شناسهٔ خبر: 49605080 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

امیر کاظمی

روایت سقوط

روزنامه جوان

کشتی به نزدیکی سواحل بمبئی رسیده. شاه، خرسند و در انتظار رسیدن به هندوستان است. فرستاده بریتانیا خود را به کشتی می‌رساند. «سرکلارمونت اسکرین» دیپلمات کهنه‌کار انگلیسی، دستور جدید انگلیسی‌ها را ابلاغ و اجرا می‌کند. دستور این است، مقصد باید جزیره موریس باشد. رضاشاه فرو می‌ریزد، او دیگر حتی رضاخان هم نیست.

صاحب‌خبر -

کشتی به نزدیکی سواحل بمبئی رسیده. شاه، خرسند و در انتظار رسیدن به هندوستان است. فرستاده بریتانیا خود را به کشتی می‌رساند. «سرکلارمونت اسکرین» دیپلمات کهنه‌کار انگلیسی، دستور جدید انگلیسی‌ها را ابلاغ و اجرا می‌کند. دستور این است، مقصد باید جزیره موریس باشد. رضاشاه فرو می‌ریزد، او دیگر حتی رضاخان هم نیست.
ساعت ۴:۴۵ بامداد اولین روز سپتامبر ۱۹۳۹، مصادف با ۹ شهریور ۱۳۱۸، ماجراجویی هیتلر با حمله به لهستان شروع می‌شود. دو روز بعد فرانسه و انگلستان به آلمان اعلان جنگ می‌کنند و بدین‌سان، جنگ جهانی دوم آغاز می‌شود. متحدان، جنگ را به سرعت به پیش می‌برند، شهر به شهر، اروپا را فتح می‌کنند. هیتلر سرمست از تسخیر بخش عمده اروپا، حالا به تصاحب شوروی می‌اندیشد. روز ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱، ۴ میلیون سرباز آلمانی با همراهی ۳۰ هنگ زره‌پوش، به سمت شوروی حمله‌ور می‌شوند. از آنجا که ارتش شوروی توان مقابله با موج سنگین آلمان‌ها را ندارد، استالین از چرچیل نخست‌وزیر وقت بریتانیا تقاضای کمک می‌کند. در ادامه، اتحاد بزرگ میان انگلستان، شوروی و امریکا با هدف مقابله با جناح متحدان شکل می‌گیرد. اولین اقدام کمک‌رسانی به شوروی برای مقابله با آلمان است. از میان راه‌های پیشنهاد شده برای ارسال تجهیزات نظامی و لجستیکی به شوروی، راه خلیج‌فارس- جلفا که از ایران می‌گذرد، به دلیل وجود راه‌آهن و امنیت بهتر انتخاب می‌شود.
اما در ایران، تنها پنج روز بعد از حمله آلمان به لهستان، دولت رسماً اعلام بی‌طرفی می‌کند. این در حالی است که حکومت رضاخان از چند سال قبل، مراودات سیاسی و تجاری خود را با شوروی و انگلستان کاهش داده تا آلمان‌ها، شریک اصلی اقتصادی ایران باشند، همچنین روند جنگ و تبلیغات پردامنه نازی‌ها نیز به گونه‌ای است که دولت پهلوی، آلمان‌ها را پیروز جنگ قلمداد می‌کند، لذا به رغم اعلام بی‌طرفی، سیاست ایران در چارچوب منافع آلمان‌ها و به ضرر جناح متفقین تفسیر می‌شود.
از طرف دیگر حضور پرشمار کارشناسان نظامی، سیاسی و اقتصادی آلمان در ایران، نگرانی زایدالوصفی را برای شوروی و انگلستان ایجاد می‌کند. شوروی امنیت مرز‌های جنوبی‌اش را در خطر می‌بیند و انگلستان نیز نگران منابع نفتی که سال‌ها برای تصاحب آن زحمت کشیده، است، از این رو سفرای شوروی و انگلستان در تهران ضمن تسلیم یادداشت مشترکی به وزارت امور خارجه، از ایران درخواست می‌کنند تا آلمان‌ها را از کشور اخراج کند. این پیشنهاد با مخالفت شاه مواجه می‌شود، چراکه او آلمان‌ها را پیروز جنگ می‌داند و نمی‌خواهد که با هیتلر خصومت پیدا کند. تلاش‌های «آروین اتل» سفیر آلمان در تهران و البته پیام مستقیمی که هیتلر برای رضاشاه فرستاده بود، در جهت اطمینان بخشیدن به رضاشاه در پیروزی آلمان‌ها، بسیار مؤثر واقع می‌شود. روسیه و انگلستان مذاکرات دوستانه با دولت ایران را ادامه می‌دهند، هدف آن‌ها کوتاه کردن دست آلمان‌ها از تهران و مهم‌تر از آن، کسب اجازه از دولت ایران