به گزارش پایگاه خبری بورس پرس، سه کارشناس بازار سرمایه، دلایل عدم ورود نقدینگی توسط حقیقی ها و حقوقی ها به بازار ، ارزنده بودن نسبت P/E در بسیاری از نمادها، نرخ دلار با توافق برجام، اثر توافق و عدم توافق مذاکرات بر بازار را در دنیای اقتصاد، مورد بررسی و تحلیل قرار دادند.
همه عدم قطعیتهای بازار
پیمان حدادی: شرایط این روزهای بازار سهام تقریبا مشابه شرایط سه ماه گذشته است با این تفاوت که با توجه به ریزشهای اخیر، قیمتها قاعدتا کمتر هستند. در این میان، مهمترین مشکل بازار سرمایه که همه به آن اشراف دارند، نبود نقدینگی در بازار است.
اما چرا در بازار نقدینگی نیست یا مردم پول نمیآورند؟ در پاسخ به این سوال در گام نخست باید فعالان بازار سرمایه را به دو قسمت تقسیم کرد. یکی فعالان حقیقی و دیگری حقوقی. حقیقیها به دو علت در بازار سهام پول نمیآورند و نباید امید داشت به این زودیها، پول از طرف حقیقیها وارد بازار سرمایه شود. بررسی آمار موجود نیز نشان از آن دارد از ابتدای سال تاکنون تقریبا نزدیک به ۵۰ هزار میلیارد تومان پول توسط افراد حقیقی از بازار خارج شده است. در این میان خروج نقدینگی سهامداران حقیقی از ابتدای مهر بالغ بر ۲۲هزار میلیارد تومان بود.
اما چرا حقیقیها پول نمیآورند؟ در پاسخ به این سوال دو محور اصلی بررسی می شود. یکی از علتها این است که اعتماد ندارند. چرا اعتماد ندارند؟ چون در دو سال گذشته هم در این دولت و هم در دولت گذشته، وعدههای مختلفی از مسئولان شنیدند که این وعدهها هیچگاه به واقعیت منجر نشده است و به قول معروف، دیگر اعتمادی به حرف مسئولان در ارتباط با بازار سهام ندارند.
دلیل دوم که کمتر به آن پرداخته میشود این است، زمانی که حقیقیها پول وارد بازار سهام کردند یعنی از انتهای سال ۹۸ تا خرداد سال ۹۹، دقیقا مصادف بود با زمانی که شرایط کرونا بسیار بحرانی بود. قرنطینههای مختلفی وجود داشت. خیلی از کسب و کارها تعطیل بود و با توجه به اینکه معاملات در بازار سرمایه شرایط آسانی دارد و بصورت آنلاین است، خیلی از افراد با فعالیتها و کسب و کارهای مختلف، پول را وارد بازار سهام کردند.
ریزش بازار سهام ، همزمان شد با بهبود شرایط کرونا. فعالیتها و کسب و کارها به تدریج باز شدند و مردم به کسب و کار اصلی برگشتند. در آن زمان مردم هرچند دیگر به بازار سهام هم امیدی نداشتند و خیلی انتظار نداشتند زیان جبران شود اما تصمیم گرفتند با مرور زمان آن مقدار پولی که در بازار سهام دارند را نقد کنند و به کسب و کار اصلی برگردانند و اگر هم پولی به دست برسد در همان کسب و کار اصلی سرمایهگذاری کنند نه در بازار سهام. پس بر اساس این دو علت، خیلی نباید انتظار داشت پول توسط حقیقیها وارد بازار سهام شود.
اما به دو علت، پول توسط حقوقیها وارد بازار سهام نمیشود. با توجه به تغییر دولت، مدیران میانی خیلی از دستگاهها، نهادها و شرکتهای سرمایه گذاری که در رابطه با خرید و فروش سهام اثرگذار و تصمیمگیرنده هستند، تغییر نکردند و آن مدیر میانی نمیداند آیا تغییر خواهد کرد یا اینکه ابقاء خواهد شد. پس تصمیمی نمیگیرد.
