جواد دلیری
سردبیر
نمیدانیم باید در بیستوشش سالگی روزنامه ایران، امیدوارانه جشن بگیریم و از گذشــــــــــته بنویســــــیم یا درآغاز سال بیستوهفتم نومیدانه شروع سال جدید را بزمی دیگر بگیریم و از آینده بگوییم؛ برای همه «ایرانیان»، عمارت «ایران» نماد یک مکتب است، اول بهمن 1373روزنامهای تازه؛ به میان مردم آمد تا «صدایی برای نسل نو» باشد. از آن روز تا امروز«ایران» تلاش کرد «زبان مردم» و«نگاه دولت» باشد و پلی میان هر دو. نام بلند «ایران» را بر پیشانیاش حک کردند و این روزنامه به گواه همه در اصلاح سیاست و فرهنگ و اجتماع قدمهای تأثیرگذاری برداشت. میگویند تاریخ ایران تاریخ پرتلاطم و آمیختگی است، بیشک در این مسیر اعصار و زمانهایی بودهاند که نقش تعیینکننده در سرنوشت فرهنگ و اجتماع ایران ایفا کردهاند، اینکه چقدر در این مسیر پرفراز و نشیب به آرمان «ایران» وفادار ماندهایم، کاغذهای زرد شده آرشیو سازمان اسناد ملی حکم خواهند کرد، چرا که تاریخ همیشه قاضی خوبی بوده است.
یک سال دیگر گذشت و«ایران» ما بزرگتر شد. مثل آدمیزاد؛ روزنامه هم، چنین است، روزنامه هم زنده است، گاهی مانند جوانی پر شر و شور است و زمانی چونان پیری سالخورده، محافظهکار و گاهی خسته از زمانه و ایامی امیدوار با نگاهی پر امید به سوی آینده. گاهی به قول استاد شریف یونس شکرخواه «باز ایستادیم» و گاهی چون همه آدمیان زندگی کردیم و پیش رفتیم. اپیدمی بیماری کرونا سال سختی را برای همه بهدنبال داشت، رنجها، غمها و مصیبتهای زیادی رقم خورد؛ بهناچار و در راستای همدردی با مصیبتدیدگان و عبرتآموزی دیگران، اخبار تلخ مرگ و میرها و مصائب جانکاه بازماندگان را پوشش دادیم. هرچند تلاش کردیم پیامآور امید و سلامتی باشیم و وفادار به شعار فاصلهگذاری اجتماعی که با تولید گزارشهای تحلیلی آنلاین و محصولات تصویری که متضمن ضرورت دوران فاصلهگذاریهاست، به هئیت روزنامه کاغذی درآمدیم. آنلاین بودیم و دورکاری را برای حفظ سلامتی همکاران تجربه کردیم. باهمه خوبیها و بدیهایش و شاید الزام امروز باشد – هرچند معتقدم روزنامهنگاری در تحریریه و اتاق خبر جان تازهای میگیرد و سخن در اینباره بسیار است – اما تلاش کردیم به چرخه اطلاعرسانی و انتشار روزنامه آسیبی وارد نشود؛ با این حال جسم نحیف روزنامه در این سال بینصیب از مشکلات ریز و درشت نماند. من و شاید خیلیها هنوز معتقدیم عصر روزنامههای کاغذی پایان نیافته است، روزنامهنگار میمیرد اما روزنامه و اثر او همچون نامش جاودانه خواهد بود. زمانی که به نوشتن این یادداشت فکر میکردم، خبری ناگوار ما مطبوعاتیها را داغدار کرد، خانم شیده لالمی یکی از روزنامهنگاران صاحب سبک که سالیانی نیز در «ایران» قلم زد ناباورانه از این دنیا رخت بربست. از او نامی نیک و البته انبوهی«نوشته» و روشی خاص در روزنامهنگاری بر جای مانده است. جسم او در این دنیا نیست اما نام او(روزنامهنگار) حتماً جاودانه خواهد شد و رسم او(روزنامهنگاری) بیگمان ادامه خواهد یافت.
بهقول حافظ: اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
گناه بخت پریشان و دست کوته ماست
اقبال به روزنامه سالیانی بود که کم شده بود و امسال به مدد ویروس منحوس کرونا هم کمتر. اما همه مشکلات را بهگردن دیگران نمیاندازیم؛ خود ما هم نیز مقصریم منِ سردبیر و اعضای دیگر تحریریه ، اما سهم من بیشتر و سهم همکاران به اندازهای دیگر. ما تلاش کردیم روزنامهنگاریای با کیفیت داشته باشیم. درست، اما فکر میکنم مخاطب ما ذائقه دیگری داشت. یکی از روزنامهنگاران باتجربه به من میگفت امروز باید بیشترین هزینه را جایی بپردازیم که ببینیم مخاطب از ما چه میخواهد. نمیتوان مثل گذشتهها فقط تولیدکننده باشیم و او مصرفکننده. چیزی که فکر میکنم از آن غفلت کردیم.
