شناسهٔ خبر: 43599314 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

نگاهی به رمان «آفتاب‌پرست نازنین»

تلاش برای رسیدن به زبانی نو در داستان

روزنامه جوان

صاحب‌خبر -
سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: رمان «آفتاب‌پرست نازنین» را محمدرضا کاتب نویسنده باسابقه معاصر نگاشته است. کاتب داستان‌نویسی را برای گروه سنی نوجوانان در دهه۶۰ با نشریه قدیمی کیهان بچه‌ها آغاز کرد و بعد‌ها تغییر مسیر داد و به ادبیات بزرگسالان روی آورد؛ دقیقاً همان کاری که محمدرضا بایرامی در داستان‌نویسی کرد. این دو نویسنده در سال‌های اخیر آثار قابل توجهی خصوصاً در زمینه رمان بزرگسال از خود به جا گذاشته‌اند. در رمان آفتاب‌پرست نازنین، محمدرضا کاتب دیگر آن نویسنده دهه‌های ۶۰ و۷۰ نیست که قلم ساده‌ای داشت و روایت‌هایش هم مبهم بودند و در پرداخت قصه‌هایش بیشتر به پیرنگ متکی بود تا تکنیک‌های داستان‌نویسی. در این کتاب او نویسنده‌ای است که بیشتر از اینکه به موضوع و جریان ماجرا‌های قصه بپردازد، روی فرم و ساختار نوشتاری‌اش تمرکز و تمام تلاشش را کرده است که از سبک و سیاق نویسندگان نسل سوم کشور و برخی نویسندگان آوانگارد خارجی تبعیت کند، طوری که رمان او بیشتر به داستان‌های مدرن و پست‌مدرن پهلو می‌زند. نویسنده با نگارش این رمان به سبک و سیاق جدیدی در نوشتن دست پیدا کرده است.

داستان آفتاب‌پرست نازنین، مربوط به وقایع جنگ ایران و عراق است، البته زمان آن به سال‌های بعد از پایان جنگ و سقوط دیکتاتوری صدام برمی‌گردد، هر چند نویسنده به صورت واضح به مکان و جغرافیای وقایع داستان اشاره‌ای نکرده، اما از کلیت رمان می‌توان فهمید که فضا و مکان قصه در منطقه‌ای واقع در مرز ایران و عراق بوده است. فصل اول رمان با تک‌گویی‌های درونی راوی اول قصه، یعنی دختر نوجوانی که جنگ‌زده است، آغاز می‌شود و در سطر‌های اولیه داستان مخاطب متوجه می‌شود با داستانی لایه‌دار، مبهم و سرشار از کابوس و مالیخولیا طرف است. دختر نوجوان در یک انباری نمور در مرز ایران و عراق زندگی می‌کند و در مونولوگ‌هایش از مصائب جنگ و از دست رفتن خانواده‌اش می‌گوید. در فصل بعدی رمان، راوی دوم هم پیدا می‌شود که یک مرد پا به سن گذاشته عراقی است و به همراه نوه‌هایش از مرز عراق گذشته و وارد خاک ایران شده است. این مرد عراقی وجودش مملو از کینه و انتقام است و از صحبت‌هایش می‌فهمیم که به خون یک سرهنگ عراقی که در حال حاضر در ایران زندگی می‌کند، تشنه است. او می‌خواهد انتقام کشته شدن پسرش را از یک سرهنگ عراقی بگیرد، گویا این سرهنگ عراقی باعث از دست رفتن پسر او در جنگ شده است. در فصل‌های میانی داستان می‌فهمیم که این دو راوی به نوعی سرنوشتشان به هم مربوط می‌شود و باقی ماجرا. رمان آفتاب‌پرست نازنین سرشار از خیال و توهم است و در واقع فضای تاریکی کلیت ساختار داستان را در برگرفته و می‌توان گفت به جز جست‌وجو‌های مرد عراقی برای گرفتن انتقام که باعث تعلیق این داستان می‌شود، مونولوگ‌های دختر در این رمان پرحجم گاهی به تکرار می‌افتد و حتی در بعضی از لحظه‌ها باعث خستگی مخاطب می‌شود و اگر از پرداخت بکر داستان و تکنیک‌های نوشتاری این کتاب بگذریم، به طور کلی موضوع آن حرف تازه‌ای نیست که بخواهد مخاطب را به ادامه داستان ترغیب کند. در پایان می‌توان گفت که برگ برنده این کتاب برای نویسنده‌اش همان زبان نو و سبک و سیاقی است که نویسنده آن را تجربه می‌کند. این رمان در ۲۸۸ صفحه توسط انتشارات هیلا منتشر شده است.

نظر شما