به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
لشکر سلیمانی و اسب تروای ساورز
محمد ایمانی در کیهان نوشت:
۱- عقل، قوه تشخیص مصالح از مفاسد و خسارات است. شیخ کلینی در کتاب شریف اصول کافی نقل میکند امام صادق علیهالسلام به یکی از یارانش فرمود «عقل و لشکر آن، و جهل و لشکر آن را بشناسید تا راه را پیدا کنید.» امام سپس برای عقل و جهل، 75 لشکر برشمردند؛ از آن جمله: «ایمان و کفر. تصدیق و انکار حق. امید و ناامیدی. توکل یا حرص. فهم یا حماقت. طمأنینه و ثبات قدم یا شتابزدگی و تذبذب. حلم یا سفاهت. صبر و شکیبابی یا جزع و بیتابی. تذکر یا سهو، حفظ یا نسیان. قناعت یا حرص. وفا یا عهدشکنی. صدق یا کذب. حق یا باطل. امانت یا خیانت. اخلاص یا شائبه. شهامت یا کُندی و خرفتی. رازداری یا افشای راز. جهاد یا ترک آن. انصاف یا حمیت و تعصب باطل. حکمت یا هوی. وقار یا خفّت. توبه و بازگشت یا اصرار بر خطا. طلب بخشش یا مغرور و فریفته شدن. محافظت یا سستی و تهاون. نشاط یا بیحوصلگی و کسلی. الفت و وحدت، یا تفرقه و جدایی». نوع موفقیتها یا ناکامیهای ما، به میزان کشش ما به هر یک از این دو جبهه برمیگردد.
۲- عقل، جریان پایدار فهم و شعور است و اگر به هر دلیل دچار اختلال شد، خسارت به بار میآورد. دروغ گفتند، آنها که از عقل دم زدند، اما امید به دشمن را ترویج کردند و برای فراموشی عبرتها کوشیدند. دروغ گفتند آنها که احساس عجز را در پیکره جامعه تزریق کردند، بیتابی و دستپاچگی را جای حلم و ثبات قدم نشاندند، تحریف کردند و سفاهت را دوراندیشی جا زدند، همت و نشاط کار را تعطیل کردند و مردم را به سراب حوالت دادند، جامعه را دو قطبی کردند و پس از همه اینها، وقتی خسارتها آشکار شد، حاضر به پذیرش خطاهای بزرگ خود نشدند. آنها خطرناکتر از هر دشمن بیرونی هستند؛ بلکه آنها حربه کُند دشمن را صیقل میدهند.
۳- مذاکره را به ادامه جنگ در جبهه دیپلماسی معنا کردهاند و اصل آن، صیانت از منافع و مصالح است، نه الزاما معامله. ترجمه مذاکره به صِرف «معامله»، مغالطه است؛ هر چند که میتواند به معامله در
غیر خطوط قرمز منتهی شود. معامله سالم هم، رفتاری طرفینی است و در غیر این صورت، شرخری و کلاهبرداری محسوب میشود. حقوق اساسی یک کشور، قابل چانهزنی و معامله نیست. مثلا واگذاری سرزمین و حاکمیت و امنیت و اقتدار و ظرفیتهای حیاتی پیشرفت یک کشور، در قالب مذاکره و معامله مشروع نمیگنجد. با همه این ملاحظات، حتی اگر مذاکره را با تسامح و تغافل، بده- بستان محض بدانیم، باز هم باید ارزش افزودهای تولید کرده باشید تا بتوانید پای معامله بروید. اگر عرقجبین و کدّ یمین نخبگان توانمند ایرانی نبود -که برخی هم به شهادت رسیدند- آقایان روحانی و ظریف چه چیزی برای فروش نقد در مقابل وعدههای نسیه (چک برگشتی) برجام داشتند؟ آیا دولت در این هفت سال، غیر از واگذاری خسارتبار بخشی از توانمندیهای کشور، چیزی هم خلق کرد و جای آن گذاشت تا چرخ پیشرفت متوقف نشود یا بتواند از موضع دارندگی مذاکره کند؟
