سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: فرمانده خندهرو گردان تخریب لشکر سیدالشهدا را همه دوست داشتند. اصلاً مگر میشد روی گشاده و سیمای پرنور و باطراوت ناصر اربابیان را دید و دوستش نداشت. همواره لبخندی از روی مهربانی گوشه لبانش بود و همین لبخند، در کنار آن نگاه نافذ، جذابیتهایش را برای نیروها بیشتر میکرد. شهید اربابیان با وجود سیمای مهربان و رئوفش یکی از مربیان سختگیر تخریب در دوران دفاع مقدس بود. آموزشها و فعالیتهای او باعث تربیت نیروهای قابل زیادی شد. نیروهایی که در عملیاتهای بزرگ گرهگشای کار بودند و موفقیت را برای رزمندگان به ارمغان میآوردند.
سردار شهید تخریب حاج ناصر اربابیان نقل قولی از شهید همت را برای دوستانش تعریف کرده بود و بسیار به آن تأکید داشت. شهید از قول شهید همت میگفت: «اگر ۱۰۰ تومان به من بدهند و بگویند خرج عملیات کن، من ۹۰ تومان آن را خرج آموزش میکنم و ۱۰ تومان خرج خود عملیات.» دقیقاً به دلیل همین اصل بود که حاج ناصر اهمیت بسیار زیادی به تربیت و آموزش نیروهای کاربلد و ماهر میداد.
شهید اربابیان ویژگیهای اخلاقی منحصربهفردی داشت. کتاب زیاد میخواند. برخی کتابها مثل «برای چشمهایت» تأثیر زیادی روی او داشت، به طوری که مدتها حتی تلویزیون هم نگاه نمیکرد. او همین منش و روش را با خود به جبههها آورده بود و به نیروهایش نیز انتقال میداد.
شهید حاج ناصر اربابیان از تابستان سال ۱۳۶۳ درکنار شهید نوریان به امر آموزش بچههای تخریب پرداخت و با بهرهگیری از تجارب عملیاتها رزمندگانی را تربیت کرد که تا آخرین روز جنگ گردان تخریب لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) را یاری کردند و در مأموریتهای عملیاتی این لشکر قوت قلب فرماندهان بودند.
شهید حاج ناصر، دستپرورده شهید علی کفایی فرمانده تخریب لشکر حضرت رسول (ص) بود که در عملیات والفجر یک همیشه از حماسه و دلاوری او یاد میکرد و میگفت: «علی وقتی دید زمان برای بریدن سیمهای خاردار در داخل کانال نیست و دشمن هوشیار شده است و تأخیر در بازگشایی معبر تلفات را بالا میبرد، اژدر بنگال (لولهای پر از مواد منفجره که برای باز کردن معبر و انبوه سیم خاردار از آن استفاده میکنند) را داخل حجم سیمهای خاردار فرو برد و چاشنی نارنجک را داخل آن قرار داد و ضامن را کشید و مسیر را برای رزمندگان باز کرد و خود قطعه قطعه شد.»
شهید اربابیان در عملیات بدر یاریکننده بچههای تخریب در انهدام دژهای جزیره مجنون بود. در عملیات عاشورای ۳ با همکاری شهید سیدامین صدرنژاد تلههای انفجاری فراوانی را برای استفاده در عملیات آماده کرد که در عملیات از آن استفاده شد و از دشمن تلفات زیادی گرفت. تجربه عملیاتی شهید ناصر در آموزش غواصان تخریب که برای عملیات والفجر ۸ مهیا میشدند به کار آمد تا بچههای تخریب بتوانند به سلامت از اروند خروشان عبور و از میان انبوه سیم خاردار و هشتپرهای متعدد و بشکههای فوگاز معبری امن برای عبور رزمندگان باز کنند. حاج ناصر تا پایان جنگ در عملیاتهای مختلف حضور داشت و تا آخرین روزها دست از فعالیت برنداشت.
شهید اربابیان صبح روز ۲۲ تیرماه ۶۷ همراه یکی دیگر از رزمندگان تخریب با موتورسیکلت برای شناسایی دشمن از طریق جاده فکه اقدام میکنند که در محل استقرار تیپ پدافندکننده در منطقه که به دست دشمن افتاده بود با انبوهی از تانک و نفربر مواجه میشوند و در مسیر برگشت با سربازان دشمن روبهرو شده و در حالی که روی جاده با موتورسیکلت در حرکت بود از ناحیه پهلو مورد اصابت گلوله قرار میگیرد و بعد از طی مسافت کوتاهی به علت خونریزی شدید و ضعف و عدم توانایی هدایت موتورسیکلت به زمین میخورد و دشمن برای دستگیری ایشان اقدام میکند، اما او موفق میشود از چنگ دشمن فرار کند و بعد از چهار ساعت ساعت پیادهروی خود را به مقر الوارثین برساند.
غروب روز ۲۲ تیرماه ۶۷ دشمن از مواضع خود عقبنشینی کرد و بچههای تخریب با حضور در منطقه موتورسیکلت را وسط جاده سالم پیدا کردند که کنارش خون زیادی ریخته بود و جای چرخهای نفربری که حکایت از انتقال ایشان به مواضع دشمن میکرد. بچهها تمام خاکهای منطقه را که احتمال دفن ایشان میرفت بررسی کردند، اما اثری از این عزیز نیافتند.
هیچ کس جز زمین داغ فکه نمیدانست با فرمانده دلاور ما چه کردند تا اینکه در خردادماه سال ۱۳۸۰ در عملیات تفحص آن پیکر مطهر به آغوش میهن اسلامی ما بازگشت و در گلزار شهدای بهشت زهرا (س) قطعه سرداران در جوار امیر سرافراز ارتش جمهوری اسلامی سپهبد شهید علی صیاد شیرازی آرام گرفت.
نظر شما