شناسهٔ خبر: 43953385 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه اعتماد | لینک خبر

مرور كتاب‌هاي مرتضي احمدي به بهانه زادروزش در گفت ‌و گو با مهسا دهقاني‌پور

احمدي در مقام پژوهشگر، تجسم تهران معاصر است

صاحب‌خبر -

گرچه احمدي را بيشتر با همان صدا و چهره معروف در نقش‌آفريني‌هاي سينمايي و تلويزيوني و نيز در ترانه‌هايش به ياد مي‌آوريم اما مي‌دانيم كه دستي در نوشتن هم داشته و كتاب‌هايي چون «م‍ن و زن‍دگي، مردي كه هيچ بود، ك‍ه‍نه‌هاي ه‍ميش‍ه ن‍و (ت‍رانه‌هاي ت‍خ‍ت‌حوضي)، فرهنگ برو بچه‌هاي ترون(كلمه‌هاي ويژه، واژه‌ها، اصطلاحات و ضرب‌المثل‌هاي تهراني)، پيش‌پرده و پيش‌پرده خواني و پرسه در احوالات ترون و ترونيا» اين را گواهي مي‌دهند. مجموعه فعاليت‌هاي هنري احمدي در عرصه هنر و از جمله كارهايي كه در زمينه فرهنگ بومي تهران انجام داده، او را به گنجينه خاطراتي خواندني، شنيدني و پايدار در فرهنگ ايراني و دقيق‌تر تهراني بدل كرده است. چيزي كه در آخرين كتابش «پرسه در احوالات ترون و ترونيا» كه با نشر هيلا منتشر شد به خوبي مشهود است. احمدي 90 سال زندگي كرد. از آبان 1303 تا شب يلداي 1393. در حد فاصل نودوششمين زادروز و ششمين سالمرگش درباره خاطرات مرتضي احمدي كه در كتاب‌هاي مختلف او انعكاس يافته با مهسا دهقاني‌پور، نويسنده و پژوهشگر كه پژوهشي هم در باب زندگي مرتضي احمدي داشته، گفت ‌و گو كرديم.

 

در ميان كتاب‌هاي زنده‌ياد مرتضي احمدي «پيش‌پرده و پيش‌پرده‌خواني» هم ديده مي‎شود. كه بالطبع بخشي از زندگي هنري ايشان بوده. اگر بخواهيم تعريف دقيق‌تري از پيش‌پرده‌خواني بدهيم، آن تعريف چه خواهد بود؟

تئاترها در خيابان لاله‌زار، البته من مي‌گويم لاله‌زار چون بيشتر سالن‌هاي تئاتر در اين خيابان بود و بعدها خيابان جمهوري. اين تئاترها خيلي امكانات كمي داشتند، اجراها متكي به دكور بوده براي همين بين فواصلي كه قرار بوده صحنه عوض شود، وقتي پرده را پايين مي‌كشيدند و مي‌خواستند دكور را عوض كنند، زمان خيلي زيادي مي‌برده است به خاطر همين يكي از كارگردان‌هاي تئاتر فرهنگ به نام آقاي دريابيگي كه در آلمان هم درس خوانده بوده، پيشنهاد مي‌دهد كه ما اين فواصل را براي اينكه مخاطب‌مان خسته نشود، بيايم پيش‌پرده‌خواني كنيم. يك ‌سري ترانه‌هايي كه صرفا سرگرم‌كننده نبودند، ترانه‌هاي اجتماعي و سياسي بودند يا ترانه‌هايي كه به وضع جامعه انتقاد داشته اينها را اجرا مي‌كردند و خواننده پيش‌پرده‌ها صرفا خواننده نبوده، بازيگر هم بوده يعني روي صحنه اكت داشته و نقش را با گريم و لباسي كه به آن نمايش مربوط بوده، اجرا مي‌كرده است. براي همين هنرپيشه‌هايي كه با پيش‌پرده‌خواني وارد سينما و تئاتر ما شدند مثل آقاي انتظامي، آقاي احمدي و آقاي نصيريان كمي متفاوت هستند در طول تاريخ.