۴- اگر پالایشگاه ستاره خلیج فارس ساخته شد و در بنزین به خودکفایی رسیدیم، اگر انواع تسلیحات پیشرفته و بازدارنده را ساختیم و متجاوزان را ادب کردیم، و اگر نفوذ و اقتدار منطقهای پیدا کردیم تا امنیت داشته باشیم، رهاورد غیرت و همت و تدبیر نیروهایی بود که بنا را بر بیاعتمادی به دشمن، و اعتماد به وعدههای هدایت و نصرت الهی گذاشته بودند. برعکس، اگر مدیری نگاه خوشبین به دشمن داشت، اسیر خدعه او شد و کشور را دچار مشکل کرد. این، فرق مکتب سلیمانی با مکتب عاریتی برجام است؛ اسب تروای نفوذی که جان ساورز (رئیس وقت سرویس جاسوسی انگلیس) نتوانست دربارهاش خویشتنداری کند و گفت «توافق هستهای ظرف 15 سال، ایران را به کشوری نُرمال تبدیل خواهد کرد. ما شاهد کشوری هستیم که در مرحله انتقال از مبانی انقلابی به کشوری نُرمالتر قرار دارد. اما در داخل ایران در این مسیر، چالش وجود دارد. ما نیاز داریم صبر استراتژیک داشته باشیم تا به آن فرصت دهیم توسعه یابد.» در مقابل این راهبرد نفوذ بود که سردار شهید سلیمانی هشدار داد «برای دشمن، برجام، سهضلعی است نه یکضلعی. اوباما فکر میکرد به مرور زمان به دو ضلع دیگر میرسد. اینکه اصرار میکنند بر برجام ۲، برای این است که میخواهند این تحرکی را که از ایران اسلامی به جهان اسلام روح و جان داده، بخشکانند. اگر العیاذ بالله ما رفتیم و در برجام ۲ شرکت کردیم، تمام میشود؟ نه، برجام اصلی در داخل ایران است. آنها برجام ۳ هم خواهند داشت، چون معتقدند چشمه باید در ایران خشکانده شود.»
۵- لازم نیست خود را به زحمت بیندازیم تا ثابت کنیم مدعیان مذاکره و اعتماد دوباره به دشمن، در زمره سفیهانند و باید بستری شوند. به حکم آقای روحانی، هر کس دم از مذاکره دوباره بزند، دیوانه است: «داستان مضحکی اتفاق افتاده؛ (آمریکاییها) میگویند تعهدی که قبلا بستیم، فعلا محکم نباشد، درباره موضوع دیگری حرف بزنیم! آمریکا با زبان و عمل میگوید اهل مذاکره و تعهد نیست، اما به برخی کشورها میگوید بیا با ما مذاکره کن؛ مگر دیوانهاند که با شما مذاکره کنند؟ شما به مذاکرهای که به تایید سازمان ملل رسیده، پایبند نیستید.»
۶- عناصر تُهیمغز یا مأمور، کاملا نشان شدهاند: در حالی نسخه مذاکره میپیچند که از دادن کمترین تضمین و تعهد درباره سرانجام کار، طفره میروند و حال آنکه نوبت قبل، وعدههای فریبنده هم میدادند. بنابراین، اصل حرفشان باد هواست. آنها اغلب رویشان نمیشود بگویند این بار چه چیزی را باید واگذار کرد تا همان وعدههای برجامی را دوباره خرید؟ ثانیا با توجه به اینکه طرف مقابل، سابقهدار بوده و کلاهبرداریاش مجددا ثابت شده، چرا باید معامله یکطرفه با او کرد؟ اگر آمریکاییها (دموکراتها و جمهوریخواهان) تاکید کردهاند تا تحریمها کارگر است، از کاربست آن دست نمیکشند و به کمتر از تسلیم ایران راضی نمیشوند، پس هدف این حضرات، چیزی غیر از ضعیفنمایی ایران مقتدر و عصا گذاشتن زیر بغل دشمن سرشکسته است؟
۷- فهرستی طولانی از بیتدبیری و سوءمدیریتها را میتوان شمرد که هیچ ربطی به مذاکره یا عدم مذاکره با آمریکا ندارد و علت اصلی گرفتاریهای اقتصادی است:
- عدم اهتمام به رونق تولید در حوزه پیشرانها (مسکن، شرکتهای دانشبنیان، کشاورزی، خودرو، لوازم خانگی و نظایر آن) که در کوتاهمدت میتواند میلیونها شغل ایجاد کند و رکود تورمی را مهار نماید.