تحلیلگرهای حقوقی هنوز نمیدانند بر چه اساسی باید EPS شرکتها را تحلیل کنند. بهعنوان نمونه به دلیل قطعی برق و قطعی گاز صنایع، خیلی از شرکت ها، تولید را برای یک سال به جای ۱۲ ماهه ،۱۰ ماهه در نظر میگیرند. یا به علت تعدد بسیار زیاد و تغییر بسیار زیاد در تصمیمات و قوانین ازجمله قیمت خودرو، بودن یا نبودن دلار ۴۲۰۰ تومان، بحث فرمول نرخ خوراک پتروشیمیها، قیمت نرخ گاز صنایع و... تحلیلگر نمیداند که کدام گزینه ها را باید در نظر بگیرد. حالا به همه اینها، شرایط مذاکرات سیاسی وین و اثرات آن در قیمت ارز را هم اضافه کنید. تحلیلگر نمیتواند از سودآوری شرکتها و صنایع تحلیلی ارائه بدهد که درصد خطای کمی داشته باشد.
به این ترتیب مشاهده میشود به دو علت فوق، سهامداران حقوقی نیز پولی وارد بازار سهام نمیکنند و بالطبع وقتی پولی وارد بازار نشود، هرچند شرایط بنیادی بازار ارزنده باشند مثل نرخ دلار نیما، مثل قیمتهای جهانی و بعضا گزارشهای مناسب شرکتها، حجم معاملات کاهش پیدا میکند که این کاهش حجم معاملات، قاعدتا رکود به دنبال خواهد داشت و نتیجه رکود هم کاهش قیمتها در بازار سهام است.
تفاوتی که رکود بازار سهام کنونی با رکود بقیه بازارها دارد این است که کاهش قیمت در بازار سهام مشاهده می شود اما کاهش قیمتی که هر روز روی تابلو مشخص است و کاهش قیمت احتمالی در بازار خودرو و مسکن یا سایر بازارهای رقیب به علت اینکه تابلوی معاملات ندارد و مشهود نیست، خیلی جنبه روانی ندارد و خیلی بزرگ جلوه داده نمیشود.
اما در بازار سهام به دلیل اینکه روی تابلوی معاملات مشخص است، متاسفانه از بُعد تصمیمات هیجانی و روانی اثر منفی دارد. چکار میشود کرد که شرایط بازار بهتر شود؟ مسئولان دولتی، مجلسی و نهادهای مختلف اگر در بازار سرمایه تخصصی و مسئولیتی ندارند، از هرگونه اظهارنظر دررابطه با بازار سرمایه به شدت پرهیز کنند. در واقع متولی اصلی بازار سرمایه را که سازمان بورس است به عنوان یک مرجع بشناسند چه از نظر کارشناسی و چه از نظر تصمیماتی که قرار است گرفته شود. به نظر میرسد چنانچه این مورد رعایت شود، حتما اعتماد به بازار سرمایه به مرور زمان برخواهد گشت و شرایط بازار خیلی بهتر خواهد شد.
دلار بورس کدام است؟
آراد پورکار: بررسی روند چند ماه اخیر بازار سهام و نوسانات منفی حاکم بر بورس تهران، نشان از تاثیرگذاری شدید رخدادهای خارج از بازار است. سهام اکثر شرکتهای معامله شده در بازار و در مجموع شاخص کل بازار به اتفاقات پیش رو چشم دوخته و در انتظار رخداد یک اتفاق مثبت است که شاید در این میان، یکی از مهمترین مسائل، بازگشت به برجام و توافقات باشد.
در این راستا چنانچه خبر مثبتی در زمینه مذاکرات و بازگشت به برجام مخابره شود، قطعا و بدون تردید به نفع بازار سرمایه خواهد بود. این در حالی است که شرایط این روزهای بازارهای سرمایهگذاری به ویژه بازار سرمایه حکایت از روندی ناخوشایند دارد. بهطوریکه جو منفی که برای بازار سهام در پی کاهش قیمت دلار آزاد بوجود آمده، میتواند با یک بهانه و تلنگر تغییر مسیر دهد و این بهانه برجام خواهد بود.
