شناسهٔ خبر: 44197777 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: شفقنا | لینک خبر

گذری متفاوت بر عالَم برزخ؛ ️ارتباط با ارواح بوسیله «خیرات» – بخش ششم/ نوشتاری از هادی سروش

صاحب‌خبر -

شفقنا- حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش در بخش ششم نوشتاری با عنوان «عالَم برزخ» نگاهی متفاوت به این موضوع داشته و آورده است:

در عین اینکه خصوصیات عالم مثال برای ما روشن نیست ، اما با توجه به گزارش انبیاء و اولیاء میتوانیم به این باور دست پیدا کنیم که ارتباط با ارواح بوسیله خیرات قابل تصور واقعی است و یک توهم نیست .
ما میتوانیم در شرائط برزخی یک نفر دخالت داشته باشیم ، یعنی ؛ میتوانیم شخصی در بهشت باشد و ما با اعمال و خیرات بر درجات بیافزائیم و یا شخصی را از جهنم ،آزادیاحداقل باعث تخفیف عذاب او شویم . و این مهم فقط میتواند در اثر کارهای خیر ما برای اموات باشد.

خیراتی که از دنیا روانه برزخ میشود و به ارواح واصل میشود دوگونه است؛
خیراتی که خود شخص در دنیا که بوده برای خود اموری را قرار داده تا پس از مرگ از آنها بهرمند باشد ، مانند موقوفاتی را لحاظ نموده و یا مسجد و یا مدرسه و یا مکان عام المنفعه ای را ساخته و یا فرزند صالحی از خود بجای گذاشته و یا کتابی نوشته و.. که همین مفاددر حدیثی که شیعه و سنی از پیامبر رحمت است:
“إذا مات ابن آدم انقطع عمله إلا من ثلاث:صدقهجاریه،أوعلم ینتفع به،أو ولدصالح یدعوله”.

و قسم دیگر خیراتی که ما برای آنان انجام می دهیم.

این احادیث را با نگاه دقیق ملاحظه کنید:

حضرت عیسی از قبرستانی عبور می کرد دید مردی را در جهنم برزخی گرفتار است. سال دیگر از همان جا عبور کرد و دید که عذاب از او برداشته شده ومتنعم به نعمت های برزخی است. سوال کرد جریان چیست؟ خطاب آمد که این شخص پسری داشت  در طول سال گذشته پسرش به حد رشد رسید و دو کار خوب انجام داد؛یکی اینکه جاده ای را اصلاح کرد.دوم اینکه یتیمی را تحت سرپرستی خود گرفت. پدر به خاطر کارهای پسر از زندان برزخ نجات پیدا کرد و بهشتی شد.

در بیان امام صادق(ع) آمده ؛ بر فرض شخصی در یک مخمصه شدید و یک حالت خفقان ودر یک فضای بسته و بسیار گرم بطوری که در حال خفه شدن هست قرار گرفته!اما یک روزنه ای باز میشودو یک نسیم خنک و دلنوازی به این شخص می خورد. امام بعد فرمودند: کاری که شما برای اموات انجام می دهید این خاصیت را دارد. یعنی در آن حالت خفقانی که در جهنم برزخی دارند نسیم روح افزائی از قرآنی که خوانده شده به متوفی در عالم برزخ می رسد.

امام صادق(ع) فرمود:
” چه بسا میّتی در تنگی باشد و حق تعالی به او وسعت دهد و آن سختی را از او بردارد ، پس به او گفته میشود ؛این فرح که تو را روی داد به سبب نمازی است که فلان برادر مؤمن به نیت شما انجام داد است.(فقیه ۲۷/۱)

پیامبر اکرم(ص):
“اموات رافراموش نکنید آنان منتظر احسان شماهستند- لاتنسوا موتاکم .. یرجون احسانکم..”

بایددراحسان به نیازمندان رعایت احترام آنان بشود.
ازشیخ آقابزرگ تهرانی منقول است که مادرش به نیت مادرخودمقداری غذادر تاس حمام ریخته و به نیازمندی داده!شب مادرراخواب میبیندوگله میکندکه پیش اموات دیگر خجالت کشیدم .

در اینکه چه عملی ترجیح دارد وتاثیر در شادی روح آنان دارد،نمیتوان قاطعانه موردی را معرفی نمود.
اما اموری که اموات در زمان حیاتشان به آن علاقمند بوده اند و یا اموری که مورد نیازجامعه مسلمین ویایک خانواده ای باشد،میتواندتاثیربیشتری درروح عزیز سفرکرده داشته باشد.
و خلاصه بهتراست روح آن از انواع خیرات از نماز وصدقه ، تا زیارت و صله رحم ، و اطعام مومنین ، بهرمندسازیم.

و صدالبته خود کسی که آن عمل خیر را انجام میدهد هم از آن عمل خیر بهرمند است.
در حدیث امام صادق (ع) آمده :
“نماز و روزه و حج و صدقه و خیرات و دعای شما به ارواح میرسد ، و اجر آن برای شما و آن میت نوشته میشود ؛ – یدخل علی المیت فی قبره الصلاه و الصوم والحج والصدقه و البر و الدعا و یکتب اجره للذی یفعله و للمیت.” (فقیه۳۷/۱)

راز مطلب اینجاست که گرچه “نیت” نقش اساسی دارد و وقتی شخصی نیت کرده که خیری به میتی برسد خواهد رسید ،اما بر اساس قاعده “جدانبودن عمل از عامل” ؛ خود شخص انجام دهنده هم منتفع شده و ماجور است.

سوال مهم و دقیقی مطرح است ؛ خیرات و بلکه ثواب ها در برزخ به تدریج به ارواح میرسد ، در حالیکه برزخ تدریج بردار نیست؟
علامه طباطبایی بر این پاسخ همت گمارده که اموات علم دارند که به تدریج ثوابها به آنان میرسد و این علم آنان دفعی است و تدریجی نیست و با برزخ سنخیت دارد .
اما به ذهن صاحب این قلم میرسد که تدریجی بودن در برزخ مانع عقلی ندارد چون برزخ گرچه مادی نیست اما خالی از احکام ماده مانند تدریج نیست ، و چه بسا در آنجا “تمثلِ تدریج” هم برای به تدریج رسیدن ثوابها کفایت کند.

یادمان باشد؛ به طور کلی اطلاع از امور برزخ برای کسی غیر از انبیا و اولیا (ع) میسور نیست.
و این اختفاء امورِ برزخیان اسراری دارد که از آن جمله این است که خدای ستار العیوب اجازه نمیدهد که از اسرار بندگان او را کسی آگاه شود.(فصوص الحکم)

حضور اموات در رؤیاهای ما

“رؤیا” که مشاهدات در عالَم خواب است ، مانند “مرگ” ؛ یک ارتباط تایید شده با عالَم واقعیات است.
قرآن ؛ خواب هایی مانند خواب یعقوب ، یوسف ، ابراهیم و پیامبر اسلام را تعریف و سپس تایید کرده.

