شناسهٔ خبر: 45341156 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه اعتماد | لینک خبر

درباره «تنهايي استراتژيك»

كوروش احمدي

صاحب‌خبر -

«تنهايي استراتژيك» اصطلاحي است كه توسط برخي دانشمندان روابط بين‌الملل براي موقعيت ژئوپليتيك كشور ما استفاده شده است. اين اصطلاح از يك سو اشاره به برخي برداشت‌ها و الگوهايي دارد كه در طول تاريخ در ذهن ايرانيان شكل گرفته و موجب شده تا اكثرا درك و دريافت خاصي در مورد موقعيت و سابقه تاريخي خود به عنوان «قدرت پارسي» و آنچه از آن به عنوان «برتري فرهنگي» و ترس يا نفرت از خارجي تعبير مي‌شود، داشته باشند. از سوي ديگر «تنهايي استراتژيك» معطوف به يك ويژگي مذهبي و قومي – فرهنگي است كه ايرانيان را از ديگر اقوام و ملت‌ها در منطقه متمايز مي‌كند. مذهب شيعه و زبان و فرهنگ فارسي صفت مميزه ايرانيان بوده و ما طي 500 سال گذشته به اين عنوان كه اين مذهب و اين فرهنگ و زبان را ايجاد كرده و پرورده‌ايم، شناخته شده‌ايم. چنين ويژگي‌هايي هم منشا قدرت بوده‌اند و هم به عنوان نقاط ضعف و موجب مشكلات و آسيب‌پذيري‌ها به آنها نگريسته شده است؛ موجب قدرت بوده‌اند، چراكه هويت و انسجام ملي و تداوم تاريخي كم‌نظير دولت ايراني از جمله ريشه در اين برداشت‌ها و اين ويژگي‌ها داشته است. نقطه ضعفند، چراكه ايران را از بقيه ملت‌هاي منطقه متمايز كرده و موجب شده‌اند تا وجوه افتراق ايرانيان از ملت‌هاي منطقه از وجوه اشتراك ايرانيان با اين ملت‌ها بيشتر به نظر آيد؛ چراكه ديگر ملت‌هاي اصلي منطقه به لحاظ قومي و زباني يا عربند يا ترك و مذهب آنها عمدتا سني است. بر اين مبنا تصور اين است كه چنين ويژگي‌هايي كه هم منشا بين‌الاذهاني دارند و هم ريشه در برخي واقعيت‌هاي عيني، موجب شده‌اند تا ايرانيان دوستان طبيعي در منطقه نداشته باشند. به لحاظ عيني، با اعلام تشيع به عنوان مذهب رسمي ايران در حدود 5 قرن پيش (سال 1501 ميلادي) ايران به نحوي فزاينده در موقعيتي متمايز از ديگر قدرت‌هاي منطقه قرار گرفت. تا اوايل قرن 19، دولت صفوي، دولت عثماني، دولت شيباني (ازبكان) و دولت گوركانيان هند 4 قدرت منطقه بودند و تعاملات معمولا خصمانه بين ايران و ازبكان و عثماني ژئوپليتيك منطقه را تا قبل از غلبه دولت‌هاي مدرن غربي شكل مي‌داد. گوركانيان اگر چه سني مذهب و از اعقاب تيمور لنگ بودند، اما اغلب تسامح و تساهل را پيشه كرده و  حتي يكي از پادشاهان گوركاني (اكبرشاه) براي حل مشكلات فرقه‌اي، آيين جديدي به نام «توحيد الهي» براي برقراري «صلح كل» ايجاد كرد كه شباهت زيادي به آيين تصوف داشت.  اما ازبكان و عثماني هويت ملي خود را بر اساس مذهب اهل سنت تعريف مي‌كردند و در مقاطعي گرايش به همكاري با هم عليه ايران صفوي داشتند. در چنين شرايطي ايران با هويت شيعي و دولت‌هاي اروپايي با هويت مسيحي در چنين شرايطي متمايل به دوستي و اتحاد با هم عليه دولت عثماني به عنوان دشمن مشترك بودند و در عمل و در حد امكانات آن دوره تاريخي توانستند زمينه‌هايي براي همكاري گسترده با هم ايجاد كنند؛ امري كه موجب خشم عثماني بود. تلاش‌هاي نادرشاه (كه براي جنگ‌هاي بي‌معني و بي‌پايان خود هم به سرباز سني نياز داشت و هم به سرباز شيعه) براي حل اختلافات مذهبي بين ايران و عثماني به جايي نرسيد. با اين حال، برخي تحولات و تجربه‌ها در ادوار بعدي نشان داد كه درك و برداشت ايرانيان از موقعيت خود و مذهب شيعه و زبان و فرهنگ فارسي الزاما مانعي براي دوستي و همكاري با ديگر ملت‌هاي منطقه نيست. روابط ايرانيان با گروه‌هاي جمعيتي عرب تا قبل از سربرآوردن پان‌عربيسم عمدتا دوستانه بوده است تا حدي كه دربار پهلوي اول با وجود گرايش‌هاي ملي و باستان‌گرايانه و با وجود مغايرت با قانون اساسي ترديدي در مزاوجت با يك دربار عربي نكرد. در 1317 شمسي نيز افتراقات مانع از آن نشد كه نمايندگان دولت‌هاي ايران و تركيه و عراق و افغانستان در تهران گرد هم آيند و امضاي خود را پاي سندي براي همكاري نهند كه به پيمان سعدآباد مشهور شد. دو دهه بعد نيز پيمان سنتو و سازمان همكاري منطقه‌اي و نيز روابط بسيار نزديك با شماري از دولت‌هاي دست راستي ترك و عربي نشان داد كه همسويي‌ها و گرايش‌هاي سياسي تعيين‌كننده‌اند و برداشت‌ها و الگوهاي تاريخي يا مذهب و زبان و فرهنگ الزاما نبايد و نمي‌توانند مانعي براي همكاري دولت‌هاي همسو و ملت‌هاي همسايه باشند. اجمالا مشكل عمده طي چند دهه گذشته تمركز ايران بر كار در حوزه عربي بوده كه منشا برخي سوءتفاهم‌ها و در نتيجه تعارضات سياسي شده است. چنين اولويتي به نوبه خود ما را تا حدودي از نياز مبرم به كار در ساير حوزه‌ها، به ويژه حوزه فرهنگ و زبان فارسي غافل كرده است. كم توجهي به اشتراكات زباني و فرهنگي كه به ويژه ما ايرانيان را به كشورهايي مانند افغانستان و كشورهاي آسيايي ميانه پيوند مي‌دهد، موجب شده تا خلأ ايجاد شده توسط ديگران پر شود. البته  جاي  بحث در  اين  مورد  بسيار  است.

نظر شما