شناسهٔ خبر: 45914031 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه همشهری | لینک خبر

تقویت سرمایه اجتماعی و اقتصادی راه تولید شادمانی

جامعه ایرانی درگیر مشکلات و چالش‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و در یک سال گذشته بهداشتی و درمانی بوده است. جامعه‌ای که تا قبل از شیوع ویروس کرونا، در رده جوامعی قرار داشت که وضعیت روحی و روانی آنها به گواه روانشناسان و روانپزشکان مناسب نبود و 25درصد از مردمش با مشکلات روحی و روانی دست و پنجه نرم می‌کردند؛ مشکلاتی که ریشه برخی از آنها در کم‌شدن روابط اجتماعی، ن

صاحب‌خبر -

 حمیدرضا بوجاریان، مهرنوش میرزایی مهر- خبرنگار

جامعه ایرانی درگیر مشکلات و چالش‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و در یک سال گذشته بهداشتی و درمانی بوده است. جامعه‌ای که تا قبل از شیوع ویروس کرونا، در رده جوامعی قرار داشت که وضعیت روحی و روانی آنها به گواه روانشناسان و روانپزشکان مناسب نبود و 25درصد از مردمش با مشکلات روحی و روانی دست و پنجه نرم می‌کردند؛ مشکلاتی که ریشه برخی از آنها در کم‌شدن روابط اجتماعی، نبود زیرساخت‌های کافی در ایجاد نشاط و تفسیرهای نادرست از شادی بازمی‌گردد. همشهری در میزگردی با حضور حسین ایمانی جاجرمی، جامعه‌شناس، علیرضا شریفی یزدی، روانشناس اجتماعی و میثم بصیرت، معمار و شهرساز به واکاوی دلایل پایین‌بودن حس نشاط و شادابی در جامعه ایرانی و نیز اثر‌گذاری سبک زندگی، معماری و فرهنگ در بسط و ترویج شادی در دوره کنونی و مقایسه آن با گذشته پرداخته و از کارشناسان پرسیده است چطور می‌توان جامعه را از اندوه و چالش‌های روحی که اکنون نظاره‌گر آن هستیم عبور داد و خارج کرد؟

نشاط، گم‌شده این روزهای کرونا‌زده زندگی ماست. تا پیش از این هم البته مردم با‌نشاطی نداشتیم. فکر می‌کنید چگونه می‌توان حس خوشایند شادی و نشاط را بین مردم تقویت کرد؟
ایمانی جاجرمی: مسئله شادی یکی از شاخص‌های توسعه است و هر‌چه جامعه شادمان‌تر باشد توسعه‌یافته‌تر محسوب می‌شود. بحث‌هایی چند سالی است به راه افتاده که در آن با جایگزینی شاخص‌های اقتصادی مانند درآمد سرانه، وضعیت شادمانی و نشاط مردم در یک جامعه مورد سنجش قرار می‌گیرد و براساس آن، کشورها را رتبه‌بندی می‌کنند. این رتبه‌بندی‌ها نشان می‌دهد جامعه ایران در شاخص‌های جهانی مورد توجه برای بررسی نشاط و شادمانی، بین رده‌های بسیار پایین‌ قرار دارد. در چنین شرایطی که شیوع ویروس کرونا و تبعات منفی اجتماعی و روانی ناشی از آن، روابط اجتماعی بین افراد را هدف گرفته و آن را کاهش داد، نشاط عمومی هم با کاهش روبه‌رو شده است. اگر چنین اتفاقی در جامعه‌ای‌ با شرایط پایدار رخ می‌داد، احتمال احیا و بازیابی شرایط بیشتر بود ولی آسیب‌ها در جامعه‌ای مانند ما بیشتر است. اما سؤال اصلی این است که چه باید کرد؟ ما باید به‌دنبال این باشیم که با طرح مباحثی مانند تقویت زیرساخت‌های اجتماعی به توسعه روابط اجتماعی کمک کنیم و آن را بهبود ببخشیم؛ چرا که برقراری ارتباطات اجتماعی با کمک این زیرساخت‌ها به ایجاد شادی و شادمانی و حتی سلامتی منجر می‌شود. در دوران کرونا با شرایط نگران‌کننده‌ای روبه‌رو شده‌ایم که در خلأ نبود زیرساخت‌هایی برای تقویت نشاط و شادابی این نگرانی‌ها دوچندان شده است.
