به گزارش مفدا، یازدهمین جشنواره بینالمللی «سیمرغ» با شعار «هرخانه، یک پایگاه سلامت» و با هدف گسترش و ترویج فرهنگ اسلامی-ایرانی و ترویج فرهنگ سلامت با بهرهمندی از ابزار هنر و شناسایی و رشد استعدادهای فرهنگی و هنری دانشجویان و نخبگان جامعه در ماههای آتی برگزار میشود و علاقهمندان میتوانند در پنج بخش تئاتر، فیلم، ادبی، هنرهای تجسمی و موسیقی در این جشنواره شرکت کنند و محدودیتی برای شرکت متقاضیان در رشتههای مختلف وجود نداشته و عموم علاقهمندان میتوانند در این جشنواره شرکت نمایند.
جشنواره فرهنگی هنری سیمرغ یک جشنواره بینالمللی است که ده دوره از برگزاری آن میگذرد. این جشنواره با میزبانی وزارت بهداشت برگزار میشود و در کنار بخش اصلی ویژه دانشجویان علوم پزشکی کارمندان و اساتید علوم پزشکی و سایر علاقمندان و هنرمندان میتوانند در این جشنواره حضور پیدا کنند.
استقبال از این جشنواره هر سال نسبت به سال گذشته افزایش داشته است. در سالهای گذشته از کشورهایی از جمله آمریکا، آلمان، روسیه، افغانستان، تاجیکستان و ترکیه و سایر کشورها در این جشنواره شرکت کردهاند.
در اینجا متن نثر ادبی «منِ بی تو» به قلم محمدرضا ادیبی، دکتری پزشکی از دانشگاه علوم پزشکی ایران را باهم میخوانیم:
«منِ بی تو»
در خیالم قدم میزنی ، بی چتر و بارانی ، اکسیژن خیالم کم است ، مراقب باش . هواشناسی دیروز اعلام کرد ،گازهای سمی خیالم سندی بر فعالیت آتشفشان قلبم شده اند و باران، مادامی که ابرهای سنگین نگاهت بر سرم سایه دارند میبارد.
دکتر مرا از سیل میترساند ، میگوید خیالت را ترک کنم . به خیالش پناهگاهم میشود خیال دیگری.
او که نمیداند ، آنگاه که طوفان سهمگین پلک های نگاهت وسعت دیدم را فقط به چشمانت محدود کرد ،
آنگاه که سنگینی گاه به گاه نگاه گمشده ات در دنیای آشناها غریبم کرد ،
آنگاه که زیر چتر های دستانت اولین بارانمان را قدم میزدیم، وجودم در سیل وجودت غرق شد.
هوای من بی هوای تو هوایی ندارد ، ریه هایم با تو به اکسیژن کم عادت کردند ، مرا اکسیژن تنفس تو کافی بود.
دکتر میگوید سفر کن.
به کجا بروم؟ کجا را دارم که بروم؟
برای منی که جنگل بیدهای روی سرت را در باد دیدم،
برای منی که در ساحل چشمان آبیات آفتابی از جنس آغوش گرم گرفتم،
برای منی که در اقامتگاه دلِ تو نُه ماه را ساکن بودم،
برای منی که سوار بر موج دستانت شده بودم، سفر معنایی ندارد.
معنای آفتاب زندگی ام ، معنای آب جاری حیاتم ، معنای هستی ، معنای من ...
تو از خودت بگو ، جایی را که هستی چگونه یافتی؟ امن است؟ امان است؟
امان نامهام باش ، برای من جایی جز امانِ خیالت امن نیست.
دیروز زلزله آمد ، دکتر گفت پیش لرزه است ، حواست را جمع کن ، زلزله بیخانمانت نکند.
نمیداند چند وقتی میشود زلزله زدهام ، نمیداند بیخانمان شدهام.
تو شریک خدا در آفرینشم بودی ، تو را مادر نام نهادند...
ببین مادرم...
آن هنگام که لرزه افتاد به جانم که تو کجایی؟ ، لرزهنگار ها مرکز زلزلهی بم را ثبت کردند.
تقصیر از من نیست ، زمین هم که نگاهت میکند به خود میلرزد نه از ترس که از شوق.
برای منِ سیال ، بعد از تو زلزله را ترسی نیست.
من دیگر بعد از تو من نیست
تویی از من کم شده و من در منفیترین حالت ممکنم ، بیتو با هیچکس جمع نمیشوم.
بعد از تو از بیداریِ تلخ بیتو متنفرم ، برای رویای شیرین تو را دیدن خدا را فریاد میکشم.
تو از هوای چشمانت در خواب و خیالم بگو
هنوز هم رعد چشمانت برق دارد؟
هنوز هم موج چین دستانت جریان دارد؟
هنوز هم باران میبارانی؟
قیامت به شوق قدم هایت بر خود میلرزد؟
تنها شدم ، نه اینکه منی در کار باشد ، نه ...