«كهنه‌هاي هميشه نو» دومين كتاب مرتضي احمدي است كه به ترانه‌هاي تخت ‌حوضي اختصاص دارد. ايشان از كي به صرافت جمع‌آوري اين ترانه‌ها افتادند؟

علاقه به روحوضي باعث شد مرتضي احمدي از همان دوران جواني كه هنوز گروه‌هاي تخت حوضي در خيابان لاله‌زار وجود داشتند اين ترانه‌ها را با ارتباطي كه با اين دسته‌هاي نمايشي داشتند هميشه جمع‌آوري مي‌كردند و حاصل اين عشق مي‌شود بازيگر شدن، شيوه بازيگري و اين كتاب براي كساني كه تخصصي‌تر كار نمايش مي‌كنند جزو كتاب‌هاي مهم‌شان است. اين كتاب چند بخش دارد. در بخش اول آقاي مرتضي احمدي آمده، تعريف كرده كه اصلا تخت حوضي چيست و چه پيشينه‌اي دارد. در بخش دوم ترانه‌ها را با تقسيم‌بندي بر اساس موضوع‌شان آوردند. ترانه‌هاي عروسي، ترانه‌هاي ضربي و سرگرم‌كننده و ترانه‌هايي كه طنز اجتماعي بوده و ترانه‌هاي شادي‌بخش. وقتي اين ترانه‌ها را مي‌خواني مي‌بيني كه چقدر در فرهنگ ما ريشه دارد. مثل گل پري جوون و امشب چه شبي است. ترانه‌هايي كه به نوعي در خاطرات تاريخي ما باقي مي‌مانند. بخش سوم اين كتاب نت‌هايي است كه براي اين ترانه‌ها تنظيم كردند. بخش آخر كه بخش خوبي هم هست، توضيح واژه‌هاي تخصصي تخت حوضي است. مثلا در صفحه 235 كتاب واژه‌اي به نام زن‌پوش است. توضيح مي‌دهد كه به دليل محدوديت‌هاي اجتماعي حاكم بر جامعه، زنان نمي‌توانستند در نمايش‌هاي روحوضي وارد صحنه شوند. ناگزير نقش زنان را مردان جوان بازي مي‌كردند كه زن‌پوش ناميده مي‌شدند. در ادامه مي‌گويند كه زن‌پوش بايد چه ويژگي‌هايي داشته باشد و زن‌پوش‌هاي مهم تاريخ روحوضي را نام مي‌برند.كتاب بعدي ايشان با عنوان پيش‌پرده و پيش‌پرده‌خواني كار پژوهشي بوده و ابتدا توضيح مي‌دهد كه ما پيش‌پرده‌خواني را نه از اروپا بلكه از دوره مشروطه هم داشتيم. ترانه‌هاي انتقادي كه توسط عارف قزويني سروده مي‌شده، شروع پيش‌پرده‌خواني است و اين را كاملا ايراني مي‌دانستند. در ادامه پيش‌پرده‌هايي كه حاصل پژوهش‌هاي دوره جواني‌شان است را در اين كتاب آوردند. اين دو كتاب، كتاب‌هاي پژوهشي بسيار مهمي است.

مرتضي احمدي با صدايش شناخته مي‌شود؛ «صداي تهران» خود گواه اهميت صداي اين هنرمند فقيد است. شايد بخشي به خاطر صداي خاص منحصربه ‌فرد ايشان و بخش ديگر سبك و لحن تهراني و اشعاري بود كه به اين گويش مي‌خواند.

