شناسهٔ خبر: 50406476 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: ایکنا | لینک خبر

استاد دانشگاه علوم اسلامی رضوی:

ورود علوم اجتماعی به ایران استعماری بوده است/ استقرار در سنت با نوآوری؛ راه بازگشت هویت

محمدرضا قائمی‌نیک با بیان اینکه ورود علوم اجتماعی به ایران استعماری بوده است، تاکید کرد: ما باید در سنت مستقر باشیم ولی دست به نوآوری و بومی‌سازی بزنیم و با مسائل معاصر دست و پنجه نرم کنیم و در اینجا زایش مدنظر رخ خواهد داد.  محمدرضا قائمی‌نیک با بیان اینکه ورود علوم اجتماعی به ایران استعماری بوده است، تاکید کرد: ما باید در سنت مستقر باشیم ولی دست به نوآوری و بومی‌سازی بزنیم و با مسائل معاصر دست و پنجه نرم کنیم و در اینجا زایش مدنظر رخ خواهد داد. 

صاحب‌خبر -

محمد رضا قائمی نیک

به گزارش ایکنا، محمدرضا قائمی‌نیک، استادیار دانشگاه علوم اسلامی رضوی، شامگاه 4 آبان ماه در نشست علمی «تاثیرات ایالات متحده آمریکا در نحوه ورود علوم اجتماعی به ایران در دوره جنگ سرد» از سلسله نشست‌های علمی جهان پساآمریکا، با تاکید بر اینکه ورود علوم اجتماعی در زمان شاه مبتنی بر نظریات توسعه‌ای اندیشمندان آمریکایی بود، گفت: نظریه توسعه سرمایه‌داری برای کشورهای جهان سوم و نظریات پیرامونی آن مانند مارشال در دهه 40 و در زمانی مؤسسه تحقیقات تعاون در ایران در حال شکل‌گیری بود در دستور کار قرار گرفت و بعد هم دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران ایجاد شد و در حقیقت نحوه ورود علوم اجتماعی به ایران در دوره جنگ سرد و متاثر از بلوک غرب ایجاد شد.

وی افزود: در این زمان مؤسسه تحقیقات تعاون تبدیل به دانشکده شد و پارسونز تا مدتها مهمترین نظریه‌پرداز علوم اجتماعی در ایران شناخته می‌شد و ما تا مدت‌ها خبری از مکتب فرانکفورتی‌ها و آثار مارکس و کانت و دورکیم و وبر نداریم در حالی که آثار پارسونز بارها ترجمه و در دسترس عموم مردم قرار گرفت؛ در اینجا نوعی اختلال در نحوه ورود علوم اجتماعی به ایران ایجاد شد زیرا نظریه علوم اجتماعی با همه ساز و کارهای آن در یک فرایند تاریخی از دوره روشنگری شکل گرفته و دورکیم به کانت و کانت به دکارت و وبر به گذشتگان خود و نئوکانتی‌ها ارجاع می‌داد ولی در ایران حداقل چند دهه این فرایند تاریخی قطع است.

قائمی‌‎نیک تصریح کرد: از آن طرف ورود جریان مارکسیستی به ایران هم مبارزاتی است یعنی تا مدتها آثار مارکس و هگل را نداریم ولی آثار لنین و نظریه‌پردازان مبارزاتی مارکس را زودتر از خود مارکس داریم و این هم باعث اختلال در قلمرو علوم اجتماعی برای ورود به ایران بوده است و این اختلال تا دو دهه بعد از انقلاب هم ادامه داشت و اجرا می‌شد. در این دوره حتی میشل فوکو به انقلاب توجه نشان می‌دهد ولی علوم اجتماعی همچنان با رویکرد توسعه به فعالیت خود ادامه می‌دهد.

وی افزود: بعد از جنگ هم از قضا این رویکرد توسعه‌ای نقش‌آفرینی جدی پیدا می‌کند، اتحاد جماهیر شوروی در دهه 70 شمسی فروپاشید و نظریه مارکسیسم در علوم اجتماعی از اعتبار افتاد ولی در حالی که تحولات علوم اجتماعی در غرب مسیر دیگری را در حال طی کردن است  در ایران چون خودآگاهی نسبت به علوم اجتماعی غربی وجود ندارد نظریات پارسونز تقریبا تا یک دهه یعنی تا سال 76 و  بحث توسعه سیاسی تداوم دارد و الگیو توسعه سرمایه‌داری الگوی مسلط علوم اجتماعی قرار گرفت.

استادیار دانشگاه علوم اسلامی رضوی بیان کرد: تقریبا از دهه 80 به بعد توجهاتی به بنیادهای علوم اجتماعی در غرب و نظریات کلاسیک‌ها و ماقبل آن و فلسفه‌های غرب و اتصال آن با اجتماع در ایران ایجاد شد، البته جریانی با نمایندگی آثار شهید مطهری این چالش را درباره انقلاب به نحو دیگری توضیح می‌دهد، یعنی با انتشار کتب فلسفه و تاریخ و جامعه و تاریخ؛ در این آثار شهید مطهری توضیح داد است که نحوه مواجهه ما با مارکس و دورکیم به نحو فلسفی و متاثر از سنت خودمان چگونه خواهد بود ولی تقریبا تا دهه 80 این رویکرد جریان پیدا نکرد.

