به گزارش ایکنا؛ حجتالاسلام والمسلمین علی امینینژاد، استاد فلسفه حوزه علمیه، 9 مردادماه در مراسم سالروز بزرگداشت مقام علمی شیخ شهابالدین سهروردی با عنوان «حکمت اشراق؛ چیستی و ویژگیها» که به صورت مجازی از سوی مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد، گفت: دو فرد با عنوان سهروردی داریم که یکی استاد سعدی و دیگری شهابالدین یحیی ابن حبش با عنوان مؤسس مکتب اشراق است. شهابالدین شیخ سهروردی متولد زنجان است و در درجه نخست فیلسوفی با گرایشات عرفانی شدید بود. او در 549 قمری در سهرورد زنجان به دنیا آمد و احوالات کودکی خاصی دارد؛ وی در دوره طفولیت و نوجوانی کتاب نوشته است و شخصیتی فوقالعاده و نابغهای بزرگ است.
وی افزود: فخررازی و سهروردی همدوره بودند و وقتی از فخررازی درباره سهروردی میپرسند، میگوید ذهن و هوش سهروردی آنچنان مشعشع است که شعله میکشد. وی تحصیلات خود را در اصفهان در 20 سالگی به پایان برد و در این سن در مباحث فقهی و فلسفه مشاء متخصص بود و حکیم مشائی عمیقی به حساب میآمد.
امینینژاد اضافه کرد: بعد از این سن، دست به سیر و سلوک و سفرهای سلوکی زد و همین سبب شد تا حالات و تجارب سالکانه و عارفانه به وی دست دهد و متوجه اشکالات متعدد در مبانی فلسفه مشاء شود، به تعبیر او در یک روز مهم، حالت عجیبی به وی دست میدهد و متحول میشود و حاصل آن این بود که حکمت اشراق را مینویسد.
استاد حوزه علمیه گفت: ایشان سفرهای متعددی هم به مناطق مختلف جهان اسلام داشت و از جمله به حلب سفر کرد که گرایشات شیعی در آنجا زیاد بود. البته تردیدهایی در مورد شیعه بودن وی بیان شده، اما قدر یقین سعایت علمای اهل تسنن درباره وی باعث قتل و شهادت ایشان در سنین جوانی شد و همین مؤیدی براین است که به گمان قوی او مذهب تشیع داشته است.
ائمه(ع) هیچ مخالفتی با فلسفه نداشتهاند
امینینژاد در مورد زمینهها و انگیزههای شکلگیری مکتب اشراق تصریح کرد: فلسفه در فضای اسلامی معمولاً به دو ساحت تقسیم میشود؛ یکی عصر ترجمه و دیگری عصر تحقیق؛ دهها سال متون و آثار فلسفی که به خصوص از یونان به جهان اسلام آمد، زیر نظر برخی شخصیتها مانند کندی ترجمه شد؛ البته به مفهوم دقیقتر، کل دوره ترجمه در عصر ائمه معصومین(ع) صورت گرفته که تعاملات مهم و اساسی بوده است؛ این دوره ترجمه در فضای اندیشه اسلامی باعث ایجاد رعب در میان مسلمین نشد، بلکه مسلمین در سایه هدایت ائمه(ع) با موفقیت آن را سپری کردند. شهید مطهری گفته است که فضای ترجمه در منظر و مرآی معصومین(ع) صورت گرفته و تحقیقاً هیچ مخالفتی از سوی ائمه(ع) در مورد فلسفه و ترجمه این علوم شاهد نیستیم.
استاد حوزه علمیه بیان کرد: در مورد عصر تحقیق هم شاهد تأسیس فلسفه مشاء هستیم که اوج آن از سوی ابن سینا صورت گرفت؛ البته در اوج شهرت فلسفه مشاء، از چند ناحیه شاهد هجمهها و نقدها بر این نوع از فلسفه اسلامی هم هستیم؛ مهمترین نقد از سوی عرفا بیان شده که با معلومات عقلی مخالفت میکردند و حملات شدیدی به حکمت مشاء داشتند. در رأس این جریان، ابوحامد غزالی است که در تهافت به نقد مشاء پرداخت. همچنین از سوی جریان کلامی و در رأس آن فخررازی هم هجمه و تردیدهایی به فلسفه مشاء صورت گرفت؛ فخررازی چنان به نقد پرداخته که به امام المشککین معروف شد و هجمه دیگر هم از سوی خود جریان فلاسفه صورت گرفت و حتی خود ابن سینا در اواخر عمر نقدهایی بر بحث مشاء داشت.
امینینژاد اظهار کرد: وقتی از درون فلسفه هجمه بر فلسفه مشاء اوج گرفت، زمینه برای تولد فلسفه جدیدی به نام اشراق ایجاد کرد. سهروردی با صراحت به روش و منطق و مبنای فلسفه مشاء تاخت و موفق به ارائه یک کلان مکتب شد. بنابراین سهروردی به دلیل رویکرد روشی جدید اولین و موفقترین شخص در تحول فلسفه اسلامی است.
تلفیق عقل و شهود؛ وجه تمایز فلسفه اسلامی و غربی
وی با بیان اینکه در فضای اسلامی، عمدتاً روش مشائی رواج داشت، افزود: یکی از اقدامات شیخ اشراق این بود که کشف و شهود قلبی و عرفانی را وارد فلسفه کرد که بعداً ملاصدرا هم آن را پذیرفت؛ مهمترین اقدام شیخ اشراق، تحول روشی بود، در آن دوره فضای برهان و استدلال و مباحث نظری وجود داشت و شیخ اشراق معتقد بود روش فلسفیدن باید عوض شود؛ البته بستر این تحول روشی در دین اسلام وجود داشت، زیرا اسلام علاوه بر توجه به برهان و استدلال، تشویق به روش کشف و شهود هم برای دستیابی به حکمت از طریق تقوا و ورع و انقطاع از دنیا و مطامع دنیوی دارد.
وی اضافه کرد: شیخ اشراق به این نتیجه رسید که ما نباید منحصراً از روش استدلالی استفاده کنیم، حکما و فلاسفه ما به روش تألیفی روآوردند؛ در دنیا غرب، نگاه غالب این است که اگر سراغ عقل بروید، باید دین و ایمان و کشف و شهود را کنار بگذارید و اگر سراغ عرفان میروید، نباید از عقل سخن بگویید؛ این معنا اندیشمندان غربی را به عنوان اصل فطرت انسانی رنج میدهد؛ در دنیای اسلام یکی از شاهکارهای بزرگ اندیشمندان ما همین روش تألیفی است که در فضای صدرایی جدیتر است. شیخ اشراق هم روش برهانی ذوقی را مطرح کرد.
امینینژاد گفت: دست کم روش کشفی و شهودی، ایدههای جدیدی به فیلسوف و فلسفه صرف عقلانی برای گشودن عرصههای جدید میدهد؛ البته دخالت کشف و شهود در فلسفه باید به سبکی باشد که در عرضه نهایی استانداردها را رعایت کند و فراوری عقلی فلسفی شود. بنابراین کشف وشهود، در ایدهپردازی، ارزیابی نهایی و به دست آوردن حد وسط میتواند نقش مهم داشته باشد، زیرا نقطه اصلی یک برهان حد وسط آن است؛ مثلاً ملاصدرا میگوید من معاد جسمانی را از تأمل و تدبر در آیات قرآن به دست آوردم، چنانچه اعتراف ابن سینا به عدم اثبات معاد جسمانی با عقل صرف هم مؤید این مسئله است.
انتهای پیام
نظر شما