رسول خدا (ص) فرمود:
“رؤیا سه گونه است:
رؤیایى که شیطان آن را صحنه سازى مى‏ کند تاانسان اندوهناشود.
رؤیایى که در حقیقت یادآورى و مجسم شدن گفتگوهایى است که آدمى در بیدارى با دل خود دارد.
وقسم سوم؛رؤیایى که خود جزئى است از چهل و شش جزء نبوت میباشد.”

خواب دیدن های درست و به اصطلاح “رؤیای صادقانه” به سادگی بدست نمی آید .
برای خواب دیدن های خوب و منطبق با واقعیت باید در اموری که باعث میشود روح ، آزاد باشد همت گماشت.
چون پر مشغله بودن روزهای ما انسان باعث پریشانی افکارمان میشود و از خواب خوب محروم میشویم.

البته برای خواب دیدن راهکارهایی در کتابهای دعا آمده که ممکن است عمومیت نداشته باشد و مربوط به از اشخاص باشد ، اما امتحان آن هم بی ضرر است .
شیخ عباس قمی در “مفاتیح” از کفعمی و فیض کاشانی نقل نموده:
«دیدم در بعضی کتابهای علماءشیعه که هر کسی خواسته باشد در خواب، یکی از پیامبران (ع) و امامان (ع) را یا یکی از نزدیکان و والدین خود را ببیند، سوره‌های “شمس، لیل، قدر، کافرون، اخلاص وفلق و ناس” را بخواند، سپس “صد مرتبه سوره توحید” بخواند، سپس “صد مرتبه صلوات”بفرستد، آنگاه با وضو و به جانب راست بخوابد، انشاءالله خواهد دید هر که را اراده کرده باشد و با او تکلّم خواهد کرد.»

رؤیاهای راست و درست درگرو راستی و درستی خودِ خواب بینده است.
حدیث : «در بین مؤمنین هر کس راستگوتر باشد رؤیایش صادق‏تر است ؛أَصْدَقُهُمْ رُؤْیَا أَصْدَقُهُمْ حَدِیثا»(بحار ۱۷۲/۵۸)

تبلیغ های توهم زا از خواب های آنچنانی ! نباید ما را محروم از رویای صادقه کند.
آیت الله شیخ مرتضی حائری اراده جدی داشت که تابستان ها به زیارت امام رضا(ع) مشرف شود.
بعداز رحلتش مرحوم آیت الله نجفی مرعشی او را در خواب دید و ایشان گفته بود در همان اوائل ورود به برزخ ، امام رضا (ع) به دیدنم آمد و فرمود : هفتاد بار به زیارت من آمدی ، من هم به بازدیدمی آیم ، ۶۹ باردیگر خواهم آمد.

البته نباید انتظارداشته باشیم درخواب ، ارواح اموات ،اسرار آن عالَم را بازگوکنند.
اما دیدن آنان و مختصری آگاهی از شرائط برزخ ، امکان پذیر است.

و نیز ، نباید انتظار داشته باشیم هروقت اراده کردیم آنان را بتوانیم در عالَم‌رؤیای مان ببینیم.
حضور آنان همانگونه که بستگی به آمادگی روحی ما دارد که در سطور بالا از آن سخن گفتیم ، بستگی به عدم مشغولیت و به تعبیری به رها بودن ارواح نیز دارد.
ممکن است کسی از همه راههای ممکن برای خواب دیدن ، اقدام کند ولی نتواند روح عزیز مورد نظرش را در خواب ببیند چرا که ممکن است روح آن میت مورد نظر،چه بسا درمشغولیت خاصی به سر میبرد و “حضوررؤیائی” برایش امکان پذیر نباشد.

وقتی عالَم طبیعت پر از اسرار است، قطعاعوالم غیب که از آنجمله؛عالم برزخ باشد،دارای اسراری است که ذره ای ازآن برای ما منکشف نشده!

مهم بررسی علمی “رؤیا” از زاویه سخنان عالمان و حکیمان است؛ ازدیدگاه ابن سینا؛قوه متخیله آدمی در حالت خواب،به عالم قدس متصل میشود و از طریق حس مشترک به کشف و الهام نائل می گردد.

ملاصدرا نیز همین نظر ابن سینا را دارد ولی قائل به این است که شخص برای متّحد شدن با عقل فعال باید به مقام و مرتبه جامعیت در نشآت سه گانه عقلی، نفسی و حسی رسیده باشد.

صدرالمتالهین راز و رمز خواب دیدن و چگونگی تقسیم رؤیا به صادق و کاذب را اینگونه ترسیم نموده؛
حواس ظاهری انسان وقتی از کارطبیعی خود فارغ شود و مشغول به تدبیر امور عادی نباشد، متصل به جواهر روحانیه علویه مى‏ گردد.

“جواهر روحانیه” نشئه ای است با توجه به ارتباط با لوح محفوظ ، صُور تمام وقایع و حوادث زمانى درآن منقوش است.واتصال به آن ؛ یا بشکل مستقیم است ویا متصل به قواى منطبعه در برازخ علویه شود که در آن‏ها صور شخصیات مادیه منتقش است.

این اتصال بی واسطه با جواهرعلویه و یا با واسطه قوای منطبعه باعث دریافت حوادث و وقایع خواهد شد.
واین “راز ورمز رؤیا” است.

اموری که از جواهر روحانیه،بدون دخالت متخیله و جرح و تعدیل در آن‏ها در قوت حافظه باقى بمانند و در حال یقظه و بیدارى انسان متذکر آن‏ها باشد، “رؤیا صادق” است. اما اگر قوت متخیله غالب باشد و صفاى روح کم‏تر باشد ، ممکن است “رؤیا کاذب” باشد.

حکیم فیض کاشانی گوید: در رؤیاها اموری دخالت دارند که بستگی به حال خود خواب بیننده دارد ، باورها و دریافت ها و رفتار و افکار و خُلق و خوی خواب ببینده در رؤیای ش بسیار دخالت دارد و حتا غذایی که خورده میتواند در رؤیا خوب و یا بد تاثیر گذار باشد.(محجهالبیضاء ۳۱۷/٨)

علامه طباطبائی گوید:
اول روح ، حوادث و علل آن را در عالم مثال مشاهده میکند و بعد آنچه مشاهد نموده به عالم خواب می آورد و همان ها را بشکل و سخنی متمثل میکند.

استاد مان علامه حسن زاده آملی در درس عرفان میفرمودند:
رؤیا داشتن (خواب دیدن) از تجلیات اسم “المصور” است که یکی از نام های خداست بمعنای “صورت دادن و صورت گری نمودن”.
پس اگر چنین است، حالات ما و اخلاق ما و ارتباط ما با عوالم دیگر صورت گری میشود و به ما نشان داده میشود.
و راه؛ ارتباط با خدا و افاضه این اسم بر نفس آدمی است.

نکته پایانی؛
ما با دو باطن که همان “عالم مثال” باشد در ارتباطیم.
یعنی عالَم “مثال متصل” ؛ که در صقع ذات ماست ، و عالَم “مثال منفصل” که جهانی بزرگ و بیرون از ذات و حقیقت ما میباشد.
براین اساس ؛ “رؤیا” هم بدین دو بخش تقسیم میشود.
رؤیا ؛ گاه ، مشاهدات باطنی خود ما در خود ماست .
و گاهی ، مشاهدات ما از جهان بیرون از ماست .
و قسم دوم است که بسیار پر ارزش است و سخت بدست می آید.

