دکتر محمود سریع القلم- استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی
در منطقه جزیره العرب، 40 هزار آمریکایی مشغول به کار هستند و 4 میلیارد دلار حقوق از 6 دولت این منطقه دریافت میکنند. چهار سال پیش، دولت عربستان، یک قرارداد نظامی بالغ بر ۱۲۶.۶ میلیارد دلار با آمریکا نهایی کرد که تاکنون ۲۷ میلیارد دلار ادوات نظامى به تدریج تحویل دادهشده است. رهبران جدید این منطقه برخلاف پدران خود که عمدتاً باسنت و اجماع حکمرانی میکردند، بیشتر به فنآوری و قدرت نظامی علاقهمند هستند. حضور فیزیکی آمریکا در عراق و افغانستان هم از نظر مالی و هم از نظر مخاطرات امنیتی برای کارکنان آمریکا، پرهزینه بود. همچنان که شرکتها بعضی از خدمات خود را برون سپاری میکنند، سیاست خارجی آمریکا، عملیات خود در خاورمیانه را برون سپاری کرده است که شامل:
الف: طی چند ماه و با مدیریت جِیک سالیوان، مصر، اردن، عربستان و امارات بهشدت تشویق شدهاند روابط تنگاتنگی با عراق شکل دهند و عراق به تدریج به حلقه عربی برگردانند و اهرمهای جدیدی را در عراق در تقابل با ایران به وجود آورند. عربستان و امارات هر دو پروژههای وسیعی را در عراق سرمایهگذاری خواهند کرد. منطق آمریکا در اقناع اعراب برای همکاری با عراق روشن است: مگر شما نمیگویید ایران هلال شیعی درست کرده است، خوب شما ائتلاف عربی درست کنید و با سرمایهگذاری در عراق و مساعدت در توسعه ملّی، همکاری و حس درون عربی گسترش مییابد. ایران که پول ندارد. شما باید نگاه خود را به منطقه تغییر دهید. اختلافات خود را کنار بگذارید، ما هم در خدمتتان هستیم.
ب: کشورهای عربی خلیجفارس علاقه دارند در مسائل خاورمیانه حضورداشته باشند. هم پولدارند و هم انگیزه ولی آشنایی عمیقی با مسائل افغانستان ندارند. آمریکا با برون سپاری افغانستان به پاکستان از نظر عملیاتی و نظامی و به کشورهای عربی از نظر مالی، خود مدیریت بر کشور و موارد مناقشه برانگیز را از راه دور بر عهده گرفته است. بدین صورت، نه نگران کشته شدن آمریکاییهاست و نه نیازی به تحمل هزینههای سنگین دارد. منطق آمریکا در اقناع پاکستان و اعراب روشن است: شما (پاکستان) نگران گسترش همکاریهای استراتژیک ما با هندیها هستید ولی هدف بزرگتر این همکاری، چین است. حوزه نفوذ شما گسترش مییابد. شما که زیروبم افغانستان را میدانید، آن را کنترل کنید. برای اعراب هم جا باز کنید. آنها هم پولدارند و هم انگیزه برای بزرگتر کردن شعاع نفوذ خود در برابر ایران با اعراب همکاری کنید. ما هم در خدمتتان هستیم.
خاورمیانه محملی برای دموکراسی نیست
مسئولین سیاست خارجی و امنیت ملی دولت بایدن قبل از اینکه به قدرت برسند نظریهها را دقیق آموخته بودند. ازاینرو خوب میدانند که خاورمیانه محملی برای دموکراسی نیست. صرفاً باید آن را مدیریت کرد و هزینه هم نداد. ضمن اینکه بهرهبرداری مالی، دفاعی و سیاسی را به حداکثر ممکن رساند. بهنوعی اجماع حاکمیت آمریکا در اتفاق نظر با اسراییل این است که اقتدارگرایی خاورمیانه را مدیریت دیجیتالی کنند. با توجه به اینکه ظرفیتهای اسراییل در نرمافزارهای امنیتِ سایبری و پهپادها نهتنها از آمریکا کمتر نیست، بلکه به اعتقاد اهل فن بعضاً بالاتر هم هست، این انتقال پارادایمی با شراکت اسراییل همراه است. تا آنجا که شاید آمریکا ترجیح دهد موضوع هستهای ایران را نیز به ظرفیتهای اطلاعاتی و عملیاتی اسراییل برون سپاری کند.
اگر مدیریت دیجیتالی قرار است رسم شود، نوع برخورد با ایران چه خواهد بود؟ اگر ذهن طراحان آمریکایی-اسراییلی طی دو دهه گذشته واکاوی شود، به نظر میرسد آنها پذیرفتهاند که ایران دانش هستهای را کسب کرده است و شاید در مقطعی نیز آن را به توان بازدارندگی تبدیل کند، اما این توان باید در کنترلِ کاملِ آژانس بینالمللی انرژی هستهای باشد. چون فعلاً هماهنگی و ائتلاف با ایران ممکن نیست، بنابراین باید ضعیف، فقیر و منزوی شود. هرچند ایران، مستقیم و غیرمستقیم، هر آنچه را که نیاز دارد، بالأخره از چین و امثالهم میتواند وارد کند و به حق وتوی روسیه در شورای امنیت سازمان ملل متکی باشد، ولی در مداری وسیعتر به فنآوری، سرمایهگذاری، یادگیری و ارتباطات، دسترسی حداقلی خواهد داشت.
طولانی شدن مذاکرات هم به موازات همین راهبرد است زیرا مُعَلق نگاهداشتن خود بهمرورزمان سبب تداوم ضعیف ماندن میگردد. سؤالی که از اینطرف مطرح میشود این است که: آیا ایران میتواند با اتکای به روسیه، چین و روشهای غیرمتعارف، از تحقق فقر، ضعف و انزوا ممانعت ورزد؟ خرداد ۱۴۰۸ زمان مناسبی برای ارزیابی این موضوع خواهد بود.
برگرفته از اعتماد آنلاین
نظر شما