یادداشت دکتر سید هادی سیدافقهی
پروژه ناامنی در غرب آسیا
صاحبخبر - «جو بایدن»، رئیسجمهور آمریکا زمانی که ریاست کمیته روابط خارجی مجلس سنا را در سال 2007 بر عهده داشت، طرح تجزیه عراق به سه بخش را بر اساس صبغههای مذهبی و قومی علنی کرد. در آن مقطع، تنشها و درگیریهای فرقهای در عراق با میدانداری گروه تکفیری القاعده شکل گرفت و غیرنظامیان زیادی قربانی ترورهای کور و بمبگذاریهای فرزند نامشروع واشنگتن شدند. ایجاد ناامنی و خونریزیهای وحشیانه مشابه مدلی که داعش بعدها پیاده کرد، نقطه آغاز تجزیه عراق به شمار میآمد و بایدن بهعنوان معمار این طرح، نقش بسیار بسزایی در روحیهبخشی به تیم «جورج بوش» پسر ایفا کرد، چراکه رئیسجمهور وقت آمریکا یکی از اثرگذارترین چهرههای دموکرات در مجلس سنا را برای توجیه سیاست جنگطلبانه خود برای ادامه حضور نظامی پنتاگون در عراق، به همراه داشت. دو سال بعد (سال 2009) وقتی «باراک اوباما»، رئیسجمهور اسبق دموکرات به قدرت رسید و تا اوایل سال 2017 در کاخ سفید مستقر بود، بایدن از سخن گفتن درباره پروژه فدرالیزه کردن عراق پرهیز کرد، نه بهاینعلت که این توطئه را از روی میز برداشته بود یا طرح جایگزینی را در نظر داشت، بلکه به این جهت که آمریکا تروریستهای تکفیری داعش را جایگزین القاعده کرد و بنا داشت با حداکثر توان از این گروه حمایت کند. دولت بهاصطلاح اسلامی داعش در نظر داشت عراق، سوریه و بخشهایی از کشورهای همسایه حتی ایران را تصرف کند و لذا لازم بود در این بلندپروازی با چاشنی بربریت عصر مدرن، آمریکا در سایه و حاشیه باقی بماند تا پس از آن، طرح تجزیه عراق در چارچوب خاورمیانه بزرگ به مرحله عمل برسد. این پروژه شوم آمریکایی همواره در محافل رسانهای و کارشناسی جهان موردبحث و بررسی بود و گمانهزنیهای متعددی درباره چگونگی آن مطرح شد، تا اینکه پس از پیروزی و ریاست جمهوری بایدن، این موضوع به جهت حساسیت و اهمیت آن با توجه به شامل شدن محیط پیرامونی عراق، بار دیگر به شکل جدیتری مورد بررسی مجدد قرار گرفت. این در حالی است که داعش دقیقاً از بازه زمانی کلید خوردن تبلیغات انتخاباتی نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا و سنگینتر شدن وزنه بایدن، در منطقه شامات بهویژه در عراق، تحرکات پراکنده خود را تشدید و تلاش کرد هستههای مخفی خود را سازماندهی و احیا کند. رئیسجمهور دموکرات آمریکا اکنون پس از 8 سال دوباره به کاخ سفید بازگشته و شاخصها نشان میدهند که پرونده تجزیه عراق بار دیگر در محافل تصمیمساز و تصمیمگیر واشنگتن مفتوح شده است. یکی از نشانههای کلیدی در این خصوص آن است که بایدن نه در مناظرات انتخاباتی و نه در حال حاضر، اظهارنظری درباره صلح و ثبات در عراق و افغانستان – کشوری که هدف فدرالیزه کردن از سوی آمریکا قرارگرفته – نکرده است. فراموش نکنیم در دوره ریاست جمهوری اوباما بود که عراق و سوریه دستخوش سنگینترین قتلها، ناامنیها و چالشهای بیسابقه شدند و همه این موارد، زیر نظر بایدن اجرا میشد. حمایت صریح «هیلاری کلینتون» از تکفیریها و سفر سناتور «جان مک کین» به سوریه و عکس یادگاری جنجالی او با تروریستها همگی نشان میدهند که دموکراتها کوچکترین علاقهای به ثبات در منطقه ندارند و نان آنها در ادامه تنش و ناامنی در غرب آسیا بهویژه در عراق و سوریه است. نکته بسیار قابلتوجه