شناسهٔ خبر: 43742042 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه فرهیختگان | لینک خبر

پای درس تحول‌خواهی مکتب امام روح‌الله

استکبارستیزی کلید تحول‌خواهی

دولت یازدهم آمده بود با کدخدای جهان معامله کند و در همان گام اول، قدرت و سلطه او را پذیرفته بود، می‌خواست تا 100 روز اول نشستن بر کرسی پاستور به پایان نرسیده با غرب و به‌طور ویژه آمریکا توافق کند. آنقدر شتاب داشت که حتی به گفته منتقدانش یک‌بار هم متن برجام را کامل نخواند.

صاحب‌خبر -

به گزارش «فرهیختگان»، روزی که بازرگان برای راضی‌کردن امام‌خمینی(ره) و جلب موافقت ایشان با راهبرد «شاه سلطنت کند نه حکومت» راهی پاریس شد و انگشتان دستش را به نشانه عدد سه روی زمین گذاشت و خطاب به امام‌خمینی(ره) گفت: «آقا! ایران‌ سه‌ رکن‌ دارد: شاه‌، ارتش‌ و آمریکا. شما می‌گویید شاه‌ برود، اولا کجا برود؟ شاه‌ رفتنی‌ نیست‌، به‌ فرض‌ برود، با آمریکا و ارتش‌ چه‌ می‌کنید؟ فکر این‌ دو رکن را کرده‌اید؟» احتمالا فکرش را نمی‌کرد که نوع نگاهش به آمریکا و قدرت آن بتواند در طول دهه‌ها حتی تا پس از وفات او در میان نسلی از فعالان سیاسی ایران که از برهه‌ای با او و رفقایش هم‌پیاله هم شدند، ادامه یابد.

نگاهی که با عظمت روحی امام و با صلابت و اعتمادبه‌نفس او مواجه شد؛ اعتمادبه‌نفسی که منبع الهی داشت و جوانه‌های آن را در میان مردم ایران نیز در همان روزها می‌شد، دید.

حضرت‌ امام‌ با تبسم‌ در پاسخ به او گفتند: «شما بگویید شاه‌ باید برود، با مردم‌ هم‌صدا بشوید، وقتی‌ رفت‌، ارتش‌ فرزندان‌ همین‌ مردمند، به‌ دامن‌ انقلاب‌ برمی‌گردند، آمریکا هم‌ گورش‌ را گم‌ می‌کند. شما غصه‌‌ اینها را نخورید، شما موضع‌ ملت‌ را بپذیرید که ‌شاه‌ باید برود.»

از آبان 57 که بازرگان از آمریکا به‌عنوان یک رکن از سه رکن ایران یاد کرد تا آبان 99 که جریان اصلاحات و روشنفکران و چهره‌های شاخصش پیروزی حزبی در انتخابات آمریکا را تضمین رفع مشکلات به مردم معرفی کردند، 42 سال می‌گذرد. انقلاب اسلامی تنها سه ماه پس از اظهارات بازرگان درباره ارکان ایران و راهبرد پیشنهادی‌اش که درواقع به معنی ادامه سلطه شاه و آمریکا بر ایران و مردم و استقلال کشور بود، به پیروزی رسید.

 استفاده از اهرم فشار استعفا برای برگرداندن آمریکا

بازرگان به چشم خود دید که پیش‌بینی حضرت روح‌الله به تحقق پیوست. شاه رفت، ارتشی‌ها از همین مردم بودند و اعلام بی‌طرفی کردند و حتی بخشی از این ارتش پیش از پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران با آن اعلام همبستگی و همراهی کرد و چند ماه بعد از پیروزی هم طی انقلاب دوم لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام تسخیر شد و آمریکا گورش را گم کرد.

البته بازرگان و حزب مطبوعش از تسخیر لانه جاسوسی ناراحت شدند. او و ابراهیم یزدی پیش از اتفاقات 13 آبان 58، دیداری نسبتا طولانی با برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر داشتند، با تسخیر لانه جاسوسی آنها جهت فشار آوردن به حضرت امام(ره) تصمیم به استعفا گرفتند و استعفای دولت موقت را خدمت امام دادند، نگاه‌شان این بود که به دلیل اوضاع کشور و تنها گذشت 9 ماه از پیروزی انقلاب اسلامی و عدم‌وجود گزینه‌ای برای جایگزینی آنها، امام با استعفای آنها مخالفت خواهد کرد، همچنان‌که با استعفاهای قبلی مخالفت کرده بودند. از این‌رو با مخالفت امام(ره) با استعفا، آنها شرط می‌کنند که سفارت آمریکا باید به حالت قبل برگردد تا دولت موقت استعفایش را پس بگیرد.

