با سلام، خانم دکتر مالکی لطفاً بفرمائید تحصیلات پزشکی را از چه سالی شروع کرده و چه زمانی به دانشگاه ایران پیوستید؟
با سلام خدمت همراهان مفدا، بنده ورودی سال ۱۳۶۷ دانشگاه آزاد واحد تهران بودم و سال ۱۳۷۴ از همان دانشگاه فارغ التحصیل شدم و بعد از آن به مدت دو سال مشغول گذراندن طرح بودم.
پس از گذراندن طرح هم به استخدام رسمی دانشگاه علوم پزشکی تهران درآمدم.
همسرم پزشک ارتش هستند و در دانشگاههای مختلفی رفت و آمد داشته و من هم همراهیشون میکردم تا اینکه در نهایت از سال ۹۲ در دانشگاه علوم پزشکی ایران مشغول به کار شدم.
چطور شد که به معاونت فرهنگی و دانشجویی دانشگاه ایران پیوستید؟
در ابتدا در معاونت بهداشتی و درمانی دانشگاه خدمت میکردم، زمانی که برای معاینه دانشجویان به درمانگاه معاونت فرهنگی و دانشجویی آمده و مشغول به کار شدم احساس کردم، میتوانم با دانشجوها ارتباط خوبی داشته باشم. معمولاً آدم در ارتباط با افراد شاداب و با انرژی، حس و حال خوبی پیدا میکنه، برای من این حس در ارتباط با دانشجویان شکل میگیره به همین جهت هم دوست میداشتم برای ارتباط مدام با دانشجویان دانشگاه، به معاونت فرهنگی و دانشجویی منتقل شوم که این اتفاق هم برایم رقم خورد.
درسخون بودید؟
بله و همیشه سعی می کردم که نمراتم عالی باشه نفر ۵ام ورودی دانشگاه بودم.
چه شد که ادامه تحصیل ندادید؟
به نظرم میرسید باید بیش از پیش زمانم رو برای خانواده صرف میکردم؛ به هر حال یکی از مسئولیتهای زندگی مربوط به پرورش فرزند است در عین حال زمانی بود که همسرم نیز در حال آمادگی برای ورود به تخصص بودند بنابراین، زمان لازم رو نداشتم که ادامه تحصیل بدم. گرچه دورههایی همچون MPH (مدیریت بیماریها) از طرف دانشگاه علوم پزشکی ایران در دانشگاه شهید بهشتی گذراندم.
از دوران دانشجویی خاطرهای در ذهن دارید؟
یکی از بهترین و شیرینترین دوران زندگی، دوران دانشجویی است ولی معمولاً وقتی دوره تحصیلی در حال اتمام هست تازه متوجه میشیم که چه دورانی را از دست میدیم.
هم درس خوندن و هم هم رقابتهایی که وجود داشت از جمله مواردی است که وقتی الان به آن نگاه میکنیم خاطرات زیبایی در ذهن ایجاد میکنه
در کل به نظر میرسه هر فعالیتی که در دوران دانشجویی انجام بدیم بعدها هم نتایج این فعالیتها در کار و شخصیتمان منعکس میشه و هم خاطرات جالبی در ذهن به یادگار خواهد ماند.
یکی از روزهای کارآموزی در بخش جراحی بیمارستان بودیم، یک بیماری بود که دومین بار بود جراحی شده بودن برای همین هم اَتندها کلی به بیمار اصرار داشتند که باید از کار سنگین پرهیز کند تا مبادا فشاری به بدن وارد شود، در همین زمان بود که به یکباره و در یک اتفاق ساده، یکی از دانشجوهای قدبلند کلاس روی مریض افتاد.. تو اون شرایط دیگه هیچکس حرفی برای گفتن نداشت.
خوابگاهی بودین؟
خیر اما دوستان خوابگاهی زیادی داشتم و ارتباط نزدیکی با اونها داشتم.
رابطه شما با فرزندتون؟
بنده یک پسر دارم که ارتباطمون فقط مادر فرزندی نیست بلکه گاهی مثل خواهر و برادر و با همون شیطنتها با هم رفاقت داریم. اختلاف سنی بین ما چندان زیاد نیست برای همین سعیم بر این است که در برخورد با پسرم هم روحیه شادابی داشته باشم.
عملکرد شما به عنوان یک مادر و همسر در خانه چگونه است؟
حقیقتاً از کار خونه خوشم نمیاد اما وقتی انسان مسئولیتی رو پذیرفت میباید به تبع اون وظایفش رو هم بپذیره و انجام بده برای همین هم سعی میکنم در حد توان به این مقوله هم بپردازم.
سختیهای کار یک پزشک عمومی چی هست؟
به نظرم یک پزشک عمومی، پزشکی هست که باید اطلاعات همه جانبهای داشته باشه حتی برای درمان اولیه. احساس میکنم یک پزشک متخصص و فوق تخصص از یک نظر کارشون راحتتر هست، چون به هر حال بیمار مرتبط با تخصصشون ارجاع شده و به همین جهت هم میتوانند روی یک جنبه تمرکز داشته باشند. در حالیکه تشخیص اصلی و اولیه نوع بیماری معمولاً با یک پزشک عمومی بوده و اگر پزشکان عمومی به کار خودشون مسلط نباشند ممکنه مسیر درمان یک بیمار به کلی مختل بشه.. برای همین حساسیتهای مربوط به خودش رو داره.
آیا با این تعداد پزشکی که داریم شما موافق طرح پزشک خانواده هستین؟
به نظرم الان در شرایطی هستیم که تعداد پزشکها به میزان نسبتاً مطلوبی رسیده و هر خانواده میتوانند با یک پزشک خاص در ارتباط باشند.
تهیه مصاحبه : آقای صادق قربانی / عکس : سرکار خانم وفائی
شما موافق افزایش ظرفیت دانشجوهای پزشکی هستین؟
به هیچ وجه؛ تربیت یک دانشجوی پزشکی هم بسیار پرهزینه هست و هم انتقال علم پزشکی با تمامی ظرافتها و اخلاق حرفهای لازم برای این مهارت باید با دقت زیاد انجام بشه، پس به نظر میرسه به جای افزایش ظرفیت در ابتدا لازم باشه که روی دانشجوهای فعلی تمرکز بشه تا بازخورد خیلی بهتری داشته باشه. در عمل هم شاهد هستیم که دانشجویی که سواد و مهارتهای لازم رو نداشته باشه عملاً برای جامعه بیفایدست.
آیا ناگفتهای با جمعیت مخاطبتون دارید؟
به نظرم ارزش کار پزشکان در مواقعی برای مردم به خوبی روشن نیست. کاش مردم میدونستد که پزشکان بهترین دوران زندگی شون رو صرف کسب علم ومهارتهای لازم پزشکی کردند، زمانی از زندگیشون که میتونستند از زندگی شخصی و سنین جوانی خودشون لذت ببرند اما درس خوندن و سختی این راه رو به جون خریدند و امیدوارند که حاصل تلاشهای شبانه روزی خودشون رو در رضایت بیماران ببینند.
نظر شما