- اصرار بر تحمیل رکود به بخش مسکن به مدت حداقل پنج سال؛ در حالی که اهتمام به این بخش میتوانست ضمن مهار نقدینگی سرگردان، چرخ 250 صنعت را بچرخاند، در تیراژ میلیونی ایجاد اشتغال کند و در کنار تامین نیاز ضروری مردم، ترمز تورم را بکشد.
-کوتاهی در اصلاح نظام بانکی، پولی و مالی تورمساز؛ سوءمدیریت در حوزه نقدینگی و رساندن آن از 430 هزار میلیارد به سه هزار هزار میلیارد (سه تریلیون) تومان.
- واگذاشتن امنیت کسب و کار و تولید، در معرض تاخت و تاز دلالان و واردکنندگان و قاچاقچیان.
- کوتاهی و عدم قاطعیت در مقابل اقتصاد زیرزمینی چند صد هزار میلیاردی و فرار مالیاتی حداقل 30 هزار میلیارد تومانی.
- فرار از شفافیت و حذف سامانههای شفافیتساز مانند «ایرانکد و شبنم» که مسیر قاچاق به داخل و خارج را میبست و میتوانست صدها هزار میلیارد تومان صرفهجویی به ارمغان داشته باشد. بعد از هفت سال سیر غلط، میگویند میخواهند 9/9/99 از سامانه جامع تجارت رونمایی کنند! قاچاق و واردات بیرویه، دهها میلیارد دلار درآمد ارزی را نابود کرد و ضمنا موجب از بین رفتن صدها هزار شغل شد.
- حذف کارت سوخت که موجب قاچاق 144 هزار میلیارد تومانی سوخت در طول چهار سال و سپس تحمیل بحران امنیتی در آبان 98 شد.
- واگذاری برخی مناصب مهم بدون رعایت شایستگی (مثل وزرای نفت، و راه و شهرسازی) و بر مبنای حضور در ستاد انتخاباتی (مثل تعیین وزیر صمت در سالهای 92 و 96 و همچنین صدها انتصاب مهم در معاونتها و شرکتهای زرخیز).
- فساد دها هزار میلیارد تومانی در واگذاری برخی شرکتها و کارخانهها (کشتوصنعت مغان، نیشکر هفتتپه، ماشینسازی تبریز، هپکو اراک، آلومینیوم المهدی، پالایشگاه کرمانشاه و...).
- دهها هزار میلیارد تومان اختلاس یا عدم بازپرداخت بدهیهای کلان در برخی بانکها، صندوق ذخیره فرهنگیان، شرکت سرمایهگذاری پتروشیمی و...).
- بیثباتی مدیریتی مانند پنج ماه بیوزیر گذاشتن وزارت راهبردی صمت، یا بیسفیر گذاشتن سفارت ایران در چین.
- تعطیلی دیپلماسی اقتصادی نسبت به برخی کشورها و مناطق دنیا.
- بیسر و سامانی شرکتهای دولتی که 75 درصد کل بودجه را به خود اختصاص دادهاند اما کمترین بازدهی و بیشترین هدررفت بودجهای را دارند.
- انحراف 68 درصدی از احکام بودجه و اجرا نکردن 18 درصد دیگر. انحراف 74 درصدی از اهداف خصوصیسازی حداقل به میزان ۱۱هزار و ۷۵۰ میلیارد تومان (گزارش تفریغ بودجه دیوان محاسبات).
- حراج 18 میلیارد دلار از ذخایر ارزی در کمتر از دو ماه.
- قبول و اجرای مخفیانه 37 خواسته FATF که به لو رفتن برخی مجاری دور زدن تحریم و انسداد آنها منتهی شد.