غافل از اینکه امام راحل خطاب به دانشجویان گفته بودند: «خوب جایی را گرفتید، آن را محکم نگه‌ دارید.» و فردای استعفای دولت موقت، استعفا را پذیرفتند و شورای انقلاب را مکلف به رسیدگی امور و برگزاری انتخابات‌ها کردند.

 جرم خودباختگان ملی‌نما و تبلیغات دامنه‌دارشان در بزرگ‌نمایی سلطه‌گران

بازرگان و جریان نهضت آزادی به چشم خود تحقیر و اخراج آمریکاییان را از این مملکت دیدند اما به اینکه بدون آمریکا هم می‌توان در جهان امروز طی طریق کرد، ایمان نیاوردند. باور به زندگی در زیرسایه یکی از ابرقدرت‌های جهان، اندیشه‌ای بود که در جان آنها در طول سال‌ها رسوخ کرده بود.

امام راحل درباره این موضوع و نگاه روشنفکران کشور که آنها را یا غرب‌زده کرده است یا شرق‌زده، گفته‌اند: «بارها تذکر دادیم باید ایرانی بسازیم که بتواند بدون اتکا به‏‎ ‎‏آمریکا و شوروی و انگلستان ـ این جهانخواران بین‌المللی ـ‏‎ ‎‏استقلال سیاسی، نظامی، فرهنگی و اقتصادی خویش را به دست‏‎ ‎‏گیرد و روی پای خود بایستد و هویت اصیل خویش را به جهان‏‎ ‎‏عرضه کند. افسوس که هنوز عده‌ای از روشنفکران نمی‌توانند‏‎ ‎دست از غرب یا شرق بکشند و این دو را سرمشق کارهای‏‎ ‎‏خود قرار داده‌اند. امیدواریم با تحول فرهنگ حاکم اسلامی، این‏‎ ‎‏گروه به خود مشغول و از مردم بریده، به خود آیند و اصالت‏‎ ‎‏خویش را دریابند و از وابستگی نجات پیدا کنند.»

و در سخنی دیگر شیوه‌های بسط و ترویج و رسوخ دادن این مساله در افکار عمومی جامعه در طول تاریخ معاصر ایران را تصویر کرده و ابزار سلطه‌گران برای نیل به این مقصود را نیز به روشنی بیان کرده و گفته‌اند: «و ازجمله چیزهایی که مانع دفاع مسلمین از کشورهایشان است، ‏‎‎‏تبلیغات دامنه‌دار برای هرچه بزرگ‌تر جلوه‌دادن قدرت‌های خارجی‏‎ ‎‏است. در سابق از انگلیس، به دست به اصطلاح روشنفکران و‏‎ ‎‏تحصیلکردگان غرب‌زده، یک غول ساخته شده بود و به دولت‌های‏‎ ‎‏بی‌اطلاع و ملت‌های دربند تحمیل کرده بودند که اگر به یک فراش‏‎ ‎‏سفارتخانه انگلیس یک حرف درشت زده شود، ایران به باد فنا‏‎ ‎‏می‌رود! و پرچم سفارت بر سر خانه هر مجرمی که افراشته می‌شد‏‎ ‎‏از مجازات مصون می‌گشت و اشاره سفیر انگلیس به دولت یا‏‎ ‎‏صدراعظم، کافی بود برای اجرای اوامر و اطاعت بی‌چون و‏‎ ‎‏چرای او. و امروز از این دو قدرت، خصوصا آمریکا، در بلاد‏‎ ‎‏مسلمین همان غول را بسیار بزرگ‌تر و شاخدارتر ساخته‌اند؛ و گمان‏‎ ‎‏می‌کنند اگر به یکی از این دو قطب گفته شود بالای چشمت‏‎ ‎‏ابروست، کشور از بین می‌رود! و با خیال‌های خام و مقایسه عصر‏‎ ‎‏حاضر با عصرهای گذشته و دامن‌زدن وابستگان غرب‌زده به این‏‎ ‎‏نحو شایعه‌ها، مسلمین را از دفاع بحق خود مایوس کردند و جرم‏‎ ‎‏این خودباختگان ملی‌نما کمتر از مجرم اصلی نیست.»

