به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، «هدی حدادی» برای کسانی که در حوزه ادبیات کودک و نوجوان فعال هستند و همچنین برای مخاطبان و خوانندگان اینگونه آثار، نامی آشناست. تصویرگر کتابهای کودک و نوجوان که خوب مینویسد و ضمناً دستی نیز در سرودن شعر دارد. هنرمندی صاحبقلم که تاکنون حدود هشتاد کتاب از وی در هر سه حوزه تصویرگری، ادبیات داستانی و شعر در ایران و سایر کشورهای جهان به چاپ رسیده است.
او همچنین توانسته است به دلیل کارهای خلاقانه و شاخص خود در این زمینهها، جوایز متعددی را در ایران و برخی دیگر از کشورهای جهان به دست آورد و چشمان مشتاق زیادی را در ایران و جهان، به دیدن و لذت بردن از مشاهده آثار خودش در نمایشگاههای انفرادی و گروهی میهمان کند.
از آنجاییکه کتاب «من از دکمه میترسم» از آثار این نویسنده با ذوق، در «نوزدهمین دوره جشنواره ادبی شهید حبیب غنی پور» نامزد معرفی در بخش کودک این جشنواره شده است، با وی به گفتوگو نشستهایم که در ادامه میخوانید.
* جشنواره ادبی شهید حبیب غنی پور، امسال از پرچین ۲۰ سالگی خواهد گذشت، لطفاً با شناختی که از این جشنواره دارید، بفرمایید تا این رخداد ادبی تا چه حد توانسته است در معرفی آثار ناب و خواندنی حوزه ادبیات، بخصوص ادبیات کودک که شما هم در آن زمینه « هم در باب نوشتن و هم تصویرگری» قلم میزنید، موفق باشد؟
سالهاست این جشنواره را دنبال میکنم و کتابهایی را که این جشنواره معرفی میکند، همواره برایم کنجکاوی برانگیز بوده است. دلیلش هم این است که معمولاً کتابهای خوبی در این جشنواره شناسایی و معرفیشدهاند و احساسم این است که آدمهایی که آنجا هستند، دغدغه ادبیات دارند و جشنواره به لحاظ فضای شفاف و سلامتی که دارد، جشنواره خوشنامی است.
البته اطلاعات من در خصوص این جشنواره خیلی کامل نیست و فقط گمانم این است که یک سری آدمهایی بودهاند که از لحاظ فکری و عقیدهای، باهم اشتراک عقیده و وحدت فکر داشتهاند، به همین جهت دورهم جمع شدهاند و این جشنواره را به نام و یاد شهیدی از فرزندان این سرزمین، یعنی«حبیب غنی پور» که خودش هم اهلقلم و ادبیات بوده است، بر پا کردهاند. علیرغم اینکه اشاره کردم ممکن است اطلاعات من نسبت به این جشنواره کامل و دقیق نباشد، اما یقین دارم که حسم نسبت به این جشنواره صحیح و درست است. حسی خوبی که بهتبع آن، جشنواره ادبی شهید حبیب غنیپور همواره برایم جشنوارهای خوشنام بوده و قابلاعتماد و احترام بوده است. این حس خوب هم ازآنجا ناشی میشود که نتایج اعلامشده از سوی این جشنواره است، از نگاه من فارغ از یکسونگری و جدای از اینکه موضوع چقدر باسلیقه شخصی این افراد منطبق بوده است، قضاوت شدهاند.
موضوعی که باعث شده است همواره نتایج خوب و قابلاعتنایی از سوی این جشنواره اعلام و حاصل تلاشها و فعالیتهای صورت گرفته نویسندگان و هنرمندان دیگری که یک کتاب حاصل تلاش جمعی آنان است، به شایستگی به مخاطبان این آثار معرفی شوند.
* کتاب « من از دکمه میترسم» از آثار شما، در نوزدهمین دوره این جشنواره، نامزد معرفی آثار برتر شدهاست، در خصوص این اثر توضیح دهید.