در این خصوص آن است که طراحی این توطئه اساساً متعلق به بایدن در زمان ریاست بر کمیته روابط خارجی مجلس سنا یا حتی باراک اوباما نیست و سابقه آن به چندین دهه پیش از سال 2007 بازمیگردد. بهبیاندیگر، طرحی که بایدن آن را پیشنهاد کرد و با کف و سوت سناتورها مواجه شد، بیش از 60 سال قبل در محافل صهیونیستی- آمریکایی مطرحشده بود. در کتابی با عنوان «دشنه اسرائیل» به قلم یک نویسنده اهل شبهقاره هند که در سالهای پایانی دهه 50 میلادی منتشر شد، اسناد و مدارکی مبنی بر یک طرح صهیونیستی در خصوص تجزیه عراق به سه بخش شیعی، سنی و کردی ارائهشده بود. 15 سال پس از انتشار این کتاب، «هنری کیسینجر» وزیر خارجه وقت آمریکا تصریح کرد کشورهای عربی لازم است بر پایه گرایشهای فرقهای تجزیه شوند و عراق را بهعنوان نقطه آغازین این طرح اعلام کرد. در سال 1980، «آودید بنون»، مشاور «مناخیم بگین»، نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی با انتشار مقالهای تفصیلی تحت عنوان «استراتژی اسرائیل در دهه 80»، ایده تقسیم جهان عرب از عمان تا موریتانی بر اساس قوم و نژاد را مطرح و تصریح کرد بهاینعلت که عراق (در آن مقطع) بزرگترین دشمن اسرائیل است، این طرح ابتدا باید با سهتکه شدن این کشور کلید بخورد. پس از آن بود که «برنارد لوئیس»، شرقشناس آمریکایی-انگلیسی نقشههایی به کنگره آمریکا ارائه و پیشنهاد کرد با پیاده کردن آنها، کشورهای عربی بهخصوص آن دسته که تأثیرگذارتر هستند، در اسرع وقت بر اساس فرقههای قومی و مذهبی تجزیه شوند تا از این رهگذر، امنیت و برتری رژیم صهیونیستی تأمین شود. اگر رژیم صهیونیستی را نقطه کانونی تحرکات داعش بهمنظور ایجاد حاشیه امن برای تلآویو در نظر بگیریم و همه هزینهها و برنامههای پدرخواندههایش را در این راستا تحلیل کنیم، باید گفت که تمام طرحهای پنهانی و اعلامی واشنگتن و متحدانش راه بهجایی نبرده و اذعان مقامات امنیتی اسرائیل گواه آن است. دو هفته پیش، محافل امنیتی رژیم صهیونیستی به آسیبپذیری جبهه داخلی این رژیم در برابر تهدیدات مقاومت فلسطین و لبنان و نیز ناکارآمدی نیروی زمینی صهیونیستها اعتراف کردند. در بخشی از این اعترافنامه آمده است: «دشمنان متوجه آسیبپذیری جبهه داخلی ما شدهاند. آنها بهسوی رویارویی طولانی با تکیه بر موشکها حرکت کردهاند. موشکهایی که برای رهگیری موشکهای ارزانقیمت استفاده میشود، به اقتصاد اسرائیل ضربه سنگینی وارد میکنند. یک سازمان کوچک مانند جهاد اسلامی ظرف چند روز صدها موشک به جنوب اسرائیل و مرکز آن شلیک کرد که زندگی بیش از نیمی از اسرائیلیها را فلج کرد و نتانیاهو را واداشت که به مصر برای آتشبس با جهاد اسلامی متوسل شود... تهدید موشکی حزبالله بیش از هر زمان دیگری خطرناک شده است. اسرائیل نه توان بیرون کردن ایرانیها از سوریه و نه توان محدود کردن حرکتهای آن در منطقه را دارد. همانطور که نفتالی بنت گفته است اسرائیل توان بیرون کردن ایرانیها از سوریه را ندارد و به بنبست رسیده است.» و بالاخره اینکه آنچه صهیونیستها و یانکیها به قدرت مقاومت اذعان کردهاند، تنها بخشی از قدرت عظیم آن است و توانمندی خارقالعاده این محور ضداستکباری زمانی هویدا میشود که ساعت صفر حمله به رژیم صهیونیستی و اهداف آمریکایی فرارسد و طومار آنها با تمام تروریستهای اجارهای درهمپیچیده شود.∎
نظر شما