تو رفتی من هم رفتم ، تو از پیش من ... من هم از پیش من
به گزارش مفدا، یازدهمین جشنواره بینالمللی «سیمرغ» با شعار «هرخانه، یک پایگاه سلامت» و با هدف گسترش و ترویج فرهنگ اسلامی-ایرانی و ترویج فرهنگ سلامت با بهرهمندی از ابزار هنر و شناسایی و رشد استعدادهای فرهنگی و هنری دانشجویان و نخبگان جامعه در ماههای آتی برگزار میشود و علاقهمندان میتوانند در پنج بخش تئاتر، فیلم، ادبی، هنرهای تجسمی و موسیقی در این جشنواره شرکت کنند و محدودیتی برای شرکت متقاضیان در رشتههای مختلف وجود نداشته و عموم علاقهمندان میتوانند در این جشنواره شرکت نمایند.
جشنواره فرهنگی هنری سیمرغ یک جشنواره بینالمللی است که ده دوره از برگزاری آن میگذرد. این جشنواره با میزبانی وزارت بهداشت برگزار میشود و در کنار بخش اصلی ویژه دانشجویان علوم پزشکی کارمندان و اساتید علوم پزشکی و سایر علاقمندان و هنرمندان میتوانند در این جشنواره حضور پیدا کنند.
استقبال از این جشنواره هر سال نسبت به سال گذشته افزایش داشته است. در سالهای گذشته از کشورهایی از جمله آمریکا، آلمان، روسیه، افغانستان، تاجیکستان و ترکیه و سایر کشورها در این جشنواره شرکت کردهاند.
در اینجا متن نثر ادبی «منِ بی تو» به قلم محمدرضا ادیبی، دکتری پزشکی از دانشگاه علوم پزشکی ایران را باهم میخوانیم:
«منِ بی تو»
در خیالم قدم میزنی ، بی چتر و بارانی ، اکسیژن خیالم کم است ، مراقب باش . هواشناسی دیروز اعلام کرد ،گازهای سمی خیالم سندی بر فعالیت آتشفشان قلبم شده اند و باران، مادامی که ابرهای سنگین نگاهت بر سرم سایه دارند میبارد.
دکتر مرا از سیل میترساند ، میگوید خیالت را ترک کنم . به خیالش پناهگاهم میشود خیال دیگری.
او که نمیداند ، آنگاه که طوفان سهمگین پلک های نگاهت وسعت دیدم را فقط به چشمانت محدود کرد ،
آنگاه که سنگینی گاه به گاه نگاه گمشده ات در دنیای آشناها غریبم کرد ،
آنگاه که زیر چتر های دستانت اولین بارانمان را قدم میزدیم، وجودم در سیل وجودت غرق شد.
هوای من بی هوای تو هوایی ندارد ، ریه هایم با تو به اکسیژن کم عادت کردند ، مرا اکسیژن تنفس تو کافی بود.
دکتر میگوید سفر کن.
به کجا بروم؟ کجا را دارم که بروم؟
برای منی که جنگل بیدهای روی سرت را در باد دیدم،
برای منی که در ساحل چشمان آبیات آفتابی از جنس آغوش گرم گرفتم،
برای منی که در اقامتگاه دلِ تو نُه ماه را ساکن بودم،
برای منی که سوار بر موج دستانت شده بودم، سفر معنایی ندارد.
معنای آفتاب زندگی ام ، معنای آب جاری حیاتم ، معنای هستی ، معنای من ...
تو از خودت بگو ، جایی را که هستی چگونه یافتی؟ امن است؟ امان است؟
امان نامهام باش ، برای من جایی جز امانِ خیالت امن نیست.
دیروز زلزله آمد ، دکتر گفت پیش لرزه است ، حواست را جمع کن ، زلزله بیخانمانت نکند.
نمیداند چند وقتی میشود زلزله زدهام ، نمیداند بیخانمان شدهام.
تو شریک خدا در آفرینشم بودی ، تو را مادر نام نهادند...
ببین مادرم...
آن هنگام که لرزه افتاد به جانم که تو کجایی؟ ، لرزهنگار ها مرکز زلزلهی بم را ثبت کردند.
تقصیر از من نیست ، زمین هم که نگاهت میکند به خود میلرزد نه از ترس که از شوق.
برای منِ سیال ، بعد از تو زلزله را ترسی نیست.
من دیگر بعد از تو من نیست
تویی از من کم شده و من در منفیترین حالت ممکنم ، بیتو با هیچکس جمع نمیشوم.
بعد از تو از بیداریِ تلخ بیتو متنفرم ، برای رویای شیرین تو را دیدن خدا را فریاد میکشم.
تو از هوای چشمانت در خواب و خیالم بگو
هنوز هم رعد چشمانت برق دارد؟
هنوز هم موج چین دستانت جریان دارد؟
هنوز هم باران میبارانی؟
قیامت به شوق قدم هایت بر خود میلرزد؟
تنها شدم ، نه اینکه منی در کار باشد ، نه ...
تو رفتی من هم رفتم ، تو از پیش من ... من هم از پیش من
نظر شما