شناسهٔ خبر: 46101955 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

آیت الله حقیقی شخصیتی ماندگار

کرمان - ایرنا - مردم کرمان مرحوم آیت الله حاج شیخ عباس حقیقی را علاوه بر کرامات علمی و اخلاقی به حضور گرم و معنوی ایشان در مسجد جامع کرمان می شناسند و هرگز این شخصیت خدامحور را از یاد نمی برند.

صاحب‌خبر -

به گزارش ایرنا، در ۱۸ اسفند سیزدهمین سالروز ارتحال ملکوتی خادم المساجد کرمان و از روحانیون برجسته و استاد اخلاق و مفسر قرآن کریم زندگینامه ایشان را مرور می کنیم.

 آیت الله حاج شیخ عباس حقیقی از روحانیون مبارز و انقلابی استان کرمان بود که ١٨ اسفندماه ١٣٨٦  به دلیل عارضه قلبی در سن ‪ ۸۶‬سالگی در بیمارستان شفای این شهر به دیار باقی شتافت.

او دارای مدارج بالای علمی و فقهی بود و از استادان برجسته و مبرز و به نام حوزه‌های علمیه استان کرمان به شمار می رفت.

آیت الله عباس حقیقی در ساده زیستی، دانش علوم دینی و فقهی، تفسیر قرآن، حسن خلق و حسن معاشرت با مردم، در جامعه مشهور بود و تا قبل از بیماری قلبی، امامت جماعت مسجد جامع کرمان که به عنوان بزرگترین و مهمترین مساجد شهر کرمان به شمار می‌رود را بر عهده داشت.

وی در طول عمر خود طلاب و شاگردان زیادی را تربیت کرد و به جامعه تحویل داد که از آن جمله شاگردان ایشان می توان به نخست وزیر شهید حجت الاسلام دکتر محمد جواد باهنر اشاره کرد.

آیت الله حقیقی در دوران دفاع مقدس نیز با وجود کهولت سن، حضور موثری در جبهه ها و در کنار رزمندگان لشکر ٤١ ثارالله و سردار حاج قاسم سلیمانی داشت.

وی از جمله روحانیون مورد وثوق چهره های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی استان و کشور بود.

ایشان در زمان حیات، از اینکه او را با القابی چون "حجت الاسلام"و "آیت الله" بنامند، ناراحت می شد! و بارها می گفت، روی سنگ قبرش چیزی بیش از 
"خادم المساجد" نوشته نشود!

لذا بنا بر وصیتش عبارت "خادم المساجد، غلام عباس حقیقی" بر روی سنگ مزار وی، حک شد.

وی بنا به وصیتش (کتبی) در جوار مزار شهدای گمنام کرمان ( که خود سالها قبل خواب دیده بود کعبه به آنجا منتقل شده است) به خاک سپرده شد.

به قلم فرزند وی دکتر محمد علی حقیقی

در اسفند ماه ۱۳۰۰ هـ .ش در خانواده ای تهیدست اما متدین و در محله ای فقیر در شمال شرقی کرمان که شاید بتوان گفت بدترین نقطه ی شهر در آن زمان بود؛ به دنیا آمد. تا هفده و هجده سالگی در چنین محله ای زندگی کرد.از اینکه در محیطی ناسالم از هر جهت بزرگ شده و از آلودگیهایی که در معرض ابتلا به آنها قرار داشت؛ در امان مانده بود، خود را مرهون لطف خداوند می دانست.

پدربزرگش که "رضا" نام داشت، قاری قرآن بود. یکی دوبار او را به خاطر می آورد. اما پدرش که "حاجی" نام داشت، بی سواد بود و در اواخر عمر، شغل خوار و بار فروشی داشت. از طبقات پایین کسبه بود اما به اینکه سنگ های ترازویش صحیح است و حبوبات را پاک و خالص به مشتریان عرضه می کند، شهرت داشت. پدر در ۶۰ سالگی (حدود سال های ۱۳۲۲ هـ .ش ) درگذشت و پشت مزار مرحوم "حاج سید زین العابدین" واقع در خیابان هفده شهریور فعلی حوالی "شاهزاده محمد" مدفون شد. 

مادرش "سکینه" فرزند رضا حاج خداداد، زنی خانه دار، چرخ ریس و مکتب دار بود. به علت درآمد ناکافی همسر، عمده ی مخارج زندگی بر دوش مادر بود که زنی بسیار منضبط و مقتصد بود. از چهارده فرزند که مادر وی به دنیا آورد، تنها او با توسلات و نذرهای بسیار باقی ماند و او را "ماشاالله" نامیدند.

مادر در روزهای عاشورا او را کفن پوش می کرد و او را به مراسم عزاداری می برد و قرآن را نیز به وی آموزش داد. (مرحوم شهید دکتر محمدجواد باهنر و شهید علی ایرانمنش نزد مادرش قرآن را آموختند.)

معتقد بود که مادرش بیش از مادرهای معمولی به گردن او حق دارد و همیشه از خداوند عاجزانه و مصرانه درخواست می کرد که او را مشمول رحمت و غفرانش قرار دهد.