مخاطبِ امروز شتابان است، او منتظر خبر فوری نیست چرا که آن را در گوشیاش مییابد، او امروز اطلاعات و داده، تحلیل و تحقیق میخواهد. در دنیای اطلاعات گمراهکننده و اخبار جعلی (که این روزها همه از آن سخن میگویند) و ناآگاهیها، یک مرجعیت میخواهد همراه با اعتماد و صداقت. امروز روز جشن ماست اما بپذیریم ما روزنامهنگاران باید تلاش بیشتری کنیم و البته دولت و حاکمیت باید طاقت بیشتری داشته باشند. بگذریم
گفتا ز بخت بد اگر، ناگه رقیب آید ز در
گفتم که با افسونگری، او را ز سر وا میکنم
عصر روزنامهنگاری کاغذی هنوز به پایان نرسیده است و اینکه روزگار، روزگارِ روزنامهنگاری دیجیتال است سخنی دیگر. روزنامهنگاری و روزنامه کاغذی از نفس نمیافتد. چرا که همچنان فرزند زمانه خود است، هر چند رو به زوال باشد. روزنامه باید خود را با مدیومهای تازه، زنده کند و زنده نگاه دارد. امروز روزنامهنگاران چند مهارتی و روزنامهنگاری چند پلتفرمی در دستور کار است. روزنامهنگاران امروزِ دنیا هم همینطور هستند. امروز در لندن و واشنگتن (البته اصلاً نباید خود را با آنها مقایسه کنیم به هزار و یک دلیل)هم شاید روزنامههای چاپی اقبال خوبی نداشته باشند اما باید بپذیریم که آنان با استفاده از تمام فرمتها و مدیومهای جدید و روزآمد کردن اتاقهای خبر خود نه مخاطبان سابق که کاربران جدیدی را هم به آمار مخاطبان خود اضافه کردهاند و همچنان مؤثر و جریانسازند. (نگاه کنیم به ماجراهای انتخابات امریکا و رویدادهای برگزیت و حوادث کرونایی در اروپا و...)
این رسم ما روزنامهنگاران است؛ بر گذشته افسوس میخوریم، انگار با خود عهد کردهایم از هر باب و بیتی که بگوییم، آخرالامر به اینجا برگردیم که روزنامهنگاری و روزنامهداری به پایان راه خود رسیده است. هر سطری که مینویسیم، چه درسیاهیهایش چه در سپیدیهایش و چه در میان سطورش و چه پشت میز و روی کاغذ و تلفن، به عینه این حس را با خود داریم. ما باید از هر نغمهای که سخن آغاز میکنیم، آن را با مایه روزنامهنگاری نوین به پایان بریم. روزنامهنگاری همواره مدرن بوده است؛ چون با خبر سر و کار دارد. ما مدیومها را عوض میکنیم. ما بازنشسته نیستیم اما بازایستادهایم. این را استاد یونس شکرخواه روزی که زمان و زمینه،او را اسمی ونه رسمی بازنشسته خواندند، گفت. استادِ من درست میگوید. روزنامهنگاری امروز در ایران بازایستاده است، مگر در تحریریه ما پیر حادثهنویسی همچنان نمینویسد، مگر بهروزبهزادی همچنان سردبیری نمیکند، همین استاد شکرخواه مگر وقتی به قول خودش «خانه کوچکش» در همشهریآنلاین را ترک گفت، به خانه بزرگی چون عرصههای ارتباطی نرفت و درس و تجربه و آموزش روزنامهنگاری را به سنتی دیگر و روشی نوینتر به ما نیاموخت. مگرمرد شیکپوش و خوش سخن، فریدون صدیقی روزنامهنویسی را از خانه ادامه نمیدهد. حافظه روزنامهنگاری ایران استاد سید فرید قاسمی همچنان از برگهای زرد و خاک خورده مطبوعات عصر مشروطه سوژه بیرون نمیکشد. مگر دکتر نمکدوست؛ دکتر فرقانی، دکتر خانیکی نوشتن و خواندن را هنوز نمیآموزند. اما میتوان با استفاده از شبکههای اجتماعی، فناوریهای ارتباطی و با استفاده از ظرفیتهای «وب ۱» و «وب ۲» پیش بیفتیم. معنای این پیشافتادن هم این است که در کار رسانهای، باید سوژهمحوری داشت. ما روزنامهنگاران بویژه ما اهالی «ایران» در آغاز قرنی تازه و سالی دیگر باید به سه مؤلفه «تولید محتوا» چه چاپی چه آنلاین و تصویری، «بستهبندی» چه در کیوسک و چه در پلتفرمهای اجتماعی و «مخاطب» توجه و تمرکز نماییم. ما در «ایران» جدید باید بهصورت همگرا وهمافزا بر تقویت این سه عنصر بکوشیم و حرکت کنیم. ما در سال 1400 باید وفادارانه با شعار اولیه تأسیس «ایران» عهد ببندیم که این شعار را روزآمدتر و نوتر کنیم: «ایران» بخوان و«ایرانبخوان» و «ایرانببین».