بصیرت: بگذارید در ابتدای این بحث به اظهارات علی ربیعی، سخنگوی ارتباطات اجتماعی رئیس‌جمهور در اختتامیه جشنواره خشت طلایی که شهرداری برگزار کرد، اشاره کنم. موضوع سخنرانی این بود که من به‌عنوان یک شهروند در یک شهر تحریم‌زده و بحران‌زده چگونه می‌توانم شاد باشم؟ اما واقعیت این است که به این سؤال نمی‌توان پاسخ صریحی داد. زمانی که صحبت از شهر پساکرونایی می‌کنیم به‌دنبال راهکارهای جدید برای بهبود وضعیت هستیم ولی سؤال اینجاست که آیا شهر پیش از کرونای ما شهر شادی بوده است؟ آیا ساکنان آن شاد بوده و از نشاط اجتماعی برخوردار بودند؟ از منظر شهرسازی به‌نظر من در عمل آنچه در سال‌های اخیر اتفاق افتاده، فروکاستن مفهوم شادی به چند حوزه‌ در اقدامات کالبدی و مداخلاتی مثل رنگ و نور بوده است؛ البته این اقدامات مناسب است اما حتما کافی نیست و باید اقدامات دیگری هم انجام شود. در 2سال گذشته تلاش شد حیات شبانه در تهران احیا شود. اگر قبول کنیم که یکی از ارکان شادمانی در شهر، جوانان هستند، حیات شبانه یکی از کارهایی بود که می‌توانست این شادمانی را به ارمغان بیاورد. اما در پروژه حیات شبانه گروه‌هایی مانع اجرای این پروژه به دلایل مختلف شدند و بعد هم که کرونا اتفاق افتاد. مسئله دیگر، حلال و مباح نشان‌دادن مفهوم شادی است. به جوانانی که بیش از حدی شاد باشند، انگ‌زده می‌شود. اما مسئله اصلی جامعه شهری، فقر است و تا زمانی که گره اقتصادی باز نشود شادی برای شهروندان به راحتی اتفاق نخواهد افتاد. شما از زیرساخت‌ها می‌گویید اما امکان گشایش عرصه عمومی در شهرها و مناطق مختلف و اجازه به شهروندان برای استفاده از عرصه عمومی برای شاد‌بودن فراهم نیست و باید فراهم شود. گروه‌های موسیقی یا نمایشی در جامعه ما برای گروه‌های محدودی اجرا می‌کنند و معمولا دسترسی عمومی به آنها وجود ندارد. عموم شهرهای ما حتی امکانات مناسبی برای شاد‌کردن خانواده‌ها ندارد. از سوی دیگر توجه داشته باشید شهروندان خواهان آن نیستند که مسئولان نوع شادی و نشاط‌شان را انتخاب کنند و می‌خواهند خود در این‌باره تصمیم بگیرند و انتظارشان از مسئولان این است که زیرساخت و شرایط را فراهم کنند.
شریفی یزدی: در تعریف کلی به گمان من شادی، محصول تضارب انواع سرمایه‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نمادین در کشور است. شرایط جامعه ما به‌گونه‌ای است که این سرمایه‌ها توان ایجاد نشاط در جامعه را ندارند و خروجی آنها در تعامل با هم است که می‌تواند منجر به ایجاد نشاط اجتماعی شود. اما تفاوت‌هایی میان شاد‌بودن و نشاط وجود دارد. شادی، موضوعی زودگذر و نشاط، مسئله‌ای پایدار و مرتبط با زیرساخت‌های اجتماعی است. مهم‌ترین راه برای تولید شادمانی در جامعه تعامل بین سرمایه اجتماعی و اقتصادی است. در جامعه کنونی ما، سرمایه‌های اقتصادی وضعیت خوبی ندارند. رشد اقتصادی ما، منفی است و کشور برای خروج از فقر به رشدی بالای 6تا 8درصد نیاز دارد. براساس گفته‌ها، ممکن است تا پایان امسال اگر آمارها درست باشد رشد منفی ما صفر و اندکی مثبت شود. حتی می‌توان گفت که اگر رشد اقتصادی کشور سالانه 4درصد باشد، صرفا موفق به نگه‌داشت وضع موجود خواهیم بود. اما به‌نظر می‌رسد نیازمند تقویت سرمایه اجتماعی همزمان با سرمایه اقتصادی نیز هستیم. سرمایه اجتماعی 3وجه دارد که شامل اعتماد عمومی، مشارکت توده مردم و در نهایت پویایی گروه‌هاست. اعتماد عمومی نیز چه میان مردم و چه بین مردم و مسئولان، شیب نزولی را در کشور ما تجربه می‌کند. در بعد مشارکت اجتماعی نیز با چالش روبه‌رو هستیم و جمع‌بندی همه اینها می‌شود اینکه در مجموع سرمایه اجتماعی رو به کاهش است. حتی اگر کشور با جهان نیز مصالحه کند و وضعیت اقتصادی اندکی بهبود یابد، بهبود سرمایه اجتماعی و فرهنگی نیازمند زمان برای احیاست. تعامل این دو سرمایه، خروجی نشاط اجتماعی را به‌دنبال خواهد داشت.