- و...
۸- تهدید واقعی، خودتحریمی است نه تحریم. تحریم برای نخبگان مسئولیتشناس ما، فرصت است. دشمن، سوخت ۲۰ درصد رآکتور تهران را تحریم کرد، با همت شهید شهریاری و دوستانش، همان را تولید کردیم. بنزین را تحریم کردند، پالایشگاه ستاره خلیج فارس را به همت قرارگاه خاتمالانبیا(ص) ساختیم و در دوره ارزانی و تحریم نفت، توانستیم بنزین صادر کنیم. دشمن، ما را تحریم تسلیحاتی کرد، مدرنترین تسلیحات جهان را تولید کردیم و صادرکننده شدیم. با وجود این واقعیتهای معجزهآسا، چه کسانی نگذاشتند همین اتفاق مبارک در حوزه تولید خودرو، لوازم خانگی، داروسازی، کشاورزی، برخی حوزههای دانشبنیان، و تبدیل مواد خام به ارزش افزوده با درآمد چند ده برابری اتفاق بیفتد و همچنان معطل فروش بشکهای نفت بمانیم؟ چرا نتوانیم در این حوزهها صادرکننده باشیم؟ چه کسانی ملت ما را محتاج اجنبی میخواهند؟ تحریم، سازنده است؛ آنچه خطرناک است، خودتحریمی و اخلال و اختلال داخلی است. متهمان خودتحریمی، اگر مأمور دشمن نباشند، محروم از عقلند. مردم بعد از تجربهای گرانقیمت، به این عبرت نزدیک میشود که از عاقلنمایان بیکفایت عبور کنند. متقابلا، برخی هیاهوهای سیاسی و رسانهای رادیکال، برای ممانعت از وقوع این اتفاق مبارک است. لشکر عقل، به فضل خداوند و همت مسئولیتشناسان، در حال بسیجی بزرگ است.
۲ - جمهوری اسلامی ایران طی چهاردهه گذشته بیشترین آسیب را از ناحیه نفوذ متحمل شده است. جریان نفوذ و نفوذ جریانی نه به فقط تمام اجزا و ارکان، دستگاهها و ارگانهای نظام بلکه به همه ساحات نظام در حوزههای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، امنیتی، اجتماعی و... آسیبهای بعضاً جبرانناپذیر وارد کرده است. به دلیل کمتوجهی و سادهانگاری مسئولان نظام نسبت به نفوذ، متأسفانه شاهد توسعه کمی و کیفی نفوذ در لایههای آشکار و پنهان حاکمیت هستیم.
۳ - جریان نفوذ در پی آن است که کاری کند که مسئولان و کارگزاران نظام، همان جوری به مسائل و مشکلات کشور نگاه کنند که سردمداران نظام سلطه و سران فاسد امریکایی نگاه میکنند. مقام معظم رهبری درباره نفوذ، چهارم آذرماه ۹٤ و در کوران سادهاندیشی و خیالبافی برخی مسئولان و دولتمردان درخصوص برجام خسارت محض در جمع بسیجیان فرمودند: «نفوذ جریانی، یعنی شبکهسازی در داخل ملّت؛ آن عبارت است از تغییر باورها، تغییر آرمانها، تغییر نگاهها، تغییر سبک زندگی؛ کاری کنند که این شخصی که مورد نفوذ قرار گرفته است، تحت تأثیر نفوذ قرار گرفته، همان چیزی را فکر کند که آن امریکایی فکر میکند؛ یعنی کاری کنند که شما همانجوری نگاه کنی به مسئله که یک امریکایی نگاه میکند.»
۴ - جریان نفوذ پس از شبکه سازی و حضور پنهان در لایههای مختلف و در ساختار اجرایی نظام و پس از تأثیرگذاری حداکثری بر اقتصاد کشور و معیشت مردم گام سوم خود را آغاز کرده و دین، ایمان، اعتقادات، باورها و اعتماد مردم به نظام را نشانه رفته و متأسفانه خسارات سنگینی به ملت و نظام وارد نموده است. جریان نفوذ قویاً به دنبال تغییر باورها، تغییر آرمانها، تغییر نگاهها و تغییر سبک زندگی است. بر این اساس زمانی نفوذ در کشور موفق به اعمال تغییرات مذکور خواهد شد که موفق به تغییر نگاه و باور و سبک زندگی مسئولان کشور شده باشد که در این صورت بر اساس قاعده «الناس علی دین ملوکهم» مردم در سبک زندگی دنبالهرو مسئولان خود خواهند بود.
