شناسهٔ خبر: 42911920 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه کیهان | لینک خبر

گزارشی توصیفی از یک انتخابات

ساختار پیچیده انتخابات در آمریکا و نظر منتقـدان

صاحب‌خبر -


 امین الاسلام تهرانی
اشاره
 انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا پیش رو است؛ آنها که نماد انتخاباتی‌شان خر است (دموکرات‌ها) به مصاف کسانی می‌روند که نمادشان فیل‌ است (جمهوری‌خواهان). اما تحلیل و بحث از اینکه چه کسی پیروز انتخاباتِ پیشِ رو خواهد بود یک چیز است و سخن گفتن از ساختار انتخابات در این کشور، فارغ از این‌که نتیجۀ این انتخابات چه خواهد بود، چیز دیگری است. درباره این‌که پیروز انتخابات جو بایدن خواهد بود یا دونالد ترامپ، بسیار گمانه‌زنی شده و می‌شود، اما در این مقاله هدف پرداختن به چگونگی انتخاب شخص اول آمریکاست، نه پیش‌بینی نتایج این انتخابات که آن مجال دیگری می‌طلبد.
چگونگی انتخاب رئیس‌جمهور در آمریکا و روند انتخابات در این کشور، بنا به تفاوتی که ساختار انتخاباتی آمریکا با دیگر کشورها دارد، برای بسیاری روشن نیست. مرادِ نویسندۀ این مقاله توضیحِ روند انتخابات ریاست‌جمهوری در آمریکاست، با زبانی ساده و به دور از تکلف. نویسنده برای رسیدن به این هدف، روند انتخابات در آمریکا را به چند مرحله تقسیم کرده است و با توضیح هر کدام، کوشش داشته تا تصویر روندِ انتخاباتِ شخصِ اولِ آمریکا را ترسیم کند. او همچنین پس از این، به نقدِ ساختارِ انتخاباتیِ نامأنوسِ آمریکا می‌پردازد و با بازگو کردن برخی از نقدهایی که به این ساختار وارد کرده‌اند، مشکلات و پیچیدگی‌های دموکراسی آمریکایی را کم-و-بیش نشان داده است. واضح است، تا وقتی ما درک روشنی از روند‌ها و ساختار سیاسی و انتخاباتی آمریکا نداشته باشیم، پیش‌بینیِ درستِ تحولاتِ آن برای ما ممکن نخواهد بود؛ ما ابتدا باید این ساختار را بشناسیم تا بتوانیم محصولش را بشناسیم.
سرویس خارجی
«روند انتخابات ریاست‌جمهوری در آمریکا چگونه است؟» «اینکه در انتخابات آمریکا از رأی الکترال یا کالج الکترال می‌گویند، معنایش چیست؟» «الکترال‌ها از کجا می‌آیند؟» «مگر مردم رأی نمی‌دهند، پس معنای رأی الکترال چیست؟» «در صورت تزاحمِ آرای مردمی با آرای الکترال‌، رأی مردم ارجحیت دارد یا الکترال‌‌ها؟» و... در مقاله پیش رو می‌کوشیم، پاسخی اجمالی به این پرسش‌ها دهیم و از پس آن برخی مشکلات ساختار انتخاباتی در آمریکا را یادآور شویم، تا راه برای نقدِ علمی آن گشوده شود. البته یادآور می‌شویم که هدف از نگاشتن مقاله‌ای که پیش روی شماست، در ابتدا نه نقد، بلکه توصیفِ ساختار انتخابات آمریکا است تا راه برای نقد باز شود، و آن‌چه تحت عنوان مشکلاتِ نظام انتخاباتی خواهد آمد، مرور اجمالی برخی نقدهای مشهور است و راه برای نقدهای اساسیِ بیشتر همچنان باز است.