آگاهی به جوانب این “معارف عمیق معرفتی” ، فرصت مطالعاتی و کلاس متفاوتی را می طلبد که در این مختصر نمیگنجد.

 ارتباط با ارواح اموات در نهان خویشتن

مقدمه مهم‌؛
انسان همین ظاهرجسمانی و جرمانی نیست ، بلکه دارای یک باطنی است که حیوانیت و یا فرشته بودن در نهان او تعبیه شده .
اگر آدمی از محدوده حیوانیت به در آید و گرفتار شهوات و غضبهای آلوده نباشد ،میتواند به در وجود خود ، حقائقی را بیابد.

یکی از آن حقائق مهم ؛ ارتباط با ارواح است در “نهان خویش”.
ما با روح مان میتوانیم با جهانی غیر از آنچه بنام طبیعت و دنیا در ارتباطیم ، ارتباط پیدا کنیم و آن جهان غیب است که کمترین نمونه آن “رؤیا” است که در شماره قبل به توصیف آن پرداختیم.

اما در این جا سخن از “ارتباط نهانی” با ارواح است بشکلی که انسان در همین دنیای روزمره خود وجود عزیزی را که از دست داده ، حس کند ، و این ، شدنی است.

و این ارتباط درونی با باطن و روح آن عزیزان ؛ مملو از راز ورمز است . شاید ما بتوانیم به برکاتی از آن دست پیدا کنیم و حتی بوسیله و یا راهنمایی روح عزیز از دست رفته به امور مثبتی در زندگی برسیم ، اما دریافت اینکه حقیقت مطلب چه بوده و چه میباشد ؟ چه بسا امکان پذیر نباشد.

از نمونه های روشنی که در این باب برای اکثر ما پیش آمده این است که گاهی ما در بیداری و هوشیاری ، یکباره عزیزی را که مدتهاست از دست داده ایم میبینیم وحتی جلو میرویم که او را در آغوش بکشیم ! و نوعِ چنین مشاهداتی را ما در بهترین حالات معنوی دعا و زیارت ها و خصوصا حرم اهلبیت علیهم السلام داریم .
اگرچه ممکن است بخشی از این رؤیت ها از “تجسم خیالات” باشد ، اما انکار اصلِ آن هم نمیتواند روا باشد.

از این رؤیت های یکباره که برای خیلی از ما پیش آمده ، بالاتر ؛ رؤیت از ناحیه ی “چشم برزخی” است .
چشم برزخی از آنِ کسانی است که به صفای ناب روح انسانی رسیده اند.
باز شدن “چشم برزخی” در واقع از سنخ “مکاشفه وشهود” است و رسیدن به آن مراتب ، بسیار کار میبرد و حد اقل آن این است که طهارت کامل چشم ظاهری و نیات باطنی را میطلبد.

صدرالمتالهین درمفاتیح الغیب مینویسد: «شهود و مکاشفه نوری است که بعد از پاک کردن قلب از تمام زنگارها و صفات ناپسندِ قلبی؛ ظاهر می‌شود.»

این بحث مفصلی است که فرصت دیگری را میطلبد.
اکنون سخن در این است که با چه راه کاری میتوان از نهان خود با برخی ارواح عزیزان سفرکرده ارتباطاتی داشته باشیم.

شیخ بزرگوار ما در معرفت الله ، در محضر درس “صُحُف عرفانیه” نقل میفرمود:
بعدازرحلت علامه طباطبائی بسیار دلتنگ شان بودم و در خلوتی از شبی دیدم ایشان به منزل ما وارد شدند و نشستند و جملات فرمودند و از آن جمله مرا بشارت دادند که نیکو سیرت و نیکو صورت و نیکو سریرت هستم و… بعد تشریف بردند. این نمونه ای از ارتباط نهانی با عزیزات سفرکرده است.

مهمترین دلیل وجودی بر این دیدارها خود قرآن است که میفرماید؛ بر چشم ها پرده آویخته شده و روزی که پرده کنار رود چشم ها با تیزبینی حقائق آن عالَم را میبیند.

در آیه ۲۲ سوره ق فرمود:
«تو از این صحنه غافل بودی و ما پرده را از چشم تو کنار زدیم و امروز چشمت کاملًا تیزبین است – ؛
لَقَدْ کُنْتَ فی‏ غَفْلَهٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدیدٌ».

این سنخ ارتباطات و تمثلات ؛ به یک زمینه آماده نیاز دارد و زمینه آماده از یک روح خالی از هرگونه پریشانی امکان پذیر است.
روح و روحیات ما آدمیان وقتی گرفتار تشتّت و پریشانی شود از ارتباط با هم نوعان سفرکرده خود محروم میشود.

“گناه” باعث پریشانی است ، و حتی “نیت گناه” ، و بلکه “تصور گناه” .
هر چیزی از جنسِ گناه ؛ روح انسان از آن درخشندگی و جلاء می اندازد و دیگر صورتی در آن منعکس نمیشود.

به این حدیث ناب توجه کنید؛
امام صادق (ع)فرمود:
“حواریون کنار حضرت عیسی جمع شدند و عرض کردند: ای آموزگار نیکی؛ ما را هدایت و رشد معنوی فرما .
حضرت عیسی فرمود:
موسای پیامبر به شما گفت؛ “گناه” نکنید. و من به شما امر میکنم ؛ “فکرگناه” را هم نکنید، چه رسد به عمل به آن گناه، زیرا فکر گناه ، مانند روشن کردن آتش در خانه وساختمان زیباست که گرچه آن آتش خانه را نمیسوزاند اما دودهاى تیره آن آتش؛ زیبائیهاى آن خانه را تیره و سیاه می کند.” ؛ – اجْتَمَعَ الْحَوَارِیُّونَ إِلَى عیسى ع فَقَالُوا لَهُ یَا مُعَلِّمَ الْخَیْرِ أَرْشِدْنَا ؟ … فَإِنَّ مَنْ حَدَّثَ نَفْسَهُ بِالزِّنَا کَانَ کَمَنْ أَوْقَدَ فِی بَیْتٍ مُزَوَّقٍ فَأَفْسَدَ التَّزَاوِیقَ الدُّخَانُ وَ إِنْ لَمْ یَحْتَرِقِ الْبَیْتُ.. (کافی۲۴۱/۵)

پس “فکر گناه” خواه ناخواه در قلب آدمی تیرگى ایجاد میکند و به صفا و پاکى دل آنها ضربه می زند گرچه آن شخص مرتکب آن گناه هم ، نشوند.

برای ارتباط نهانی با ارواح عالیه ؛ بعد از دوری از گناه که روح را پریشان میکند،باید “روح” رابه “صبر” جلاء داد.