قائمی‌نیک بیان کرد: این نحوه ورود علوم اجتماعی به ایران در حقیقت ورود استعماری است که کار اولیه و ذاتی آن مطالعه تحولات دهه 40 و 50 ایران برای توسعه و بسط سرمایه‌داری در ایران و پیاده‌کردن الگوهای سرمایه‌داری است. یعنی ایران نه تنها تولیدگر علوم اجتماعی نیست بلکه اجازه نقد هم ندارد و اساسا جامعه ایران باید با علوم اجتماعی‌ای مطالعه شود که هدف آن بسط سرمایه‌داری است و این مدل هنوز هم برای ما چالشهای بسیار زیادی به ویژه در چینش سرفصل‌های علوم اجتماعی در محیط‌های علمی دارد و در واقع این ویژگی سبب شده تا علوم اجتماعی در ایران به مرز زایش براساس سنت‌های بومی و تاریخی نرسد.

علم مدنی در سنت تاریخی ایرانیان

قائمی‌نیک اظهار کرد: ما شکلی از علوم اجتماعی را در سنت تاریخی خود داریم که مشهور به علم مدنی است و در آثار فارابی این علم تبیین و حدود و ثغور آن مشخص شده است، سؤال این است که اگر علم اجتماعی و مدنی وجود نداشته باشد یک دستگاه سیاسی در صد تا 200 سال می‌تواند به حیات سیاسی خود ادامه دهد که نشان می‌دهد ساز و کارهایی برای رتق و فتق امور اجتماعی و آحاد جامعه خود داشته است.

وی افزود: ما در ایران شکل نسبتا بومی‌شده علوم اجتماعی را از همان دهه 40 را داریم و مارکسیست‌ها و حزب توده از ادبیات نسبتا بومی استفاده می‌کردند ولی متون در دست آنها دست‌چندم بود و ما با متون دست اول غربی روبرو نبودیم؛ لذا اگر سازمان مجاهدین خلق را دنبال کنیم نطفه اولیه شکل‌گیری آن جوانانی از جبهه ملی دوم هستند، یعنی مجید شریف واقفی‌ها به دلیل اینکه جبهه‌ ملی‌ها مانند سحابی و ... رویکرد مبارزاتی ندارند از آنها جدا شده و سازمان مجاهدین را تاسیس کردند که در نهایت، چپ شدند یعنی به واسطه مبارزه به مارکسیسم پیوند خوردند و کلا دین را کنار گذاشتند.

قائمی‌نیک تصریح کرد: یکی از راه‌هایی که ما بتوانیم به علوم اجتماعی متناسب با خود برسیم، نوشتن تاریخ علم اجتماعی است زیرا علم اجتماعی که در جهان عمل کرده و عمدتا مربوط به جهان غرب است این تاریخ را نوشته است. وبر، مارکس و هگل و کانت کار تاریخی کرده‌اند تا علوم اجتماعی شکل گرفته است و ما امروز به شدت نیازمند روایت خودمان از تاریخ علم اجتماعی تا لحظه کنونی هستیم و باید توضیح دهیم چه تحولاتی را از سال 57 تاکنون سپری کرده‌ایم و اگر این تاریخ با سنت تحولات علم اسلامی پیوند بخورد در این صورت علوم اجتماعی متناسب با وضعیت بومی خود خواهیم داشت.

هشدار نسبت به از دست رفتن پیشینه هویتی جامعه

استاد دانشگاه علوم اسلامی رضوی اضافه کرد: در این تاریخ‌نگاری قطعا در دوره مشروطه چالش‌های زیادی در مفاهیمی چون عدالت و آزادی خواهیم داشت؛ چالش 15 خرداد و نهضت ملی شدن صنعت نفت هم مهم خواهد شد؛ البته رسیدن به این حد که علم اجتماعی مشکلات کشور را حل کند کار دشواری است و علم اجتماعی  باید آنقدر نضج بگیرد و به تعبیر رهبر انقلاب، حکمت اسلامی باید امتداد اجتماعی و سیاسی پیدا کند.

وی تاکید کرد: ما استمرار علمی در قلمرو فقه فردی، متافیزیک حکمت متعالیه و عرفان و کتب اخلاقی داریم ولی از یک برهه‌ای با اندیشه اجتماعی در جهان جدید مواجه شده‌ایم ولی انقطاعی شکل گرفته است لذا باید حکمت خود را امتداد اجتماعی و سیاسی بدهیم و البته مجموعه‌های متعددی مشغول این کار هستند. اگر این انقطاع شکل بگیرد ما با گذشته تاریخی خود بیگانه و در حقیقت ملت بی تاریخ و بی هویت خواهیم شد. 

قائمی‌نیک تاکید کرد: از منظر هویتی منازعه‌ای شبیه مرگ و زندگی داریم؛ ما باید در سنت خود مستقر باشیم و با فقه و معماری گذشته خود قطع ارتباط نکنیم ولی نمی‌توانیم در آن هم بمانیم زیرا گرفتار رکود علمی می‌شویم؛ ما باید در سنت مستقر باشیم ولی دست به نوآوری و بومی‌سازی بزنیم و با مسائل معاصر دست و پنجه نرم کنیم و در اینجا زایش مدنظر رخ خواهد داد. 

انتهای پیام

نظر شما