انتخابات در آمریکا، به ویژه انتخابات ریاست‌جمهوری این کشور، پیچیدگی زیادی دارد که گاهی فهم‌اش را برای شهروندان دیگر کشورها (چه بسا خود آمریکایی‌ها) دشوار می‌کند. روند انتخاباتِ شخص اول آمریکا یک «ساختار پیدا» دارد و یک «ساختار ناپیدا» که در پس زمینه جریان دارد. «ساختار پیدا» همان سازِ کار پیش روی همگان است: کسانی در هر حزب نامزدِ ریاست‌جمهوری می‌شوند، پس از رقابت‌های درون‌حزبی، هر حزب روی یک نامزد توافق می‌کند، انتخابات برگزار می‌شود و...، اما «ساختار ناپیدا» بسترِ لابی‌گری‌ها،
زد-و-بندهایِ درون‌حزبی، پول، تبلیغات، تنظیم افکار عمومی و... است. ساختار پیدا و ساختار پنهانِ انتخابات آمریکا هر کدام پیچیدگی‌های خود را دارد و پیوستگی این پیچیدگی‌ها خود پیچیدگیِ مضاعفی است. در این مقاله کوشش شده که تنها ساختارِ پیدای انتخابات ریاست‌جمهوری توضیح داده شود، بلکه کمک کوچکی باشد برای سر درآوردن از کلافِ سر-در-گمِ دموکراسیِ آمریکایی. با توضیحِ پیچیدگی‌های همین ساختار پیدا، راحت‌تر می‌توان حدس زد که ساختار پنهانِ این انتخابات چه پیچیدگی‌هایی دارد، که البته رسیدن به آن مجال خود را می‌طلبد.   
روند انتخاب رئیس‌جمهور
کسی که می‌خواهد نامزد مقام ریاست‌جمهوری در آمریکا شود، مطابق قانون کشور آمریکا، باید دارای شرایطی باشد. نامزد ریاست‌جمهوری باید حداقل 35 ساله و متولد خاک آمریکا باشد، او همچنین باید حداقل 14 سال متوالی سابقۀ اقامت در این کشور را داشته باشد. اما این نامزد، که با شروط پیش گفته حائزِ صلاحیت برای شرکت در انتخابات است، تا بخواهد به کاخ سفید برسد باید راهِ طاقت‌سوزی را پشت سر بگذارد.
به‌طور کلی برای شناختِ انتخاباتِ ریاست‌جمهوری آمریکا که راهی طاقت‌سوز است، می‌توان روند انتخابات را به چهار مرحله کلی تقسیم کرد، که پایین‌تر به آن می‌پردازیم، با این تقسیم‌بندی می‌توان تصویر روشن‌تری از روند انتخابات آمریکا به دست داد.   
1. انتخابات مقدماتی
در این مرحله نامزدها خود را برای شرکت در مبارزات انتخاباتی معرفی می‌کنند و یا از سوی حزب معرفی می‌شوند. هر فردی که قصد داشته باشد در انتخابات شرکت کند، ابتدا باید در حزب خود به پیروزی رسد. اولین جایی هم که فرد بخت‌آزمایی می‌کند، انجمن‌های حزبی است. در این انجمن‌هاست که نامزدها به‌اشکال گوناگونی به عنوان نامزد حزب معرفی می‌شوند. نامزدها یا از سوی رهبران انجمن معرفی می‌شوند، یا در جریان بحث و گفت‌وگو در کنوانسیون‌های حزبی برگزیده می‌شوند یا اینکه اعضاء حزب، آنها را انتخاب می‌کنند. در این مرحله انتخاب معاون رئیس‌جمهور از طرف هر یک از نامزدها نیز اهمیت فراوانی دارد و می‌تواند تأثیر زیادی در جلب آرای حزب برای نامزدها داشته باشد. بیش‌تر اینگونه است که نامزد معاونت رئیس‌جمهور از منطقه‌ای انتخاب می‌شود، غیر از منطقه‌ای که نامزد ریاست‌جمهوری از آن انتخاب شده تا از این طریق امکان جلب آرای بخش دیگری از کشور نیز فراهم آید.
