شناسهٔ خبر: 42908402 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: فارس | لینک خبر

پیغام فتح| خاطرات خواندنی عضو کمیته تفحص شهدا در کردستان/ حکایت شهدایی که در خواب آدرس دادند

ماموستا «کریم فتاحی» یکی از اعضای گروه تفحص شهدا در مرزهای کردستان و عراق با وجود اینکه سال 70 در این راه یک پایش را تقدیم کرده، اما همچنان در کوه‌ها و دشت‌های کردستان ایران و عراق به دنبال پیکر شهدا می‌گردد.

صاحب‌خبر -

خبرگزاری فارس، کردستان - سال 59 و پس از پیروزی انقلاب اسلامی یک جنگ نابرابر در شرایطی بر ایران تحمیل شد که نیروهای نظامی وضعیت مناسبی نداشتند و در وضعیت برابر با ارتش عراق نبودند.

تجربه 9 ماهه فرماندهی بنی‌صدر در جنگ هم نشان داد که با روش‌های مرسوم و کلاسیک مبتنی بر جنگ‌های متقارن نمی‌توان جنگ را پیش برد. اگرچه از همان ابتدا با تاکید امام خمینی (ره) راهبرد دفاع همه‌جانبه در برابر تجاوز رژیم بعث عراق مورد استقبال نیروهای مردمی و نظامی قرار گرفت، اما با عزل بنی‌صدر از فرماندهی کل قوا، فرماندهی در جنگ نیز با این راهبرد همراه شد و تحولاتی را به وجود آورد که نیروهای ایرانی در وضعیت مسلط و پیروز قرار گرفتند.

امام خمینی (ره) دفاع در برابر دشمن بعثی را دفاع مقدس نامیدند و به این دفاع قداست بخشیدند و قداست‌بخشی به دفاع موجب شد تا مردم انقلابی و مذهبی نگاه متفاوتی نسبت به جنگ پیدا کنند.

تحمیل جنگ هشت ساله به ایران، دومین موج اتحاد و حرکت مردمانی را در پی داشت که برای آزاد زیستن، بهای بسیاری پرداخته بودند و در این عرصه، با ایمانشان چنان به مبارزات خود بعد معنوی بخشیدند که از دل مرارت های بی شمار جنگ، ارزش هایی چون شرافت، ایمان، عشق، شجاعت، تدبیر و ایثار تبلور یافت.

نقش کردستان در  جنگ تحمیلی

کردستان ۲۲۷ کیلومتر مرز مشترک در چهار شهرستان مریوان، بانه، سقز و سروآباد با کشور عراق دارد که در طول جنگ تحمیلی به صورت مستقیم درگیر جنگ بود. 

مرزهای جنوب و غرب کشور هر چند مدتی به محل شهادت پاک‌ترین فرزندان این دیار بدل گشت، ولی ایمان و قدرت روح والای آنان، این خاک را به مکانی مقدس تبدیل کرد که تا امروز سایه حضورشان در آن جا موج می‌زند و خاک، عطر خود را از وجود آنان وام دارد.

کردستان مهد اصلی رشادت‌های رزمندگان اسلام در جنگ تحمیلی بوده است. کردستان سرزمین مجاهدت‌های خاموش است و با تمام توان در برابر دشمن متجاوز ایستاد. از آغاز پیروزی انقلاب همه کسانی که در جریان این انقلاب الهی بوده‌‌اند با موضوع و عنوان پیشمرگان کرد مسلمان و نقش آنان در عرصه‌های مهم و سرنوشت‌‌ساز آشنا هستند.

جبهه میانی، غرب و شمالغرب و بخشی از استان‌های ایلام، آذربایجان غربی، کرمانشاه، کردستان و سلیمانیه در عملیات‌های والفجر 2 و 4 در سال 1362، ۶۴ بار مورد اصابت بمب‌های شیمیایی از نوع تاول‌زا (خردل) و اعصاب (تابون) قرار گرفتند که بر اثر این حملات صدها نفر شهید و هزاران نفر مصدوم شدند.

