شناسهٔ خبر: 43627312 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: نسیم | لینک خبر

ما و شما در یک کشتی نیستیم آقای مسؤول!

اختلاف طبقاتی چه بر سر جامعه می‌آورد؟

«اختلاف طبقاتی» به یک تعبیر همه‌فهم تبدیل شده. تا جایی که بعضی‌ها با آن شوخی می‌کنند و سعی دارند آن وجه تلخ و گزنده‌اش را با شوری شعاری یا نمک لطیفه‌ای بپوشانند. برای برخی اما نیازی به نمودار و آمار نیست. سختی مستأجری، دشواری خرید کالاهای اساسی و رنج  خوب زیستن، آن چنان در جسم و جان عده‌ای ته‌نشین شده که اثبات لازم ندارد.

صاحب‌خبر -

نسیم آنلاین؛ محمد رستم‌پور: ثروتمندی و سرمایه‌داری اگر بر اساس یک روند شایسته‌سالارانه و مجرای عادلانه باشد، شأن و شوکتی دارد؛ و اگر متأثر از یک تصمیم ارزی سراسر خبط و خطا باشد، به کاریکاتوری می‌ماند.  تصویر مردی که تا کمر در سطل زباله ختم شده، یا دختر جوانی که به لباس‌های عروس یک مزون خیره شده، و حتی قاب‌بندی خودروهای گرانقیمت کنار پسران نوجوانی که سر چهارراه‌ها گدایی می‌کنند. این تصاویر هر روزه به چشمان ما می‌آیند. اگر هم خودمان نبینیم‌شان، به لطف شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های خبری که دنبال سوژه‌های بی‌دردسرند؛ فقر را و سختی را و رنج را و تنگی معاش را می‌بینیم. «اختلاف طبقاتی» به یک تعبیر همه‌فهم تبدیل شده. تا جایی که بعضی‌ها با آن شوخی می‌کنند و سعی دارند آن وجه تلخ و گزنده‌اش را با شوری شعاری یا نمک لطیفه‌ای بپوشانند. برای برخی اما نیازی به نمودار و آمار نیست. سختی مستأجری، دشواری خرید کالاهای اساسی و رنج  خوب زیستن، آن چنان در جسم و جان عده‌ای ته‌نشین شده که اثبات لازم ندارد.

«اختلاف طبقاتی» چه می‌کند؟ جامعه را دوپاره می‌کند. یکی بودن و یکسانی را کنار می‌زند و هویت‌های جدید می‌سازد. هویت‌هایی که لزوماً اصیل نیستند. نام‌ها و اعتبارهایی که محک نخورده‌اند و صدر و ذیل‌هایی که به خاطر چیره شدن اقتصاد دلالی، رانتجویی و واردات‌ غیرمنطقی پدید آمده‌اند. «اختلاف طبقاتی» فقر را تشدید می‌کند، فساد را در دالانی طولانی و تاریک می‌اندازد و کارایی نهاد حاکم را زیر سؤال می‌برد. اما بیش و پیش از هر چیز، جامعه را از وحدت می‌اندازد. دوقطبی می‌سازد و فاصله را به رخ می‌کشد. فاصله، همگنی و همراهی را می‌گیرد و اشتراک را هدف می‌گیرد. تهدید اشتراک، اندک اندک واگرایی ایجاد می‌کند و واگرایی، نفرت‌ساز است. دیگر نمی‌توان از یک کشتی سخن گفت، یک شهر، یک کشور و یک جامعه.

«اختلاف طبقاتی» فرهنگ را که برآمده از اشتراک است، به یک سری اداها و تظاهرها تبدیل می‌کند. فقیر و متوسط جامعه نمی‌خواهد نیازش را و رنجش را فریاد بزند و این گونه است که خود را برمی‌کشد تا هم‌قد و هم‌شکل ثروتمند جامعه شود. ثروتمندی و سرمایه‌داری اگر بر اساس یک روند شایسته‌سالارانه و مجرای عادلانه باشد، شأن و شوکتی دارد؛ و اگر متأثر از یک تصمیم ارزی سراسر خبط و خطا باشد، به کاریکاتوری می‌ماند. فقیر و متوسط جامعه، ثروتمندِ بی‌هویتِ غیر‌اصیل را که ثروتمندی را در دور دور و استوری‌های اینستاگرام نمایش می‌دهد، می‌شناسد. این چنین است که شبکه اجتماعی که باید برای تبادل باشد، به محملی برای تحقیر تبدیل می‌شود.