آیا شادی در کشور ما با آنچه از شادی و نشاط‌عمومی در کشورهای دیگر سراغ داریم تفاوت دارد؛ ما می‌بینیم در بسیاری از کشورها، مردم شرایط مناسب اقتصادی ندارند ولی طبق آمارهای جهانی از مردم ما شادتر هستند.
ایمانی جاجرمی: باید برای بررسی شادمانی، نگاهی به بستر عمومی و تاریخی کشور هم داشته باشیم. شادی و نشاط در فرهنگ ما خانوادگی است. درگذشته شادمانی مردم پشت دیوارهای بلند خانه و در اندرونی‌ها اتفاق می‌افتاد و در معرض نگاه جامعه نبود. کشور ما در حال‌گذار است؛ یعنی از شکل‌ نخستین روابط اجتماعی وارد عرصه‌های مدرنی می‌شود که با آنها مشکل داریم. بسیاری امروزه خواستار پیگیری شادی به شکل جمعی نیستند؛ چرا که تقریباً همه‌‌چیز فردی شده است و با گسترش فردگرایی، افراد استقلال بیشتری یافته و از وابستگی‌های خود کم کرده‌اند. با این وصف، افراد شکل شادی را خودشان تعیین کرده و شادی بخشنامه‌ای و دستوری نیست و نمی‌توان در جایگاه یک مدیر، دستور شادی داد. باید تصورها از جامعه نیز تغییر کند. تصور ما از جامعه به شکل کلیشه‌ای و کهنه است که براساس داده‌های اجتماعی این تصور کلیشه‌ای تغییر کرده و ما باید آن را اصلاح کنیم. عرصه خانوادگی از شکل خانواده سنتی عبور کرده و خانواده گسترده جز در مناطقی خاص وجود ندارد. شکل کلاسیک و هسته‌ای خانواده تقریبا در شهری مثل تهران دیده نمی‌شود. همه این مسائل دست به‌دست هم داده که جامعه فردگرایی به‌وجود بیاید. ممکن است در سیاست‌های رسمی این مسائل مورد قبول قرار نگیرد اما باید اجازه داد خود مردم نشاط را تعیین کنند. باید بسیاری از گیرو‌بندهای جامعه باز شوند و قبول کنیم که با شرایط جدیدی طرف هستیم که این شرایط اقتضائات خاص خود را دارد.
آیا می‌توانیم برای شادی یک تعریف مشخص داشته باشیم؟
جاجرمی: تعریف ­­ از شادمانی و نشاط امکان‌پذیر نیست؛ چرا که گروه‌های مختلف، درک متفاوتی از شادی دارند. هرچه تعاملات اجتماعی بیشتری وجود داشته باشد، به نشاط یک‌دست نزدیک‌تر می‌شویم. شادی جز روابط اجتماعی، ابعاد دیگری نیز دارد که یک بعد آن کالبد عینی شهر است. جامعه به 2بخش، محلی برای کار و محلی برای سکونت محدود شده است، درصورتی که شکل روابط اجتماعی تغییر کرده است. در این شرایط به مکان‌های عمومی برای تعاملات بیش از پیش نیازمندیم؛ چرا‌که دیگر روابط سنتی برای بازیابی نشاط وجود ندارند.