پیشمرگان کرد مسلمان از جان و مال خود گذشتند تا از خاک ایران دفاع کنند و امنیت امروز مرزهای کشور در این خطه، مرهون از خودگذشتگی‌های شهدا و مرزداران کرد است.

استان کردستان به عنوان یکی از استان‌های هم‌مرز با کشور عراق در طول دوران هشت ساله جنگ تحمیلی چندین بار دستخوش حملات رژیم بعث شد و شهدای زیادی را تقدیم انقلاب کرد.

شهرهای استان کردستان در دوران جنگ تحمیلی ۲۶ بار مورد هجوم هوایی قرار گرفتند و ۲۶ هزار شهید در استان کردستان تقدیم انقلاب اسلامی شد که از این تعداد پنج هزار و ۴۰۰ شهید آن بومی استان بودند.

خاک کردستان هنوز بوی شهادت می‌دهد با گذشت سال‌ها از دوران دفاع مقدس بوی سیب شهادت هر از گاهی در گوشه گوشه این سرزمین که بنا به فرموده مقام معظم رهبری سرزمین مجاهدت‌های خاموش و فداکاری‌های بزرگ است، به مشام می‌رسد.

 در مورد جنگ و دفاع مقدس هرچه بگویم کم است

ماموستا کریم فتاحی متولد 1344 است پدر 4 فرزند و از اهالی شهرستان مریوان مردی که به قول خودش بیشتر اوراق کتاب زندگی‌اش را در مناطق عملیاتی 8 سال جنگ تحمیلی ورق زده است روزهایی که یا به مقابله با دشمنان بعثی گذشته و یا اینکه به دنبال یاران جامانده در دل خاک به همراه گروه تفحص در دل کوه‌های سر به فلک کشیده کردستان و شهرهای مرزی عراق به سر برده است.

دفتر خاطراتش را به روزهای جبهه و جنگ روزهایی که به قول خودش جنگ بود خون و آتش، اما به خاطر یکدلی و ایثار و گذشت حماسه‌های بزرگی خلق شد، حماسه‌هایی که در تاریخ بشریت ماندگار خواهد بود ورق می زند و می گوید: روزهای سختی بر مردمان سرزمینمان گذشت، جوان‌های زیادی در راه دفاع از ارزش‌های دینی و انقلابی پرپر شدند، دفاع مقدس مکتب و دانشگاه بزرگی بود که درس‌های زیادی برای همگان دارد.

در زمان جنگ تحمیلی با بچه های قرارگاه رمضان و بچه های سپاه مریوان بودم و  در عملیات کرکوک که شبانه به پالایشگاه نفتی کرکوک حمله شد هم حضور داشتم. 

عکس مربوط به همان عملیات در دست دارد و می‌گوید: در جنگ تحمیلی در عملیات‌های مختلفی از جمله عملیات والفجر 4، بیت‌المقدس، والفجر 9، 10 و غیره حضور داشتم صحبت در مورد هر کدام از این عملیات‌ها به حق کتاب قطوری می‌شود که باید برای آیندگان کتابت و حفظ شود.

می‌گوید: در مورد جنگ و دفاع مقدس هرچه بگویم کم است، اما جنگ در کردستان قبل از دفاع مقدس شروع شد، استان ما از جمله نقاطی بود که مورد توجه گروهک‌های ضدانقلاب قرار گرفت و به اشغال نیروهای مسلح ضدانقلاب درآمد.

بعد از اشغال کردستان به دست گروهک‌های ضدانقلاب، تعدادی از مردم کردستان که نمی‌توانستند این وضعیت را تحمل کنند به کرمانشاه مهاجرت کردند و بعد از مدتی به کمک شهید محمد بروجردی سازمان پیشمرگان مسلمان کرد را تأسیس کردند.

مردم مریوان شهید متوسلیان را «حاج احمد» خطاب می‌کردند

اعضای سازمان پیشمرگان مسلمان کرد برای بازپس‌گیری کردستان سلاح به دست گرفتند و به مصاف کفر رفتند و همزمان با آغاز عملیات پاکسازی کردستان از لوث وجود گروهک‌های ضدانقلاب، جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان وارد شهر مریوان شد و فرماندهی سپاه این شهرستان را عهده گرفت.