صبر؛ دو گوهرناب را نصیب آدمِ خویشتندار می کند:

براساس قرآن باعث؛”هدایت های باطنی وغیبی” میشودکه قرآن فرمود:
“أُولٰئِکَ هُمُ المُهتَدونَ”(بقره/۱۵۷)

وبراساس نهج البلاغه باعث؛ “دریافتِ حقائقِ ملکوتی” میشودکه فرمود:
“خویشتن داری زمینه ای را درآدمی میآفریندکه باعث دریافت حقائق میشود؛ – فان الصابرین علی نزول الحقائق” (نهج،خ/۱۲۴)

درتعبیر دیگری امام علی(ع)، مواجه شدن با بلایا و خویشتن داری را “فتح باب فضل” معرفی نموده است:
“خداوندبندگان خودراباانواع سختی‌ها می‌آزماید و با مشکلات زیاد به عبادت می‌خواند و به اقسام گرفتاری‌ها مبتلا می‌کند … و درهای فضل و رحمتش را بر روی‌شان بگشاید؛ – یختبر عباده بانواع الشدائد .. لیجعل ذلک ابوابا فتحا الی فضله (نهج،خ/۱۹۲)

خود حضرت امیر (ع) که بیشترین حقائق غیبی را از خدا دریافت نموده ، و قلبش به انواع فضل الهی فتح گشته است.

امیرالمومنین یکی ازچهره های بی بدیل صبروخویشتن داری است. مصائبی که اودرمدت عمرشریفش،خصوصا سی سال بعداز رحلت پیامبر اسلام(ص) دید، نه تنها کسی ندیده، بلکه یک امت هم ندیده است!

امام علی در فقدان مصیبت فاطمه قرار گرفت و آن مصیبت چنان سنگین و طاقت فرسابود که خودش از کم شدن صبرش نگران است ! و در خطاب به رسول الله بعد از دفن فاطمه زهرا (س) عرضه داشت : “قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی، وَ ضَعُفَ عَنْ سَیِّدَهِ النِّسَاءِ تَجَلُّدِی”! (نهج،خ/۲۰۲)

و البته درمورد رحلت پیامبر که از این بالاتر را عرضه داشت که ؛ “اگر امر به صبر نفرموده بودی ، امکان آرامش وجود نداشت ؛ – وَ لَوْلا أَنَّکَ أَمَرْتَ بِالصَّبْرِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْجَزَعِ ‏لَأَنْفَدْنا عَلَیْکَ ماءَ ‏الشُّؤُونِ‏، وَ ‏لَکانَ‏ ‏الدَّاءُ ‏مُماطِلًا”(نهج،خ/۲۲۶)

در جای دیگری همین مضمون را با عبارت دیگری در خطاب با پیامبر (ص) تقدیم داشت که ؛ ” صبر در همه جا زیباست اما در فقدان شما طاقت صبر هم طاق میشود ؛ – ان الصبر لجمیل الا عنک و ان الجزع لقبیح.. ” (نهج ،ق/۲۹۲)

دستور مهم و لطیفی ائمه اطهار (ع) در مورد “صبر” دارند که میفرمایند :
صبر را به عنوان “وطن” خود انتخاب کنید ؛ “وطنوا انفسکم علی الصبر” ، تعبیر “توطّن” یعنی انتخاب وطن دائمی ، بسیار لطیف است .

اگر بخواهیم به آن مراتب بالا و دریافت فیوضات الهیه ، بار یابیم ؛ باید با دید واضح تری به حقائق عالَم هستی نگاه کنیم .
دید عمیق را امیرالمومنین تعلیم نمود که:
روزگاران آدمی دو گونه است روزی به خوبی و شادی و منفعت است و روزی بالعکس ، باید در روزگاران نیکو رخ ، سرمایه ها را در معرض بطالت قرار نداد و در روزگاران سخت رخ ، خویشتن دار بود ، – الدَّهرُ یَومانِ یَومٌ لَکَ وَ یَومٌ عَلَیکَ فَاذا کانَ لَکَ فَلا تَبطَر وَ إذا کانَ عَلَیکَ فَاصبِر .(نهج ق/ ۳۹۶)

آری؛ مردانِ خدا در کشمش های دنیا و مصائب ، بی تفاوت نیستند ، بلکه صابرند؛ که اگر آدمی صبررا انتخاب نکند باید راه ورسم ابلهان را انتخاب کنند که فراموشی است:”ان صبر صبر الاحرار والّاسلا سُلوالاغمار.(نهج ق/۴۱۳)

برای مواجه ما مرگ که مهم ترین “خاستگاه صبر” است ، امیرالمومنین چنین آموزش میدهد که باید چنین تصور نمود؛ به گروهى ازبازماندگان کسى که از دنیا رفته بود اینگونه تسلیت گفت: “این مرگ نه آغازش از شما بوده و نه به شما پایان خواهد یافت. این دوست شما سابقآ هم گاهى مسافرت مى رفت اکنون نیز تصور کنید به سفرى رفته است. اگر او از سفر بازگرددشما به سوى او خواهید رفت ؛ – وعَزَّى قَوْماً عَنْ مَیت ماتَ لَهُم إِنَّ هذا الاَْمر لَیْس لَکُمْ بَدَأَ، وَلاَ إِلَیْکُمُ انْتَهَى، وَقَدْ کَانَ صَاحِبُکم هذَا یُسَافِر فَعدوهُ فِی بَعْضِ أَسفَارِه، فَإِن قَدِمَ عَلَیْکُمْ وإلا قَدِمتُم عَلیه”(نهج،ق/۳۵۷)

در تفکر توحیدیِ امیرالمومنین (ع) بلایاومریضی هاومرگها جزو زندگی بشر،و مسیر کمال است وجدا شدن از آن امکان پذیر نیست واصلا آدمی برای دنیای راحت و بی همّ و غم خلق نشده ؛ – لَسنا لِلدنیا خُلقنا ولا بالسعی فیها أُمرنا، و إنمَا وُضعنا فیها لِنبتلی بها (نهج،نامه۵۵)

نگاه زیبا درمورد خداو مالکیت او و داشته های خود؛باید از نهج البلاغه آموخت که درتفسیرجمله “لاحول ولاقوه الابالله” فرمود:
“مادربرابرخدا، مالک چیزی نیستیم،اگراو چیزی را دراختیارما گذاردنسبت به آن مسئولیت داریم و هر زمان طبق اراده اش بگیرد از ما مسئولیتی نخواسته ؛ – فمتی ملکنا ماهواملک به منا کلفنا،ومتی اخذه منا وضع تکلیفه عنا.(نهج،ق/۴۰۴)

تردیدی نیست که صابران و خویشتن داران به جایگزین آنچه ازدست داده اند، خواهندرسید؛ “ان تصبر ففی الله من کل مصیبه خلف.”(نهج،ق/۲۹۱)

ارتباط اموات از برزخ با دنیا

روح آدمی بعد از جدا شدن از بدن با دنیا قطع ارتباط نمی کند و می تواند به دنیا مراجعه نموده و از آنچه در آن می گذرد باخبر شود و این امر تنها مختص به ارواح مومنین نیست، و ارواح کافر و اهل عصیان نیز می توانند به دنیا مراجعت کنند .

