شناسهٔ خبر: 43632244 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: فارس | لینک خبر

پنج‌شنبه‌های شهدایی| سروده‌ای که قاصد شهادت شد

شهید محمدحسن علیخواه، که در روزهای آخر حیاتش طی سروده‌ای به شهادت خود اشاره کرد، به سبب مبارزات پدرش از همان ابتدا با دنیای جهاد و مقاومت آشنایی داشت و با یقین کامل پا در این مسیر گذاشت.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری فارس از شیراز، شهادت از نگاه ما زمینیان که در هبوط و غفلت به سر می‌بریم، مسیری پر پیچ و خم و عجیب است اما برای آنها که این مسیر را پیمودند، دل کندن از دنیا با زرق و برق ظاهر غلط‌اندازش سهل بود و هر یک سبکبال‌تر از دیگری به مجاهدت پرداخته و به وصال حق شتافتند.

 مهمان این هفته پنج‌شنبه‌های شهدایی، شهید محمدحسن علیخواه است که به عنوان بسیجی امدادگر در جبهه حضور داشت. بهداری رزمی دفاع مقدس یکی از مجموعه‌های تخصصی بود که با برپایی بیش از ۵۰ بیمارستان صحرایی و حضور هزاران نیروی امداد و اورژانس در محورهای عملیاتی، همپای دلاورمردان عرصه نبرد، از خط مقدم تا بیمارستان‌هایی صحرایی و شهری، التیام بخش جراحات رزمندگان بود و در این مسیر مقدس بیش از ۳ هزار و ۵۰۰ شهید تقدیم انقلاب اسلامی نموده است.

شهید محمدحسن علیخواه در فروردین سال ۱۳۴۲ و در خانواده روحانی و مذهبی دیده به دنیا گشود. پدرش مرحوم حجت الاسلام محمد علیخواه، مردی فاضل و سختکوش و مادرش مرحومه بشری رضایی، زنی به غایت متدین و مهربان بود که اصالت آنها به روستای نوایگان داراب بازمی‌گردد و از جوانی در شیراز ساکن شده بودند.

 محمدحسن علیخواه از کودکی با جلسات قرآن و مسجد مانوس و بسیار اهل مطالعه بود. از آنجا که دستی به قلم داشت، اشعار زیبا و دلنوشته‌های بسیاری از او بر جا مانده است.

شهید علیخواه دایی مادرم بود؛ زمانی که کمتر از یک سال سن داشتم و نوزادی بیش نبودم ، ایشان به شهادت رسید بنابراین خاطره‌ای از او به یاد ندارم اما نقل اخلاق و مسلک او زبانزد خانواده و اطرافیان بود و همه به اتفاق او را شخصی بامحبت و دستگیر نیازمندان می‌دانستند.

از کودکی با قرآن و مسجد مانوس بود

خواهر شهید علیخواه در گفتگو با خبرنگار فارس در شیراز با اشاره به فعالیت‌های مذهبی و اجتماعی شهید می گوید: محمدحسن عزیز ما از کودکی در فعالیت‌های مذهبی مشارکت داشت و مکبر مسجدی بود که پدرم به عنوان امام جماعت آنجا فعالیت می‌کرد؛ در آن زمان حجت الاسلام قرائتی گاهی به شیراز سفر می نمود و محمدحسن در جلسات آشنایی با قرآن ایشان شرکت کرده و از قاریان ممتاز بود همچنین از آنجا که از هوش و ذکاوت بسیاری برخوردار بود و در تحصیل موفق ، بارها از سوی رادیو و تلویزیون برای شرکت در مسابقات علمی از وی دعوت شد.

صدیقه علیخواه با اشاره به اینکه اخلاق و رفتار حسن در میان بستگان و اطرافیان زبانزد بود و همه افراد از معاشرت با ایشان رضایت داشتند، ادامه می‌دهد: اخلاق حسن، بسیار لطیف و مهربان بود و بذله‌گویی از ویژگیهای دیگرش به شمار می‌رفت در عین حال منطقی و بخشنده بود؛ گاهی برای درک احساس درد و رنج کارگران و محرومان لباس کارگری می‌پوشید و کارهای بنایی انجام می‌داد.