در طول مدتی که این شهید والامقام در شهر مریوان مستقر بود موجی از اتحاد و همدلی میان رزمندگان سپاه اسلام و مردم بومی منطقه ایجاد کرد. 

 نفوذ حاج احمد در اعماق جان مردم باعث شد که اهالی مریوان ایشان را برادر احمد خطاب کنند و هنوز  مردم کردستان در درگیر جنگ با دشمنان داخلی بودند که جنگ تحمیلی با فرماندهی صدام آغاز شد.

می‌پرسم کدام نقاط کردستان در همان روزهای آغازین جنگ مورد هجوم قرار گرفت، می‌گوید: ارتفاعات قوچ سلطان و دره شیلر از نقاطی بود که مورد توجه مزدوران بعثی قرار گرفت و توپخانه بعثی با تمام قدرت روستاهای مرزی را از این نقاط مورد هدف قرار می‌داد.

از یک سو گروهک‌های ضدانقلاب با استقرار در دره شیلر به آسانی وارد خاک ایران در محدوده شهرهای بانه، سقز، دیواندره و مریوان مستقر شدند، حزب بعث عراق در ایام جنگ تحمیلی از کوه‌های مشرف به شهر مریوان را به عنوان پایگاه توپخانه استفاده می‌کرد و به این ترتیب مناطق مرزی ما را هدف قرار می‌داد.

رزمندگان سپاه اسلام باید این ارتفاعات را پاکسازی می‌کردند تا مردم به راحتی بتوانند در خانه و کاشانه خود آرامش داشته باشند.

حزب بعث برای اینکه از پیشروی رزمندگان سپاه اسلام در خاک عراق جلوگیری کند، تمام مناطق مرزی را مین‌گذاری کرده بود، به طوریکه حتی سال‌ها بعد از اتمام جنگ تحمیلی نیز بعضی مناطق مرزی آلوده است و گروه‌های تخریب در حال فعالیت در منطقه است.

می‌پرسم چه شد وارد گروه تفحص شدید؟ می‌گوید: حضور در مناطق عملیاتی بعد از جنگ هم برای ما پایان نیافت و با پایان جنگ تحمیلی نیز به کاروان گروه تفحص شهدا پیوستم در طول این سال‌ها دنبال یاران و دوستانی که در خاک ایران و عراق در راه دفاع خون پاکشان را فدا کرده‌اند ادامه دارد، همراه با گروه تفحص برای من پر از خاطرات تلخ و شیرینی است که هیچگاه از یاد نخواهد رفت.

تقریبا از هر لشگری که در عملیات‎های  والفجر4 و 9 و10 و  بیت‌المقدس 2 و 5 حضور داشتند رزمندگانی به جا مانده بود، به منطقه می‌آمدند بچه‌هایی از کرمانشاه و مشهد گرد هم آمده بودند تا پیکر مطهر شهدایی که احتمال می‌رفت در این مناطق باقیمانده پیدا کند.

تعاون غرب

از اواخر سال 1369 با بچه‌های تفحص با عنوان «تعاون غرب» در مناطق عملیاتی والفجر 4، والفجر9، بیت‌المقدس 5 و عملیات کانی‌مانگا به دنبال پیکر شهدا در این مناطق کشته‌ام.

جستجو در  مناطقی که زمانی به دست بچه‎های خودمان افتاده بود و بعدترها رژیم بعث آنها را پس گرفته بودند را زیرورو می‌کردیم در برخی مناطق بچه‎های ما اغلب با شیمیایی شهید شده بودند. مثلا قله‌ای را بچه‌ها گرفته بودند عراق آنجا را شیمیایی می‌زد و بچه‌های ما شهید می‌شدند. 

آن زمان عراقی‌ها شهدای ما را در یک منطقه جمع می‌کردند و کمی خاک روی شهدا می‌ریختند از روی خاک آنها می‌توانستیم بفهمیم در یک نقطه احتمالا پیکر شهید وجود دارد. 