حکیم سبزواری در تعلیقات بر شواهد ربوبیه گوید :
واقعیت این است که دنیا ؛ “عالَم خواب” است ؛ برزخ ؛”عالَم بیداری” است. چقدر در دنیا ما گرفتار ندیدن ها و نشیدندن ها هستیم بگونه ای که با کوچکترین حاجبی از شنیدن و دیدن محروم میشویم ، اما در برزخ همه چیز در شفافیت است .

تشریح ارتباط آنان از برزخ با ما دردنیا

امام صادق (ع) می‌فرماید:
“روز جمعه و عید فطر و قربان که می‌شود، خداوند به “رضوان” نگهبان و مأمور بهشت دستور می‌دهد که در میدان بهشت برزخی به ارواح مؤمنان اعلام نماید که خداوند به شما اجازه داد که جمعه را به زیارت خانواده و دوستان که در دنیا هستند برود…”

“.. بعد خداوند به دستور می‌دهد برای هر فردی شتری از شترهای بهشتی آماده کنند در حالی که این شتر از زبرجد سبز پوشیده شده و نیز به پارچه‌های بهشتی تزئین شده، اهل آسمان‌ها و فرشتگان از آنها استقبال می‌کنند، بعد از آن ارواح از آسمان با استقبال پایین می‌آیند در وادی السلام پشت کوفه فرود می‌آیند و در شهرهای شان پخش می‌شوند تا کسانی را که در دنیا با آنها بودند، زیارت کنند.

فرشتگانی همراه ارواح هستند می‌کنند تا اگر ارواح مؤمنان با چیزهایی برخورد کردند که باعث ناراحتی شان میشود، مانع ازتوجه ارواح به آنان شوند.. و بعد به طرف منازل خود رفتند آنجا را روح میت می‌بیند.
بعد از آنکه ارواح مؤمنان اقوام و بستگان و دوستان را درروز جمعه، فطر و قربان دیدند، جبرئیل به آنها اعلام می‌کند که به خانه‌ها و محل‌های بهشتی خود در عالم برزخ برگردید، آنها نیز برمی‌گردند . ؛ اذا کانَ یومَ الجُمعهِ و یوما العِیدَینِ امَرَ اللهُ رضوان….”
(بحار؛ج۶ص۲۹۲ازکتاب زیدنرسی)

در این حدیث نکات مهم معرفتی نهفته است ؛
یکم: ارتباطات زمان مند و مشخص است. و جمعه و دو عید فطر و قربان نمونه ای از آن است.

دوم:ارواح با احترام و همراهی فرشتگان به جمع ما می آیند.

سوم‌: فرشتگانی ماموریت اکرام و احترام ارواح مومنین را دارند.

چهارم: فرشتگانی هستند که با ایجاد پرده ای بر دیدگان اموات ، اجازه نمیدهند آنان وقائعی از دنیا و زندگی گذشته شان ببینند که افسرده شوند.

پنجم: این احکام مهم معرفتی از آنِ دسته از ارواح میشود که مراحل برزخ را طی کرده در بهشت بررخی اقامت نموده اند.

از پیامبر(ص) و امام صادق (ع) نقل شده که فرمودند:
“قبر؛ یا گلستانی از بهشت است و یا چاله ای از آتش جهنم – القبر روضه من ریاض الجنه او حفره من حفر النیران”(بحار ۲۰۵/۶ و جامع ترمذی از اهل سنت ؛حدیث۲۴۹۶)

امکان آگاهی ارواح از دنیا و شرائط ما بسیار سهل تر و آسان تر است از ارتباطِ امروز ما با یکدیگر در دنیا هستیم.
چراکه ما گرفتار “ماده” و حجاب آن هستیم و باید زمان و زمین و مسافت را طی کنیم حتی بوسیله استفاده از سریع ترین وسائل امروزی ، تا از ملاقات با یکدیگر بهرمند شویم‌. ولی کسانی که از پشت بام این عالّم ، اینجا را می بینند چنین حاجب و مانعی را ندارند.

مرحوم حکیم فیض کاشانی مینویسد ؛ “روح پس از سفر از این جهان به نشئه برزخی ، درک و آگاهی اش بصورت مستقیم است و نیازی به ابزار و وسیله ای ندارد – الروح تعلم الاشیاء بنفسها من دون آله”. (محجهالبیضاء ٢٩۴/٨)

در نگاه عمیق حکیمانه می توان با اطمینان گفت : این “ادراک و آگاهی” با موت تعطیل نمیشود و حتی برای برخی که محدودیت به مشغله ای در نشئه بررخ ندارند ، قوی تر است .

مقدار و تعداد برقراری ارتباط آنان با ما چگونه است؟

این که روح چه مقدار می تواند به دنیا برگردد و به زیارت اقوام و خویشان خود برود روایات زیادی بصورت راز و رمز گونه ، موجود است .

امام صادق (ع) می فرمایند:
“برخی از ارواح هر جمعه و برخی دیگر به میزان اعمالشان، میتوانند از دنیا و خانواده شان مطلع و آگاه شوند. – منهم من یزور کل جمعه و منهم من یزور علی قدر عمله”. (کافی ۲۳۰/۳)

و روشن تر در بیان امام کاظم (ع) آمده که فرمود:
“ارواح بنا بر منزلت و جایگاه خود در هر جمعه یا در هر ماه و یا در هر سال میتواند به دنیا برگردند.”(کافی۲۳۰/۳)

و درحدیث دیگری امام هفتم فرمود:
“ارواح به مقدار فضائلشان به زیارت اهل خود می آیند، برخی هر روز، بعضی هر دو روز یا هر سه روز، و کسیکه منزلت وی خیلی کم است، هر جمعه یک بار. – علی قدر فضائلهم‌منهم من یزور فی کل یوم .. (کافی ۲۳۱/۳)

نتیجه آنکه ؛ ارواح باتوجه به اعمال و فضائل شان میتوانند به دنیا سفر بررخی داشته باشند ؛ بدین شکل برخی سالی یکبار ، و برخی از ارواح ماهی یکبار ، و برخی دیگر هفته ای یکبار ، و بعضی هم روزی یک بار خانواده شان را ملاقات میکنند.
این تفاوت در زمان و دفعات بستگی به توسعه روحی آنان و عدم مشغله شان در برزخ دارد.
هرچقدر آدمی در اینجا دارای روح و روان آراسته و بازی باشد و از تنگناهایی مانند کینه و حسد و تعلق به دنیا رها شده باشد و دارای “شرح صدر” باشد ؛ در آنجا نیز ، دارای “فسحت روح ” یعنی و رهایی خواهد بود .