البته ایجاد روند مثبت در بورس، بعد از تخلیه هیجان بوده و در این بازه زمانی و در کوتاهمدت، کاهش قیمتها طبیعی است. در این میان، انتظاراتی که در زمینه کاهش نرخ دلار بازار آزاد رخ خواهد داد، میتواند عرضه سهام نمادهای دلاری بازار سهام را به همراه داشته باشد.
در چنین شرایطی بازار سرمایه با دلار نیمایی حول و حوش ۲۴ تا ۲۵ هزار تومانی قیمتگذاری میشود نه با دلار بازار آزاد. بر این اساس باید در نظر داشت در صورت توافق در برجام، نرخ دلار در بازار آزاد با تغییرات همراه خواهد شد. از سوی دیگر با توجه به مفروضاتی که در بودجه سال ۱۴۰۱ لحاظ شده و با درنظر گرفتن نرخهای دلار و تسعیر ارزی شناسایی شده در بودجه، بعید است نرخ دلار نیمایی به محدودههای کمتر از ۲۳ هزار تومان برسد. یعنی در خوشبینانه ترین حالت، نرخ دلار نیمایی در محدودههای کنونی ۲۴ هزار تومان داد و ستد خواهد شد. به این ترتیب نباید نگرانی خاصی از تاثیر کاهش نرخ دلار بر بازار سهام و بهویژه سهام دلارمحور داشت.
نکته مهم دیگر، کاهش نسبت قیمت به درآمد در بیشتر نمادهای معامله شده در بازار سهام است. در واقع این روزها نسبت P/E در بسیاری از نمادها به محدوده ۳ مرتبه نزدیک شده و بسیار ارزنده است. به این ترتیب ارزندگی در خرید سهام وجود دارد. از سوی دیگر نکته مهم بعدی این است با چنین مفروضاتی، فصل مجامع بسیار خوبی در انتظار سهامداران و فعالان بازار سرمایه خواهد بود.
به عبارت دقیقتر در فصل بهار بسیاری از شرکتهای دلاری مثلا پتروشیمی، فلزات و پالایشیها با دلار ۲۰ هزار تومانی فروش انجام دادند یعنی سال مالی مناسبی گذرانده شده و یک گزارش سه ماهه مطلوب در فصل بهار هم میتوان ارائه کرد. چرا؟ چون آن موقع شرکتها فروشی با دلار ۲۰ هزار تومان داشتند و الان با دلار ۲۴-۲۳ هزار تومان میفروشند. ضمن اینکه اگر برجام بازگردد، هزینههای تحریمی که شرکتها پرداخت میکنند برداشته میشود و بسیاری از شرکتها خیلی راحتتر میتوانند پولها را بازپس گیرند و به صادرات بپردازند. از سوی دیگر شاهد کاهش ریسکهای داخلی از جمله قطعی گاز، آب و برق برای صنایع داخلی خواهیم بود.
در مجموع بازار سهام و بیشتر نمادهای معامله شده در این بازار از ظرفیت بالا برخوردارند و چنانچه اتفاقی مثبت و خبری امیدوارکننده به بازار مخابره شود، بورس به روند مثبت بازخواهد گشت. به نظر میرسد با این اتفاق مثبت در میانمدت بازار سرمایهای مثبت و متعادل داشت و نقدینگی کوچ کرده از بورس، مجددا به سمت بازار سهام و شرکتها بازگردد.