مادر نه تنها معلم قرآن او، بلکه مشوق و پشتیبانش در همه مراحل تحصیل بود. از مادرشان اینگونه یاد می کردند: »آنچه خوبان همه دارند او تنها داشت. و روزها ملای من بود و شبها مادر.

سرانجام مادر پس از بیماری ای سخت و طولانی (مرض قند) در سال ۱۳۲۵ هـ .ش درگذشت و در قبرستان جوادیه کرمان (نزدیک میدان مشتاق) به خاک سپرده شد. غفرا... لها.

او بعد از آشنایی با مرحوم »آیت ا... صالحی«  اسم کوچک خود را به »عباس«  تغییر داد. (اسمی که در شناسنامه اش ثبت بود) و مفتخر بود که »غلام عباس« باشد ، زیرا خود را عطیه ی آن حضرت به مادرش می دانست.

نام خانوادگی خود را به دلیل اینکه چنین شهرتی منسوب به شخص بهایی بود از »خلقی لنگری« به »حقیقی  «تغییر داد و سبب اختیار »حقیقی« هم این شد که در نامه ای از یکی از انجمن های دینی تهران به وی، نام خانوادگی او را به اشتباه »حقیقی« ذکر کرده بودند و خود این را الهام غیبی می دانست.

پس از آموختن قرائت قرآن نزد مادر، چند ماهی برای خواندن دیوان حافظ نزد آقایان سید حسین و سید جعفر مهدوی به مدرسه خاندان بگ واقع در جنب مسجد جامع رفت.

حدود سال ۱۳۰۸ هـ . ش به دبستان مدرسه ملی واقع در خانه سردار نزدیک کاروانسرای وکیل در بازار بزرگ کرمان رفت و در سال ۱۳۱۴ هـ . ش دوره ی ابتدایی را تمام کرد. (دوره ی ابتدایی با احتساب یکسال تهیه ـ آمادگی فعلی ـ هفت سال بود). پدر با درس خواندنش مخالف بود قصد داشت او را دنبال کسب و کار بفرستد تا بتواند از او به عنوان کمک خرج خانواده استفاده کند؛ اما مادر، عقیده ای مخالف داشت و او را به ادامه ی تحصیل تشویق می کرد. اما او هیچ وقت پدرش را از این بابت سرزنش نکرد.

در سال ۱۳۱۵هـ . ش با وجود فقر شدید باز لطف الهی شامل حالش شد و به کمک یکی از مشتریان مادرش مرحوم شیخ علی لبیبی که دبیر ریاضیات دبیرستان ایرانشهر بود به آن دبیرستان راه یافت. (مدیر دبیرستان ایرانشهر در آن زمان مرحوم »میرزا برزو آمیغی« بود که او را با رها فردی خدمتگزار معرفی می کرد). پس از تلاش فراوان، در طی سه سال موفق شد دیپلم علمی بگیرد. (در آن سالها دو نوع دیپلم وجود داشت: دیپلم علمی و دیپلم ادبی و دیپلم علمی همان بود که بعدها به تجربی و ریاضی تجزیه شد).

همزمان با تحصیل، برای امرار معاش در دبستانهایی که وابسته به همان دبیرستان ایرانشهر بود، حساب و هندسه تدریس کرد. (دبستان های پسرانه و دخترانه) . از تدریس در دبستان دخترانه به علت بی حجاب بودن دانش آموزان احساس ناراحتی می کرد. از معلمان خود در دوره ی دبیرستان از آقایان: لبیبی، صباحی، امامی، منصوری، یاد کرده است.

همراه با تحصیل و تدریس، با تشویق و همراهی مرحوم شیخ علی لبیبی ـ استاد ارجمندش ـ حضور جناب آقای »شیخ محمد باقر امامی« رسیدند و چند درسی از کتاب »شرح نظام« را که در علم صرف است نزد ایشان خواندند.

سپس با مرحوم شیخ علی لبیبی برای خواندن کتاب قوانین الاصول مرحوم میرزای قمی نزد آیت ا... صالحی رفتند. پس از آنکه مرحوم آیت ا... صالحی عازم مکه شدند، درس اصول را نزد مرحوم حاج آخوند محمدحسن اثنی عشری که از علمای وقت کرمان بودند، ادامه دادند. پس از بازگشت مرحوم آیت ا... صالحی از زیارت خانه خدا. کار تحصیل علوم دینی را در مسجد جامع نزد معظم له ادامه داده و ضمنا کار تدریس در مدارس را هم دنبال کرد تا اینکه حضرت آیت ا... صالحی موفق شدند مدرسه ی معصومیه را که در زمان رضا شاه تخریب شده بود، بازسازی کرده و آن را مکانی مناسب برای طلاب علوم دینی قرار دهند. در این زمان او رسما وارد حوزه ی طلبگی شده و از کار تدریس در مدارس و ادامه ی تحصیل در دروس جدید کناره گرفت.