پایی که جا ماند

 سوم خردادماه سال 70 سالروز آزادسازی خرمشهر به همراه سه نفر از دوستان تفحص در منطقه عملیاتی والفجر9 در نقطه‌ای که احساس می‌کردیم پیکر شهدا وجود دارد مشغول تفحص بودیم از ابتدای صبح تا نزدیکیهای غروب آن مناطق را گشتیم اما جسدی نیافتیم در حین برگشت من پشت سر همه با فاصله تقریبا چند متری حرکت می‌کردم همانجا بود که پای راستم روی مین رفت و جانباز تفحص شدم، من به عشق شهدا نفس می‌کشم...

اگر پایم را از دست دادم اما زمین‌گیر نشدم و با همه سختی‌ها به کارم ادامه دادم از فرودین ماه سال 93 با شروع مرحله جدید عملیات برون‌مرزی تفحص پیکرهای مطهر شهدا در خاک عراق به همراه بچه‌های تفحص به دنبال شهدای جای مانده در جنگ تحمیلی گشته‌ایم.

بعد از اینکه پایم را از دست دادم، مجبور شدم مدتی در خانه بمانم در این مدت عراقی‌ها پیکرهای مطهر شهدا که پیدا می‎کردند به خانه ما می‌آوردند. من هم یک اتاق را برای شهدای عزیز اختصاص داده بودم و این  شهدا در خانه ما مهمان بودند تا بچه‌ها بیایند و از ما تحویل بگیرند.

شهدایی آرمیده در باغ های عراق

به همراه تیم تفحص به فرماندهی برادر گل‌محمدی در منطقه ماووت عراق دنبال پیکر شهدا می‌گشتیم، برای اینکه کارمان را بدون مشکل انجام دهیم موضوع را با روحانی منطقه در میان گذاشتیم، ایشان در نماز جمعه مطرح کرد که یک سری از بچه‌های ایران آمده‌اند و دنبال پیکر شهدای دوران جنگ می‌گردند.

چوپان یکی از روستاهای اطراف وقتی دید دنبال پیکر شهدا می‌گردیم، گفت حدود یک کیلومتر پایین‌تر از این مسیر باغ دارد که خیلی وقت پیش وقتی می‌خواسته چاه حفر کند با پیکر انسانی برخورد میکند و بعد و همانجا رهایش می‌کند.

ما فردای آن روز با همکاری آن چوپان راهی مسیر شدیم، یک ساعت طول کشید و بلاخره به مقصد رسیدیم گروه خیلی سریع آن مکان را حفر کردند و  آن شهید را در آوردیم ابتدا احساس کردیم مربوط به نیروهای رژیم بعث است، پلاک هم نداشت، جیب‌های شهید را گشتیم چند ریال ایرانی و با همین نشانه کوچک فهمیدیم که از بچه‌های خودمان است. از این صحنه‌ها در عراق زیاد دیدیم و به عشق این چیزها دلمان می‌خواهد راهی را که در پیش گرفته‌ایم ادامه دهیم...

روزهای زیادی در سرمای طاقت‌فرسای زمستان و گرمای سوزنده در کوه‌ها و مناطق عملیاتی به دنبال یاران جبهه و جنگ گشتیم از ایران تا عراق پیکر بیش از یک هزار و 500 نفر از عزیزانمان را بعد از گذشت سال‌ها از دل خاک بیرون کشیده‌ایم عزیزانی که خانواده‌هایشان با گذشت چندین دهه هنوز چشم به راهشان بودند.

بودند شهیدان تفحص شده‌ای که در گمنامی تمام پیدا شدند و به عنوان شهدای گمنام در شهرهای مختلف به خاک سپرده شدند در طول انجام تمام این عملیات‌های تفحص مدد شهدا را در کنار خود احساس می‌کردیم،‌ نقش من به خاطر اینکه تسلط به زبان کردی هم عراق و ایران داشتم بیشتر راهنمایی و ارتباط با مردم بود تا کار بهتر جلو برود.