تحلیل توافق در دو سناریو
هابیل خاوری: بر هیچ کس پوشیده نیست همواره رویدادهای سیاسی و دیپلماسی تاثیر زیادی در بازارهای مالی و اقتصادی داخلی داشته و تعیینکننده روندهای اصلی آن است. یکی از این بازارها نیز که قطعا از این دست رویدادها تاثیر میگیرد بازار سرمایه است. به نحوی که از سال ۹۲ و به دنبال تشدید مسائل سیاسی در ایران و آغاز مباحث برجام تاکنون، بازار سرمایه در سایه مسائل مرتبط با این موضوع، دست خوش تغییرات و نوسانات بسیاری شده است. در این میان حال و روز این روزهای بازار سرمایه نیز به همین مسائل گره خورده و شاید بهانهای که باعث چرخش بازار به روند مثبت شود، همین گشایشهای سیاسی باشد.
برجام در واقع اقدامات گروهی توسط جمعی از کشورها در جهت ساختاردهی به برنامههای هستهای و نظامی ایران است. به نوعی اعضای این برنامه از کشورهایی تشکیل شدهاند که از قبل مخالف هستهای شدن ایران بودند و در حال حاضر نیز هستند. اما تحریمهایی که شامل حال آنها کرده بودند در دو حوزه تحریمهای عمومی و خاص دستهبندی میشوند.
تحریمهای عمومی شامل تحریم شبکه بانکی یا سیستم انتقال پول، شرکتهای بیمهای، صادرات و واردات ایران از جمله نفت و مشتقات نفتی و مواد اولیه ، حمل و نقل، تحریمهای نظامی و فناوری میشدند. همچنین دستهبندی تحریمهای خاص را میتوان همچون تحریم نهادها و ارگانهای خاص و حتی اشخاص عنوان کرد که مشخص است این تحریمها تمام بخشهای مهم و ضروری را شامل میشدند و نقص در کارکرد هر کدام از این ارگانها ضعفهایی را در بخشهای مختلف به دنبال داشت که این ضعفها را به وضوح در بخشهای اقتصادی میتوان مشاهده کرد.
حال سوال پیش میآید توافق در برجام یا عدم توافق در برجام چه تاثیرات مثبت و منفی بر بازار سرمایه دارند؟ و آیا میتوان بازگشت به برجام را همان بهانهای دانست که بورس این روزها برای بازگشت به روند مثبت به آن نیاز دارد؟ در پاسخ به این سوال دو سناریو بوجود میآید.
سناریوی اول میتواند توافق و اعمال برجام باشد و سناریوی دوم هم میتواند عدم توافق و درواقع لغو برجام باشد. این نکته را هم باید همیشه مدنظر قرار داد که رویدادهای سیاسی بر کلیه بازارهای جهانی اثر میگذارند و فقط مختص بازار ایران و بورس تهران نیستند. پس با در نظر گرفتن این نکته میتوان درک کرد همیشه رویدادهای سیاسی در تمام بازارهای جهانی تاثیرگذار هستند. حالا سناریوی اول این است که شرایط فعلی ادامه داشته باشد و هیچ تحریمی رفع نشود. در این حالت چه اتفاقی میافتد و چه بلایی بر سر بازار سرمایه میآید؟
نخستین اتفاقی که میتوان در این حالت در نظر گرفت این است که رشد نقدینگی داشت. چراکه علت اصلی نوسانات بازارهای داخلی ازجمله بورس را باید در رشد نقدینگی در سالهای اخیر جستوجو کرد. درحالی که متوسط رشد نقدینگی در ۴۰ سال اخیر حدود ۲۵ درصد بود. اما این عدد در ماههای اخیر به ۳۵ تا ۳۶ درصد افزایش پیدا کرده است و در صورت ادامهدار بودن این رشد تا پایان سال، میتوان پیشبینی کرد با حجم نقدینگی ۴.۹ میلیون هزار میلیارد تومانی مواجه شد.
علت رشد نقدینگی را هم میتوان دو عامل کسری بودجه و ناترازی بانکها عنوان کرد در صورت حل این دو مشکل، میشود رشد نقدینگی را تا حدودی کنترل کرد. به عبارتی کسری بودجه دولت تا قبل از کاهش درآمدهای نفتی دیده نمیشد اما به محض کاهش درآمدهای نفتی دولت و تحریمها این کسری هم به تدریج خود را نشان داد و دولت دست به دامان راههای جایگزین مثل انتشار اوراق شد که این انتشار اوراق بصورت غیرکارشناسی میتواند یکی از دلایل ریزش بازار سرمایه هم باشد.