يك بخشي‌اش كه به صداي تهران مشهور مي‌شود به خاطر شيوه خوانندگي‌اش است. ما يك نوع آواز غيررديفي به نام آواز بيات تهران داريم. نوع چينش ملودي و ترانه را رديف مي‌گويند. مثلا آواز ابوعطا، بيات يا بيات اصفهان وبيات ترك اينها البته خيلي تخصصي هستند و من تخصصي ندارم. ولي اين آوازي است كه مرتضي احمدي سرآمدش است و بزرگ‌ترين خواننده اين سبك موسيقي است. مثلا ممكن است ما اين سبك را در فيلم‌ها با صداي ايرج، حسن شهرستاني يا جواد بديع‌زاده شنيده باشيم. مي‌شود گفت اين موسيقي، موسيقي لايه‌هاي پايين جامعه و موسيقي كلاه‌مخملي‌ها، جاهل‌ها و بابا شمل‌هاست. اما چرا سرآمد مي‌شود چون مرتضي احمدي بازيگر است. در راديو ابتدا اين نقش را بازي مي‌كند و بعد ترانه‌اش را مي‌خواند. تفاوتش با خواننده‌هاي ديگر اين است كه آنها صرفا خواننده‌اند اما او نقشي را بازي مي‌كند و وسط بازي‌اش آن ترانه را مي‌خواند، ممكن است ايرج صداي‌شان روي تئاتر يا فيلمي بعدا گذاشته شود اما در مورد مرتضي احمدي فرق مي‌كند. صدا و بازي متعلق به خودش است. نكته بعدي در مورد آواز خواندن‌هاي مرتضي احمدي، ترانه‌هاي ضربي است كه اجرا مي‌كند. ترانه‌هاي كه از تخت حوضي گرفته مي‌شود.يكي از آنها را در تيزر برنامه گذاشتيد. مثلا يكي از ترانه‌هايي كه باهاش خاطره داريم، فيلم حسن كچل و ترانه قصه هر چي شنيدي پاك فراموش بكن مربوط به تيتراژ فيلم است. ترانه‌هاي ضربي مثل گل پري جون كه خيلي معروف مي‌شود. اما همه اينها به كنار مرتضي احمدي يك هوشمندي ويژه‌اي دارد؛ اينكه توي اين عرصه و در نقش جاهل آوازخوان ترانه نمي‌ماند و اين را وسعت مي‌دهد. وارد عرصه دوبله مي‌شود. ما در عرصه دوبله هم از مرتضي احمدي شاهكار داريم مثلا همسن‌هاي من با صداي آقا روباهه پينوكيو خاطره داريم يا سندباد. من در بچگي‌ام نوار قصه‌اي داشتم. قصه سه بچه خوك بود كه نقش گرگ بد گنده را مرتضي احمدي داشت. من آنقدر اين نقش را باور كرده بودم، فكر مي‌كردم الان هر كار بدي كنم گرگه اينجاست. سال 32 اولين فيلمش را به عنوان ماجراي زندگي از آقاي محتشم جلوي دوربين بازي و نقش‌هاي متفاوتي را اجرا مي‌كند. بعد از كودتاي 28 مرداد كه تئاترهاي خيابان لاله‌زار تبديل به آتراكسيون شدند و خيلي از هنرمندان از گروه تئاتر جدا شدند؛ مثلا آقاي كرم‌رضايي به آلمان رفت تا درس بخواند. مرتضي احمدي از تئاتر و تهران بريد و رفت اهواز كار كرد و بعد از 6 سال برگشت. دوباره بازيگري را جلوي دوربين و كمتر در تئاتر پيش برد. به نظر من مهم‌ترين هوشمندي مرتضي احمدي نه در عرصه دوبله يا بازيگري بلكه در پژوهش‌هايي است كه در فرهنگ عامه، مردم‌شناسي و ادبيات شفاهي تهران كرده است.

مكتوب كردن بخش‌هايي از فرهنگ عامه كار مهمي است كه احمدي انجام داده. خيلي‌ها اصلا فكر نمي‌كردند لهجه تهراني چيز خاصي باشد ولي وقتي پنج، شش كتاب در اين زمينه خواندند، متوجه شدند چه چيزهاي ارزشمندي اطراف‌شان هست كه بي‌توجه از كنارشان مي‌گذرند.