رنج و سختی «اختلاف طبقاتی» زبان و بیان دارد، اما واگرایی و پارگی و دوقطبی در نمودار و جدول خود را نشان نمی‌دهد، در انتقام‌های سخت بروز پیدا می‌کند. وقتی که دیگر نمی‌توان از پیشگیری سخن گفت و دل به آینده‌پژوهی داد. «اختلاف طبقاتی» عدالت را یک رؤیای دست‌نیافتنی می‌بیند. اعمال حاکمیت را از انحصار در دست دولت یا قوای اجرایی بیرون می‌کشد. افشاگری و جارزنی و هوکشی را ترویج می‌کند. چرا که دیگر جامعه‌ای نیست که به خاطر و برای آن جامعه، به هواخواهی آن اجتماع، به دلیل آن اشتراک، در تقویت آن هویت، از انتقام صرف نظر کند.

«اختلاف طبقاتی» قهرمانان یک جامعه را تغییر می‌دهد. شرور ستمگری که هزاران حق را پایمال کرده، قهرمان و نیروی وظیفه‌شناسی که به قانون عمل کرده، ابرقهرمان تصویر می‌شود. چرا که اولی، در آن جهان انتقم‌جویانه، تسکین و تشفی هزاران وجدان و سینه دردکشیده است و دومی، جیره‌خواری که به خاطر آنکه از سیستم حقوق می‌گیرد، حتماً دستش با ثروتمندان و سرمایه‌داران در یک کاسه است! کار برای مردم، کار برای جامعه ارزشمندی خود را از دست می‌دهد و فردهایی که در سیستم گلیم خودشان را از آب بیرون کشیده‌اند، «زرنگ» شمرده می‌شوند.

چه باید کرد؟ «اختلاف طبقاتی» را باید از بین برد؟ مسلم است. ممکن و شدنی است؟ شاید، اما آنچه قطعی است این است که «اختلاف طبقاتی» در میدان اقتصاد باقی نمی‌ماند و جولان و نمایشش را به میدان سیاست، فرهنگ، ورزش و حتی گردشگری و سلامت تسری خواهد داد. پدیده زشت و کثافت‌بار «ژن خوب» را در نظر آورید. جایی مانده است که تعرض نکرده باشد؟ آقازاده‌ها جای خود را به دامادها و عروس‌ها می‌دهند و قانون چنان دور می‌خورد که بی‌حرمت می‌شود. قانون، رکن آن تجمع و جماعت و انجمن است؛ اگر فرو بریزد، دیگر طبقه و شأنی باقی نمی‌ماند که بر اساس آن از انسان‌ها انتظار داشته باشیم یا روی آنها حساب کنیم.

«اختلاف طبقاتی» برابری را جای عدالت می‌نشاند. برابری، ارج پیدا می‌کند. همه باید یکدست بشوند، همه باید به یک میزان یارانه بگیرند، همه باید به یک اندازه باشند. تساوی نیکوست اما در برابر قانون. عدالت، توان‌ها را می‌بیند، ارزیابی می‌کند، می‌سنجد، اولویت‌شناسی می‌کند، فوریت و اهمیت می‌شناسد؛ اما برابری، تفاوت‌ها و اختلاف‌های طبیعی و ذاتی را منکر می‌شود و سرابی تصویر می‌کند که جامعه را مرتباً سر می‌دواند.

برای آنکه توده بدخیم اختلاف طبقاتی بیش از این، یکپارچگی اجتماعی شایسته جامعه ایرانی را به هم نریزد، برای آنکه فاصله‌ها به درستی و روی استعدادها و توانمندی‌ها و نه روی رانت‌ها و خویشاوندی‌ها، ترسیم شوند؛ به چه نیاز داریم؟ آگاهی. آگاهان جامعه باید نفس خویش را غنی کنند از عضویت در هولدینگ‌های کثیف مافیایی. معلمان جامعه باید دامان خود را بری کنند از تبلیغات برای مؤسسات خوش رنگ و لعاب تجاری. ممکن است؟ آری. چگونه؟ با تربیت و تهذیب زنان و معلمان جامعه. کلیشه‌ای است؟ شعاری است؟ اما حقیقت دارد. نمی‌توان از جامعه‌ای که آگاهان جامعه در آن جایی ندارند و سلبریتی‌ نیستند، انتظار داشت عوارض اجتماعی و ناخوشایندی‌های روانی «اختلاف طبقاتی» را از «ما»ی جامعه، همدلی و همگنی جامعه، اشتراکات میهنی و اعتقادی کشور دور کنند. آنان آماده نیستند. چون خود قربانی این فاصله و اختلافند و تا وقتی شأن آنها پاسداری و حراست نشود، نمی‌توانند کارکردشان را در جامعه ایفا کنند. «اختلاف طبقاتی» معیشت، آینده و سرنوشت افراد اجتماع را هدف گرفته؛ اما پیش از آن و شاید مهم‌تر از آن، خود «اجتماع» را لگدکوب کرده است. زنان و معلمان جامعه‌اند که این موجود لطمه خورده را باید تیمارداری کنند و از او سپری بسازند در مقابل خصومت‌ها و دوقطبی‌هایی که «ملّت» را به جان هم می‌اندازد.

نظر شما