حسرت اهل معصیت از عدم دیدار خانواده شان است . قطعا این ، خود یک عذاب روحی برای آنان است.
امام صادق (ع) فرمود: «هیچ مؤمن و کافری نیست که در هنگام ظهر نزد خانواده‌ی خویش حاضر نگردد. وقتی مؤمن خانواده‌اش را در حال انجام اعمال صالح می‌بیند، خداوند را حمد گوید و وقتی کافر خانواده‌ی خویش را در حال انجام اعمال صالح ببیند، بر آنان غبطه می‌خورد –
مَا مِنْ مُؤْمِنٍ وَ لاَ کَافِرٍ إِلاَّ وَ هُوَ یَأْتِی أَهْلَهُ عِنْدَ زَوَالِ اَلشَّمْسِ فَإِذَا رَأَى أَهْلَهُ یَعْمَلُونَ بِالصَّالِحَاتِ حَمِدَ اَللَّهَ عَلَى ذَلِکَ وَ إِذَا رَأَى اَلْکَافِرُ أَهْلَهُ یَعْمَلُونَ بِالصَّالِحَاتِ کَانَتْ عَلَیْهِ حَسْرَهً.» (کافی۲۳۰/۳)

علت چنین ناراحتی برای اهل معصیت روشن است ؛ آنانیکه تا وقتی در قید حیات هستند اهل معصیت اند و رحمی به زن و بچه خود نمیکنند و یا لقمه نامشروع و یا سخن آزار دهنده و یا رفتار زشت با اهل خانه خود دارند ، و در واقع مانند غریبه ها با زن و شوهر و فرزند خود رفتار میکنند ، در عالَم برزخ هم همین “غریبه بودن” ادامه پیدا میکند و آن آزارها به شکل دیگری برایشان ادامه مییابد که حداقل آن ؛ محرومیت از دیدار خانواده و خوش بودن به خوشی آنان میباشد.

دستور به زنده نگه داشتن خاطرات عزیزان سفر کرده

حدیثی از امام کاظم(ع) داریم‌ که نشان از توصیه به حفظ خاطرات و ادامه علائق و عواطف نسبت به عزیزان سفر کرده است .

امام باقر (ع) به فرزندش وصیت نمود بعد از ارتحالش ، شبها ؛چراغی در اطاق شخصی پدر روشن نماید. و امام صادق(ع) هم همین سفارش را به فرزندش امام کاظم (ع) نمود و امام هفتم تا قبل از اینکه به بغداد و عراق رود این کار را انجام میداد. –
لما قبض أبو جعفر (ع) أمر أبو عبد الله (ع) بالسراج فی البیت الذی کان یسکنه حتى قبض أبو عبد الله (ع) ثم أمر أبو الحسن (ع) بمثل ذلک فی بیت أبی عبد الله (ع) حتى أخرج به إلى العراق ثم لا أدرى ما کان.”
(کافی۲۵۱/۳ و فقیه ۱۶۰/۱)

این حدیث نشانه ای از وجود ارتباط ارواح سعیده با اهل منزل شان است که چراغ خانه و یا اطاق آنان روشن بماند ،که کمترین آن ؛ توصیه به یادآوری و سهیم کردن آنان در خیرات ، و خلاصه هرچیزی که باعث احترام آن شده و تکریم روح شان باشد.

آنان از ما چه توقع و انتظاری دارند؟

ارواح زنده اند؛

با توجه مطالب تقدیم شده در بخش های قبلی ؛ ارواح اموات ، زنده هستند و دارای علم و درک میباشند و البته حیاتشان دارای شرائط خاص خود آن عالَم میباشد.

در نتیجه آنان توقعاتی از ما زندگان دارند که چه بسا اگر حقی مانند حق پدر و مادر بر ما داشته باشند و به آن بی توجهی شود، فرزند را “عاق” میکنند ! و در صورتی رابطه ما با آنان رابطه قوم و خویشی و دوستی باشد و توقعاتشان انجام نشود ، ناامید میشوند!

موظف به محبت هستیم‌؛

زیر بنای ارتباط و به یاد بودن ها ، ریشه از محبت میگیرد و باید محبت ها را تقویت نمود ، این همان سفارش ارزشمند امام علی(ع) است که فرمود:
“اگر می‌دانستیم با هم بودن مان ، چقدر محدود است، محبتمان نسبت به هم نامحدود می‌شد.”
دلیلی بر ناتمام گذاشتن محبت در صورت مرگ یک عزیز ، نداریم .
انان بعد از رحلت به خانه دیگری سفر کرده اند که مانند دنیا نیازهای خاص خودش را دارد وما باید در این زمینه کوشا باشیم.

آمدن ارواح به دنیای ما برای حداقل دو چیز است ؛

اولا ؛ آنان می آیند و انتظار دارند که آنان را باهدیه ای معنوی از قبیل نماز و خیرات و صدقات و استغفار خوشحال کنیم؛
پیامبر رحمت(ص) فرمود:
“ارواح مؤمنان هر جمعه به آسمان دنیا مى آیند و روبروى خانه ها می ایستند و هر یک با آواى حزین در حالى که میگرید، مى گوید : اى خانواده من ، اى فرزندانم، ای پدرم، ای مادرم، ای نزدیکانم ؛ به ما محبتی کنید و کار خیری انجام دهید تا خدا هم شما مورد رحمتش قراردهد ؛ – ان ارواح المؤمنین تأتى کل جمعه الى السماء الدنیا بعذاء دورهم و بیوتهم ینادى کل واحد منهم بصوت حزین باکین: یا اهلى و یاولدى و یا ابى و یا امى و اقربائى اعطفوا علینا یرحمکم اللّه …”[جامع الاخبار/۱۶۹-وسائل۲۲۳/۳]

و ثانیا ؛ ارواح سفر کرده ، با توجه و اشراف به دنیا دنبال تا خوشحالی هستند.
امام صادق (ع) فرموده اند:
“روح مومن به دیدار اهل خود می رود و آنچه موجب خوشحالی او می شود را می بیند و آنچه موجب ناراحتی اوست از وی مخفی می گردد، و کافر نیز به دیدار اهل خود می رود و آنچه موجب ناراحتی اوست را می بیند و آنچه که موجب خوشحالی او می گردد از او مخفی می ماند.” (کافی،ج ۳ص۲۳۰)

به نظر نویسنده میرسد که خوشحالی ارواح در ملاقات شان با خانواده شان اختصاصی به یاد آنان بودن و خیرات ندارد ، بلکه هر گونه ارزشی که در خانواده خود ببینند که مورد توجه والدین و یا فرزندان شان میباشد ، باعث خرسندی شان می شود.

شاهد این سخن ، این بیان صادق (ع) است که فرمود:
“مرد در خانه و نسبت به خانواده اش نیازمند رعایت سه صفت است هر چند در طبیعت او نباشد: خوشرفتارى، گشاده دستى به اندازه ، و غیرتى همراه با خویشتن دارى
إنَّ المَرءَ یَحتاجُ فى مَنزِلِهِ و َعِیالِهِ إِلى ثَلاثِ خِلالٍ یَتَکَلَّفُها و َإن لَم یَکُن فى طَبعِهِ ذلِکَ: مُعاشَرَهٌ جَمیلَهٌ و َسَعَهٌ بِتَقدیرٍ و َغَیرَهٌ بِتَحَصُّنٍ (تحف العقول/۳۲۲)

این خصوصیات سه گانه میتواند از اهل خانه بعد از مرگ عزیزشان ادامه پیدا کند و او را خوشحال کند.