 طرفداران وابستگی کشور به آمریکا صلاحیت برای هیچ اموری ندارند

متاسفانه این قشر از روشنفکران و جریان سیاسی نهضت آزادی و چهره‌های موثر آن تا سال‌ها بعد نیز علی‌رغم دیدن پیروزی‌های مختلف ملت ایران در عرصه‌های گوناگون همچنان بر وابستگی و غرب‌زدگی اصرار داشتند و آن را ابراز کرده و ترویج می‌کردند و اساسا همین نگاه وابسته‌گرای آنها بود که درنهایت حضرت امام(ره) در نامه به آقای محتشمی‌پور وزیر وقت کشور، درباره آنها گفتند: «در موضوع نهضت به اصطلاح آزادی مسائل فراوانی است که بررسی آن محتاج به‏‎ ‎‏وقت زیاد است. آنچه باید اجمالا گفت آن است که پرونده این نهضت و همین‌طور‏‎ ‎‏عملکرد آن در دولتِ موقتِ اولِ انقلاب شهادت می‌دهد نهضت به اصطلاح آزادی‏‎ ‎‏طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به آمریکاست و در این‌باره از هیچ کوششی فروگذار‏‎ ‎‏نکرده است و حمل به صحت اگر داشته باشد، آن است که شاید آمریکای جهانخوار را، ‏‎‏که هرچه بدبختی ملت مظلوم ایران و سایر ملت‌های تحت‌سلطه او دارند از ستمکاری‏‎ ‎‏اوست، بهتر از شوروی ملحد می‌دانند. و این از اشتباهات آنها است... نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت‏‎ ‎‏برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی را ندارند و ضرر آنها، به اعتبار‏‎ ‎‏آنکه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با‏‎ ‎‏دخالت بی‌مورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تاویل‌های جاهلانه موجب فساد‏‎ ‎‏عظیم ممکن است بشوند، از ضرر گروهک‌های دیگر، حتی منافقین این فرزندان عزیز‏‎ ‎‏مهندس بازرگان، بیشتر و بالاتر است.‏»

 برخاستن راست از دنده چپ

البته این پایان راه جریان نهضت آزادی نبود و آنها توانستند سال‌ها بعد با نزدیک شدن به جریان چپ که در دهه 60 از مخالفان سرسخت نهضت آزادی بودند، کم‌کم بر اندیشه و رفتار سیاسی آنها تاثیر بگذارند. اوج همگرایی نهضت آزادی و جریان چپ یا همان اصلاحات را می‌توان در بعد از دوم خرداد 76 دید، برهه‌ای از تاریخ کشور که مجدد صدای غرب‌زدگی و غرب‌گرایی بیشتر از سال‌های قبل در فضای تبلیغاتی و رسانه‌ای کشور و از دانشگاه‌ها و حتی ارکان حکومتی شنیده می‌شد.

بدین‌ترتیب جریان نهضت آزادی که می‌رفت آرام‌آرام به تاریخ بپیوندد، مجدد در فضای سیاسی کشور با پیوند با اصلاحات زنده شد و این‌بار صدای اندیشه وابستگی به آمریکا و پذیرش سلطه او و رد و نفی استقلال کشور از مجلس شورای اسلامی شنیده و حتی ادبیاتش در نامه رئیس‌جمهور کشور به آمریکایی‌ها (نامه سال 2003 خاتمی به دولت آمریکا) دیده ‌شد.

هرچند با افول قدرت سیاسی اصلاحات و برآمدن دولت‌های نهم و دهم این نگاه از عرصه عمومی قدرت برکنار ماند اما هیچ‌گاه در میان چهره‌های شاخص و روشنفکران وابسته به این جریان نفی و طرد نشد. با روی کارآمدن دولت‌های یازدهم و دوازدهم که در ائتلاف با اصلاح‌طلبان به کرسی قدرت رسیدند این روند و نگاه وابسته‌گرا به غرب و آمریکا بیش از پیش خودنمایی کرد.

 وقتی همه‌چیز به زلف امضای کری گره خورد

دولت یازدهم آمده بود با کدخدای جهان معامله کند و در همان گام اول، قدرت و سلطه او را پذیرفته بود، می‌خواست تا 100 روز اول نشستن بر کرسی پاستور به پایان نرسیده با غرب و به‌طور ویژه آمریکا توافق کند. آنقدر شتاب داشت که حتی به گفته منتقدانش یک‌بار هم متن برجام را کامل نخواند، هرچند این سخن، حرف عجیبی است اما نشانه‌هایی از واقعیت در آن هست. این دولت آنقدر برای توافق ذوق داشت که با کمک رسانه‌ها و چهره‌ها و سلبریتی‌ها و دیگر ابزارهایش عبارت «هر توافقی بهتر از عدم‌توافق است» را در افکار عمومی جامعه به طور گسترده پمپاژ کرد و تا آن حد عجله داشت که برای نهایی کردن اجرای توافق امضای وزیر خارجه آمریکا را تضمین اجرای برجام خواند.