شریفی یزدی: در فرهنگ‌های گذشته ایران، الزاما اندرونی و بیرونی وجود نداشته است و این مسئله قابل تعمیم به همه ایران نیست. برای مثال هنوز هم در مناطق کرد‌نشین افراد از روستاها و شهرهای مختلف، فارغ از جنسیت برای مناسبت‌های گوناگون دور هم جمع می‌شوند. در این مناطق نشاط به‌شدت فرهنگی است که این مسئله در لباس و ظاهر آنها نیز پیداست و در مناطق زاگرس‌نشین و میان کردها و لرها لباس سیاه حتی در عزا معنایی ندارد و انواع رنگ‌ها را در برمی‌گیرد. در مجموع باید گفت که نشاط وقتی بعد فرهنگی پیدا می‌کند پایا و ماناست. در مناطق کویری مانند یزد و کرمان تحلیل دکتر جاجرمی درباره اندرونی، بیرونی، کوبه‌های زنانه و مردانه مصداق پیدا می‌کند. در بحث سرمایه اجتماعی و اقتصادی نیز باید گفت که سرمایه اقتصادی الزاما نشاط‌آور نیست و برعکس آن بسیاری از کشورها دارای سرمایه اقتصادی بالایی نبوده ولی سرزمین‌های شادی هستند؛ مانند ارمنستان و گرجستان. اینها به لحاظ سرمایه اقتصادی رتبه بالایی ندارند اما از نظر رتبه‌بندی نشاط اجتماعی رتبه خوبی را میان کشورهای جهان دارند. بخشی از آن به‌علت مسائل فرهنگی است. ما به لحاظ فرهنگی و تاریخی، شادی را وجهی از گناه می‌پنداریم. اگر توجه کرده باشید کسی که می‌خندد بلافاصله دستش را گاز می‌گیرد با این ذهنیت که در پس هر خنده‌ای غمی خواهد آمد. این مسئله خرافی است اما باید ریشه تاریخی شادی را هم درنظر داشت. از طرفی باید به فراز و فرودهای کشور نیز توجه داشت؛ از حمله اعراب تا حمله مغول و در دهه‌های اخیر جنگ تحمیلی عراق علیه ایران که همگی در از بین‌رفتن نشاط اجتماعی در کشور ما به‌صورت تاریخی اثرگذار بوده است. معتقدم که یکی از شاخص‌های روانشناسی این مسئله اندازه اختلالات روانی به‌ویژه افسردگی، اضطراب است. مطالعات میدانی روانشناسی نشان می‌دهد که آمار اختلالات روانی بیش از میزانی است که وزارت بهداشت اعلام کرده؛ یعنی بیش از 25درصد افراد جامعه درگیر انواع اختلالات روانی هستند. در چنین فضایی اگر بخواهید نشاط اجتماعی را در جامعه ایجاد کنیم، باید فضای درمان این اختلالات را فراهم کرده و عوامل بوجود‌آورنده آن مانند مسائل اقتصادی را کم کنیم. از سوی دیگر، تفاوت قرائت رسمی از نشاط و قرائت غیررسمی از آن نیز مهم است. برای نمونه به بحث فرهنگ عمومی که وزارت بهداشت سعی در دخالت در آن داشته و شورای فرهنگ عمومی را برای مهندسی آن به‌وجود آورده است، نمی‌توان به شکل رسمی نگاه کرد. فرهنگ عمومی یعنی فرهنگی که در کوچه و خیابان اتفاق می‌افتد نه آن شکلی از فرهنگ که از ساختمان وزارت ارشاد آن را مدیریت یا برنامه‌ریزی کرد. اساسا فرهنگ با این شیوه قابل تعریف نیست. در فرهنگ عمومی جامعه، ما سبک‌های زندگی و شیوه‌های نشاط متفاوتی داریم اما متأسفانه هیچ‌یک از آنها جز یک قرائت رسمی، به رسمیت شناخته نمی‌شود. وقتی این فرهنگ‌ها به رسمیت شناخته نشوند، حالت زیرزمینی پیدا کرده و به‌صورت عمومی امکان عرصه و عرضه ندارند. برای پرداختن به عرصه عمومی، انتخاب، بسیار نقش‌آفرین است. وقتی شما برای نشاط یک سبک خاص را انتخاب می‌کنید که متعارض با بخشنامه‌ها و باید و نبایدهای دولتی است، عرصه عمومی کاری برای اجرای آن انجام نمی‌دهد. در بعد موسیقی وقتی رپ به رسمیت شناخته نشود، در بعد مکانی و هم در بعد تولید‌محتوا زیرزمینی می‌شود. در نتیجه تا زمانی که سبک‌های مختلف زندگی و فرهنگی و تفاوت‌ها درکشور به‌رسمیت شناخته نشوند به نشاط واقعی نخواهیم رسید. براین باورم تا زمانی که برنامه‌ریزان، سبک‌های مختلف زندگی و نشاط اجتماعی را به‌عنوان یک واقعیت اجتماعی در جامعه به‌رسمیت نشناسند و بر مدار تک‌خوانی و تک قرائتی از نوع خاصی از فرهنگ اصرار کنند، به نقطه مطلوبی نخواهیم رسید.