2. کنوانسیون‌های انتخاباتی ملی
در این مرحله که مرحلۀ دوم انتخابات است، تمام‌گرایش‌ها و گروه‌های داخلی حزب‌ها باید در گردهمایی شرکت و در یک دورۀ یک ماهه از میان نامزدهای موجود، فرد مورد نظر خود را برای رقابت پایانی معرفی کنند. اگر رئیس‌جمهور در حین گذراندن چهارسالۀ نخست خود باشد، معمولاً حزب‌اش او را برای انتخابات بعدی نیز نامزد می‌کنند. پیش‌تر نقش این مرحله در انتخاب نامزد نهایی هر حزب بسیار مهم بود؛ اما سال‌هاست فردی که در انتخابات مقدماتی ریاست‌جمهوری پیروز شود، اغلب از سوی کنوانسیون ملی نیز معرفی خواهد شد.
3. رقابت‌های انتخاباتی
نامزدها که حالا، در این مرحله، حمایت کل حزب خود را دارند، کارزار انتخاباتی خود را گسترده‌تر از پیش پی‌می‌گیرند و کارزار انتخاباتی، شکل بینِ حزبی‌ به خود می‌گیرد. در این مرحله پول حرف اول و شاید آخر را بزند، با توجه به خصوصی بودن رسانه‌ها در آمریکا، نامزدی در تبلیغات رسانه‌ای بخت‌یارتر خواهد بود، که سرمایه‌دارتر باشد یا از حمایت سرمایه‌داران برخوردارتر. در آمریکا حجم بالای هزینه‌های تبلیغاتی به ویژه در مورد نامزدهای دو حزب اصلی –دموکرات و جمهوری‌خواه– امری روشن و شناخته شده است. در دوره‌های اخیر هزینه‌های تبلیغاتی نامزدهای این دو حزب رقم سه میلیارد دلار را رد کرده است. در این مرحله و دو مرحلۀ پیشین ساختار پنهان انتخابات آمریکا و فیلترهای ناپیدایش نقش بسیار مهمی دارد که فهم انتخابات آمریکا را دشوار می‌کند، و البته بررسی آن در این جا ممکن نخواهد بود. در مرحلۀ بعد که مرحلۀ نهایی انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا است، افزون بر آن ساختار ناپیدا، روند عیانِ انتخابات آمریکا هم پیچیده می‌شود که بعد از این کوشش می‌شود با زبانی ساده توضیح داده شود.  
4. کالجِ الکترال یا انجمن انتخاب
در روز انتخابات، مردم آمریکا به پای صندوق‌های رأی می‌روند و به نامزد مورد نظر خود رأی می‌دهند. آیا این رأی مردمی تکلیف رئیس‌جمهور را مشخص می‌کند؟ خیر. مردم هر ایالت در روز انتخابات به غیر از نامزد ریاست‌جمهوری به یک فهرست نیز رأی خواهند داد که کالجِ الکترالِ ایالت یا انجمنِ انتخابِ ایالت نامیده می‌شود و افرادِ این هیئت قرار است رئیس‌جمهور آمریکا را از طرف مردم آن ایالت انتخاب کند. این کالج الکترال یا انجمن انتخاب چیست؟ چند نفر دارد؟ کالج الکترال چه می‌کند و کارش چیست؟ و... پیچیدگی انتخابات آمریکا در پاسخ به همین سؤال‌ها هویدا می‌شود. همین الکترال کالج و کارکرد آن است که روند انتخابات آمریکا را نامأنوس می‌کند؛ چرا که در هیچ جای دیگری در دنیا این شیوه، این‌گونه، به کار بسته نمی‌شود.
کشور آمریکا کشوری فدرالی است که یک «مجلس نمایندگان» و یک «مجلس سنا» دارد که در مجموع «کنگرۀ آمریکا» را تشکیل می‌دهند. هر ایالت آمریکا، کوچک و کم‌جمعیت باشد یا بزرگ و پرجمعیت، 2 نماینده در سنا دارد. همچنین هر یک از 50 ایالت آمریکا، بسته به جمعیتی که دارند، چند نماینده در مجلس نمایندگان آمریکا دارند. ایالات بزرگ‌تر و پرجمعیت‌تر تعداد بیشتری از نمایندگان مجلس را خواهند داشت و ایالت‌های کوچک‌تر و کم‌جمعیت‌تر تعداد کم‌تری. برای نمونه، ایالت کالیفرنیا افزون بر 2 نمایندۀ سنا، 53 عضو در مجلس نمایندگان دارد، پس 55 نماینده در کنگره دارد؛ یا ایالت‌ کوچکی مثل آلاسکا فقط 1 عضو در مجلس نمایندگان، 2 عضو هم در سنا، در مجموع تنها 3 عضو در کنگره دارد. تعداد اعضای سنا در مجموع 100 نفر است، مجلس نمایندگان 435 نفر و اعضای کنگره 535 نفر.