و بالاخره با فرارسیدن آفتاب تابان برجام، دولت متحد اصلاح‌طلبان، دست‌افشان و پاکوبان فرش قرمز انداخت برای هیات‌های کشورهای مختلف اروپایی که فقط ترافیک عبور و مرور ایجاد کردند، عکس یادگاری گرفتند و گرهی از کار فروبسته نگشودند؛ چراکه برای این کار عزمی نداشتند.

 مقصران اصلی؛ نظریه‌پردازان وابستگی

البته برای این دولت و مجلس اصلاح‌طلب دهم شورای اسلامی همین عکس‌ها و سلفی‌گرفتن‌ها مهم بود. زمانه افتخار کردن به عکس گرفتن با غربی‌ها بود، هرچند این عکس‌ها در زیرپای مجسمه سردار فاتح ایران باشد. البته اشکال و تقصیر اصلی با روشنفکرهایی است که در حلقه‌های فکری کیان و مکتب نیاوران و در مراکز فکری حساس مملکت با ظاهر حرف‌های علمی، وابستگی را تئوریزه کردند و در صحن دانشگاه فریاد زدند و این حکایت امثال سریع‌القلم‌ها و زیبا‌کلام‌هاست که به قلم چرخاندی بر صفحه کاغذ غرب را کعبه آمال نشان داده و می‌دهند و با عبارات فریبنده و سفسطه‌گون و در ظاهر زیبایشان استقلال را امری نخ‌نما شده می‌خوانند.

حضرت امام(ره) در توصیف خودکم‌بینی‌های جماعت روشنفکر وابسته گفته‌اند: «این برای این است که فکر این‏‎ ‎‏روشنفکر ـ همه را نمی‌گویم، بسیاری‌شان ـ فکر این الان، دیگر‏‎ ‎‏فکر یک انسان شرقی نیست؛ فکر یک انسان اروپایی است، مغزش این است، قلمش، قلم اروپایی است، این نمی‌تواند -یک کسی‏‎ ‎‏که فکرش اروپایی است. - فکر بکند که ما خودمان هم یک چیزی‏‎ ‎‏هستیم؛ ما خودمان آدم هستیم. اصلا خود آدمیتِ خودمان را اینها‏‎ ‎‏منکرند! می‌گویند، ما چیزی نیستیم.»

و با این نگاه است که وزیر راه دولت یازدهم که خود را از نظریه‌پردازان در عرصه اندیشه و طرفدار اقتصاد آزاد می‌داند، قرارداد رستوران قطارهای مسافربری کشور را با یک شرکت اتریشی می‌بندد؛ چراکه احتمالا فکر می‌کند شرکت ایرانی نمی‌تواند برای ذائقه ایرانی غذا تهیه کند!

 عاقبت فراموشی دوستان روز سختی و امیدواری به حلوای نسیه دشمنان

در همین روزهای ذوق‌زدگی حضور هیات‌های اروپایی بود که دولت یازدهم برخلاف مدعی بودن در عرصه حفظ منافع ملی و اقدام براساس آن، در اقدامی غیرعقلانی و ضدمنافع ملی دست رد به سینه کشورهای خارجی همراه ایران در دوره سختی‌ها زد و عملا چین و روسیه و کشورهای همراه ایران در دوره تحریم‌ها را به کنار گذاشت تا عکس‌های دونفره بهتری با غرب بگیرد.

بعد از گذشت مدتی به اعتراف وزیر خارجه دولت‌های یازدهم و دوازدهم و دیگر مسئولان دولتی، در دوره دولت اوبامای دموکرات، هم آمریکا و هم اروپا به تعهدات خود در برجام به‌طور ناقص و اندک عمل کردند تا جایی که رئیس بانک مرکزی عبارت «تقریبا هیچ» را در توصیف عایدی ایران از برجام به کار برد.

دولت ترامپ که بر سرکار آمد، دیگر همان تقریبا هم از بین رفت و عایدی ایران از برجام شد، هیچ. و با خروج آمریکا از برجام طرف اروپایی هم تنها وعده و وعید داد. با این حال همچنان جریان اصلاحات و دولت دوازدهم به اشتباه‌شان در نگاه به غرب و غرب‌گرایی اعتراف نکردند و با کمک رسانه‌های زنجیره‌ای خود این فکر را ترویج کردند که ترامپ یک استثناست در تاریخ آمریکا و مشکل از ترامپ است نه آمریکا.

