شناسهٔ خبر: 49697548 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایسنا | لینک خبر

تالکین و رمان هابیت

در «هابیت» با مضمون اصلی «رمان»، گذر از خامی و بی‌خبری با تجربه و پختگی نیز سروکار داریم ... عنوان فرعی رمان، «آنجا و بازگشت دوباره» به همین سیر اشاره دارد.

صاحب‌خبر -

به گزارش ایسنا، روزنامه اعتماد نوشت: «ماجرا به روزی از روزهای اوایل دهه ۱۹۳۰ میلادی برمی‌گشت. جان تالکین مشغول تصحیح برگه‌های امتحانی دانشجویانش بود که ناگهان فکری در ذهنش جرقه زد. کاغذ سفیدی برداشت و روی آن نوشت: «روزی روزگاری یک هابیت در سوراخی توی زمین زندگی می‌کرد.» این داستانِ تولد رمان «هابیت» بود که سال ۱۹۳۷ در چنین روزی منتشر شد.

ناشر که برآوردی از استقبال مردم نداشت، در اولین چاپ فقط ۱۵۰۰ نسخه از آن آماده و روانه بازار کرد که چند هفته بعد همه‌اش فروش رفت. «هابیت» از آن زمان تا به امروز - جز دوره قحطی کاغذ ناشی از جنگ دوم جهانی که تا ۱۹۴۹ میلادی طول کشید - بارها تجدید چاپ شده و میلیون‌ها نسخه از آن، به ۶۰ زبان مختلف از جمله فارسی در گوشه و کنار دنیا به فروش رفته است.

داستان در سرزمین میانه، یعنی همان جایی اتفاق می‌افتد که چندی بعد ماجراهای ارباب حلقه‌ها در آن روی می‌دهد و حتی شخصیت اصلی داستان - چنان که عنوان اصلی کتاب هم نشان می‌دهد - یکی از هابیت‌هاست که در گوشه‌ای از آن جهان پهناور زندگی می‌کنند. هابیت‌ها از اساس تفاوت ظاهری چندانی با انسان‌ها ندارند؛ جز این که قدشان کوتاه‌تر است، پاهای بزرگ و پشمالویی دارند و کفش نمی‌پوشند. خانه‌های آنان هم سوراخی در دل زمین است، البته «نه از آن سوراخ‌های کثیف و نمور که پر از دُم کرم است و بوی لجن می‌دهد و باز نه از آن سوراخ‌های خشک و خالی و شنی که تویش جایی برای نشستن و چیزی برای خوردن پیدا نمی‌شود؛ سوراخ از آن سوراخ‌های هابیتی بود و این یعنی آسایش.»

داستان «هابیت» داستان کوشش‌ها و فداکاری‌های آدم‌های کوچک است؛ کسانی که ناخواسته پای‌شان به حوادث بزرگ کشیده می‌شود و کاری را می‌کنند که آدم‌های بزرگ از انجامش عاجزند. در یکی از جملات پایانی، آشکارا به این نکته اشاره می‌شود که «آقای بیلبو بگینز! هر چه باشد توی این دنیا ولنگ و واز یک موجود کوچک بیشتر نیستی.» موجود کوچکی که در رقم‌خوردن حادثه‌ای بزرگ نقش موثری ایفا کرده بود. همچنین در «هابیت» با مضمون اصلی «رمان»، گذر از خامی و بی‌خبری با تجربه و پختگی نیز سروکار داریم: بیلبو از روستای کوچکش که بیشتر اهالی آن یا باغدار هستند یا کشاورز بیرون می‌زند، ماجراهای بسیاری را پشت سر می‌گذارد، حتی در جنگی بزرگ شرکت می‌کند و با اژدهایی مخوف به نام اسماگ هم مواجه می‌شود و در گذر از این تجربه‌ها دنیا را بهتر می‌شناسند و سرانجام در پایان همه ماجراجویی‌هایش دوباره به خانه، به همان سوراخ امن و آرام خودش برمی‌گردد. عنوان فرعی رمان، «آنجا و بازگشت دوباره» به همین سیر اشاره دارد.

موفقیت این داستان بود که تالکین را به نوشتن داستان بزرگ‌تر، یعنی ارباب حلقه‌ها مصمم کرد. او چند شخصیت از شخصیت‌های «هابیت» مثل گاندالف و گالوم را در داستان جدید نگه داشت اما به خود بیلبود که دیگر سالخورده و رنجور شده بود نقشی کم‌رنگ و فرعی، آن‌ هم فقط در چند فصل آغازین سپرد (هر چند حلقه‌ای که او با تقلب در بازی معما از گالوم گرفته بود محور همه حوادث می‌شود). «هابیت» معمولا در میان رمان‌های نوجوانان دسته‌بندی می‌شود، اما کلایو لوئیس (نویسنده نارنیا) زمانی گفته بود شاید «هابیت» رمانی برای نوجوانان به نظر برسد ولی مثل «آلیس در سرزمین عجایب» مخاطب سنی خاصی ندارد و خوانندگانش از هر سن و نسلی که باشند دلایل خاص خودشان را برای پیگیری حوادث و شخصیت‌های آن پیدا می‌کنند.»

انتهای پیام

نظر شما