تعداد اعضای «کالج الکترال» در هر ایالت، برابر با تعداد اعضای «کنگره» در همان ایالت است؛ مثلاً کالیفرنیا 55 عضو الکترال دارد و یا آلاسکا 3 عضو. مجموع اعضای الکترال هم 538 نفر هستند: 535 عضو (به تعداد اعضای کنگره) + 3 عضو الکترالِ واشنگتن (لازم به یادآوری است که واشنگتن جزءِ هیچ کدام از ایالات 50گانۀ آمریکا نیست و نماینده‌ای در کنگره ندارد).
مردم هر ایالت، اعضایِ کالجِ الکترال را بر می‌گزینند و اعضای کالجِ الکترال به طور مستقیم رئیس‌جمهور را انتخاب می‌کنند. اعضای این انجمن هنگامی که از طرف مردم انتخاب می‌شوند، نباید هیچ مسئولیت دولتی و نظامی داشته باشند. طبق قوانین آمریکا این مردم نیستند که به طور مستقیم رئیس‌جمهورشان را انتخاب می‎کنند، بلکه این کالج الکترال است که او را برمی‌گزیند. آری، در اکثر موارد اعضای کالج هر ایالت، همان نامزدی را انتخاب می‌کنند که مردمِ آن ایالت انتخاب کرده‌اند، اما گاهی هم چنین نیست و طبق قانون این رأی کالج الکترال است که در نهایت تعیین‌کننده است، نه رأی مردم. آیا در تاریخ انتخابات آمریکا پیش آمده است که رأی کالج مطابق آرای مردمی نبوده باشد؟ آری؛ کلینتون در انتخابات 2016 آمریکا آرای مردمی بیش‌تری نسبت به ترامپ داشت، اما این ترامپ بود که با کسب آرای الکترال بیش‌تر به کاخ سفید راه یافت، انتخابات پر حاشیۀ سال 2000 بین ال گور و جورج بوش نیز چنین بود، در طول تاریخ انتخابات آمریکا چندین بار چنین اتفاقی افتاده است.
حالا ببینیم که روند انتخاب رئیس‌جمهور توسط کالج الکترال چگونه است. فرض کنید در همان ایالت کالیفرنیا که گفتیم 55 رأی الکترال دارد، در یک رقابت نزدیک، 30 عضو کالجِ الکترال به نامزد «الف» رأی دادند و 25 عضو دیگرِ الکترال هم نامزد «ب» را برگزیدند. حالا چه می‌شود؟ الگوی «یا صفر یا صدِ» انتخابات، همۀ آرای آن ایالت را به صندوقِ نامزد «الف» خواهد ریخت که اکثریت آرای الکترال را دارد، و همۀ 55 رأی الکترال این ایالت به نام او خواهد بود. طبق این روند هر نامزدی که زودتر به «نصف + یکِ» کلِ آرایِ الکترال –یعنی 270 رأی– برسد، رئیس‌جمهور کشور آمریکا خواهد بود.  