اما دومین اتفاقی که در حالت عدم توافق میتوان به آن اشاره کرد، نااطمینانی و ناامنی سرمایهگذاری در اقتصاد ایران است. نااطمینانی درباره افق پیش روی اقتصاد باعث میشود افراد ریال کمتری نگهداری کنند و سعی میکنند در نخستین فرصت ریال را به داراییهای دیگری تبدیل کنند تا از طریق این سرمایهگذاری بتوانند داراییها را در مقابل نوسانات و تورم پیش روی اقتصاد مصون نگه دارند. دلیل اسمی این مسئله هم این است که مردم انتظار دارند قیمتها در آینده افزایش پیدا کند و وضعیت اقتصاد وخیمتر شود. بنابراین ترجیح میدهند پول نقد و ریال نگهداری نکنند که این موضوع باعث افزایش سرعت گردش پول میشود و تبدیل داراییهای ریالی به داراییهای ارزشمندتر.
سومین موردی که در حالت عدم توافق میتوان به آن اشاره کرد، افزایش نرخ ارز است. تحولات بازار سرمایه نیز متاثر از رشد بالای نقدینگی است که این رشد هم با تاثیر مستقیم بر قیمت دلار نمایان خواهد شد که میتوان آن را عامل افزایش قیمتها در بازار سرمایه نیز دانست. همزمان با رشد نقدینگی، تحریمهای شدید و نرسیدن ارز به داخل، قیمت دلار نیز طبیعتا افزایش پیدا میکند و درنتیجه انتظارات تورمی هم افزایش مییابد.
چنانکه تورم در بخشهای مختلف اقتصاد مشاهده می شود همان چیزی که چند سال گذشته اتفاق افتاد که همه اینها نهایتا منجر به رشد تورمی کل بازارها ازجمله بازار سرمایه میشود. به نوعی میتوان گفت در شرایط تحریمی، نرخ ارز میتواند محرک تمام بازارهای داخلی بشود و تعیینکننده رشد یا ریزش آنها باشد.
اما سناریوی دوم حالتی است که تحریمها کاملا لغو شوند و هیچ تحریمی وجود نداشته باشد و درواقع برجام به ثمر بنشیند. در این صورت نخستین پیامد لغو تحریمها و توافقها را میتوان کنترل رشد نقدینگی دانست. به این صورت که اگر تحریمهای ایران رفع شوند، درآمدهای نفتی ایران افزایش پیدا میکند و دولت هم میتواند هزینههای جاری عمرانی را از این طریق تامین کند و درنتیجه بخش عمدهای از کسری بودجه دولت از این راه تامین شود و دیگر نیازی به خلق پول و انتشار اوراق و این راههایی که الان اخیرا در جهت تامین کسری بودجه در پیش گرفتند، نیست.
بهنوعی با افزایش درآمدهای نفتی دولت، عدم فشار به بانک مرکزی و بازار سرمایه در جهت تامین کسری بودجه در ساختارهای مختلف دولتی رخ می دهد که همین امر هم میتواند باعث بهبود وضعیت بازار بشود. بانک مرکزی با در دست داشتن دو عامل نرخ بهره بین بانکی و نرخ ارز و جایگاهی که ریاست بانک مرکزی در شورای عالی بورس دارد، یکی از ارکان مهم در جهت تعیین مسیر بازار سرمایه است که اگر بانک مرکزی دارای استقلال باشد و دولت دخالت آنچنانی بر بخشهای مختلف بانک مرکزی نداشته باشد، میتوان این ثبات را در بازار سرمایه هم داشت.
دومین مورد، رشد منابع ارزی است که در شرایط لغو تحریم، امکان انتقال منابع مالی و آزادسازی منابع بلوکهشده فراهم میشود و ایران مجددا میتواند نفت را صادر کند که این امر هم باعث افزایش درآمدهای ارزی میشود.
