ساقیان معنی
چون نیست هیچ مردی در عشق یار ما را/سجاده زاهدان را درد و قمار ما را
جایی که جان مردان باشد چو گوی گردان/آن نیست جای رندان با آن چکار ما را
گر ساقیان معنی با زاهدان نشینند/مِی زاهدان ره را درد و خمار ما را
درمانش مخلصان را دردش شکستگان را/شادیش مصلحان را غم یادگار ما را
ای مدعی کجایی تا ملک ما ببینی/کز هرچه بود در ما برداشت یار ما را
آمد خطاب ذوقی از هاتف حقیقت/کای خسته چون بیابی اندوه زار ما را
عطار اندرین ره اندوهگین فرو شد/زیرا که او تمام است اندُه گسار ما را
عطار نیشابوری
 

بحر نور
شود شود که شود چشم من مقام تو را/شود شود که بینم صباح و شام تو را
شود شود که شوم غرق بحر نور شهود/به دیده تو ببینم مگر به کام تو را
شود شود که نهم روی مسکنت بر خاک/بدرگه تو و خوانم علی‌الدوام تو را
شود شود که دل و جان و تن کنم تسلیم/برای خویش نباشم شوم تمام تو را
شود شود که سراپا چو دام چشم شوم/بدین وسیله مگر آورم به دام تو را
شود شود که نهم دل به جست جوی وصال/به دیده پویم و جویم علی‌الدوام تو را
شود شود کو سرفیض در ره تو رود/که تا به کام رسد هم شود به کام تو را
فیض کاشانی