مشکلات نظام انتخاباتی آمریکا
این نظام انتخاباتی با تمام نظام‌های دیگر پارلمانی یا ریاست‌جمهوری تفاوت اساسی دارد و نظامی نامأنوس است که ریشه در تاریخ خاص آمریکا دارد، از این رو شناخت این نظام انتخاباتی با دشواری‌هایی روبروست. می‌توان ریشه‌های این نظام را در اندیشه‌های بنیانگذارانِ دموکراسیِ آمریکایی به‌ویژه کسانی چون «توماس جفرسون»، سومین رئیس‌جمهور این کشور و نویسندۀ اصلی اعلامیه استقلال و «جیمز مدیسون»، از بنیان‌گذاران دموکراسی آمریکایی و چهارمین رئیس‌جمهور این کشور، یافت، البته باید توجه داشت که از همان آغاز این ساختار منتقدان سرسختی چون «اندرو جکسون»، هفتمین رئیس‌جمهور آمریکا، داشته است، که البته بررسی تاریخ آن ظرف و جای خود را می‌طلبد که از حوصلۀ این مقال خارج است. باری، این نظام انتخاباتیِ نامأنوس مورد بررسی‌های انتقادی هم قرار گرفته است که پایین‌تر به بخشی از آنها ‌اشارۀ اجمالی خواهد شد:
 الف- چنان‌چه گفته شد، در آمریکا که مدعی این است که نیرومند‌ترین دموکراسی جهان را دارد، بر خلاف هر جای دیگر، آرایِ تمام رأی‌دهندگان در انتخابات لحاظ نمی‌شود. طبق این نظام انتخاباتی، در ایالت کوچکی، مثل اُکلاهما، بالاترین حد مشارکت عمومی منجر به انتخاب تنها 7 کارت انتخاباتی می‌شود و پایین‌ترین حد مشارکت عمومی، در ایالت بزرگ‌تر و پرجمعیت‌تر، چون فلوریدا، سرنوشت 29 کارت انتخاباتی را مشخص می‌کند. فرض کنید در ایالتی که تنها 7 کارت الکترال دارد، 5 میلیون نفر در انتخابات شرکت‌ کنند و در ایالتی که 29 کارت الکترال دارد نیز همین تعداد در انتخابات مشارکت کنند، طبق قاعدۀ انتخاباتی آمریکا رأی این دو «5 میلیون» با هم برابر نیست، یکی از این دو سرنوشت 7 رأی الکترال را تعیین می‌کند و دیگری 29 رأی الکترال. از این رو، نامزدی با برنده شدن کارت‌های انتخاباتی در ایالت‌های بزرگ –هر چند با مشارکتِ کمِ رأی‌دهندگان در آن حوزه‌ها– بر نامزدی پیروز می‌شود که طرفدارانش در ایالت‌های کوچک بالاترین میزان مشارکت را داشته‌اند. به بیان دیگر، برخورداری یک کاندیدا از حدأکثر کارت‌های انتخاباتی الزاماً به معنای برخورداری از رأی اکثریت مردم ایالات متحده نیست. چنان چه پیش‌تر هم گفته شد: کلینتون در انتخابات 2016 آمریکا آرای مردمی بیش‌تری نسبت به ترامپ داشت، اما این ترامپ بود که با کسب آرای الکترال به کاخ سفید راه یافت و در انتخابات سال 2000 بین ال گور و جورج بوش نیز همین ماجرا رخ داد.
ب- این نظامِ انتخاباتی، در عمل ایالت‌های کوچک را از میدانِ توجه سیاستمداران خارج کرده است. توجه بیشتر نامزدها در انتخابات به ایالت‌های بزرگی چون کالیفرنیا، نیویورک و تگزاس، به ترتیب با 55، 29 و 38 کارت انتخاباتی، است و ایالت‌های کوچک نظیر مونتانا یا آلاسکا که 3 کارت انتخاباتی دارند هرگز مورد توجه جدی قرار نگرفته‌اند و نمی‌گیرند، فرضاً حتی اگر مشارکت مردمی در این ایالت‌ها بیش‌تر از ایالت‌های بزرگ باشد، چون ابتنا بر آرای الکترال است و این ایالت‎‌ها به هر حال 3 رأی الکترال بیشتر ندارند، سیا‌ست‌مداران آمریکایی دلیلی نمی‌بیند که وقتی برای این ایالات بگذارند. سال‌ها حضور بسیار کم‌رنگ نامزدهای انتخاباتی و سیاستمداران در ایالت‌های کوچک، رکود و عدم مشارکت سیاسی در این مناطق را به دنبال داشته و این بی‌تفاوتی نسبت به انتخابات، مردم این ایالات را به طور کلی در انزوای سیاسی قرار داده است. همۀ این‌ها باعث شده که مجرای رسیدنِ خواسته‌های ایالت‌هایِ «پیرامون» به قدرتِ «مرکزی» با اختلال روبرو باشد.