کتاب «من از دکمه میترسم» یک کتاب از مجموعه هفت کتابی است که بهعنوان «قصههای جادویی» از سوی انتشارات خانه ادبیات به چاپ رسیده و منتشرشده است. «من از دکمه میترسم»، در واقع قصه کوتاهی درباره عذاب وجدان و مربوط به کودکی است که هر جا میرود، دکمهای در تعقیب اوست. دکمهای که همهجا حضور دارد و همراه آن کودک است و در ادامه قصه متوجه میشویم که این دکمه، دکمهای است که کودک از روی جامدادی دوستش جدا کرده و آن را کنده است و همهجا با اوست که نهایتاً و در پایان داستان، کودک قصه ما تصمیم میگیرد این دکمه را به دوستش بازگرداند. این کتاب توسط انتشارات «خانه ادبیات» منتشرشده و تصویرگر این داستان خانم مرجان وفائیان است. مجموعه «قصههای جادویی» در واقع با این نگرش نوشته شده است که در زندگی اتفاقاتی رخ میدهد که میتواند با یک پایان جادویی همراه و یا قصهای باشد که جادو در آن جاری و با حوادث آن عجین شده است.
در این نوشته دختر قصه ما این دکمه را در همهجا میبیند و در همهجا همراه اوست که در واقع وجه جادویی این کار است. این تک کتاب در بین آن مجموعه هفتتایی، یک پیام اخلاقی دارد که در واقع میخواهد بگوید اگر دزدی کنی یا کاری مشابه این وضعیت انجام دهی، عذاب وجدان خواهی گرفت. البته این کتاب نمیخواهد این موضوع را طوری به بچه بگوید که باعث رنجش و آزار آنان شود، چون بچهها معمولاً این کش رفتنهای کودکانه را انجام میدهند و ما هیچگاه قصد نداریم آنان را قضاوت کنیم و عنوان این کار را دزدی بگذاریم. چون بچهها معمولاً وقتیکه دلشان دنبال یک چنین چیز جذابی میرود و مثلاً یک وسیلهای را از خانه دوستشان یا فامیل خودشان برمیدارند، اساساً نمیدانند که اسم این کار دزدی است. و مهمتر اینکه ما هم از زاویه (بحثهای روانشناسی) و به لحاظ آسیبهایی که میتواند به روحیه لطیف کودکان وارد کند، نباید اسم این کار را دزدی بگذاریم. دلیلش هم این است که کودکان هنوز به رشدی نرسیدهاند که اخلاقیات برایشان تعریف بزرگسالانه داشته باشد.
در حقیقت ما در این قصه، قصد داریم به مخاطب بگوییم شما وقتی چنین کاری انجام میدهی، ممکن است حس خوبی نداشته باشی. سعی من هم در این کتاب این بوده است که به بچهها بگویم اگر وسیلهای را که متعلق به تو نیست، بدون اطلاع صاحب آن برمیداری، ممکن است احساس خوبی به تو دست ندهد. پس بهتر این است که وقتی چیزی را دوست داری، به صاحب آن وسیله بگویی. شاید او خودش این شی را به تو بدهد و شاید هم این کار را نکند، ولی در هر دو صورت اگر این کار را با اطلاع او انجام دهی، احساس بهتری خواهی داشت، همین!
* شما سوابق مؤثری درزمینه نوشتن، تصویرگری، داوری، مدیریت هنری، تدریس و همکاری با نشریات گوناگون دارید و ضمناً جوایز ارزشمندی را در زمینه ادبیات کودک در ایران و خارج از کشور کسب کردهاید. لطفاً بفرمایید از نگاه شما کارکرد اصلی این جشنوارهها چه باید باشد؟
من همیشه در مورد جشنوارههای دیگر و اینگونه رویدادهای فرهنگی میگویم اینکه ما فقط جشنوارهای برگزار و آثاری برگزیدهای را اعلام کنیم، خوب است اما کافی نیست و کارکرد اصلی جشنوارهها باید این باشد که آثاری انتخابشده را به شکل گستردهای در رسانهها و فضاهای خبری مطبوعاتی و مجازی اعلام و اطلاعرسانی کنند و ضمناً در خصوص این آثار، کارگاههای آموزشی برای بچهها برگزار کنند.