شهید علیخواه، بسیار اهل مطالعه و تحقیق بود و در سنین پایین و از ۱۳ سالگی به مطالعه کتب شش جلدی شرح مثنوی معنوی اثر فیلسوف بزرگ علامه محمدتقی جعفری ‌می‌پرداخت همچنین تاریخ انقلاب‌های بزرگ دنیا را مرور می‌کرد

وی با اشاره به اینکه شهید علیخواه از سنین پایین با دوستان پدر و بزرگان علوم دینی به مباحثه می‌پرداخت و به زبان عربی تسلط کامل داشت، بیان می‌کند: بسیار اهل مطالعه و تحقیق بود و در سنین پایین و ۱۳ سالگی به مطالعه کتب شش جلدی شرح مثنوی معنوی اثر فیلسوف بزرگ علامه محمدتقی جعفری ‌می‌پرداخت؛ او سیر مطالعاتی معینی داشت و کتابهای در زمینه انقلاب‌های مختلف دنیا نظیر انقلاب الجزایر و وضعیت مردم هند در زمان ماهاتما گاندی همچنین کتب تاریخی، مذهبی و علمی فراوانی مطالعه می نمود که پس از شهادت از او کمدی پر از کتاب بر جای ماند که در حال حاضر در منزل پدرم به عنوان یادبود نگهداری می‌شود.

شعری که خبر از شهادت می‌داد

مدیر دبیرستان فرزانگان شیراز اظهار می‌دارد: دست‌نوشته‌ها و اشعار زیبایی از وی بر جای مانده که یکی از دوبیتی‌های او پس از شهادت، بر سنگ قبرش حک شده است؛ همچنین چهار روز قبل از شهادت، شعری سروده بود که خبر شهادت خود را به ما اعلام کرد.

وی خاطرنشان می‌کند: به سبب مبارزات پدر در دوره پهلوی و همراهی با او به این مبارزات آشنایی کامل داشت. در زمان شاه که پدرم به همراه تعداد زیادی اعلامیه در پلیس راه فسا - شیراز بازداشت شد، محمدحسن نیز که آن زمان یک سال سن داشت، شبی را به همراه پدرم در بازداشتگاه گذراند و فردای آن روز پدر در بازداشت ماند و و برادرم به سبب خردسالی از زندان آزاد شد.

لباس کارگری می‌پوشید و به جای آنها کارهای سخت انجام می‌داد تا درد و رنج محرومان را از نزدیک درک کند

خواهر شهید علیخواه می‌افزاید: در سال ۵۶ و ۵۷ با اوج گیری انقلاب اسلامی و مبارزات مردمی، محمدحسن نیز در راهپیمایی‌ها و گردهمایی‌های بسیار شرکت می‌کرد و حضور پررنگی در مجامع انقلابی داشت. در سال ۵۶ در تظاهراتی در مسجد نو شیراز، توسط ماموران رژیم پهلوی دستگیر شد و دو هفته در زندان بود که در این مدت، خانواده به طور کامل از ایشان بی‌خبر بودند  و روزهای بسیار سخت و زجرآوری بر ما گذشت تا با پیگیری پدرم متوجه شدیم در زندان است و پس از آزادی به علت آزار و اذیتی که شده بود، دچار شکستگی دست و سر شد و به بیمارستان ارتش انتقال یافت.

وسعت دایره افکار سیاسی و اعتقادی شهید

وی بیان می‌کند: محمدحسن در سن کم و در زمانی که هشت سال بیشتر نداشت، از من خواست دستبند طلای خود را بفروشم تا او بعدها پول آن را به من بازگرداند. در پاسخ من که می خواستم بدانم برای چه به این پول نیاز دارد، گفت: می خواهم با آن اسلحه‌ای تهیه کرده که در مبارزه با اسرائیل و حمایت از مردم فلسطین شرکت نمایم.

خواهر شهید اضافه می‌کند: پس از انقلاب و با شروع جنگ تحمیلی، برای حضور در جبهه اعلام آمادگی کرد اما به سبب اینکه از هوش و ذکاوت خاصی برخوردار بود و در آینده می‌توانست به عنوان یکی از نخبه‌های علمی و عقیدتی از آرمان‌های انقلاب دفاع کند، پدرم بیشتر به ادامه تحصیل و ورود او به دانشگاه تمایل داشت اما محمدحسن همواره می گفت: پدرجان ، دانشگاه من جبهه و اساتید من رزمندگان جبهه هستند.

به سبب اینکه از هوش و ذکاوت خاصی برخوردار بود و در آینده می‌توانست به عنوان یکی از نخبه‌های علمی و عقیدتی از آرمان‌های انقلاب دفاع کند، پدرم بیشتر به ادامه تحصیل او تمایل داشت اما محمدحسن همواره می‌گفت: پدر جان؛ دانشگاه من جبهه و اساتید من رزمندگان جبهه هستند

مدیر دبیرستان فرزانگان شیراز می‌گوید: از آنجا که سن کمی داشت نمی‌توانست وارد ارتش شود و به عنوان بسیجی داوطلب، به جبهه سوسنگرد و شوش اعزام شد و در عملیات‌های متعددی حضور داشت.

