شناسهٔ خبر: 45253028 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: شهرآرانیوز | لینک خبر

کارتون | زوال سریع آرامش

مورالس زندگی را به یک سرسره تشبیه کرده است که آدم از لحظه تولد در صف این سرسره قرار می‌گیرد. کاراکتر‌هایی با فاصله‌های کوتاه که همه یا می‌توانند یک نفر باشند یا آدم‌های گوناگونند در یک سن مشخص. او در این اثر به سرعت بشر در بالا رفتن از این سرسره و به پایین سر خوردن او اشاره می‌کند.

صاحب‌خبر -
امیرمنصور رحیمیان | شهرآرانیوز - مادربزرگم این اواخر آلزایمر داشت. هربار که مرا می‌دید، همان نصیحت‌های دفعه قبلش را تکرار می‌کرد. «پدر و مادر میوه‌های کمیابی‌اند، قدرشان را بدان»، «پات رو همیشه قدر گلیمت دراز کن»، «با یه دست چند تا هندونه رو برندار» و «زندگی کوتاهه، ازش استفاده کن». این نصیحت‌ها برای این یادم مانده است که هفته‌ای سه‌مرتبه تقریبا تکرار شده‌اند.
 
بعضی چیز‌ها همانند این مثل‌ها اگر هزاربار هم تکرار شود، باز به‌نظر کم است. مثل بعضی ایده‌ها که از هر طرف که نگاه بکنی و هزاردفعه هم کار بشوند، بازهم تازه هستند و با اینکه نخ‌نما شده‌اند، هنوز هم می‌شود حرف‌های تازه‌ای ازشان درآورد. ایده این اثر «آلبرتو مورالس» یکی از همان‌هاست. از ابتدای پیدایش عقل در بشر، آدم‌ها به این ایده پی برده‌اند. تقریبا تمام عرفا، عقلا و دانشمندان همه اعصار به این موضوع اشاره کرده‌اند. چه برای فهماندن کوتاهی عمر و چه شکل مرگ به آدم‌ها، شعر‌های زیادی سروده‌اند، جملات بسیاری گفته‌اند و نقش‌های زیادی زده‌اند. برای آدم امروز، ولی قضیه فرق می‌کند.
 
برای خیلی‌ها و تقریبا قریب به اتفاق آدم‌ها داشتن ماشین لوکس، خانه مجلل، لباس فاخر، حساب بانکی پروپیمان، شغل پردرآمد و مابقی چیزها، واقعا دوست‌داشتنی است؛ البته قصد ندارم ردای زهد بپوشم و مثل عرفا حرف بزنم. ولی امروز همه ما وسایل را بر اهداف ترجیح می‌دهیم. خودمان را هم قرار نیست گول بزنیم. کمترکسی است که از این چیز‌هایی که گفتم، خوشش نیاید. ولی کمی تعقل درمورد این مسئله می‌تواند راه‌گشا باشد. اگر درمورد مطلبی اطلاع کافی نداشته باشیم، برای مشورت سراغ آدم‌هایی می‌رویم که اهل آن کار باشند و من درمورد زندگی و فلسفه زیستن، سراغ عرفا و بزرگان می‌روم. بدون شک آن‌ها فلسفه حیات را بهتر درک کرده‌اند و همه آن‌ها در یک نکته با هم اتفاق نظر دارند: «زندگی کوتاه است، پس به بهترین نحو از آن استفاده کنید». چیزی که اثر مورالس هم به آن اشاره می‌کند. او زندگی را به یک سرسره تشبیه کرده است که آدم از لحظه تولد در صف این سرسره قرار می‌گیرد. کاراکتر‌هایی با فاصله‌های کوتاه که همه یا می‌توانند یک نفر باشند یا آدم‌های گوناگونند در یک سن مشخص. او در این اثر به سرعت بشر در بالا رفتن از این سرسره و به پایین سر خوردن او اشاره می‌کند. پنج حالت تا قبل از شروع سر خوردن و فقط دو حالت در روی سرسره. هنرمند خیلی رک و بدون تعارف در این اثر به زوال موفقیت‌هایی که یک عمر درپی به‌دست آوردنشان تلاش کرده‌ایم، اشاره می‌کند.
 
به شادی‌ای که فکر می‌کنیم واقعی است. به مسیر بدون سختی‌های بالا رفتن از پله‌ها. لحظه‌ای که قرار است همه‌چیز خوب باشد و به قول معروف روی غلتک بیفتد. همان لحظه‌ای که احساس آرامش می‌کنیم، دقیقا همان لحظه‌ای است که باید انتظار نیستی را بکشیم. مرگ همیشه با تابوتی باز در انتهای مسیر نشسته است و با لحن آرامی به ما یادآوری می‌کند: «از بالا رفتن از پله‌ها و سر خوردن لذت ببرید؛ از جمع کردن پول، از نشستن در ماشین‌های گران‌قیمت، از پوشیدن لباس‌های فاخر، از خوردن غذا‌های آن‌چنانی لذت ببرید و بدانید که فقیر، لخت، پیاده یا گرسنه، شما را تحویل می‌گیرم.» و چه ضرر کرده‌ایم ما که زندگی را صرف پیدا کردن چیز‌هایی کردیم که نمی‌شود با خود برد.
 
 
برای خواندن درباره کارتون‌های دیگر روی تصویر زیر کلیک کنید
 
 
جعبه کارتون‌ها
 
 

نظر شما