تاثیر جدی اعمال ما ؛

تاثیرات فیزیکی اعمال و رفتار ما که عارفان از آن به “تاثیرات مُلکی” نام میبرند، غیر قابل انکار است.
ازاینجاست که تاثیر اعمال ما برای شادی ارواح رفتگان ، غیرقابل انکار است.
توضیح مطلب چنین است؛
همانگونه که به حس و عیان میبینیم با روشن کردن آتش ، تاثیری بنام گرما ایجاد میشود.به همین شکل بلکه بصراحت عارفان ، تاثیر رفتار معنوی ما خیلی بیشتر…در جایی که عملی که دارای تاثیر ملکوتی و باطنی است ، آن تاثیرات از اثرات فیزیکی بسیار قوی تر است.
مثلا کسی که غیبت میکند به تصریح قرآن گوشت مردار میخورد و کسی که مال یتیم میخورد به صراحت قرآن ؛ آتش میخورد .

نمونه ای از روایات:
پیامبر خدا(ص) فرمود: «زنى بدکاره، سگى را دید که بر سرِ چاهى لَهْ‏لَهْ می‌زند و کم مانده است از تشنگى بمیرد. او کفش خود را در آورد و آن‌را به روسرى خود بست و به وسیله‏ آن، از چاه آب کشید و به آن حیوان داد و به سبب این کار، آمرزیده شد».[کنز العمال،۷۸۷/۱۵ و جواهرالکلام]

امام صادق(ع) فرمود: عیسى هنگام عبور از ساحل دریا، تکه ی نانى را در آب انداخت. یکى از حواریان به او گفت: اى روح خدا‌؛ چرا چنین کردى؟ آن قرص نان، غذای تو بود؟!
عیسى(ع) فرمود: «این کار را براى این کردم که برخى حیوانات درون آب، آن‌را بخورند. این کار، ثواب بزرگى نزد خدا دارد».[کافی،ج۴ص۹]

اول از همه؛ انجام واجبات بجا مانده آنان است

در فقه شیعه و سنی تصریح شده که واجبات قضا شده اموات به عُهده فرزند و وصی میت است که انجام دهد با تفصیلی که در رساله ها آمده است .
یک حدیث را ملاحظه کنید ؛
” خانمی به محضر پیامبر رسیدو عرصه داشت مادرم یک ماه روزه به گردن داشت که از دنیا رفت ، آیا باید انجام دهم ؟
پیامبررحمت فرمود : بله ، آیا اگر او مقروض بود ، واجب نبود قرض او را پرداخت کنی؟! این هم مانند اوست . ؛ – انّ امرأه أتت رسول الله(ص) فقلت: انّ أُمّی ماتت و علیها صوم شهر، فقال: أرأیت لو کان علیها دین أکنت تقضینه، قالت: نعم، قال: فدین الله أحقّ بالقضاء. [صحیح مسلم، ۳/۱۵۵]

اهمیت نیت پاک

در خیرات آنچه سهم بسزایی دارد نیت پاک و انجام عمل خیر در یک موقعیت بجا و مناسب است.
ابو داود با سنداز میمونه نقل مى کند که: پدرم از پیامبر(ص)پرسید: یا رسول الله! من نذر کرده ام چنانچه خداوند به من پسرى عطا کرد، چند گوسفند در منطقه «بوانه» ذبح کنم.
پیامبر(ص) فرمودند:آیا در آن منطقه بُتى وجود دارد؟ پدر میمونه گفت: خیر.
حضرت فرمودند: به نذر خود براى خدا، وفا کن.( سنن ابی داود . ج۲ ص ۸۱)

ملاحظه میفرمایید پیامبر(ص) با این سؤال خود در مورد وجود بت در جایى که قربانی انجام میشود میخواهد به ما این آموزه را تعلیم دهد نباید نذورات و خیرات در موقعیت و جایگاه های شرک و معصیت اتفاق بیافتد. چرا که همین قربانی که عمل خیر است ، نباید تبدیل به فسق شود .چنانکه قرآن مى فرماید:
«وَ مَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ … ذَلِکُمْ فِسْقُ… آنچه براى بت ها کشته مى شود… فسق و گناه است».(مائده/۳)

خیرات چندبرابرمیشود و میرسد و خودش هم مستفیض است؛ در مورد رسیدن خیرات ما به ارواح آنان حدیث مهمی داریم که خواندنی است ؛
که رسول الله(ص) فرمود:
“مسلمانی که عمل صالحی را به نیت میتی انجام میدهد خدا آن را بشکل چند برابر شده ، به روح آن میت میرساند ؛ – من عمل من المسلمین عن میت عملا صالحا اضعف له و نفّع الله به المیت ”
[محجهالبیضاء ٢٩٢/٨]

پس خیرات و صدقات و استغفار ما برای آن رفتگان ، بشکل عادی به آنان تقدیم نمیشود ، بلکه چند برابر شده و به روح شان واصل می شود.

و نکته دیگر اینکه از روایات استفاده می شود به شخصی که به نیابت از اموات عمل خیری انجان میدهد ؛ خداوند دو ثواب می دهد: یکی؛ ثواب عملی که انجام داده است. ودیگری؛ثواب صله رحمی که انجام داده است.

مهم رحمت واسعه خداوند است که نه تنها خدا آن عمل نیکو را چند برابر کرده و به روح میت مورد نظر میرساند بلکه اگر در نیت این شخص چند نفر هم باسد به همه آنان میرسد و نیز به شخص انجام دهنده ثواب آن عمل خیر داده میشود؛ بدون آنکه ثواب کسی کم شود.

چه اعمالی را برای آنان قرار دهیم؟

چندین روایت به این مضمون داریم‌ که هر کار خیر و منفعت داری برای یک انسان و یا یک جاندار ، میتواند سهم بزرگی از ثواب را تشکیل داده و به روح یک میت برسد.

غذا دادن به انسان یا هر جانداری؛ از کارهای خیری است که میتواند ثواب آن‌ به مردگان به عنوان “هدیه” برسد ، و حتا فرموده اند از غذای ته مانده سفره خود هم برای اموات دریغ نکنید.

امام صادق (ع) ؛ سیرکردن گرسنگان را از بهترین ها برای هدیه به اموات است ؛
«محبوب ترین کار در نزد خدا خوشحال نمودن یک مومن و یا سیر کردن آن شخص و یا انجام خواسته او و کمک در اداء قرض اوست ؛ – مِنْ أَحَبِّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِدْخَالُ السُّرُورِ عَلَى الْمُوْمِنِ إِشْبَاعُ جَوْعَتِهِ أَوْ تَنْفِیسُ کُرْبَتِهِ أَوْ قَضَاءُ دَیْنِهِ»؛ [کافی۱۹۲/۳]

امام صادق(ع) ازپیامبرنقل میفرماید که حضرت رسول (ص) فرمود: “والاترین شما کسی است که سفره پذیرایی و اطعام طعام دارد ؛ – خَیْرُکُمْ مَنْ أَطْعَمَ الطَّعَامَ.”[ کافی۵۰/۴]

“اطعام” این قدر در پیشگاه خدا ارزشمند است که امام صادق (ع) فرمود: اطعام یک مومن بصورتی که سیر شود آنچنان اجری دارد که هیچ یک از ممخلوقات او نمیتوانند به ارزش آن پی برند حتا فرشته و پیامبری ؛ – من اطعم مومنا حتی یشبعه لم یدر احد من خلق الله ماله من الاجر…” [الصافی۸۲۱/۲]

“استفغار” از طرف اموات ، نیز یکی از دستورات سفارش شده است.
قرآن و روایات و دعاها بر طلب مغفرت برای اهل ایمان تاکید فراوان دارد.
در قرآن کریم :
رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسابُ (ابراهیم – ۴۱)
پروردگارا من و پدر و مادرم و همه مؤمنان را روزى که حساب بر پا مى شود بیامرز.
در روایات ما آمده ؛ استغفار برای اموات ، به شکل هدیه ای به آنان میرسید و آنان را خوشحال میکند.

