شناسهٔ خبر: 45319370 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: ایسنا | لینک خبر

نقدی بر تئاتر "خانه بدریا آل بویه"

زهره عرب

جواد متین منتقد و کارگردان تئاتر در یادداشتی به نقد و بررسی نمایش "خانه بدریا آل بویه" پرداخت.

صاحب‌خبر -

متن کامل این یادداشت که نسخه‌ای از آن در اختیار ایسنا قرار گرفته در ادامه آمده است:

نمایش "خانه بدریا آل بویه" به نویسندگی و کارگردانی ابوذر مختارزاده یکی از آثار منتخب سی‌ودومین جشنواره تئاتر استان بوشهر بود که این جشن به واسطه پیشگیری از همه‌گیری ویروس کرونا بدون تماشاگر برگزار شد.

ابوذر مختارزاده در قریب به دو دهه فعالیت نمایشی در تلاش برای دستیابی به استایلی منحصر به خودش چه در ضرورت انتخاب موضوع، نگارش و چه در اجرای آثارش است. وی اکثرا اقدام به تهیه پارودی از نمایش‌نامه‌های مهم جهان می‌کند. شاید در تلاش است از این آثار برای اهالی خانواده بزرگ تئاتر آشنایی‌زدایی کرده و یا مفاهیمی دیگر از آنها استخراج کند. اما آنچه در سال‌های اخیر از این گروه شاهد هستیم همانا مورد اقبال قرار گرفتن کارهای اخیرشان است. نمایش" خانه بدریا آل بویه" روایتی متفاوت و یا پاردوی نمایشنامه "خانه برنارد آلبا" اثر فاخر فدریکو گارسیا لورکا، نمایشنامه‌نویس شهید اسپانیایی است.

لورکا شاعر، نویسنده، نقاش، آهنگساز و نوازنده اسپانیایی بود که در سن ۳۸ سالگی در جنگ داخلی اسپانیا کشته شد. لورکا یکی از اعضای گروه نسل ۲۷ اسپانیا بود که سه‌گانه مهم "یرما" و "عروسی خون" و "خانه برنارد آلبا" را خلق کرده است. در نمایش "خانه بدریا آل بویه" همانند نمایش خانه برناردا پدر خانواده درگذشته و او در تلاش است تا بر شرایط موجود در خانه حاکم باشد. او سعی می‌کند بر تمام امور نظارت داشته باشد، دختران مجردش را از خروج از خانه منع می‌کند و قوانین سختگیرانه‌ای برایشان در نظر می‌گیرد.

بدریا که حالا خود زنی بدون شوی است حتی نواختن ساز و شادی برای دختران را قدغن اعلام می‌کند و این کار را عیب برمی‌شمرد. این سترونی و انزوای خود و تمام زنان جامعه‌اش را یک‌جا عین زهر عقرب در دختران نوشکفته‌اش می‌ریزد و آنها را افسرده و منزوی می‌کند. تو گویی بدریا دیکتاتور مستبدی است که بر سرزمینی سبز پنجه افکنده و سیاهی می‌پراکند. بدریا تا بدانجا پیش می‌رود که حتی در و پنجره‌ها را مسدود می‌کند و مانع ارتباط دختران با خواستگارشان می‌شود. حال چرا یک خواستگار و پنج دختر بدریا؟ این پدیده در این متن نیز بسان نمایشنامه خانه برنادرا آلبای لورکا نشان از گوهر نایاب و گمشده‌ای است که همه از آن محروم هستند و در زیر متن در پی یافتن و به چنگ آرودنش به هم می‌پرند و سر آن با هم درگیرند. در این میان تلاش‌ها و نصایح خدمتکار خانه (زیور) که سالها در کنار آنها زندگی می‌کند و تنها راه ارتباط با بیرون از این خانه است، نیز راه به جایی نمی‌برد.

عکس از امین چاهشوری

"خانه بدریا آل بویه" همانگونه که از به هم ریختگی نام اصلی نمایش خانه برناردا آلبا برآمده، علی‌رغم نظم ظاهری‌اش به‌هم ریخته و ناپایدار است و دختران جویای عشق، بیرون از آن دنبال این اکسیر حیات می‌گردند.

عکس‌ از امین چاهشوری

نمایش" خانه بدریا آل بویه" در اجرا از عدم تجانس برخی عناصر رنج می‌برد. همین ابتدا باید بگویم نمایش از نداشتن سکوت و سکون ضربه می‌خورد. هضم این همه تصویر و پردازش اطلاعات توسط مخاطب نیاز به زمان کافی دارد که کارگردان تعمدا از تماشاگر دریغ می‌کند. صدای بلند و نورهایی با شوت در طول زیاد و زوایای شکسته در فضاسازی و ایجاد اتمسفر متناسب با اثر خوب عمل می‌کند، اما در ترکیب با دودی که آزار دهنده است، به همین میزان عذاب آور می‌شود. علی‌رغم تلاش برای سرعت و دقت در پاساژهای جابجایی صحنه‌ها هنوز مشکل تعویض صحنه‌ها در این نمایش ابوذر مختارزاده نیز به چشم می‌خورد. اما طراحی هوشمندانه و متناسب با محتوای اثر در بخش لباس و صحنه از نقاط قوتی است که به راحتی نمی‌توان از آن چشم پوشید. استفاده از سطح، حجم و ارتفاع و بهره‌مندی از آکسسوار صحنه و بازی‌افزارها حساب شده و دقیق است. در کل در طراحی صحنه شاهد هندسه خوب و چشم‌نوازی هستیم که به جان اثر می‌نشیند.

اما در خصوص بازی‌ها علی‌رغم احترام زیادی که برای همه بازیگران این نمایش قائلم باید بگویم شاهد بازی تکنیکی و به قاعده‌ای نیستیم. دو بازیگر نقش بدریا (زهرا احمدی) و نقش زیور، کارآکتر خدمتکار (هنگامه بهرامی) بازی متناسب با نقش‌هایشان ارائه دادند. متناسب از ان جهت که درک صحیحی از کارآکتر داشتند و موتیف‌های متفاوتی از لحن و حس و شدت بروز حس ارائه می‌دادند اما آنچه به چشم می‌آمد نکته بازی اغراق آمیزشان در تمامی لحظات نمایش بود که شاید به پدیده تقسیم انرژی این بازیگران نیز ضربه می‌زد و طبیعتا برای تماشاگر نیز باورپذیر نبود. دیگر بازیگران شاد به دلیل عدم تجربه کافی تلاش در رساندن خود به این دو بازیگر بودند و یکدست و مثل هم دیالوگ گفتن و بازی کردنشان از باورپذیری دورشان می‌ساخت.

علی‌رغم تمام موارد ذکر شده توسط راقم این سطور اما انتخاب سوژه و ضرورت پرداخت این محتوا توسط ابوذر مختارزاده در نقد فضای موجود جامعه بسیار با ارزش و قابل تحسین است. با آرزوی موفقیت برای گروه چهارصندوق و نمایش‌های خوبشان در این روزهای سرد...

انتهای پیام 

برچسب‌ها:

نظر شما