شناسهٔ خبر: 51119007 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: انتخاب | لینک خبر

اندیشکده کوئینسی:

چرا پیمان ائتلاف جدید آلمان خبر خوبی برای ایران نیست؟

در ۲۴ نوامبر، سه حزب سیاسی در آلمان شامل برندگان انتخابات پارلمانی اخیر از حزب سوسیال دموکرات، سبز‌ها و حزب دموکرات آزاد (لیبرال ها، به معنای اروپایی کلمه) مذاکرات ائتلافی خود را با یک برنامه‌ی توافق شده در مورد دولت آتی به پایان رساندند. توافق‌نامه‌های ائتلافی در آلمان یک موضوع جدی است. آن‌ها معمولاً اسناد مفصلی هستند که تعهدات واضح و دقیق را منعکس می‌کنند و اعلامیه‌های مبهمی به شمار نمی‌روند. متن ۱۷۷ صفحه‌ای جدید بخش قابل توجهی را به سیاست خارجی اختصاص می‌دهد و در داخل آن، چند سطر به ایران مربوط است.

صاحب‌خبر -
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

وبسایت Responsible Statecraft وابسته به اندیشکده «کوئینسی» در آمریکا نوشت: اگر طرفداران تعامل با ایران در ایالات متحده امیدوار بودند که متحدان اروپایی شان، دولت بایدن را به سمت اقدامات جسورانه‌تر در این مسیر سوق دهند، احتمالاً ناامید خواهند شد.

به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: در 24 نوامبر، سه حزب سیاسی در آلمان شامل برندگان انتخابات پارلمانی اخیر از حزب سوسیال دموکرات، سبزها و حزب دموکرات آزاد (لیبرال ها، به معنای اروپایی کلمه) مذاکرات ائتلافی خود را با یک برنامه ی توافق شده در مورد دولت آتی به پایان رساندند.

توافق‌نامه‌های ائتلافی در آلمان یک موضوع جدی است. آنها معمولاً اسناد مفصلی هستند که تعهدات واضح و دقیق را منعکس می‌کنند و اعلامیه‌های مبهمی به شمار نمی روند. متن 177 صفحه ای جدید بخش قابل توجهی را به سیاست خارجی اختصاص می دهد و در داخل آن، چند سطر به ایران مربوط است. با این حال، این متن برای کسانی که خواستار سیاست آلمانی خلاق‌تر نسبت به مسائل مختلف از جمله خاورمیانه بودند، دلسردکننده است.

توافقنامه ائتلاف، خواستار احیای توافق هسته ای یا برجام به طور مناسب است، توافقی که آلمان یکی از هفت طرف مذاکره کننده آن است. با این حال، با تأکید بر تعهدات تهران برای تسهیل کامل بازرسی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، ناظر هسته‌ای سازمان ملل، مسئولیت را مستقیماً بر دوش ایران می‌گذارد. علیرغم اینکه این ایالات متحده بود که از توافق در زمان ریاست جمهوری ترامپ در سال 2018 خارج شد و سپس تحریم‌های جدیدی وضع کرد که تهران را به زانو درآورد. حتی در آن زمان، ایران با جدیت به مدت 18 ماه به مفاد برجام پایبند بود، به این امید که سه امضاکننده ی اروپایی، از جمله آلمان، از آن در برابر تحریم‌های یکجانبه  یواشنگتن محافظت کنند و حداقل بخشی از تسهیلات اقتصادی را که طبق توافق اولیه وعده داده شده بود، ارائه دهند.

اما آلمان، در کنار انگلیس و فرانسه، دو امضاکننده ی اروپایی دیگر توافق، نتوانست در کنار اظهارات سیاسی ضروری اما ناکافی خود به اقدام ملموسی برای دفاع از تعامل ایران با غرب، مبادرت کند. این شکست، یکی از عوامل مهمی بود که کفه ی ترازو را در تهران به نفع اصولگراها سنگین کرد و در نتیجه به هموار کردن راه برای انتخاب  ابراهیم رئیسی به ریاست‌جمهوری ایران و همراه با آن، افزایش چالش‌ها برای احیای برجام کمک کرد.

اکراه برای تأکید بر نقش واشنگتن در بحران برجام ممکن است به منظور کسب امتیاز از دولت بایدن طراحی شده باشد، کسی که در اروپا به عنوان پادزهری خوشایند برای سلف خود یعنی دونالد ترامپ تلقی می شود. علاوه بر این، دو شریک کوچک ائتلاف در آلمان یعنی سبزها و حزب دموکرات آزاد آلمان بر روی یک پلتفرم به شدت آتلانتیستی تأکید داشتند که این موضوع به وضوح در توافقنامه ائتلافی دولت آینده مورد غفلت واقع شده است. با این حال، تا زمانی که برجام احیا نشده است، تأثیر واقعی سیاست‌های بایدن بر ایران چندان متفاوت از کمپین «فشار حداکثری» ترامپ نبوده است. رهبری جدید در برلین به خاطر اعتبار خود باید از واشنگتن می خواست که تحریم های اقتصادی اعمال شده توسط ترامپ را به عنوان شرط ضروری برای حفظ توافق لغو کند، همانطور که به درستی از ایران خواست تا به پایبندی به برجام بازگردد.