آنچه مرتضي احمدي را به خاطره مجسم يك دوره تاريخي در تهران تبديل مي‌كند، اين پژوهش‌هايش است. قطعا بخش عظيمي از آن چيزي كه نسل آينده از تهران و فرهنگش خواهد دانست، مديون مرتضي احمدي است چون در آخرين گام‌هايش اين لهجه را ثبت كرده. بعد از مرتضي احمدي اين لهجه تمام شد و ديگر وجود ندارد.تلاش‌هايي كه براي لهجه تهراني كرده به دو شيوه مختلف انجام داده است. در صفحه 7 كتاب فرهنگ بروبچه‌هاي ترون مي‌نويسد:«زبان تهران، زبان عشق و دلدادگي است، زبان اپراست و زبان شعر و ترانه است، زبان لوطي‌ها و داش مشتي‌هاست كه پيشينيان‌مان به ارث گذاشتند و خود چهره در نقاب خاك كشيدند و در ظاهر بي‌صدا شدند اما صداي‌شان هنوز در پرده‌هاي گوش‌مان نجوا مي‌كند.تهراني‌ها خيلي از صداها را از گفتارشان حذف كردند و تعدادي صدا به كلمات‌شان افزودند تا زبان‌شان بيشتر به دل بنشيند. بچه‌هاي تهران بلند حرف نمي‌زنند. با لب بسته و نرم و ملايم سخن مي‌گويند. شيريني اين زبان به حدي مهمان‌هاي ناخوانده‌اش را زير بليت خودش كشيده است كه تك‌تك اين مهمان‌ها وادار به تعقيب و تقليد شدند و حالا خودشان را بچه‌هاي اين پدر پير مي‌دانند.» تلاش‌هاي مرتضي احمدي براي ثبت اين لهجه به دو شيوه مختلف است؛ اولينش كتاب فرهنگ برو بچه‌هاي ترون كه يك فرهنگ لغت از واژه‌ها و اصطلاحات تهراني است. واژه‌ها و ضرب‌المثل‌هاي مخصوص تهران را با آوانگاري يعني با تلفظ لهجه تهراني نوشته است. مثلا آبشور كه تلفظ لهجه تهراني واژه آبشار است يا آرت كه همان آرد است يا آروپلانك كه همان هواپيماست.

بالطبع براي فيلم‌هايي كه مربوط به آن دوره تاريخي است، استفاده از اصطلاحات اين گويش خيلي كاربرد دارد.

اين كتاب يكي از عزيزترين كتاب‌هاي كتابخانه من است. شايد خيلي عجيب باشد كه من اين فرهنگ را آنقدر كه جذاب است از اول تا آخر خواندم. چهار، پنج سال پيش بود كه اين كتاب را ‌خواندم و نت برداشتم و يادداشت كردم. كلمه‌هايي كه براي خودم عجيب بود. حالا با اينكه اين شهر خيلي از من دور نيست، شيوه ديگري كه براي حفظ اين لهجه ازش استفاده كردند در كتاب «پرسه در احوالات ترون» و «مردي كه هيچ بود» هست. مردي كه هيچ بود يك كتاب داستان است كه بعد از فوت ايشان چاپ شد. راوي اين داستان مردي است كه خيلي شبيه مرتضي احمدي است. زبان اين داستان با لهجه غليظ تهراني گفته مي‌شود. دوره‌اي كه داستان روايت مي‌شود، اوايل دوره حكومت محمدرضا شاه است و تهران چندان شمايل عوض نكرده و مهاجرها تازه وارد تهران شده‎اند. با خواندن اين كتاب وضعيت تهران آن دوره براي ما مشخص مي‌شود. آدم‌هايي كه تازه دارند سياسي مي‌شوند و مبارزه مي‌كنند. نسلي كه تازه وارد دانشگاه مي‌شود. يك جغرافيا از تهران به ما مي‌دهد. لهجه‌اي كه مرتضي احمدي با آن صحبت مي‌كند مربوط به جنوب تهران و كاملا با لهجه معياري كه در حال حاضر با آن صحبت مي‌كنيم، فرق مي‌كند. اين لهجه معيار در دوره قاجار وضع شده و رسمي و دولتي دوره قاجار است. اما لهجه‌اي كه مرتضي احمدي ازش استفاده مي‌كند مربوط به شهر ري است و جزو لهجه‌هاي اصيل ادبيات فارسي است.كتاب پرسه در احوالات ترون و تروني‌ها كه كتاب خاطره است به ‌شدت شاعرانه نوشته شده. اين كتاب، كتاب انتقادي نسبت به وضع و تاريخ و همه‌ چيز است. زبان با لهجه غليظ تهراني و خيلي شاعرانه نوشته شده است.