نکته مهم در استغفار از طرف عزیزان آسمانی شده در اینجاست که اگر بخاطر برخی از نافرمانی ها شرائط برزخ شان سخت باشد ، با استغفار ما ، شرائط بهتری بسبب رحمت الهی برایشان رقم میخورد.

انجام اعمال مستحبی؛
راوی می گوید از امام رضا(ع) پرسیدم: تا چند نفر را می توانم در حج خود شریک سازم؟ ابو الحسن فرمود: “هر چند نفر که مایل باشی.”[کافی۱۱۷/۴]

و هر کار خیر و بامنفعت
سعد بن عباده از یاران رسول خداست، وقتى مادر او درگذشت به حضور پیامبر رسید و گفت: چه صدقه اى با فضیلت تر است؟
پیامبر(ص) فرمود: آب.
سعد بن عباده چاهى کند و گفت: این چاه بنام مادر سعد باشد. ؛ – فأی الصدقه أفضل؟ قال: الماء: فحفر بئراً وقال: هذه لأُم سعد.”[سنن ابى داود،١٣٠/٢]

دعای فراگیر داشته باشیم

در دعای برای عزیزان سفرکرده مان ، دیگر سفرکرده های آن دیار را نیز مشمول دعایمان کنیم .
قطعا نه از برکاتی که برای عزیزمان میفرستیم چیزی کم میشود و نه از رحمت الهی دریغی در کار وجود دارد.
به قول جناب شیخ الرئیس بوعلی سینا ؛ رحمت خدا بصورت وسیع بخواه: “استوسع رحمهالله” .

رسول خدا(ص) فرمود:
«هیچ مرد و زن مؤمن از اول روزگار تا روز قیامت نیست جر آنکه شفیع آن کسی است که در میان دعایش چنین بگوید:
«اللَّهُمَ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ».
روز قیامت دستور داده می­شود که بنده­ای را به آتش ببرند، و لذا او را به سوی دوزخ می­کشند.در این هنگام، همهٔ مرد‌ها و زن­های مؤمن می­گویند: پروردگارا، این فرد برای ما دعا می­کرد، شفاعت ما را در مورد او بپذیر. پس خداوند شفاعت آن­ها را میپذیرد، و آن فرد نجات می­یابد. ؛ – مَا مِنْ مُؤْمِنٍ أَوْ مُؤْمِنَهٍ مَضَی مِنْ أَوَّلِ الدَّهْرِ أَوْ هُوَ آتٍ إِلَی یوْمِ الْقِیامَهِ إِلَّا وَ هُمْ شُفَعَاءُ لِمَنْ یقُولُ فِی دُعَائِهِ: «اللَّهُمَ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ». وَ إِنَّ الْعَبْدَ لَیؤْمَرُ بِهِ إِلَی النَّارِ یوْمَ الْقِیامَهِ فَیسْحَبُ فَیقُولُ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ: یا رَبَّنَا، هَذَا الَّذِی کانَ یدْعُو لَنَا، فَشَفِّعْنَا فِیهِ، فَیشَفِّعُهُمُ اللَّهُ فِیهِ، فَینْجُو.»[ثواب الاعمال ۲۶۱/۲]

نمونه هایی از توجه و توقع ارواح از بازماندگان

برادر علامه طباطبایی نامه ای به علامه طباطبایی نوشتند که یکی از شاگردانم با پدر در عالم برزخ ارتباط گرفته است، روح پدر از شما گله مند است که چرا شما در ثواب تفسیری که نوشته ای پدر را شریک نکرده ای ؟ علامه خیلی تعجب کرد زیرا شاگرد برادرش اصلا او را نمی شناخت و خبر نداشت که ایشان تفسیری نوشته است. وقتی این نامه به علامه رسید ایشان گریه کردند و گفتند : خدایا اگر این کار من پیش تو ارزشی دارد، من ثواب آنرا به روح پدر و مادرم هدیه می کنم.
قبل از اینکه علامه جواب نامه را بدهد نامه ی بعدی از تبریز رسید که برادرش نوشته بود که شاگردم با روح پدر ارتباط گرفته است و پدر خیلی خوشحال بوده است و گفته هدیه محمد حسین به ما رسید.

یکی ازنزدیکان رجبعلی خیاط می گفت: ما با ایشان به قبرستان ابن بابویه رفته بودیم و قبر مادر من هم آنجا دفن بود. من سر قبر مادرم نرفتم. سر چند تا قبر فاتحه خواندیم. وقتی می خواستیم از قبرستان بیرون بیاییم، ایشان گفتند که مادر شما اینجا دفن است ؟ گفتم: بله. گفت مادر شما در عالم برزخ داشت از شما گله می کرد. برگشتیم و سر قبر مادرم رفتیم. کسی که از دنیا رفته است رابطه اش قطع نشده است

فرزند حاج شیخ عباس قمی گوید: وقتی که پدرم در نجف اشرف فوت کردند، ما چیزی نداشتیم که برای پدرم احسان و اطعام بدهیم، من و برادرم قرار گذاشتیم که بعدازظهر هر پنجشنبه به نوبت هر کدام یک کاسه با یک کوزه آب سرد برداریم و در صحن امیرالمومنین (ع) به زوار آب بدهیم و ثوابش را نثار پدر کنیم تا بدین وسیله احسانی به پدرمان کرده باشیم.

مدتی این کار را انجام دادیم تا اینکه یک شب جمعه پدرم را در خواب دیدم که به سویم می‌آید ولی زبانش از دهانش آویزان است و رنگش پریده و حال پریشانی دارد، من باعجله از او استقبال کردم و جویای حالش شدم.
گفت: فرزندم از تشنگی ناراحتم. عرض کردم: پدر جان الآن می روم و برایت آب می‌آورم. ایشان فرمود: من از آن آب کوزه صحن امیرالمومنین (ع) می‌خواهم، در این هنگام بیدار شدم.

آن روز که جمعه بود برادرم را ملاقات کردم و پرسیدم دیروز آب به زوار دادی؟ گفت: متأسفانه مسامحه کردم و آب ندادم! من خواب شب گذشته را برایش نقل کردم و او بسیار ناراحت شد.

نظر شما