حدود سال ۱۳۲۰ هـ . ش به طور جدی، تحصیلات علوم دینی را در محضر استادانی چون: آیت ا... صالحی ، حاج میرزا علی آقا مهرابی ،حاج شیخ حسین فقیه، حاج آقا آخوند و مدرس زنجانی آغاز کرد و لباس روحانیت پوشید. اما با کمال تاسف استاد، همکار، همدوش و مشوقش شیخ علی لبیبی تحصیل در علوم دینی را رها کرده مدرسه معصومیه را ترک کرد و به تدریس در مدارس دولتی مشغول شد. اگر چه تا آخر عمر در لباس روحانیت باقی ماند.

وی، دو سه سال در مدرسه ی معصومیه ماند و مقدمات و تا اندازه ای سطح را تمام کرد و آنگاه برای ادامه تحصیل (حدود سال ۱۳۲۳ هـ . ش) به قم رفت. در آنجا از محضر استادانی چون حضرت آیت ا... بروجردی، علامه طباطبایی و حضرت آیت ا... خمینی و دیگر استادان مبرز آن حوزه استفاده کرد و از درسهای آنها بهره مند شد.

با بیماری مادر به کرمان بازگشت و با اصرار وی در سال ۱۳۲۵ هـ . ش ازدواج کرد. (با دختر مرحوم حاج احمد بینش بینا که دایی وی بود همو که او را با مسجد آشنا کرد). ازدواجی که ثمره اش بیش از ۱۰ فرزرند شد.

بعد از ازدواج و فوت مادر، در ماه رمضان سال ۱۳۲۶ هـ . ش برای تبلیغ امور دینی به ماهان رفت. اولین فرزندش در آنجا به دنیا آمد. ماه رمضان سال بعد به دستور حضرت آیت ا... صالحی به راور رفت. سپس بعد از چند سال با داشتن ۶ فرزند برای ادامه تحصیلات به قم مراجعت کرد. اقامتش در قم چندان دوام نیاورد، زیرا اهالی راور از حضرت آیت ا... بروجردی درخواست کردند که او را به راور بازگرداند. دستور معظم له را اطاعت کرد و به راور بازگشت. بازگشتی که حدود ۱۶ سال طول کشید و هر بار که تصمیم می گرفت آن دیار را ترک کند با ممانعت اهالی روبرو می شد. باری، بهترین سالهای عمر خود را در راور گذراند. از اینکه نتوانسته بود از محیط علمی و دینی قم بیشتر بهره مند شود متاثر بود. اما رضایت خداوند را بر پیشرفت خود و فرزندانش ترجیح داد. تا اینکه در حدود سال ۱۳۴۲ برای همیشه شهرستان راور را ترک کرد و تا آخر عمر در کرمان اقامت گزید.

چیزی از اقامتش در کرمان نگذشته بود که امامت جماعت مسجد قائم (ع) را به عهده گرفت. حدود ۱۴ سال امور مذهبی مسجد را اداره کرد. در همین زمان به تدریس معارف دینی و زبان عربی در بعض دبیرستان ها پرداخت. جلسات تفسیر قرآن را حدود ۱۵ سال در منازل افراد بر پا کرد. در این مدت ضمن بهره مندی از درس خارج مرحوم آیت ا... صالحی به تدریس علوم حوزوی در مدرسه معصومیه نیز اشتغال داشت. حجره ای در مدرسه ی معصومیه جنب حجره
 آیت ا... روحانی داشت که در آن به تربیت علمی و معنوی شاگردان حوزه مشغول بود. بعدها که به مسجد جامع رفت، حوزه درسش به مسجد جامع انتقال یافت.

متاسفانه حضرت آیت ا... صالحی به بستر بیماری افتادند و بنا به درخواست حضرت آیت ا... ، امامت جماعت مسجد جامع را به عهده گرفت. (از حدود سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۸۴).

درد مفاصل در ناحیه  زانو، مانع ادامه  اقامت نماز جماعت در مسجد شد. لذا دیگر به مسجد نرفت. از بیماری قند و کلیه در رنج بود. بارها در بیمارستان بستری شد. با گرفتگی عروق قلب، ناگزیر به جراحی قلب شد و جراحی با موفقیت انجام شد اما دیگر اعضای بدن، بویژه کلیه همکاری نکردند.

سرانجام در قبل از ظهر روز شنبه ۱۸ اسفند ماه ۱۳۸۶ هـ . ش مطابق با آخرین روز از ماه صفر ۱۴۲۹ هـ . ق در بیمارستان شفای کرمان دار فانی را وداع گفت و آن هنگام که ندای »یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی« در گوشش طنین انداز شد، در جوار رحمت حق آرام گرفت.

بنابر وصیتش (شفاهی) آقای محمدعلی قهاری او را غسل داد، کفن کرد و بر جنازه اش نماز خواند. در روز یکشنبه نوزدهم اسفند ماه بنا به وصیتش (کتبی) در جوار مزار شهدای گمنام کرمان ( که خود سالها قبل خواب دیده بود کعبه به آنجا منتقل شده است) مدفون شد.
غفرا... له و لنا.

نظر شما