 وی ادامه می‌دهد: محمدحسن از همان اوایل جنگ در دوره‌های آموزشی امداد و فوریت‌های پزشکی هلال احمر شرکت نمود و مدتی را در هلال احمر شیراز به فعالیت مشغول شد به این امید که بتواند در جبهه به رزمندگان کمک کند.


بخشی از سروده‌های شهید علیخواه

هنگامه عروج

علیخواه با اشاره به نحوه شهادت برادرش خاطرنشان می‌کند: در ماه رمضان سال ۶۱ ، طی آخرین سفری که به جبهه اعزام شد ، از من خواست که با پدر صحبتی نکنم و فقط به من اطلاع داد که به جبهه می‌رود و با خودرویی که حامل تجهیزات امدادی و پزشکی هلال احمر در حال اعزام به جبهه بود، همراه شد که در نهایت در منطقه کامیاران کردستان با نارنجکی که توسط حزب کومله کار گذاشته شده بود، در ۱۹ سالگی به شهادت رسید و به آرزوی دیرینه و آرمان خود رسید.

وقتی می‌بینم دوستم علی جباری به همراه آیت‌الله دستغیب به شهادت می‌رسد و من هنوز زنده ام از این زندگی شرم دارم و آرزوی شهادت می کنم

خواهر شهید اضافه می‌کند: در دست‌نوشته‌های خود همیشه این موضوع را تکرار می‌کرد و نامه‌ای به این شرح برای پدرم نوشته بود: پدر جان؛ وقتی می‌بینم دوستم علی جباری به همراه آیت‌الله دستغیب به شهادت می‌رسد و من هنوز زنده ام از این زندگی شرم دارم و آرزوی شهادت می‌کنم.

این بانوی فرهنگی بیان می‌کند: تفاوت وی با همسالان ، خواهرها و برادرهای دیگرم، محرز و بارز بود و همیشه و در همه حال ما را حمایت و هدایت می‌کرد به طوری که وجود او و راهنمایی‌هایش برای ما آرامبخش بود.

علیخواه با اشاره به راهکارهای تعمیق و انتقال فرهنگ جهاد و مقاومت به نسل جدید خاطرنشان می‌کند: باید زندگی شهدا را به گونه‌ای ترسیم و تحلیل کرد که نسل جدید به عمق ریشه‌های جهاد پی ببرد و آثار آنها را به جوانان و نوجوانان ارائه کرد تا آنها بدانند که اگر شهدای ما این مسیر را انتخاب کردند، از زندگی سیر نبودند یا به واسطه مرگ، قصد فرار از مشکلات زندگی را نداشتند.

زندگی هر کدام از شهدا که می‌نگریم، تفاوت‌ها و ویژگی‌های خاصی را مشاهده می‌کنیم و مطمئن می‌شویم که آنها برای شهادت و مسیری که انتخاب کردند، گلچین شده بودند

وی می‌افزاید: زندگی هر کدام از شهدا که می نگریم، تفاوت ها و ویژگی‌های خاصی را مشاهده می‌کنیم و مطمئن می‌شویم که آنها برای شهادت و مسیری که انتخاب کردند گلچین شده بودند؛ آنها در دنیا به مقاماتی نائل شدند که شاید بسیاری از ما با سنین بالاتر نتوانستیم به آن مقام دست یابیم به این خاطر که شاید شایستگی و لیاقت آن را نداشتیم.

خواهر شهید تاکید می‌کند: شهدای ما طی انقلاب، دفاع مقدس و مدافعان حرم از بهترین، متفکرترین و متفاوت‌ترین انسانهای روی زمین هستند که هیچکدام از آنها دلبسته دنیا نبودند، آنها چیزهایی دیدند که ما ندیدیم  و مسیری را طی کردند که ما آن مسیر را بلد نبودیم.

علیخواه خاطرنشان می‌کند: بیان زندگینامه و نشر و بازگو کردن مسلک شهدا ، در قالب نوشتار، فیلم، یادواره و هر ابزار دیگر می‌تواند راهگشای زندگی بسیاری از جوانان باشد.

بخش کوتاهی از وصیت‌نامه شهید محمدحسن علیخواه:

« بیایید ای تشنگان غافل ! از آب زلال حیات و جویبار نطق اولیاءالله که آب حیات است ارتزاق کنیم . بیایید طریقی را بپیماییم و سعادتی را برگیریم که والاتر و بالاتر از آن، سعادتی نباشد.»

انتهای پیام/ س

نظر شما