شناسهٔ خبر: 49843843 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: اکونیوز | لینک خبر

بازخوانی خاطرات یک رزمنده/ لیبک مردان بی ادعا به ندای رهبری

اقتصاد ایران: رشت- دفاع مقدس دورانی سراسر عشق به وطن و ایمان به هدف و حکایت مردانی بی ادعا بود که به ندای رهبر خود لبیک گفته و از جان خود برای دفاع از این کشور مایه گذاشتند.

صاحب‌خبر -

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها: ۳۱ شهریور سال ۵۹ بود که با بمباران فرودگاه مهرآباد و تجاوز رژیم بعثی عراق به خاک ایران اسلامی جنگ آغاز شد و هشت سال به طول انجامید. هشت سالی که از آن به عنوان دوران دفاع مقدس یاد می‌شود و جانفشانی ها نیروهای رزمنده سپاه اسلام در برابر دشمن تا بن دندان مسلح در این دوران زبانزد خاص و عام شد به گونه‌ای که هنوز خاطرات رشادت‌ها و تاکتیک‌های به کار گرفته شده فرماندهان دوران جنگ و جانفشانی‌های رزمندگان اسلام بر زبان‌ها جاری و ساری است.

با توجه به اینکه دفاع مقدس از جمله دوران تأثیر گذار و فراموش نشدنی در تاریخ میهن اسلامی است برای زنده نگهداشتن خاطرات آن دوران و ارج نهادن به فرهنگ فداکاری و ایثارگری در هفته دفاع مقدس به سراغ یکی از رزمندگان دوران هشت ساله جنگ تحمیلی رفتیم.

حضور در جبهه واجب بود

«یحیی شعبانی» از رزمندگان دوران دفاع مقدس ۵۶ ساله و اهل شهرستان رودسر است که اوایل جنگ تحمیلی و در سال ۱۳۵۹ با اینکه تنها ۱۵ سال داشت راهی جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد.

شعبانی با گرامیداشت فرارسیدن هفته دفاع مقدس در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی گروهک‌های تروریستی و ضد انقلاب نا امنی‌های بسیاری در کشور به وجود آورده و کمتر روزی بود که خبری از ترور و یا اقدام تروریستی به گوش نرسد اما با تشکیل بسیج و ثبت نام جوانان در این نهاد مردمی من هم به تاسی از سایرین در بسیج ثبت نام کرده دوره‌های آموزشی آن را گذراندم.

وی از خاطرات زمان ثبت نامش برای رفتن به جبهه گفت و ادامه داد: وقتی نخستین بار برای ثبت نام برای حضور در جبهه رفتم به دلیل نداشتن سن قانونی شناسنامه ام را دستکاری کردم و سن خودم را بالا بردم و با فتوکپی شناسنامه دستکاری شده راهی جبهه شدم.

شعبانی با بیان اینکه مادرش همواره مشوقش برای رفتن به جبهه بود، اضافه کرد: مادرم هرگز با رفتن من به جبهه مخالفت نکرد اما برای پدرم درس و تحصیل اولویت داشت و همیشه می‌گفت درس خواندن از جبهه رفتن واجب تر است اما من جبهه رفتن را به درس خواندن ترجیح دادم.

این رزمنده دوران دفاع مقدس به فضای حاکم در آن دوران و جذب جوانان و نوجوانان برای انجام فعالیت‌های مذهبی اشاره و اظهار کرد: زنده نگه داشتن شعائر انقلاب، نهضت پربرکت امام (ره) در گرو پیروی از امام بود و فضای اجتماعی آن دوران به گونه‌ای بود که جوانان و نوجوانان خود را به این رود خروشان می‌سپردند و پیوستن به بسیج در آن دوران به عنوان یک نوجوان تأثیر زیادی در من گذاشت.

بازخوانی خاطرات یک رزمنده/ لیبک مردان بی ادعا به ندای رهبری

از رفتن به جبهه پشیمان نیستم

شعبانی با اشاره به وجود عشق، ایثار، معنویت و صداقت در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل، اضافه کرد: جبهه سراسر عشق و ایثار و ازخودگذشتگی بود و فضای جبهه‌ها به دور از ریا و سرشار از صداقت بود و در یک کلام می‌توان گفت در دوران دفاع مقدس مردم یک روح در هزاران بدن بودند.

وی به حضور همه اقشار نظامیان و مردم در جبهه‌ها اشاره کرد و افزود: در تمام مدت ۵۰ ماه حضورم در جبهه داوطلبانه اعزام و در جریان جنگ به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ملحق شدم.

این رزمنده با یادآوری خاطره‌ای از رفتن به جبهه، گفت: یک روز پای سفره سخنرانی امام راحل (ره) از تلویزیون در حال پخش بود که در همان حال مادرم که بسیار به امام ارادت داشت به من گفت پسرم امام فتوای جهاد و رفتن به جبهه رفتن داده نمی‌خواهی بروی؟

شعبانی گفت: تحت هیچ شرایطی از رفتن به جبهه پشیمان نیستم چرا که اعتقاد داشته و داریم که حرکت امام برای اهداف اسلامی و به تبعیت از پیامبر اسلام بوده و چون مبتنی بر مبنای اسلامی بوده ما بر اساس آن حرکت کردیم.

وی افزود: جنگ ما با دشمن، دفاع از میهن اسلامی و آب و خاک ایران بود و وقتی دشمن به وطن ما حمله کرد ماندن ما در خانه و بی تفاوتی در برابر این تهاجم صلاح نبود.

این رزمنده دوران دفاع مقدس ادامه داد: من برای رضای خدا و عمل به تکلیف الهی و لبیک به ندای رهبرمان عازم جبهه شدم و امروز هیچ ادعایی برای دریافت خدمات یا پست و منصب دولتی برای خود و خانواده ام ندارم.

وی با اشاره به حال و هوای شب‌های عملیات، گفت: بچه‌ها قبل از رفتن به عملیات از همدیگر خداحافظی و طلب حلالیت می‌کردند چرا که معلوم نبود ساعاتی دیگر چه کسانی شهید می‌شوند و چه کسانی به میان ما باز می‌گردند و چه بسیار خداحافظی‌هایی که دیدار به قیامت ختم شد.

شعبانی همچنین ادامه داد: در عملیات‌های مختلف دوستان زیادی را از دست دادم و خودم از خیل شهدا باز ماندم و متأسفانه بسیاری از خاطرات گذشته را ننوشته ام و از خاطرم پاک شده است.

برچسب‌ها:

نظر شما