شناسهٔ خبر: 4320667 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: افکارنیوز | لینک خبر

باهنر: به من می گویند مگر تقواسنج داری؟

باهنر گفت که وقتی احمدی نژاد زاهدی را برای وزارت علوم معرفی کرده است مدت ها به این فکر می کرده است که این ها چگونه همدیگر را پیدا کرده است.

صاحب‌خبر - به گزارش افکارنیوز، محمدرضا باهنر نایب رئیس مجلس شورای اسلامی و قدیمی ترین نماینده حال حاضر مجلس است. او در گفت و گوی نوروزی اش با خبرآنلاین درباره اختلافاتی که معمولا سر انتخاب نامزدها می افتد گفت. او همچنین گفت که می توانسته رئیس مجلس بشود اما به خاطر برخی مصلحت سنجی ها، این اتفاق نیفتاده است. او همچنین در این مصاحبه گفت که لاریجانی را مدیر سیاست مدار مجلس و هاشمی رفسنجانی را عضو هیئت امنای انقلاب می داند. مشروح گفت وگوی خبرآنلاین در ادامه می آید: شما چند دوره است که نایب رئیس شوید، دلتان نمی خواهد که رئیس بشوید؟ بعضی ها می گویند که باهنر می خواهد مرد دوم باشد. بعضی وقت ها موقعیتی پیش آمده که می توانستم بروم ولی با توجه به برخی از مصلحت اندیشی ها نشده است. مجلس ششم خیلی هزینه بر گردن ما گذاشت. استعفاها و تحصن ها و خیلی چیزهای دیگر بود. مجلس هفتم که دست اصولگرایان افتاد، خیلی ها علاقمند بودند که بین اصولگراها دعوا بشود. خط هم می دادند. یک عده از ما حمایت می کردند، یک عده از افراد دیگر حمایت می کردند. ولی الحمدلله خدا کمک کرد. ما در آن دوره فکر کردیم که حضرت آقا هم نگران هستند که نکند این اصولگراها هم با هم به مشکل بر بخورند. ما پیغام فرستادیم که مطمئن باشید که ما سر پست با هم دعوا نخواهیم کرد. چراکه این پست ها را مسئولیت می دانیم و چیزی نیست که به دنبال آن بدویم. عموما اصولگراها در این جریانات با هم تفاهم کردند. ولی در مسئله ریاست جمهوری دوستان ما نتوانستند با هم ائتلاف بکنند. شما معروف هستید به مرد پشت صحنه مجلس. شده که تا کنون وزیری را به دولتی بفرستید. یک موردی که یک موقعی مشهور شده بود این بود که آقای زاهدی که کرمانی هم هستند ، از طریق شما به آقای احمدی نژاد معرفی شده است. من تا حالا چندین دفعه به این سوال جواب دادم. شاید به دلیل اینکه رسانه ها یا مخاطبین باورشان نمی شود این سوال تکرار می شود. اما این واقعیت دارد و به شما هم می گویم. موقعی که آقای احمدی نژاد لیست وزرا را به مجلس داد و من اسم آقای دکتر زاهدی را در لیست دیدم، یک مدتی فکر می کردم که آقای زاهدی و آقای احمدی نژاد چگونه با هم آشنا شدند؟ چون آقای زاهدی استاد دانشگاه کرمان بود و همانجا هم زندگی می کرد و اصلا هم در تهران زندگی نکرده بود و یک مدتی هم عضو شورای شهر کرمان بود. من شاید مدت مدیدی فکر می کردم که این ها چگونه همدیگر را پیدا کردند. بعد کشف کردم که چون ایشان عضو شورای شهر کرمان بوده است و شوراهای شهر مراکز استان ها با هم جلسه می گذاشتند و آقای احمدی نژاد هم شهردار تهران بود ، احتمالا آنجا با هم دیگر آشنا شدند. البته آن موقع که آقای زاهدی معرفی شد من از او دفاع کردم ولی به هیچ وجه من معرف آقای زاهدی نبودم. ولی یک جاهایی هم دولت ها مشورت می کردند. من از دولت اول مقام معظم رهبری تا امروز در مجلس بودم. یادم هست که دولت دوم آقای هاشمی فکر می کنم مجلس چهارم بود. در آن موقع خوب مشورت می شد. به صورتی که یک کمیته مشترک بین مجلس و ریاست جمهوری گذاشتیم. روی تک تک وزرا تفاهم کردیم. یعنی مثلا آقای هاشمی می گفتند که این سه نفر به درد وزارت اقتصاد می خورد و ما می گفتیم که این دو نفر هم می خورند، می نشستیم و بحث می کردیم و در نهایت می گفتیم فلانی خوب است. اینکه من یادم بیاید چند نفر آن هایی بودند که ما معرفی کردیم و چند نفر آنهایی بودند که آقای هاشمی معرفی کردند، خیلی سخت است. اما چیزی که من یادم هست این است که ما روی تک تک وزرا تفاهم کردیم. ولی بعد از آن این روال به هم خورد. مثلا در زمان آقای احمدی نژاد، لیست که به مجلس آمد ما تازه فهمیدیم که ایشان تصمیم گرفته که چه کند. شما ۷ دوره نماینده بودید و آنگونه که خودتان هم گفتید با تمام دولت ها هم کار کرده اید، اگر بخواهید نمره بدهید، بهترین مجلس وبهترین دولت کدام مجلس و دولت بودند؟ این واقعا سخت است. هرکدام از این ها یک نقاط مثبتی داشتند و یک اشکالاتی هم داشتند. بعضی از بچه ها هستند که می گویند اگر دوره سازندگی در کشور نبود الآن وضعمان خیلی بهتر بود. من این را اصلا قبول ندارم. یعنی دوران سازندگی ، یک دوران بسیار ضروری بود و نیاز بود. یا حتی دولت اصلاحات. دولت اصلاحات علیرغم میل ما انتخاب شد و ما با مواضع دولت اصلاحات اختلاف داشتیم. اما وقتی فرایند انقلاب را نگاه می کنیم می بینیم که همه دولت ها در این انقلاب سهیم بوده اند. اما مثلا یکی خیلی می دود. مثلا آقای احمدی نژاد نسبت به سایر روسای جمهور دوندگی اش خیلی زیاد بود. آقای احمدی نژاد برای اینکه خدمتی به مردم بکند حرص می خورد. دلش می خواست خدمت بیشتری بکند. اشکال این بود که این کارها بالبداهه انجام می شد و بالبداهه عمل می شد و بعد مشخص می شد که این کار مشکل دارد. اما اینکه کسی فکر کند که آقای احمدی نژاد آمده بود و قصد داشت که تورم را به ۴۵ درصد برساند، حتما اینگونه نبود. اما بالاخره یک مملکت ۷۰ میلیون با این وسعت بزرگ و با این همه دشمن در دنیا خوب معلوم است که با عقل یک نفر نمی تواند اداره بشود. مثلا بعضی وقت ها آقای احمدی نژاد چیزی به ذهنش می رسید و فکر می کرد همین است. بنابر این هرکدام از این ها یک نقاط مثبتی داشتند و یک نقاط منفی داشتند. اینکه آدم بخواهد مطلق نمره بدهد خیلی سخت است. آقای باهنر این تکلیف شرعی چیست که همواره مانع وحدت اصولگراها می شود؟ ممکن است که یک جاهایی واقعا این لوث شده باشد ولی یک ریشه واقعی دارد. بالاخره ما در احادیث و روایات داریم که اگر کسی خودش را صالح برای یک مسئولیتی نداند و خود را جلو بندازد او خیانت کرده است. اگر کسی هم خود را صالح برای یک مسئولیت بداند و جلو نرود خیانت کرده است. بنابر این گرفتن این پست ها و عرضه کردن افراد می تواند ریشه شرعی داشته باشد. اینکه یک فردی را قانع بکنند که تو صلاحیتت کمتر از فرد دیگر است کمی سخت است. شاید ما هیچ جا نداشته باشیم که یک عده داوطلبانه بگویند که دیگری صلاحیت داشته باشد. یعنی اگر علمی هم باشد، در یک دانشگاه استاد نمره می دهد و بعد از چند امتحان مشخص می شود که دانشجوی تاپ کیست. این کار را در عالم سیاست احزاب می کنند. حالا ریاست جمهوری جزو مسایل کلان جامعه است، ما همواره در مجلس هم با این موضوع برخورد می کنیم. در حوزه انتخابیه که یک نفر می خواهد کاندیدا بشود، ۵ نفر با هم می گویند که ما هم می خواهیم کاندیدا بشویم. ۵ تا هم اصولگرا هستند. اگر ما بنشینیم و به این ها نمره بدهیم اول دعواست. من به محض اینکه بگویم آقا تقی بهتر از آقا نقی است، می گوید تو از کجا می دانی ،مگر تقوا سنج داری؟ حرف آن ها هم درست است. ما چاره ای نداریم که بگوییم هر ۵ تای شما خوب هستید، ما نظر سنجی می کنیم ببینیم مردم کدام یک از شماها رابیشتر ترجیح می دهند. کدام یک رای بیشتری دارید. رای بیشتر و کمتر صلاحیت ها را تغییر نمی دهد، اما چون تشخیص صلاحیت ها، تشخیص سختی است، مراجعه می کنیم به رای مردم. اما این نمره ها را معمولا در دنیا احزاب انجام می دهند. ما بعد از جنگ قبول کردیم که یک نفر در نظامی گری خیلی آدم خوب و باهوشی باشد، بالاخره اول باید ستوان بشود، بعد سروان ، سرهنگ ، سرگرد و بعد امیر یا سردار بشود. اگر یک نفر خیلی خوب بود، روز اول نمی گویند که تو برو سردار بشو. ما اول جنگ نیرو نداشتیم و یک جوان ۲۵ ساله هم می رفت فرمانده لشکر می شد. اما الآن همه پذیرفتند که اگر کسی می خواهد سردار بشود، باید یک مدتی سرهنگ بشود. در عالم سیاست ما این را باور نداریم و فکر می کنیم که یک نفر می تواند همان روز اول وزیر و نماینده و رئیس مجلس بشود. این تقصیر آقای احمدی نژاد نیست؟ نه حالا شما اگر می خواهید به آقای احمدی نژاد چیزی بگویید من می توانم آقای خاتمی را هم نام ببرم. آقای خاتمی هم در وزارت ارشاد نتوانست تاب بیاورد و استعفا کرد و بعد رفت و رئیس جمهور شد. اگر اجازه دهید من نام برخی افراد را می آورم و شما یک جمله درباره آن ها بگویید: علی لاریجانی: مدیر سیاست مداری است. مرحوم آقای عسگراولادی: استوانه انقلاب بود. آیت الله مصباح یزدی: ایده پرداز خوبی برای انقلاب است. آیت الله هاشمی رفسنجانی: عضو هیئت امنای انقلاب است. سردار قاسم سلیمانی: ذخیره خدا برای امروز بود. یعنی از معدود فرماندهان لشکری بود که قسمت نبود شهید بشود. احساس می کنم که خدا او را برای امروز نگه داشت.

نظر شما