خوانندگان عزیز، روزنامه ایران دورهای جدید را آغاز میکند؛ میخواهیم ماندگارتر بمانیم. با همراهی شما (چه خوانندگان سنتی و کاغذی ما چه مخاطبان آنلاین و اینترنتی ما) سپاس بیدریغمان را تقدیم میکنیم و میخواهیم همچنان ما را از همراهی و اعتمادتان بیبهره نسازید.
و آخر سخن ، ضمن تشکر از مخاطبان که بزرگترین مشوقان ما بودهاند، از همکارانم در تحریریه که بالندگی روزنامه برآمده از تلاش یکایک آنان است، سپاسگزاری میکنم. در ضمن گروههای حروفچینی، ویرایش و صفحهآرایی روزنامه که نیروهای بسیار حرفهای هستند، در زنجیره کار، وظیفهای بس مهم برعهده دارند که سپاس از آنان وظیفه من و همکارانم در تحریریه خواهد بود.همچنین سایر نیروهای روزنامه که امور آگهی، چاپ، توزیع، اداری، حسابداری و خدمات را برعهده دارند، در این چرخه به آن اندازه مؤثرند که باید گفت محصول تولیدی ما حاصل تلاش همگی آنان است. به زبانی دیگر هر یک در جای خود از نیروهای حرفهای «ایران» هستند.
∎
سردبیر
نمیدانیم باید در بیستوشش سالگی روزنامه ایران، امیدوارانه جشن بگیریم و از گذشــــــــــته بنویســــــیم یا درآغاز سال بیستوهفتم نومیدانه شروع سال جدید را بزمی دیگر بگیریم و از آینده بگوییم؛ برای همه «ایرانیان»، عمارت «ایران» نماد یک مکتب است، اول بهمن 1373روزنامهای تازه؛ به میان مردم آمد تا «صدایی برای نسل نو» باشد. از آن روز تا امروز«ایران» تلاش کرد «زبان مردم» و«نگاه دولت» باشد و پلی میان هر دو. نام بلند «ایران» را بر پیشانیاش حک کردند و این روزنامه به گواه همه در اصلاح سیاست و فرهنگ و اجتماع قدمهای تأثیرگذاری برداشت. میگویند تاریخ ایران تاریخ پرتلاطم و آمیختگی است، بیشک در این مسیر اعصار و زمانهایی بودهاند که نقش تعیینکننده در سرنوشت فرهنگ و اجتماع ایران ایفا کردهاند، اینکه چقدر در این مسیر پرفراز و نشیب به آرمان «ایران» وفادار ماندهایم، کاغذهای زرد شده آرشیو سازمان اسناد ملی حکم خواهند کرد، چرا که تاریخ همیشه قاضی خوبی بوده است.