بصیرت: جز مناطق زاگرس‌نشین، فرهنگ بسیاری از مناطق دیگر هم اینگونه است. خیلی از ما برای تنوع به شمال می‌رویم، در این میان از پارک آبیدر و نشاط اجتماعی کردها می‌گذریم. فرهنگ و روابط اجتماعی برخی اقوام را باید در کلانشهرها تزریق کرد. فکر می‌کنم، اگر بنا بر برنامه‌ریزی باشد، باید برای بچه‌های متولد دهه 80 و 90برنامه‌ریزی کرد و به انتظارات آنها پاسخ داد. شهرداری‌ها، مدیران شهری و حتی نهادهای رسمی حاکمیت باید به جای پاک‌کردن صورت مسئله به آیین‌ها و مراسم، نشاط‌آور بها بدهند. ما عزاداری را خوب بلدیم و برای عزاداری عرصه‌های مناسبی مانند تکیه دولت، کن و درکه را به‌وجود آورده‌ایم اما عرصه‌های شادی در تاریخ ایران کم بوده‌اند. از برنامه‌ریزان شهری هیچ وقت خواسته نشده که عرصه‌ای برای شادمانی شهروندان فراهم کنند. حداکثر تلاش‌ها نیز متوجه بوستان‌های شهری شده که ظرفیت محدودی دارند. در دوره‌هایی نیز به سمت بوستان‌های تک جنسیتی رفته‌ایم که به شخصه ایجاد آن‌ را درک نمی‌کنم. چرا من باید برای شادی و نشاط جایی بروم که همسرم حضور نداشته باشد؟ معتقدم، باید زیرساخت‎‌های اجتماعی را افزایش داد. باشگاه‌های ورزشی اگر در دسترس همه شهروندان باشند، از ظرفیت خوبی برای ایجاد شادی و نشاط برخوردارند. سالن‌های فرهنگی، سالن‌های موسیقی، سالن‌های نمایش و کلاس‌های موسیقی برای این کار مؤثرند اما متأسفانه هم‌اکنون به خدمتی فرهنگی برای گروه‌های خاص تبدیل شده‌اند. از طرفی الزاما به زیرساخت نیاز نیست و رویدادهای شهری ما نیز دچار گره هستند.