این ایده و راهبرد در طول چهار سال ریاست‌جمهوری ترامپ به بهانه‌ها و انحای مختلف و در مقاطع زمانی گوناگون، تقویت و بازتولید و تکرار شد تا به باور عمومی تبدیل شود و حالا از چند ماه قبل تا همین روزهای رسیدن موعد انتخابات آمریکا تمام هم و غم جریان غرب‌گرا و طرفدار وابستگی کشور تبلیغ رویای پیروزی بایدن و تصور ایجاد گشایش در مشکلات با حضور او در کاخ سفید بوده است تا امیدها را از خودمان و توان‌مان به سرابی در آمریکا گره بزنیم.

 تحول فرهنگی لازم است

اکنون بیش از گذشته باید به سراغ سخنان حکیمانه بنیانگذار انقلاب اسلامی برویم. ایشان به روشنی راه سخت رهایی از این نگاه وابسته‌گرا و غرب‌گرا را گوشزد کرده و گفته‌اند: «الان هم در هرجا که بروید، هر مجلسی از این روشنفکران ما‏‎ ‎‏درست می‌کنند، باز حرف‌ها همان حرف‌های غرب‌زدگی است؛ همان‏‎ ‎‏حرف‌هاست. همان حرف‌هایی که در زمان طاغوت وقتی جمع‏‎ ‎‏می‌شدند دور هم می‌گفتند، حالا هم باز همان حرف‌ها را می‌زنند. از‏‎ ‎‏وابستگی و غرب‌زدگی ما بیرون نیامدیم و به این زودی بیرون‏‎ ‎‏نمی‌آییم. آن گوینده‌شان ـ که خدا رحمتش کند ـ حالا فوت شده‏‎ ‎‏است گفته بود که ما همه‌چیزمان باید انگلیسی باشد! یکی از‏‎ ‎‏معاریف‏‎ اینها [می گوید] که ما همه چیزمان باید انگلیسی باشد. ‏‎ ‎‏این‌طور محتوا را از دست داده بود و میان‌تهی شده بود. صورت، صورت یک آدم، مثل سایر مردم؛ ولی محتوا محتوای وابسته. ‏به این زودی‌ها ما نمی‌توانیم این قشرهای روشنفکر... را از آن محتوایی که در [مغز]شان پنجاه‏‎ ‎‏سال، سی‌سال، بیست‌سال تزریق شده است و تهی کردند‏‎ ‎‏خودشان را از خودشان، خودشان از خودشان غافل شدند، به این‏‎ ‎‏زودی، نمی‌شود اصلاح‌شان کرد. یک فرهنگ تازه می‌خواهد؛‏‎ ‎‏یک فرهنگ متحول می‌خواهد.»

علاج این نگاه خودحقیرپندار و غرب‌گرا، بیداری و هوشیاری ملت است. اگر مردم آگاه و متحول بشوند همچنان‌که انقلاب اول و دوم رخ داد و طاغوت و آمریکا را از این کشور بیرون کرد، این نگاه وابستگی و نفی استقلال هم با تحول فرهنگی و با تکیه بر اسلام ناب محمدی(ص) و وحدت ملت در ایستادگی روی پای خود و بازیابی هویت ملی از بین خواهد رفت، همچنان‌که حضرت امام(ره) خطاب به همه ملت‌های مسلمان، راه مبارزه با غرب و غرب‌زدگی را این‌گونه خوانده‌اند: «ای مسلمانان جهان که به حقیقت اسلام ایمان دارید... بر فرهنگ‏‎ ‎‏اسلام تکیه زنید و با غرب و غرب‌زدگی مبارزه کنید و روی پای‏‎ ‎‏خودتان بایستید و بر روشنفکران غرب‌زده و شرق‌زده بتازید و هویت‏‎ ‎‏‏خویش را دریابید و بدانید که روشنفکران اجیرشده بلایی بر‏‎ ‎‏سر ملت و مملکت‌شان آورده‌اند که تا متحد نشوید و دقیقا به اسلام‏‎ ‎‏راستین تکیه نکنید، بر شما آن خواهد گذشت که تاکنون گذشته‏‎ ‎‏است. امروز زمانی است که ملت‌ها چراغ راه روشنفکران‌شان شوند‏‎ ‎‏و آن را از خودباختگی و زبونی در مقابل شرق و غرب نجات‏‎ ‎‏دهند که امروز روز حرکت ملت‌هاست.»

 * نویسنده: حسین زیاری، روزنامه‌نگار

نظر شما