یک سال دیگر گذشت و«ایران» ما بزرگتر شد. مثل آدمیزاد؛ روزنامه هم، چنین است، روزنامه هم زنده است، گاهی مانند جوانی پر شر و شور است و زمانی چونان پیری سالخورده، محافظهکار و گاهی خسته از زمانه و ایامی امیدوار با نگاهی پر امید به سوی آینده. گاهی به قول استاد شریف یونس شکرخواه «باز ایستادیم» و گاهی چون همه آدمیان زندگی کردیم و پیش رفتیم. اپیدمی بیماری کرونا سال سختی را برای همه بهدنبال داشت، رنجها، غمها و مصیبتهای زیادی رقم خورد؛ بهناچار و در راستای همدردی با مصیبتدیدگان و عبرتآموزی دیگران، اخبار تلخ مرگ و میرها و مصائب جانکاه بازماندگان را پوشش دادیم. هرچند تلاش کردیم پیامآور امید و سلامتی باشیم و وفادار به شعار فاصلهگذاری اجتماعی که با تولید گزارشهای تحلیلی آنلاین و محصولات تصویری که متضمن ضرورت دوران فاصلهگذاریهاست، به هئیت روزنامه کاغذی درآمدیم. آنلاین بودیم و دورکاری را برای حفظ سلامتی همکاران تجربه کردیم. باهمه خوبیها و بدیهایش و شاید الزام امروز باشد – هرچند معتقدم روزنامهنگاری در تحریریه و اتاق خبر جان تازهای میگیرد و سخن در اینباره بسیار است – اما تلاش کردیم به چرخه اطلاعرسانی و انتشار روزنامه آسیبی وارد نشود؛ با این حال جسم نحیف روزنامه در این سال بینصیب از مشکلات ریز و درشت نماند. من و شاید خیلیها هنوز معتقدیم عصر روزنامههای کاغذی پایان نیافته است، روزنامهنگار میمیرد اما روزنامه و اثر او همچون نامش جاودانه خواهد بود. زمانی که به نوشتن این یادداشت فکر میکردم، خبری ناگوار ما مطبوعاتیها را داغدار کرد، خانم شیده لالمی یکی از روزنامهنگاران صاحب سبک که سالیانی نیز در «ایران» قلم زد ناباورانه از این دنیا رخت بربست. از او نامی نیک و البته انبوهی«نوشته» و روشی خاص در روزنامهنگاری بر جای مانده است. جسم او در این دنیا نیست اما نام او(روزنامهنگار) حتماً جاودانه خواهد شد و رسم او(روزنامهنگاری) بیگمان ادامه خواهد یافت.
بهقول حافظ: اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
گناه بخت پریشان و دست کوته ماست
اقبال به روزنامه سالیانی بود که کم شده بود و امسال به مدد ویروس منحوس کرونا هم کمتر. اما همه مشکلات را بهگردن دیگران نمیاندازیم؛ خود ما هم نیز مقصریم منِ سردبیر و اعضای دیگر تحریریه ، اما سهم من بیشتر و سهم همکاران به اندازهای دیگر. ما تلاش کردیم روزنامهنگاریای با کیفیت داشته باشیم. درست، اما فکر میکنم مخاطب ما ذائقه دیگری داشت. یکی از روزنامهنگاران باتجربه به من میگفت امروز باید بیشترین هزینه را جایی بپردازیم که ببینیم مخاطب از ما چه میخواهد. نمیتوان مثل گذشتهها فقط تولیدکننده باشیم و او مصرفکننده. چیزی که فکر میکنم از آن غفلت کردیم.
مخاطبِ امروز شتابان است، او منتظر خبر فوری نیست چرا که آن را در گوشیاش مییابد، او امروز اطلاعات و داده، تحلیل و تحقیق میخواهد. در دنیای اطلاعات گمراهکننده و اخبار جعلی (که این روزها همه از آن سخن میگویند) و ناآگاهیها، یک مرجعیت میخواهد همراه با اعتماد و صداقت. امروز روز جشن ماست اما بپذیریم ما روزنامهنگاران باید تلاش بیشتری کنیم و البته دولت و حاکمیت باید طاقت بیشتری داشته باشند. بگذریم
گفتا ز بخت بد اگر، ناگه رقیب آید ز در
گفتم که با افسونگری، او را ز سر وا میکنم
عصر روزنامهنگاری کاغذی هنوز به پایان نرسیده است و اینکه روزگار، روزگارِ روزنامهنگاری دیجیتال است سخنی دیگر. روزنامهنگاری و روزنامه کاغذی از نفس نمیافتد. چرا که همچنان فرزند زمانه خود است، هر چند رو به زوال باشد. روزنامه باید خود را با مدیومهای تازه، زنده کند و زنده نگاه دارد. امروز روزنامهنگاران چند مهارتی و روزنامهنگاری چند پلتفرمی در دستور کار است. روزنامهنگاران امروزِ دنیا هم همینطور هستند. امروز در لندن و واشنگتن (البته اصلاً نباید خود را با آنها مقایسه کنیم به هزار و یک دلیل)هم شاید روزنامههای چاپی اقبال خوبی نداشته باشند اما باید بپذیریم که آنان با استفاده از تمام فرمتها و مدیومهای جدید و روزآمد کردن اتاقهای خبر خود نه مخاطبان سابق که کاربران جدیدی را هم به آمار مخاطبان خود اضافه کردهاند و همچنان مؤثر و جریانسازند. (نگاه کنیم به ماجراهای انتخابات امریکا و رویدادهای برگزیت و حوادث کرونایی در اروپا و...)