ج- مشکل بعدی نظامِ انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا، دامن زدن به فضای دو حزبی این کشور است. در آمریکا فعالیت احزاب آزاد است، اما این روند انتخاباتی هر حزب دیگری غیر از فیل‌ها و گورخرها –جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها– را عملاً از کنش‌گریِ جدیِ سیاسی حذف می‌کند. احزاب کوچک‌تر که امکانات مالی و رسانه‌ای بسیار ضعیف‌تری دارند، هیچ امیدی برای کسب اکثریت آراء در حوزه‌های انتخاباتی را ندارند. در نظر بگیرید، در ایالتی نامزدِ حزب جمهوری‌خواه 50 و نامزد حزب دموکرات 30 آراء را کسب نمایند و نامزد حزب سبز موفق شد 20 رای باقیمانده را –علیرغم کم بودن امکاناتش– به دست آورد، باز با این حال هیچ کارت انتخاباتی حتی متناسب با همان 20 رای نیز به حزب سبز تعلق نخواهد گرفت و این برمی‌گردد به نظامِ «یا صفر یا صد» انتخابات آمریکا که پیش‌تر توضیح داده شد. نظامِ «یا صفر یا صد»ی سبب شده است که همواره کارت‌های انتخاباتی بین دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات دست به دست شوند و در عمل آراء احزاب کوچک‌تر به کلی نادیده گرفته شود. البته در این‌جا هم بررسی جنبه‌های پنهان انتخابات، بحث را دقیق‌تر می‌کند که در جای خودش باید بررسی شود.
د- مسئلۀ دیگر انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا مسئلۀ «اکثریت آراء» است. قانون اساسی فدرالی آمریکا اساس را بر انتخابِ رئیس‌جمهور تنها با برخورداری از «نصف به اضافۀ یکِ» کارت‌های الکترال قرار داده است و هیچ قیدی درخصوص تطبیق این انتخاب با اکثریت آراء ماخوذه نیاورده است. به این شکل، افزون بر اینکه ممکن است نامزدی با رأی مردمیِ کمتر نسبت به نامزد دیگر به ریاست‌جمهوری برسد –چنان چه توضیح‌اش آمد– این احتمال نیز وجود دارد که نامزدی، مثلاً نامزد «الف»، نتوانسته باشد که تمام 50 آراء را به خود اختصاص دهد و باز به مقام ریاست‌جمهوری برسد. در مورد نخست پیش‌تر سخن رفت، اما در در مورد مسئلۀ دوم، که تا به حال حدود 15 بار در تاریخ انتخابات آمریکا اتفاق افتاده است، می‌توان به انتخاب کندی و بیل کلینتون‌اشاره کرد که این رؤسایِ جمهورِ ایالات متحده، با وجود برتری در کل آراء نسبت به رقبای خود، کل 50 آرای مردمی را به دست نیاوردند؛ کلینتون در انتخابات سال 1992 تنها با 43 کل آرای مردمی ایالات متحده به کاخ سفید رفت. این روند باعث شده است که مشارکت عمومی عنصر چندان تعیین‌کننده‌ای در روند انتخاب رئیس‌جمهور نباشد و به مرور جمعی از مردم عادی را از صحنۀ فعالیت‌های سیاسی بیرون نگه دارد.