می‌دانیم که روابط اجتماعی بین انسان‌ها می‌تواند به ایجاد حس خوشایند منجر شود اما کرونا این روابط را از بین برده و افراد آنگونه که باید و شاید با هم ارتباط ندارند. آیا این موضوع می‌تواند به سرکوب‌شدن حس خوشایند شادی در افراد منجر شود؟
ایمانی جاجرمی: به گمانم نشاط صرفا مسئله ایران نیست و کشورهای توسعه‌یافته نیز گم‌شده‌ای به نام نشاط دارند. امروزه اعتیاد، انواع افسردگی‌ها و خودکشی افزایش پیدا کرده که علت آن را می‌توان در از هم‌گسیختگی روابط اجتماعی جست‌وجو کرد. بنیان زندگی جمعی دچار زوال شده و گم‌شده‌ای که آدم‌ها به‌دنبال آن هستند در حیات اجتماعی است. بهترین و بدترین خاطرات افراد در مواجهه با دیگران اتفاق افتاده‌اند و در بررسی آنها به روابط در اشکال مختلف می‌رسیم. راه‌های زیادی برای شادی وجود دارد اما نقطه مشترک آنها مسئله پرهیز از انزوای اجتماعی است. باید در جامعه تلاش کرد که افراد به انزوای اجتماعی دچار نشده و تنها نشوند. مسئله‌ای که این روزها جوامع را تهدید می‌کند، مسئله تنهایی است؛ بزرگسالان که دیگر در محله‎‌ها، روابط دوستانه و جمع‌‎های خانوادگی کنار یکدیگر قرار نمی‌گیرند، بیشتر به این تنهایی دچار می‌شوند. باید کاری کنیم تا رشته‌های از هم گسسته روابط اجتماعی دوباره با یکدیگر پیوند بخورند.
به‌نظر می‌رسد تضارب فرهنگی در کاهش یا افزایش نشاط بی‌اثر نیست. نظر شما در این‌باره چیست؟
شریفی یزدی: براساس آنچه دوستان به آن اشاره کردند، در کلانشهر تهران افراد از قومیت‌ها و فرهنگ‌های مختلفی آمده‌اند که فرهنگ‌های خود را کنار گذاشته و به نوعی به بی‌هویتی دچار شده‌اند. این صحبت می‌تواند درست باشد. کلانشهرها به نوعی افراد را اتمیزه می‌کنند که مانند ذره‌ای معلق در فضا که به جایی متصل نیست با هر بادی به سمتی حرکت می‌کنند. باید توجه داشته باشیم که شهری مانند تورنتو، 113قوم و ملیت در آن زندگی می‌کنند و یکی از شهرهای پرنشاط دنیاست که تضارب این فرهنگ‌ها، نیز نشاط‌زا است؛ مانند یک ایرانی که در آن جا نوروز، مهرگان و کریسمس را جشن می‌گیرد. الزاما کنارهم قرار‌گرفتن قومیت‌های مختلف باعث این قضیه نمی‌شود بلکه بستر اجتماع و نوع نگاه به آن مهم است. در مرحله اول به رسمیت‌شناختن سبک‌های زندگی گوناگون که به‌صورت واقعی و عینی در جامعه وجود دارد، راه‌حل است. تلاش نکنیم که آنها را نادیده بگیریم یا پاک کنیم (اقدامی که هم‌اکنون در حال انجام است). نکته دوم این است که یک تعریف روشن از شادی و نشاط داشته باشیم؛ در تعریف رسمی اگر دستی بر سینه بزنیم عزاست و اگر برهم بزنیم شادی. این نوع از شادی خوب است و قطعا گروهی را شاد می‌کند، ولی چند درصد افراد جامعه با این نوع از شادی، شادمان می‌شوند؟ بخش بزرگی از مردم شکل دیگری از شادی و نشاط را می‌خواهند. نکته دیگر این است که اگر به لحاظ روانی یک مسئله‌ را در بستر طبیعی دنبال کنید، افراط کمتری رخ می‌دهد. افراط و تفریط زمانی اتفاق می‌افتد که چه به لحاظ ذهنی و چه عینی مانعی وجود داشته باشد و اگر در بستر طبیعی خود باشد، چنین مسائلی نیست. برای مثال وقتی یک ایرانی پول خود را جمع می‌کند که هر دو سال یک‌بار سفر خارجی داشته باشد  و بخواهد هرشب آن را در بار شبانه سپری کند. این کار قبیح، زشت، غلط و ناپسند است و به هرشکلی می‌توانیم آن را ارزشگذاری و قضاوت کنیم اما در واقعیت این اتفاق می‌افتد. اصولاً افراط‌ها نتیجه مانع‌تراشی‌هاست. شاید یکی از راه‌های مناسب برای مدیریت افراط و تفریط در شادی این باشد که مانع‌ها را با توجه به شرایط فرهنگی و واقعی جامعه و هماهنگ با مبانی فرهنگی تا جایی که ممکن است کاهش دهیم. به گمان من حتی فرهنگ رسمی جامعه با همین شرایط نیز گنجایش این را دارد که بتوان وضعیت را بهتر کرد. بعد اقتصادی هم در کنار این موضوع اهمیت زیادی دارد. اشاره شد که شهر پیش از کرونا و پس از آن چه فرقی کرده است؟ این تفاوت‌ها را می‌شود به لحاظ روانشناسی و اجتماعی تأثیرات کرونا بر استرس، اضطراب و فشارهای روانی، کمبود شادی به‌دلیل ارتباطات اجتماعی بررسی کرد اما در بحث کلان به گمان من فرقی نکرده و نخواهد کرد؛ چرا که مشکلات در جای دیگری قرار دارند.