این رسم ما روزنامهنگاران است؛ بر گذشته افسوس میخوریم، انگار با خود عهد کردهایم از هر باب و بیتی که بگوییم، آخرالامر به اینجا برگردیم که روزنامهنگاری و روزنامهداری به پایان راه خود رسیده است. هر سطری که مینویسیم، چه درسیاهیهایش چه در سپیدیهایش و چه در میان سطورش و چه پشت میز و روی کاغذ و تلفن، به عینه این حس را با خود داریم. ما باید از هر نغمهای که سخن آغاز میکنیم، آن را با مایه روزنامهنگاری نوین به پایان بریم. روزنامهنگاری همواره مدرن بوده است؛ چون با خبر سر و کار دارد. ما مدیومها را عوض میکنیم. ما بازنشسته نیستیم اما بازایستادهایم. این را استاد یونس شکرخواه روزی که زمان و زمینه،او را اسمی ونه رسمی بازنشسته خواندند، گفت. استادِ من درست میگوید. روزنامهنگاری امروز در ایران بازایستاده است، مگر در تحریریه ما پیر حادثهنویسی همچنان نمینویسد، مگر بهروزبهزادی همچنان سردبیری نمیکند، همین استاد شکرخواه مگر وقتی به قول خودش «خانه کوچکش» در همشهریآنلاین را ترک گفت، به خانه بزرگی چون عرصههای ارتباطی نرفت و درس و تجربه و آموزش روزنامهنگاری را به سنتی دیگر و روشی نوینتر به ما نیاموخت. مگرمرد شیکپوش و خوش سخن، فریدون صدیقی روزنامهنویسی را از خانه ادامه نمیدهد. حافظه روزنامهنگاری ایران استاد سید فرید قاسمی همچنان از برگهای زرد و خاک خورده مطبوعات عصر مشروطه سوژه بیرون نمیکشد. مگر دکتر نمکدوست؛ دکتر فرقانی، دکتر خانیکی نوشتن و خواندن را هنوز نمیآموزند. اما میتوان با استفاده از شبکههای اجتماعی، فناوریهای ارتباطی و با استفاده از ظرفیتهای «وب ۱» و «وب ۲» پیش بیفتیم. معنای این پیشافتادن هم این است که در کار رسانهای، باید سوژهمحوری داشت. ما روزنامهنگاران بویژه ما اهالی «ایران» در آغاز قرنی تازه و سالی دیگر باید به سه مؤلفه «تولید محتوا» چه چاپی چه آنلاین و تصویری، «بستهبندی» چه در کیوسک و چه در پلتفرمهای اجتماعی و «مخاطب» توجه و تمرکز نماییم. ما در «ایران» جدید باید بهصورت همگرا وهمافزا بر تقویت این سه عنصر بکوشیم و حرکت کنیم. ما در سال 1400 باید وفادارانه با شعار اولیه تأسیس «ایران» عهد ببندیم که این شعار را روزآمدتر و نوتر کنیم: «ایران» بخوان و«ایرانبخوان» و «ایرانببین».
خوانندگان عزیز، روزنامه ایران دورهای جدید را آغاز میکند؛ میخواهیم ماندگارتر بمانیم. با همراهی شما (چه خوانندگان سنتی و کاغذی ما چه مخاطبان آنلاین و اینترنتی ما) سپاس بیدریغمان را تقدیم میکنیم و میخواهیم همچنان ما را از همراهی و اعتمادتان بیبهره نسازید.
و آخر سخن ، ضمن تشکر از مخاطبان که بزرگترین مشوقان ما بودهاند، از همکارانم در تحریریه که بالندگی روزنامه برآمده از تلاش یکایک آنان است، سپاسگزاری میکنم. در ضمن گروههای حروفچینی، ویرایش و صفحهآرایی روزنامه که نیروهای بسیار حرفهای هستند، در زنجیره کار، وظیفهای بس مهم برعهده دارند که سپاس از آنان وظیفه من و همکارانم در تحریریه خواهد بود.همچنین سایر نیروهای روزنامه که امور آگهی، چاپ، توزیع، اداری، حسابداری و خدمات را برعهده دارند، در این چرخه به آن اندازه مؤثرند که باید گفت محصول تولیدی ما حاصل تلاش همگی آنان است. به زبانی دیگر هر یک در جای خود از نیروهای حرفهای «ایران» هستند.
نظر شما