از جمع‌بندی نکات پیش‌گفته در موردِ مشکلات ساختارِ انتخابات، به دست می‌آید که این ساختار، صحنۀ تأثیرگذاری و کنش‌گریِ سیاسی را کوچک نگه می‌دارد، یعنی دایرۀ تأثیرگذاران با این ساختار انتخاباتی محدود شده است، چرا که مشارکت عمومی و حدأکثری در این ساختار مدخلیت ندارد. بنیانِ رأی الکترال و بی‌تأثیریِ کسب 50 درصد آراء و قوانینی از این سنخ جا برای حضوری حداکثری در انتخابات نمی‌گذارد. البته شاید گفته شود که نیازی به حضور حداکثری نیست، اما باید توجه داشت که این مسئله تالی‌ فاسد دارد و آن این‌که به مرور عموم مردم را نسبت به حضور در میدان سیاسی بی‌انگیزه می‌کند و موجبِ کاهش آگاهی عمومی نسبت به کل سیاست خواهد کرد، اتقاقی که تاکنون در آمریکا رخ داده است، البته با این سیاق، تنظیم افکار عمومی راحت‌تر خواهد بود. خود همین امر هم نتایج سوء و جوانب زیادی دارد، که بررسی آنها مجال خود را می‌طلبد.
در پایان این انتقادات خوب است یکی از قانون‌های انتخاباتی مشکل‌ساز آمریکا را نیز یادآور شویم. یکی از انتقادها به قوانین انتخاباتی آمریکا، محروم بودن میلیون‌‎ها شهروند از مشارکت در انتخابات به علت محکومیت در دستگاه قضایی است. این قانون به طور ضمنی باعث یک تبعیض نژادی و طبقاتی نیز می‌شود، چرا که به موجب این قانون میلیون‌ها آمریکایی که عمدتاً «سیاه پوست»، «اسپانیایی تبار» و غالباً متعلق به «قشرهای محروم» جامعه‌اند از شرکت در انتخابات آمریکا محروم می‌شوند، بسیاری از این محکومیت‌ها مربوط به جرایم بسیار پیش پا افتاده است که مثلاً فردی در دوران نوجوانی مرتکب شده اما تا پایان عمر او را از شرکت در انتخابات منع می‌کند.
انجام حرف
در پایان باز یادآور می‌شویم که هدف این مقاله، توضیحی تا حد ممکن روشن از روند کلی انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا بود، نه نقد دقیق ساختار انتخاباتی آمریکا و آنچه زیر عنوان «مشکلات نظام انتخاباتی آمریکا» آمد، در واقع بیان دشواری‌های عیان این انتخابات بود که خود سیاستمداران آمریکایی نیز گاه‌به‌گاه به آنها ‌اشاره کرده‌اند، البته به جز سطور پایانی آن بخش.
شناخت و نقد آن‌چه در پس‌زمینۀ این انتخابات جریان دارد و در مقدمۀ این مقاله از آن به عنوان «ساختار پنهان انتخابات» یاد شد، یک کار مستقل و مفصل می‌طلبد و همچنین نقدِ «ساختار پیدای» انتخابات، که در این‌جا بسیار اجمالی به آن‌اشاره شد، نیز همچنان باید تکمیل شود، تا بتوانیم به درک دقیق‌تر از ساختاری برسیم که حاصلِ آن، انتخابِ کسی مثل ترامپ است و این مقاله تنها دیباچه‌ای خُرد برای آن است.
همچنین این مقاله دیباچه‌ای است برای نقدِ حضور مسلط دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه که موجب می‌شود تفکر جدیدی وارد ساختار حاکمیتی این کشور نشود. جالب توجه آن‌که، نتایج یکی از نظرسنجی‌های متأخر مؤسسه گالوپ نشان می‌داد 57 درصد آمریکایی‌ها و 72 درصد اعضا و هواداران احزاب مستقل در آمریکا وجود حزب اصلی سوم را برای این کشور ضروری می‌دانند. بر اساس نتایج این نظرسنجی، تنها 38 درصد آمریکایی‌ها معتقدند، ساختار دو حزبی کنونی شامل احزاب جمهوری‌خواه و دموکرات، مناسب عمل می‌کند. پس از نظرسنجی گالوپ در سال 2003 و اتفاق نظر آمریکایی‌ها دربارۀ کافی بودن دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات، این نخستین بار بود که اکثر مردم این کشور وجود حزب سوم اصلی را لازم می‌دانند.
* منابع در دفتر روزنامه موجود است.

نظر شما