ایمانی جاجرمی: اکنون می‌بینیم که در پارک‌ها برای ایجاد نشاط در مردم، موسیقی از طریق بلندگوها پخش می‌شود. پخش موسیقی در پارک‌ها، قهوه‌خانه‌ها و ... برای 50سال پیش بوده است که گرامافون و ابزار پخش در دسترس همگان نبود. گوش‌دادن به موسیقی سلیقه‌ای است، مثلا افراد برای استراحت به درکه و دربند می‌روند اما کافه‌ها با صدای بلند در حال پخش موسیقی هستند که نیازی به آن نیست و باید آن را تغییر داد.
شریفی یزدی: اصولاً روابط اجتماعی، تنهایی‌زدا هستند اما احساس تنهایی با تنها‌بودن فرق می‌کند. انسان می‌تواند روزها تنها باشد اما احساس تنهایی نکند، یک نفر هم می‌تواند در استادیوم آزادی با 100هزار نفرجمعیت احساس تنهایی کند. این اتمیزه‌شدن یا فرد‌گرایی افراطی به‌دلیل فشار سنگین ما بر جمع‌گرایی، تک‌صدایی و هم‌رنگ‌بودن همه افراد جامعه که در دهه‌های 60و 70در کشور به‌عنوان یک ارزش واقعی و مسلط در واژگانی مانند وحدت مطرح می‌شد، به‌وجود آمد. این فردگرایی افراطی باید جایی از بین برود که این شرایط و بستر دست‌کم در کلانشهرهای ما وجود ندارد. در مناطق جنوبی تهران، کرونا و قرنطینه رعایت نمی‌شود، اما مردم شادند. جالب است که در مراسم ختم عزیزی که بر اثر کرونا جان خود را از دست داده است، 50نفر کرونا می‌گیرند اما همان افراد برای مراسم هفتم و چهلم هم می‌روند. همین نشان‌‌دهنده برقراری ارتباط در این مناطق است اما در شمال شهر تهران که مسائل اقتصادی کم‌رنگ‌‎تر است، نشاط و شادی نیست و اضطراب و افسردگی جای خود را به شادی داده است. این نکته را باید درنظر گرفت که در میان گروه‌های مذهبی شادی و نشاط به‌دلیل بستر فرهنگی و تاریخی، وجود دارد اما میان گروه‌های مدرن‌تر که اکثریت جامعه را تشکیل می‌دهند، این شادی و نشاط به‌دلیل نبودن عرصه‌ای برای بروز و ظهور دیده نمی‌شود.
به‌نظر شما، نبود عرصه‌هایی برای شادی عمومی می‌تواند به ایجاد بحران‌های جدی رفتاری در مردم منجر شود؟
بصیرت: دولت باید فرهنگ‌ گروه‌های قومی و شادی‌های آنها را بپذیرد و با آن مقابله نکند. با رواج فضای مجازی این خطر جوامع را تهدید می‌کند که ارتباطات شهری و چهره ‌به‌چهره از بین برود. باید گفت که دولت‌ها مساعدت‌های لازم را برای نشاط جامعه باید ایجاد کنند. در ایتالیا برای جوانان زیر 25سال استفاده از موزه‌ها، هتل‌های بومی و مانند آن نیم‌بها است اما این بستر که تحریک‌کننده فضاهای عمومی است در ایران وجود ندارد. گروه‌های دهه هفتاد تا نودی، کلیدی هستند و باید سیاستگذاران اجتماعی آنها را پذیرفته و سپس کارشناسان برای آنها برنامه‌ریزی کنند تا بتوانند به شکل درست و منطقی به شادی بپردازند.

نظر شما