۵ - وقتی نفوذ موفق به اعمال تغییرات موردنظر شد از طریق شبکه گسترده و پنهانی خود وارد ساختار تصمیم سازی کشور شده و پا را فراتر گذاشته و وارد حوزه تصمیمگیری شده است. خاطره تیتو رهبر و رئیسجمهور یوگسلاوی در اینباره شنیدنی و درسآموز است؛ هنگامی که سرویس اطلاعاتی شوروی سابق (ک. گ. ب) معاون اول تیتو را بهعنوان جاسوس سازمان اطلاعات امریکا (CIA) به وی معرفی میکند، تیتو به معاون اولش میگوید مدتهاست ما سیستم را تحت نظر اطلاعاتی گرفته و کل تلفنها و ارتباطات را تحت شنود و رصد قرار دادیم، اما هیچ نشانهای از جاسوسی ندیدیم و معاون اول ضمن بیان روش و نحوه همکاری با سیا میگوید من مطلقاً ارتباطی با سیا ندارم و سازمان سیا به من مأموریت داده در تصمیمگیری درخصوص انتصابات به گونهای دخالت کنم که هیچ مسئول و مدیری سر جای خودش نباشد. تیتو میگوید وقتی دقت کردم دقیقاً به این حقیقت تلخ پی بردم.
۶ - ناکارآمدی، سوءمدیریت، انتصابات نابجا، تفاسیر غلط از وقایع تاریخی نظیر برداشت ناصواب از صلح امام حسن علیه السلام و... که منجر به تشدید بی اعتمادی مردم و تخریب باورها و ارزشها و آرمانهای انقلاب و جایگزینی سبک زندگی فرسوده و مبتذل بیگانه شده، همگی نتیجه و میوه شجره خبیثه نفوذ جریانی است. به هیچ وجه پذیرفتنی نیست که مسئولان و دولتمردان بر خلاف سیاستهای کلی نظام به مهندسی افکار عمومی پرداخته و برای نظام چالشهای پرهزینه تولید کنند. افراد در عکس العملها باید به گونهای عمل کنند که در پازل دشمن بازی نکنند، مسئولان در هرکاری که انجام میدهند باید فایده و هزینههای آن را مدنظر داشته باشند.
۷ - بر اساس بیانیه گام دوم انقلاب، فوریترین و حیاتیترین اقدام، ایجاد اشراف کامل اطلاعاتی درباره اشکال مختلف نفوذ و مهندسی و طراحی روش و مدل فوری فوتی ریشه کنی نفوذ از ساحت انقلاب اسلامی است و تردیدی نیست که تحقق بیانیه گام دوم در گرو برخورد قاطعانه و منطقی با پدیده خطرناک و پرهزینه نفوذ است و بدون ریشه یابی و ریشه کنی نفوذ تحقق بیانیه گام دوم با اختلال و مانع جدی روبهرو خواهد شد.
این در حالی است که رفتار سیاسی مردم در انتخابات سال 96 گویای خواستهای بود که نمود تفاوتهای آن را در مناظرههای انتخاباتی بین رقبا دیدند. اما آنچه که در عمل دیدند گویا تفاوت چندانی با هم نداشت و در واقعیت رفتار هر دو جریان با اندک تفاوتهایی درنتیجه و خروجی شبیه به هم بود.
به نظر میرسد روسای قوا امروز به جای بیان مفاهیم کلی و واژهسازیهای جدید مانند روزه کار، بهتر است در قالب یک چارچوب منطقی و دقیق آنچه که به عنوان راهکار در سر دارند را به مردم ارائه و در جهت آن گام بردارند.
نظر شما