یا اینکه فرصتهایی ایجاد کنند تا بچهها بتوانند در خصوص این آثار نقاشی بکشند و یا کارهای دیگری انجام دهند و در حقیقت موضوع ارتباط با مخاطب را نیز بهعنوان بخشی از یک بسته کامل در خصوص هر اثر ادبی و هنری در نظر داشته باشند. باید توجه داشته باشیم که این روزها ما از مخاطبان آثار خودمان خیلی فاصله گرفتهایم و به همین دلیل از بازخورد کارهایمان نزد مخاطبان بیاطلاع هستیم.
شاید بهتر باشد که اینگونه بگویم که ما در ایران، اساساً سیستم تعریفشدهای برای انجام این کار مهم و حیاتی نداریم تا بتوانیم بازخورد واقعی بچهها و خانوادهها را بهدرستی و بهموقع دریافت کنیم. به همین دلیل و متأسفانه اکثر آثار منتشرشده توسط مربیان و معلمان، خانوادهها، به لحاظ فنی مرور حرفهای نمیشوند و حتی اگر چنین کاری صورت گیرد، نتایج آن به دست ما که تولیدکننده این آثار هستیم، نمیرسد. آرزوی من این است که چنین اتفاقی به شایستگی رخ دهد و اگر چنین جشنوارههایی به لحاظ کلی پذیرفتهشده است که هست، نهادهایی مانند: آموزشوپرورش یا نهادها و سازمانهای مرتبط دیگر این کتابها را خریداری کنند و چنین آثاری بهعنوان آثار برتر و استاندارد، به مدارس برود و در دسترس دانش آموزان قرار گیرد و بهگونهای ادامه پیدا کند که بتوانیم اثر آن را بر روی ذهن و فکر و مهمتر آز آن در عملکرد عینی بچهها در بازخوردهایی که میگیریم، شاهد باشیم.
این اتفاق، موضوع و انتظاری است که سالهاست، نه در جشنواره ادبی شهید حبیب غنی پور که در هیچ جشنواره دیگری برآورده نشده است. موضوعی که به نظر میرسد باید به آن توجه شود و ازنقطهنظر آسیبشناسی این حوزه، مشکل و چالش اصلی ما در این خصوص عدم ارتباط رودررو و تعامل نزدیک و مؤثر با مخاطب است. موضوعی که درنتیجه آن حرف مخاطب را نمیشنویم و باید برای آن چارهای اندیشید.
* نکته پایانی؟
در سالهای اخیر، بخصوص در زمینه بحث «شعر» کمتوجهیهایی شده است. البته منظورم این جشنواره نیست و ما کلاً شاهد بیتوجهی جامعه نشر به موضوع مهم و جذاب شعر هستیم. کاری که در نتیجه آنکه کمتر شاهد انتشار آثاری با موضوع و محور شعر چه در بخش کودک و چه نوجوان، بودهایم. به نظرم خیلی حیف است که انتشار کتابهای شعر اینقدر کم شده است و ناشران تمایل کمتری به انتشار اینگونه کتابها دارند.
به دلیل ارتباطات کاری و حرفهای، من از بازار جهانی در سالهای ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱ خبر دارم و میدانم که ناشران مطرح در سطح جهانی، بهشدت به شعر روی آوردهاند. موضوعی که باعث شده است شعر دوباره جایگاه بااهمیت خودش را که ازنظر من همیشه مهم بوده، پیداکرده است. به همین جهت آرزو دارم و میگویم ایکاش بشود مثلاً جشنوارههایی توسط ناشران و یا جاهایی دیگر که نمیدانم کجاست، در خصوص بحث شعر و شاعری برگزار شود و بهواسطه آن مثل دوران گذشته، نگاه جدیتری به شعر داشته باشد و بهای لازم به آن داده شود.
ما کمبود ریتم و کمبود شاعرانگی داریم و به همین جهت آنچه شما امروز در جامعه میبینید، تجلی نوعی خشم و ناخشنودی است که به نظر میرسد میتواند با شعر و موسیقی کمی تلطیف بشود. لطفاً این نعمت و فرصت را از بچهها دریغ نکنیم.
انتهای پیام/
نظر شما