برای انتقال نیرو و تجهیزات لازم برای شوروی در نبرد با آلمان هاست. آن‌ها حتی حاضر به پرداخت کرایه حمل و نقل و خسارت‌های احتمالی استفاده از راه‌های ایران نیز هستند. رضاشاه که آلمان‌ها را پیروز جنگ می‌داند به خواسته‌های متفقین بی‌توجهی می‌کند، اما این وضعیت نمی‌تواند خیلی ادامه پیدا کند، فشار‌ها افزایش می‌یابد. متفقین نسبت به شاه کاملاً بدبین شده‌اند، لذا در مرداد ۱۳۲۰ برای اثبات حسن نیت شاه، درخواست اخراج ۶۰۰ کارشناس آلمانی حاضر در ایران را مطرح می‌کنند. شاه ناچاراً می‌پذیرد و کارشناسان آلمانی را با خانواده‌هایشان از مرز ترکیه خارج می‌کند. حالا نوبت خواسته اصلی ا‌ست، یعنی واگذاری راه‌های ایران به متفقین، اما آن‌ها این‌بار نه کرایه پرداخت خواهند کرد و نه خسارت. رضاشاه باز هم مخالفت می‌کند، اما متفقین می‌گویند که ما تصمیم خود را گرفته‌ایم و آن را اجرا خواهیم کرد. شاه در عجز کامل فرو می‌رود، این نتیجه سیاست‌های غلط خود اوست.
سوم شهریور ۱۳۲۰، متفقین به قصد اشغال ایران حمله را آغاز می‌کنند. ارتش شاه که بخش عمده‌ای از بودجه کشور به آن اختصاص پیدا می‌کرد و نقطه قوت رضاشاه محسوب می‌شد، مقاومت قابل توجهی از خود نشان نمی‌دهد و دومینووار عقب‌نشینی می‌کند. مردم هم که دل خوشی از دیکتاتوری حاکم ندارند، تلاش خاصی در جهت حفظ حکومت رضاشاه نمی‌کنند.
دو روز بعد، رضاشاه، محمدعلی فروغی را به نخست‌وزیری انتخاب می‌کند تا اوضاع را سامان دهد. فروغی قبلاً دو دوره نخست‌وزیر رضاشاه بوده؛ یکی بعد از اعلان پادشاهی رضاشاه توسط مجلس و دیگری حد فاصل سال‌های ۱۳۱۲ تا ۱۳۱۴ که نهایتاً توسط رضاخان عزل شده بود، اما الان او تنها گزینه مطلوب رضاشاه و البته مورد اعتماد دولت انگلستان است. نهایتاً در ششم شهریورماه به پیشنهاد فروغی و به دستور رضاشاه، ارتش کاملاً تسلیم می‌شود. از مذاکرات فروغی با انگلستان و شوروی نیز نتیجه‌ای حاصل نمی‌شود، بنابراین قوای متفقین در روز ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ به سمت تهران حرکت می‌کنند. شاه استعفا می‌کند و به قصد خروج از کشور به سمت اصفهان راهی می‌شود. روز بعد با تدابیر امنیتی ویژه و در حالی که تهران توسط قوای متفقین اشغال شده است و البته با هماهنگی دربار انگلستان، محمدرضا در مجلس سوگند یاد می‌کند. به این ترتیب رضاشاه که با کودتای انگلیسی ۱۲۹۹ به قدرت رسیده بود، حال به خواست انگلستان استعفا می‌کند و پسرش نیز به اراده همین عامل خارجی به قدرت می‌رسد.
رضاخان به همراه خانواده‌اش از اصفهان به کرمان و سپس به بندرعباس می‌رود. طبق توافق قبلی با انگلیسی‌ها، کشتی به سمت هندوستان در حرکت است. در آب‌های نزدیک بمبئی، «سر کلارمونت اسکرین» خود را به کشتی می‌رساند و دستور انگلیسی‌ها را مبنی بر تغییر مقصد به جزیره موریس در شرق ماداگاسکار اجرا می‌کند. رضاشاه دیگر چنان شکسته شده است که جز اندوه و خشم درونی چاره دیگری ندارد. دیری نمی‌پاید که گرمای «موریس» او را بیمار می‌کند. تصمیم بر این می‌شود که او را به «دوربان» و از آنجا به «ژوهانسبورگ» در آفریقای جنوبی منتقل کنند. این آخرین مقصد شاه سابق است. سرانجام رضاخان در روز چهارم مرداد ۱۳۲۳ در حالی که سه سال آخر عمرش را در تبعید سپری کرده بود، درگذشت. دقیقاً در همین ایام، مردم ایران نیز در سخت‌ترین شرایط ناشی از سیاست‌های غلط فرهنگی، اجتماعی و همچنین استراتژی نظامی اشتباه او که به اشغال کشور منتهی شد، در فقر، قحطی و عقب‌افتادگی روزگار سپری می‌کردند.

نظر شما