع تاکید جدی کردند. هزاران بیمارستان در کل ایران درگیر این ماجراها بودند. درخواست جدی من اول از همه عزیزان اهل قلم و ادبیات است که تلاش کادر درمان، در من و کتاب من خلاصه نشود بلکه آنها نیز به میدان آمده و روایت این روزها را بنگارند و دیگر اینکه بلکه هنرمندان دیگر هم، در عرصه سینما، تئاتر، موسیقی و... به میدان آمده، این خاطرات را با زبان رسای هنر به تصویر بکشند و خاطرات را ماندگار و در تاریخ این مرز و بوم ثبت کنند.

نظر شما