در عوض، توافقنامه ی ائتلاف، ایران را به دلیل اقداماتی از جمله سیاست های تهاجمی منطقه ای، تهدید علیه اسرائیل، نقض حقوق بشر و حمایت از فعالیت های تروریستی(!) مورد انتقاد قرار می دهد.

برخی از این انتقادات درست است. به طور مثال، تهدید علیه موجودیت اسرائیل نه تنها غیرقابل قبول است، بلکه به هیچ وجه موجب پیشبرد منافع ملی ایران نمی شود. تا زمانی که تهران از این نوع لفاظی ها خودداری نکند، نمی تواند به طور کامل روابط خود را نه تنها با ایالات متحده، بلکه با آلمان و دیگر کشورهای اروپایی عادی کند. 

با این حال، آنچه اعتبار این سند را کاهش می دهد، ناتوانی در اشاره به بازیگران دیگر در خاورمیانه است که سوابق مشکل سازی در سیاست های منطقه ای و حقوق بشر دارند. در عوض، این سند متعهد به همکاری با شرکای آلمانی در خلیج فارس که مشخصاً از آن ها نام برده نشده است، با هدف ترویج اقدامات اعتمادسازی است. در حالی که این یک هدف ستودنی است، اما رفتار دوگانه در مقابل ایران و این شرکای نامشخص خلیج فارس، بیشتر شبیه به سیاست مهار ایران است تا هر گونه تلاش برای دستیابی منافع واقعی در راستای ترویج تلاش‌های کاهش تنش منطقه‌ای.

این یک جانبه بودن در هیچ کجا به اندازه اشاره ای کوتاه به یمن مشهود نیست. در حالی که ائتلاف جدید آلمان متعهد می شود برای پایان دادن به "فاجعه انسانی" در یمن تلاش کند، اما از ذکر این موضوع که آن فاجعه کاملاً ساخته دست بشر است و نتیجه برخی بلایای طبیعی نیست، خودداری می کند. در واقع، گروه کارشناسان برجسته سازمان ملل متحد در مورد یمن ثابت کردند که اکثر تلفات انسانی و جنایات جنگی در یمن، به ویژه از طریق حملات هوایی بی‌مورد توسط ائتلاف به رهبری عربستان سعودی و امارات متحده عربی بروز کرده است. واقعیات نشان می‌دهد که نقش منطقه‌ای آنها به اندازه ی ایران بی ثبات کننده و تهاجمی است. همچنین در توافقنامه دولت آینده هیچ اشاره ای به سرکوب داخلی در عربستان سعودی و امارات متحده عربی نشده است. در این سند به مصر، بحرین، مراکش، آذربایجان و دیگر حکومت های خودکامه ی دوست غرب نیز اشاره ای نشده است. موضع گیری ائتلاف جدید آلمان در مقابل خاورمیانه این تصور را بر جای می گذارد که تلاش شده است تا ایران به عنوان یک بازیگر بد در نظر گرفته شود.

البته باید دید که آیا این دیدگاه ها به سیاست واقعی تبدیل می شوند یا خیر و اینکه چطور این اتفاق می افتد. برخلاف بایدن در ایالات متحده، حزب سوسیال دموکرات و رهبر آن اولاف شولتس، که قرار است صدراعظم بعدی آلمان شود، به شدت برنامه داخلی اجتماعی خود را در اولویت قرار داده است. این امر فضای بیشتری را در اختیار سبزها قرار داد تا بخش سیاست خارجی توافقنامه ائتلاف را شکل دهند. این حزب و رهبر آن، آنالنا بائربوک که قرار است وزیر امور خارجه بعدی شود، از سیاست بین‌الملل به عنوان یک مبارزه جهانی بین دموکراسی‌ها و حکومت‌های خودکامه حمایت می‌کردند. این افراد حتی گاهی شبیه برخی نومحافظه‌کاران آمریکایی می شدند. در مقابل، حزب دموکرات آزاد آلمان بر دیپلماسی و مذاکره با دشمنان تأکید کرده است. مانند بایدن، شولتس ممکن است به زودی متوجه شود که جلوگیری از بحران های سیاست خارجی به رهبری قوی و مداخله ی شخصی نیاز دارد. سقوط نهایی برجام احتمالاً در رسیدن وی به این نتیجه، تأثیرگذار خواهد بود.

به هر حال، درست است که نقطه عزیمت برلین در روابطش با ایران با واشنگتن یکی نیست اما روابط دیپلماتیک ادامه خواهد داشت، حتی اگر انتقادهای آلمان از جنبه های مختلف سیاست های ایران بیشتر شود. در نهایت، ممکن است تداوم بیشتری در رویکرد آلمان در مقابل ایران نسبت به آنچه در سند ائتلاف آمده است، وجود داشته باشد.

لینک کوتاه کپی لینک

نظر شما