شناسهٔ خبر: 44244860 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: راه دانا | لینک خبر

یادداشت؛

شما هم خودتان را گم کرده اید؟

شما اگر بخواهید خودتان را گم نکنید، باید برخی نکات را برای روح پرتلاطم و گوهر ظریف و زیبای درونتان روشن سازید که تا وقتی روشن هستند شما پیدا و آشکارید و زمانی دوباره در نمی‌دانم های آزاردهنده غوطه ور خواهید شد.

صاحب‌خبر -

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا و به نقل از صاحب نیوز؛ وقتی زندگی تازه ای بنای آغاز دارد با حجم بالایی از موارد جدید هم روبرو می شویم، حجم فراوان دل مشغولی ها، آرزوها و ترس‌ها، برنامه‌ها و رفتن‌ها، این ما هستیم و فراوانی های بسیار که پیرامون ما حضور دارند و دائم در حال تبدیل و تغییر و تکثیر و تقلیل و تعبیرند. حالِ ما با هرکدام رنگی و با هر نوا عطری و با هر صدا شوقی به خود می گیرد.

گاه کسالت غم بار، گاه تنبلی زیان بار، گاه همچنان شک برانگیز و گاه یقین ماندگار ما را به حرکت یا ایست تشویق و ترغیب می کند. نظم پایه هایش، گاه آن چنان می لغزد که بوی نا امیدی از موفقیت، جانمان را دلسرد می کند و کوه اعتماد جای خود را به کاهی معلق در هوا می دهد. گاه آنقدر نمی دانیم که چه می خواهیم گویی طفلی هستیم که تصوری از بَه بَه دارد و نامی برایش نمی شناسد. از این گونه بسیار می توان بافت و یافت، آنچه می تواند بساط نا امنی درونی و پریشانی بیرونی ما را چاره کند آن است که خودمان را پیدا کنیم، محال است خانمی که خودش را پیدا کرده دنبال گمشده اش بگردد.

آیا پیدا کردن یک امر بسیط متافیزیکی و معنا گرایانه است یا یک شناخت چند سطحی و بی پایان در بستر زمان و مکان؟ شما اگر بخواهید خودتان را گم نکنید و آدم ها و اتفاقات نتوانند نقش اول و اصلی زندگی شما را بازی کنند حداقل باید موارد ذیل را برای روح پرتلاطم و گوهر ظریف و زیبای درونتان روشن سازید که تا وقتی روشن هستند شما پیدا و آشکارید و زمانی دوباره در نمی‌دانم های آزاردهنده غوطه ور خواهید شد که این چراغ ها خاموش شوند.

الف) تیپ و ریخت درونی خودمان را بشناسیم و با هرکسی که در ارتباطیم چه کوتاه مدت چه همیشگی از تیپ و قالبی که خلق شده ایم و با آن باورها، هنجارها و آرزوهای درستی را عجین کرده ایم، خارج نشویم، نه جبراً و نه به اختیار؛ نه موقت نه به مصلحت؛ ساختار را از ریشه کندن یا نادیده انگاشتن و این دست از «یا» گفتن های دیگر اشتباه محض است.

ب) چارچوب های تغییرناپذیری داشته باشیم. مثل یک مانیفست شخصی که البته شما ندارید، حداقل مکتوب ندارید و شاید اصول و فروعی دارید که نمی توان آن ها را مانیفست کاملی دانست. مثلاً مانیفست من از اصلِ لذت، اصلِ کیفیت، اصلِ دقت در جزئیات، اصلِ صداقت و بدون نقاب بودن برخوردار است. این اصل ها ریشه جانِ من از صبح دلپذیر تا شب همان روز است. بدون مانیفست برنامه ها مثل یک اتاقی است که بعد از 15 روز منظم دوباره شلوغ و بی نظم شوند. این که این اتاق روی چه چیزی سوار شود، اصول مانیفست شاسی ماشین ماست.

ج) تنوع در کارها اصل شادابی و رضایتمندی را به دنبال دارد.

د) این بخش مربوط می شود به نقطه آغاز تصمیم در دل و ذهن شما تا زمان انجام و بعد استمرار برنامه تا زمان نیمه کاره رها کردن و آسیب های این رهایی و انجام ندادن.

بخش «د» بسیار مهم است به این خاطر که سوالات مهمی در پی دارد. سؤالاتی مثل: نقطه آغاز یک برنامه نطفه اش کجا بسته می شود؟ دلیل انتخاب یا دلایلش چیست؟ هدف گذاری چگونه انجام می شود که قبل رسیدن به هدف کار رها می شود؟ آیا برای خودمان leveli تعریف کردیم که پایین تر از آن به ما بر بخورد؟ از مهارت های مرتبط با هر برنامه با خبریم، بعضی از برنامه ها، سکون و سکوت و نشستن در یک جای مشخص نیاز دارد. بین این که معلوم نیست چه قدر زنده ایم، تا کی سالم هستیم و برنامه ها رابطه ای برقرار می کنیم؟ یک بار از آرزوهایتان بنویسید و تصویری که تا زنده هستید از خودتان در ذهن دارید، آیا برنامه ها اولویت بندی می شوند؟ آیا مطمئن می شویم که نیاز واقعی به آن ها داریم؟ آیا برای برنامه های خودمان مانع تراشی نمی کنیم و با فکرهای گوناگون حال خودمان را بد نمی کنیم؟ در انتخاب دوستان، در مقایسه ها در قوانینی که برای خودمان ساختیم و طبق آن ها صبح را به شب می رسانیم، کیفیت و عیار لازم را رعایت کردیم؟ برای استقلال در رأی و روی پای خود ایستادن و کورکورانه در جامعه حرکت نکردن زحمتی می کشیم؟ آیا خودمان را دوست داریم و این گونه برنامه ها را ناقص رها می کنیم؟ حال داریم که خودمان را نقد کنیم؟ از مهربانی با خودمان و رسیدگی به اندام و فیزیک خودمان و برای خوشبختی و آرامش چه اندوخته های گران قیمتی به همراه داریم؟

بهتر است به این سؤالاتِ مهم، توجه بیشتری داشته باشید.

*محمدحسن تفرشی

انتهای پیام/

نظر شما