كتاب «پرسه در احوالات ترون و ترونيا» به تاريخ تئاتر مي‌پردازد. اهميت اين كتاب در چيست؟

كتاب پرسه در احوالات ترون كتاب تاريخ تئاتر از سال 1299 تا 1332 كودتا و تغيير هويت تئاترهاي لاله‌زار است. مرتضي احمدي از تك‌تك تماشاخانه‌ها اسم برده، سال تاسيس‌شان، نمايش‌هايي كه اجرا شده و سالي كه اين تماشاخانه‌ها از بين رفتند و چرا از بين رفتند و هنرمندهايي كه در اين تئاترها بازي كردند. از همه اينها اسم برده است. دوم اينكه اين كتاب‌ها، جغرافياي تهران را به ما مي‌دهند. شايد ما ندانيم كه دروازه‌هاي تهران قديم از كجا شروع ‌شده و مكان‌هاي مهمش كجا بوده است. خودشان در جاهايي از كتاب گلايه كردند كه مثلا چرا ترانه تخت حوضي كه در 8 ‌سالگي روي درخت شنيدند را به ياد ندارند. آنقدر حافظه‌شان عجيب و غريب است. بخشي كه براي من كه كار داستاني مي‌كنم، جذاب بود اين است كه درباره شخصيت‌هاي مهم تهران صحبت مي‌كنند. مثلا در حافظه تاريخي‌مان از آدم‌هايي شنيديم كه نسل من و نسل‌هاي بعد از من اگر اين اسم‌ها را بشنوند، فكر مي‌كنند واقعي‌ نيستند. من يادم است وقتي خيلي بچه بودم اسمي به نام «ابرام غزل خون» شنيده بودم. هميشه تا قبل از خواندن اين كتاب‌ها فكر مي‌كردم، شخصيتي تخيلي است و بعد ديدم نه واقعي است و قصه‌اش را مرتضي احمدي نوشته است. يا «مرشد بلقيس» كه اولين زن نقال تاريخ تهران است يا «حسن شهرستاني» كه تنها شخصيت زنده حال حاضر است يا درباره «خانم قرمزي» زن سرخ‌پوش ميدان فردوسي و از اين دست توضيح داده‌اند.

درباره شخصيت‌هاي هنري هم صحبتي كرده‌اند؟ چون ديدم كه با خيلي از كارگردان‌ها كار كرده‌اند. ايرج طهماسب، فريدون جيراني و سيروس الوند.

مرتضي احمدي به خاطرات خيلي دور و بيشتر به چيزهايي كه كسي نمي‌داند و تا حالا درباره‌اش ننوشته، پرداخته است. بخشي كه خيلي برايم جذاب بود، پرداختن به آداب و رسوم و خرافات مردم تهران، آيين‌هاي محرم، ماه رمضان، عروسي، ختنه‌سوران وحمام رفتن است. اينكه تهراني‌ها براي هر چيزي دليل و آييني داشتند. اگر اين غذا را مي‌خوردند، دليلش چيست و درمان‌هاي سنتي حتي امامزاده داوود رفتن‌شان هم باز آيين داشته است. مثلا خرافات بخش مورد علاقه من است. در صفحه 72 كتاب پرسه در احوالات ترون مي‌نويسد:«يكي از پرندگاني كه خيلي به چشم مي‌خورد، جغد بود كه به اعتقاد خرافاتي‌ها نحسه و صداي شومي داره، اگه يه جغد تو روز روشن به خصوص دم غروب كه هوا گرگ و ميش و دلگير مي‌شه، مي‌اومد مي‌نشست لب بوم و رويش رو به طرف خانه مي‌كرد و ناله سر مي‌داد، زن خونه با شنيدن صداي اون دستپاچه مي‌شد. رو سيني يه جلد قرآن و يه آينه دستي و يه مشت نقل مي‌ريخت تو نعلبكي و مي‌آورد. آينه رو مي‌گرفت طرفش بلكه خودشو ببينه و از صدا بيفته. اون زن ساده و دلپاك كه تموم بدنش تيليك تيليك مي‌لرزيد و دل تو دلش نبود با خوشرويي و مهربوني باهاش حرف مي‌زد. قربون صدقه‌اش مي‌رفت. بهش نقل تعارف مي‌كرد. دستشو ميذاشت رو كلام‌الله مجيد و قسمش مي‌داد كه روشو از اون خونه برگردونه و بره. آخه تو وجودش كرده بودن كه ناله جغد پيام‌آوري براي مصيبت اهالي خونه است.»

نظر شما