بهترین شرایط برای نرخ ارز، ثبات است. چراکه رشد یا ریزش دلار در این برهه زمانی میتواند بخشهایی از بازار سرمایه را دچار نوسانات مثبت و منفی شدید بکند. بسیاری پیشبینی میکنند با توافق برجام، نرخ ارز کاهشی شود که همین امر باعث برخی شوکهای هیجانی به بازار سرمایه و طبیعتا با کاهش آن همراه میشود.
واکنش سهامداران به نتایج توافق برجام چیست و اینکه آیا واکنش مثبت نشان میدهند یا منفی؟ میتوان این واکنش را از این جهت مثبت پیشبینی کرد که سهامداران به پیشبینی بهبود فضای کسب و کار و رونق اقتصادی میپردازند و درواقع بهبود شاخصهای کلان اقتصادی را در نظر میگیرند. یعنی اگر برجام اتفاق بیفتد و توافقی صورت بگیرد، فضای کسب و کار را میتوان پررونق دید و اقتصاد و شاخصهای اقتصادی میتوانند رو به رشد باشند.
در این صورت میتوان عکسالعمل آنها را مثبت ارزیابی کرد. چراکه نسبت به بهبود وضعیت و به نحوی بهبود شرایط و ارزآوری، رفع محدودیتهای بانکی و دسترسی به مبالغ بلوکه شده و موارد دیگر خوشبین میشوند و میتوانند دیدگاه و افکار مثبتی را برای سرمایهگذار به ارمغان بیاورند.
در ایران همواره متغیرهای سیاسی مثل تحریمها، برجام و خروج از آن نقش مهمی در اقتصاد داشتند و دارند. به نحوی که سیاستهای پولی و مالی به ویژه سیاستهای اتخاذشده توسط بانک مرکزی درباره کاهش یا افزایش نرخ بهره هم بیشتر متاثر از تحولات سیاسی بوده و به تبع این سیاستها بازار سرمایه هم از آنها تاثیر گرفته است.
در کنار اینها کنترل نقدینگی، جبران کسری بودجه، افزایش درآمد نفتی، ارزآوری و ازجمله برخی از نتایج توافق هستهای که مستقیما بر بازار سرمایه تاثیر دارند. به عبارتی با احیای برجام، برخی عدم قطعیتها برای سهامداران رفع میشود و ریسکهای سیستماتیکی که بر سر بازار سایه افکندهاند، دست از سر بازار برمیدارند و شر را از سر بازار کم میکنند.
اما اینکه بازار سرمایه به چه صورتی به اخبار و حواشی برجام در صورت توافق واکنش نشان بدهد، خیلی حائز اهمیت است. امروزه اخبار ضد و نقیض زیادی درباره برجام وجود دارد. نکته مهم این است که توافق برجام با چه کیفیتی انجام میشود تا بتوان مسیر آینده بازار را پیشبینی کرد.
در حالت کلی چنانچه برجام احیا بشود و توافقی صورت بگیرد، کل بازارهای داخلی را میتواند وارد یک شوک منفی بکند و در کوتاهمدت باعث نوسان منفی شود. اما افق بلندمدت آن برای بازار سرمایه مثبت خواهد بود. از سوی دیگر با توجه به رشد دیگر بازارهای سرمایهگذاری در مدت اخیر و درجا زدن بازار سرمایه و به نوعی عقب افتادن از دیگر بازارها، فرصت رشد بورس را دوچندان میکند. به عبارت دقیقتر بازار سرمایه تنها بازاری بوده که در این مدت دچار افت شده و از لحاظ بنیادی به سطح قابل اطمینانی رسیده است که در صورت خبر مثبت از توافق در برجام میتوان افق بلندمدت مثبتی را برای بازار سرمایه پیشبینی کرد.
تلگرام اصلی بورس پرس : t.me/boursepressir
انتهای پیام
نظر شما