از رویای صادقه تا پیداشدن پیکر دو شهید

سال 70 در منطقه عملیاتی والفجر 4 یک جایی هست به نام قله 450، در آنجا خیلی شهید پیدا کردیم شاید حدود 30 شهید، بعد از آن زمان، بیشتر شهدا را از طریق اطلاعات و کروکی اسرا و رزمندگانی که آن زمان در مناطق عملیاتی بودند پیدا می‌کردیم.

قرار شد فردای آن روز منطقه دیگری را کاوش کنیم، من آن شب خواب دو شهید دیدم که به من می‌گویند شما دو نفر را جا گذاشته‌اید بعد شهدای عزیز رو به من کردند و جای خودشان را با دست به من نشان دادند و به من گفتند ما را هم با خودتان ببرید.

جریان خواب را با اعضای گروه در میان گذاشتم و از آنها خواستم به همان مکانی که روز گذشته تفحص کرده بودیم برگردیم، به بچه‌ها  گفتم باید این سنگ‌ها را برداریم خدا گواه است همان جایی که در خواب به من نشان داده بودند با همان کیفیت آن دو شهید را پیدا کردیم.

هدیه شهدا به گروه تفحص 

روزی در منطقه حاج عمران دنبال شهدا می‌گشتیم مطمئن بودیم پیکر چند تن از شهدای عزیزمان در همان نقطه جا مانده است، روزانه حدودا 8 الی 9 ساعت با مشکل قطعی برق مواجه بودیم هوا سرد بود برف زمین را فرا گرفته بود، نفت هم نمی‎توانستیم پیدا کنیم از لحاظ گرمایشی دچار مشکل شدید بودیم به طوری که 48 ساعت بدون نفت سرکردیم هوا به شدت سرد و استخوان‌سوز بود، حتی بیل‌ مکانیکی هم به زور در آن شرایط سخت و یخبندان قادر به کار بود..

برادر گل‌محمدی با بیل مکانیکی در حال کار بود می‌خواستند جای بیل را عوض کنند بیل زمین را شکافت، در میان تعجب و ناباوری جمع، پیت پر نفت مربوط به دوران دفاع مقدس یعنی اوایل سال 62 پیدا کردیم.

شهدا نخواستند همرزمانشان در سرما اذیت شوند. این به جز نعمت شهدا، به جز صداقت شهدا، به جز راه حق شهدا که مایه خیر  و برکت است، چیز دیگری نیست.

تلاش 45 روزه برای یافتن پیکر شهید حسن املاکی

ماموستا فتاحی می‌گوید: شهید املاکی درست زمانی که رژیم بعث منطقه را شیمیایی زده بود ماسک و کپسول اکسیژن خود را روی صورت سرباز 18 ساله‌اش گذاشت و در همانجا شهید شده بود، از آغاز فعالیت گروه تفحص چندین بار دنبال پیکر این شهید گشتیم اما پیدانکردیم.

تلاش برای یافتن پیکر شهید حسین املاکی سردار شهیدی که برای نجات جان یک سرباز در عملیات والفجر 10 در نهم فروردین 67 در منطقه عمومی «سیدصادق»در ارتفاعات «بانی نبوک» بر اثر استشمام مواد شیمیایی به شهادت رسیده بود 45 روز بی‌وقفه ادامه داشت، اگر چه موفق به یافتن پیکر شهید املاکی نشدیم ولی پیکر چهار شهید را در این منطقه پیدا کردیم.

و سخن آخر...

اگرچه چنین معجزه‌هایی در جنگ و بعد از جنگ را می‌بینیم و می‌شنویم اما کسانی هستند که به دنبال فراموش‌شدن این دوران هستند چون آنها نه تنها نقشی در دفاع مقدس و پیروزی نداشته‌اند بلکه در مسندها و پست‌هایی قرار دارند که فراموشی شهدا و ایثارگری رزمندگان به نفع خود می‌دانند.

انتهای پیام/2330/71/ح

نظر شما